• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حق ثبت نسب کودک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از جمله حقوق اوّلیه کودک که باید بعد از ولادت وی مورد توجّه والدین قرار گیرد، ثبت نسب اوست که به تعبیر فارسی رایج این زمان، آن را اخذ شناسنامه و سند ولادت و یا شناسایی حق تابعیّت خانوادگی فرزند، می‌نامند.



حق ثبت نسب یکی از بااهمیّت‌ترین حقوق کودک به‌حساب می‌آید، زیرا در آینده هویت و نسب او به‌وسیله آن شناخته می‌شود. هم‌چنین از اختلاط انساب و تضییع دیگر حقوق وی جلوگیری به‌عمل می‌آورد.
شناسایی افراد و احراز هویت آن‌ها مورد تاکید خداوند متعال است و می‌فرماید: ‌ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را در شعبه‌ها و قبیله‌های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقنَاکُم مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوبَاً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا».
جمله «لِتَعارَفُوا» به گفته بسیاری از مفسّرین چنین معنی می‌شود: شما را به‌گونه‌ای آفریدیم که بتواند بعضی از شما، نسب بعضی دیگر را بشناسد و همگان منتسب به پدر و اجداد خود باشند و به غیر آن‌ها نسبت داده نشوند.


و در حدیث مفصّلی محمّد بن سنان از علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که در جواب مسائلی که از آن حضرت سؤال شده، نوشته‌اند: علّت این‌که پدر می‌تواند بدون اجازه فرزند در مال او تصرّف نماید، امّا فرزند نمی‌تواند، آن است که خداوند فرزند را به پدر هدیه نموده و می‌فرماید: به هر کس بخواهد دختر هدیه می‌کند و به هر کس بخواهد پسر و یا اگر بخواهد پسر و دختر هر دو را به آن‌ها می‌دهد. «یهَبُ لِمَن یشاءُ اِناثاً وَ یهَبُ لِمَن یشاءُ الذُّکُورَ » در ادامه آن حضرت می‌فرماید: فرزند منسوب به پدر است و به نام او خوانده می‌شود، زیرا در قرآن آمده است: فرزندان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خداوند عادلانه‌تر است. «اُدعُوهُم لاَبَائِهِم هُوَ اَقسَطُ عِنْدَ اللهِ»
جمله شریفه «اُدعُوهُم لاَبائِهِم» که امام (علیه‌السّلام) به آن استدلال نموده به این معنی است: فرزندان را به پدرانشان نسبت دهید.

در دوران معاصر که مسافرت و مهاجرت افراد از شهری به شهر دیگر، بلکه از کشوری به دیگر ممالک، بسیار اتّفاق می‌افتد. نسبت دادن فرزند به پدر و مادر در دراز مدّت و در سنین مختلف فقط با ثبت سند ولادت و اخذ شناسنامه امکان‌پذیر است.
بنابراین به‌طور قطع می‌توان ادّعا کرد که ثبت نسب، حقّی از حقوق کودک است که شارع مقّدس رعایت آن را بر والدین لازم شمرده است. البتّه از ناحیه دیگر، حق پدر نیز می‌باشد، زیرا ولایت او با این حقّ ثابت می‌گردد. هم‌چنین حق مادر نیز به‌حساب می‌آید، زیرا به‌وسیله آن، حقوقی که بر فرزند دارد اثبات می‌گردد و از او رفع تهمت زنا می‌شود.


از نظر عرفی و حقوقی، اخذ شناسنامه و ثبت نسب نوزاد لازم است، زیرا عدم انجام آن موجب تضییع حقوق وی می‌گردد. در آیات و روایات و نیز کلمات فقها به‌طور خاص از این حق سخنی به‌میان نیامده است، ولی رعایت آن به‌طور کلّی که ممکن است با توجّه به مقتضیات زمان شکل آن تغییر یابد، مورد تاکید قرار گرفته است. در این‌باره علاوه بر آن‌چه ذکر شد، ادلّه دیگری نیز وجود دارد که ممکن است از آن‌ها استفاده شود که والدین و دیگر متولیان امور کودک، نسبت به رعایت این حق ملزم می‌باشند، از جمله:

۳.۱ - آیه اول

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که بدهی مدّت‌دار «به خاطر وام و یا داد و ستد» به یکدیگر پیدا کنید آن را بنویسید و باید نویسنده‌ای از روی عدالت «سند را» در میان شما بنویسد و کسی که توانایی نوشتن دارد نباید از آن همان‌طور که خدا به او تعلیم داده، خودداری کند. «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ اَمَنُوا اِذَا تَدَایَنتُم بِدَینٍ اِلَی اَجَلٍ مُّسَمًّی فَاکتُبُوهُ وَلیَکتُب بینَکُم کَاتِبُ بِالعَدلِ وَ لا یَابَ کاتِبٌ اَن یَکتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللهُ».

