حق (حقوق خصوصی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حق یکی از اصطلاحات
علم حقوق و به معنای اختیاری است که
قانون برای کسی شناخته تا بتواند امری را انجام یا ترک نماید. به بیان دیگر حق عبارت است از قدرت و توانایی قانونی که به موجب آن شخص میتواند به واسطه آن از چیزی منتفع گردد یا انجام امری یا ترک فعلی را بنماید. به عبارت دیگر حق توانایی است که حقوق هر کشور به اشخاص میدهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کند یا انتقال
مال و انجام دادن کاری را از دیگری بخواهد.
در علم حقوق، از حق تعاریف متعددی شده که به نظر حقوقدانان
این تعدد تعاریف، ناشی از اختلافنظر درباره مبنا و منشأ حق است.
برخی عنصر اصلی حق را ارادهای دانستهاند که به موجب قوانین، حاکمیت یافته است. بنابراین، حق به نظر آنان تواناییای است که به اشخاص داده شده است. برخی دیگر، با مبنا قراردادن
نفع، حق را نفعی دانستهاند که از نظر حقوقی و قانونی حمایت میشود. اما بیشتر حقوقدانان اشخاص را مبنای حق در نظر گرفته و حق را نوعی توانایی دانستهاند که حقوق هر کشور به اشخاص میدهد تا از مالی مستقیماً استفاده کنند یا انتقال مال و انجام دادن کاری را درخواست کنند. به بیان دیگر، حق سلطهای است که شخص در حدود قوانین بر دیگری پیدا میکند و مورد حمایت قانونگذاری است.
به تعبیر برخی حقوقدانان،
حق مصلحتی است با ارزش مالی که قانون از آن حمایت میکند.
حقوقدانان به ملازمه میان حق و
تکلیف هم تصریح کردهاند، همچنانکه به این ملازمه (با توجه به دو رکن مهم حق، یعنی صاحب حق و کسیکه حق برعهده اوست) در
فقه اسلامی نیز توجه شده است.بر این اساس، در برابر هر حق، تکلیفی قرار دارد. معمولا کسی که عهدهدار حقی باشد که بار مالی دارد،
مدیون،
متعهد یا ملتزم نامیده میشود و کسیکه دادنِ حقِ صاحب حق برعهده اوست یا دستکم موظف است بدان احترام گذارد، مکلف خوانده میشود.
بر این اساس، چون حق نوعی سلطه شخص بر دیگری است و تسلط
انسان بر خود معقول نیست، صاحب حق و تکلیف نمیتواند یک تن باشد، هر چند در پارهای موارد، موقعیت فرد آمیزهای از حق و تکلیف است؛ حق از آن حیث که قابل مطالبه است و تکلیف از آنرو که قابل واگذاردن و اسقاط نیست، مانند
حضانت که حق و تکلیف
والدین است.
حق دارای تقسیمات زیادی است که مهمترین آنها عبارتند از:
حق مالی آن است که اجرای آن مستقیماً برای دارنده، ایجاد منفعتی نماید که قابل تقویم به
پول باشد مانند:
حق مالکیت نسبت به خانه که مستقیماً برای دارنده آن ارزش پولی دارد که میتواند آنرا بفروشد یا
اجاره دهد.
حق غیر مالی، امتیازی است که هدف آن رفع نیازمندیهای عاطفی و اخلاقی است مانند:
حق زوجیت که مستقیماً برای زن ایجاد نفعی که قابل تقویم به پول باشد نمیکند، ولی غیر مستقیم
حق نفقه برای او ایجاد میشود این حقوق قابل واگذاری به غیر نیست و به صورت امری توسط قانونگذار وضع شده است.
حق عینی، حقی است که یک فرد نسبت به عین خارجی دارد که کاملترین آن «
حق مالکیت» است، برای مثال، مالک خانه نسبت به خانه، داری حق مالکیت است و هرگاه آن را به اجاره واگذار نماید، در این حالت،
مستاجر نسبت به منافع خانه، داری حق است. اینگونه حقوق به طور معمول از طریق انتقال ایجاد میشود.
حق دینی، حقی که بر عهده اشخاص است و مدیون مکلف است آن را ایفا نماید این حقوق در اثر اراده طرفین قرارداد یا به حکم قانون ایجاد میشود برای مثال حقی که طلبکار نسبت به مدیون دارد یک حق دینی است.
حقوقی است که به صاحب آن اختیار انتفاع انحصاری از فعالیت و فکر و ابتکارش را میدهد. برای مثال، حقی که نویسنده اثر ادبی یا مخترعی نسبت به آن اثر و اختراع پیدا میکند، حق معنوی است و طبق قانون متعلق به مخترع میباشد البته صاحب این حق میتواند با قراردادی استفاده از آن را به دیگری واگذار نماید. به اینگونه حقوق، حقوق غیر مادی نیز گفته میشود
حق طبیعی، حقی که در واقع وجود دارد ولی قانون از آن حمایت نمیکند. برای مثال کسی که طلبکار است ولی مدرکی برای اثبات طلب خود ندارد این حق، حق طبیعی میباشد گرچه قانون از این حق حمایت نمیکند ولی مدیون از نظر اخلاقی موظف به پرداخت آن است و تا زمان پرداخت
ذمه او مشغول میماند.
حق مطلق حقی است که در مقابل تمامی افراد
جامعه است و تمامی افراد مکلّف به احترام به این حق هستند برای مثال، حق مالکیت حقی است که تمامی افراد مکلّفند آن را رعایت نموده، و به آن تجاوز نکنند.
حق نسبی حقی است که در مقابل یک یا چند نفر بوده، تنها برای اشخاص معینی ایجاد تکلیف میکند. تمامی حقوق دینی از این قبیل هستند که فقط محدود به عدهای خاص هست برای مثال حق
طلبکار فقط در مقابل
بدهکار است و از او میتواند انجام تعهد خود را بخواهد و هیچ گونه تکلیفی برای افراد دیگر ایجاد نمیشود.
حق منّجز آن است که پس از پیدایش سبب، بلافاصله موجود گردد و بستگی به وجود یا عدم امر دیگری نداشته باشد برای مثال حقی که
خریدار پس از
عقد بیع نسبت به خودرو دارد.
حق معلّق آن است که پس از پیدایش سبب، موجود نگردد و بستگی به وجود یا عدم امر دیگری داشته باشد مثلا، هرگاه شخصی باغ خود را به دیگری
وصیت نماید، و
وصی له هم آن را قبول کند،
موصی له مالک آن نمیگردد، مگر پس از فوت
موصی. بنابراین، حق
موصی له نسبت به باغ مورد وصیت، معلّق بر فوت
موصی است.
حق حال حقی است که پس از پیدایش، بتوان بلافاصله آن را اعمال نمود، مثل انجام
معامله بصورت نقدی که در همانجا کالاها مبادله میشوند.
حق مؤجّل حقی است که پس از مدت معیّنی بتوان آن را اعمال کرد. مثل اینکه در معامله شرط شود که اتومبیل دو ماه دیگر تحویل داده میشود.
حق مربوط به شخصیت حقی است که به هر
انسان (با قطع نظر از وابستگی او به گروه اجتماعی خاص) تعلّق دارد و بیش تر از شخص انسان حمایت میکند تا منافع مادی او. به دیگر سخن، حقوق مربوط به شخصیت، از شخصیت جسمی و نیز از شخصیت معنوی و روحی انسان حمایت میکند.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حق در فقه»، شماره ۶۳۲۲. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حق و اقسام آن»، تاریخ بازیابی ۹۹/۲/۸.