به فرموده برخی از مفسّرین، نزدیک به بیست حکم از این آیه استفاده می‌شود که مربوط به اصول معاملات، مانند: بیع، رهن، دین و قرض و مانند این‌ها می‌باشد. این اصول از قواعد کلّی داد و ستد و حقوق است که عقلا رعایت آن را لازم می‌دانند و خداوند به‌وسیله وحی به پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌ها را بیان نموده است. مراعات آن‌ها موجب رفع تنازع و اختلاف بین افراد انسان و رسیدن حق به صاحبش می‌گردد. هم‌چنین موجب می‌شود مردم به اغراض خود برسند و اموالشان محفوظ بماند. در ادامه همین آیه، خداوند می‌فرماید: این در نزد خدا به عدالت نزدیک‌تر و برای شهادت مستقیم‌تر می‌باشد. «ذلِکُم اَقسَطُ عِندَ اللهِ وَ اَقوَمُ لِلشَّهٰدَةِ» یعنی نوشتن احکامی که ذکر شد، روشن‌ترین راه به سوی ایجاد قسط و عدل است و در نزد خدا محبوب و نیک می‌باشد. با انجام آن، شهادت به‌طور شایسته و صحیح اقامه و حفظ می‌گردد و موجب می‌شود شک و تردید برداشته شود. این امور مطلوب مردم است و نسبت به آن تمایل نشان می‌دهند، بنابراین اوامر و نواهی که در آن به‌کار رفته جهت ارشاد به حکمی است که عقل انجام آن را لازم می‌داند نه وجوب و الزام شرعی.

شاید بتوان از ظاهر آیه استفاده کرد که نوشتن و شاهد گرفتن، اختصاص به دین (قرض) ندارد، بلکه امور مربوط به بیع، رهن و هر حقّی از حقوق، باید نوشته شود. به همین‌جهت بعضی از مفسّرین معتقدند، مرجع ضمیر در جمله «فَاکتُبُوهُ» حقّ است و یا دین و از آن استفاده می‌شود هر حقّ و دَینی را باید نوشت، کوچک باشد و یا بزرگ. خلاصه آن‌که، از قرائن مختلف استفاده می‌شود، مقصود از امر به نوشتن دین، در این آیه که ارشاد به مصلحت می‌باشد، منع از تضییع حقوق است و این‌که لازم است نگاشته گردد تا بدین‌وسیله رفع تنازع و اختلاف شود و صاحبان حق به حقوق خود برسند.
هم‌چنین جمله شریفه «ذلِکُم اَقسَطُ عِندَ اللهِ» با توجّه به معنایی که برای آن ذکر گردید، اختصاص به آن‌چه در آیه ذکر شده ندارد، بلکه شامل هر چیز که در نزد خداوند پسندیده است و مردم آن را طلب می‌کنند و به آن تمایل نشان می‌دهند، می‌گردد. و نیز استفاده می‌گردد نوشتن این امور و شاهد گرفتن نسبت به آن، طریق بسوی تقوی و سبب اقامه قسط و عدل است. از جمله این امور، ثبت نسب طفل و اخذ شناسنامه برای نوزاد است، زیرا بدین‌وسیله از تضییع حق کودک جلوگیری به‌عمل می‌آید و نسبش محفوظ می‌ماند و دیگر نتایج پسندیده‌ای که می‌تواند در آینده از آن‌ها بهره گیرد.

۳.۲ - آیه دوم

مادر و پدر حق ندارند به کودک ضرر بزنند. «لا تُضَارَّ والِدَةُ بِوَلَدِهَا وَ لا مَولُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ» مادر کودک، در اموری که مربوط به اوست، مانند: شیر، غذا، حفاظت و نگهداری. هم‌چنین پدر در نفقه و دیگر تعهّداتی که نسبت به وی دارد نباید به او ضرر بزنند. بنابراین مفاد آیه مبارکه چنین می‌شود: والدین باید نسبت به امور اولاد خود عنایت داشته باشند، تا ضرری متوجّه آن‌ها نگردد. و چون عدم ثبت نسب و اخذ شناسنامه موجب ضرر کودک خواهد شد، باید به انجام آن اقدام نمایند تا کودک متحمّل ضرر نشود.

۳.۳ - روایات

از بعضی روایات استفاده می‌گردد، هر چیز موجب از بین رفتن نسب و اختلاط آن شود منهی عنه است، مانند آن‌که: محمّد بن سنان از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: علّت این‌که به قاذف (کسی که به دیگری بدون حجّت شرعی نسبت زنا یا لواط بدهد.) و کسی که شرب خمر نماید هشتاد ضربه شلاّق می‌زنند این است که با قذف، ولد نفی می‌گردد، نسل قطع می‌شود و نسب از بین می‌رود. «لاَنَّ فِی القَذفِ، نَفیَ الوَلَدِ وَ قَطعَ النَّسلِ وَ ذَهابَ النَّسَبِ».
تعلیلی که در این روایت آمده است، یعنی از بین رفتن نسب، به‌گونه‌ای در عدم ثبت نسب و اخذ شناسنامه کودک، نیز جاری است.

هم‌چنین امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: از جمله حقوق فرزند آن است که پدر، او را از خود بداند و در آینده زندگی به خود منتسب نماید، اعمالش نیک باشد و یا ناپسند. «وَ اَمّا حَقُّ وَلَدِکَ فَتَعلَمُ اَنَّهُ مِنکَ وَ مُضافٌ اِلَیکَ فِی عاجِلِ الدُّنیا بِخَیرِهِ وَ شَرَّهِ».
بی‌گمان انتساب کودک و والدین در طول حیاتشان مسجّل نمی‌گردد، مگر با ثبت ولادت و اخذ شناسنامه.
نتیجه آن‌که، ثبت نسب و گواهی ولادت برای نوزاد از نظر عرفی و حقوقی لازم است. موادّ ۱۳، ۱۴ و ۱۵ قانون ثبت احوال، مامور مربوط را ملزم به ثبت ولادت نوزاد نموده که مبنای شناسنامه قرار می‌گیرد. از نظر حقوقی، شناسنامه سند رسمی است، زیرا نزد مامور صالح دولت تنظیم می‌شود
[۲۸] کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی ـ خانواده ۴، ج۱، ص۲.
و وجوب شرعی آن نیز با استناد به ادّله‌ای که ذکر شد بعید به‌نظر نمی‌رسد.


۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۲. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۵۲.    
۳. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج۵، ص۵۴.    
۴. ابوحیان‌ اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۱۵.    
۵. سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر بحر العلوم، ج۳، ص۳۲۹.    
۶. شوری/سوره۴۲، آیه۴۹.    
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵.    
۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۵۲۴، باب ۳۰۲.    
۹. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۶۶، باب ۷۸، من ابواب ما یکتسب به، ح۹.    
۱۰. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۴.    
۱۱. زحیلی، وهبه، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۲۱، ص۲۳۲.    
۱۲. کاشانی، ملافتح‌الله، زبدة التفاسیر، ج۵، ص۳۳۷.    
۱۳. مشهدی، میرزامحمد، کنز الدقائق، ج۱۰، ص۳۱۷.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۸۲.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۸۲.    
۱۶. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۷۴.    
۱۷. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۸۲-۴۸۳.    
۱۸. راوندی، قطب‌الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۷۸.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۳۳.    
۲۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۲، ص۲۵۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۴.    
۲۲. قیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۴۹۴-۴۹۵.    
۲۳. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۹، ص۱۶۶-۱۶۷.    
۲۴. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۱۶، ص۳۱.    
۲۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۵۴۵، باب ۳۳۵.    
۲۶. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۸، ص۱۷۶، باب ۲ من ابواب حدّ القذف، ح۴.    
۲۷. ابوشعبة حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۶۳.    
۲۸. کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی ـ خانواده ۴، ج۱، ص۲.



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۸، برگرفته از بخش «گفتار دوّم:رعایت حق کودک در نسب و هویت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۸/۲۸.    






جعبه ابزار