حشر حیوانات (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قیامت تمام حیوانات
زمین و پرندگان
آسمان،
محشور میشوند.
«وما من دابة فی الارض ولا طـئر یطیر بجناحیه... ثم الی ربهم یحشرون؛
هیچ جنبندهای در
زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان
محشور میگردند».
ظاهر این است که ضمیر" هم" در این جمله به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمی گردد، و به این ترتیب
قرآن برای آنها نیز قائل به
رستاخیز شده است و بیشتر
مفسران نیز این مطلب را پذیرفتهاند که تمام انواع جانداران دارای رستاخیز و
جزاء و کیفرند، تنها بعضی منکر این موضوع شده، و این
آیه و
آیات دیگر را طور دیگر توجیه کردهاند مثلا گفتهاند منظور از"
حشر الی الله" همان باز گشت به پایان زندگی و
مرگ است.
آیات قرآن کریم افزون بر
حشر انسان به
حشر حیوانات در قیامت دلالت دارد. برخی از اندیشمندان اسلامی بر این عقیدهاند که تمام موجودات اعم از جمادات، نباتات و حیوانات
حشر دارند و معتقدند هر قوهای که اینجا در نبات و حیوان است، قوام آن به غیب است که پس از
حشر نیز باقی است.
امام خمینی سخن یاد شده را نمیپذیرد و معتقد است از این سخن،
حشر همه موجودات حتی جمادات استفاده نمیشود؛ زیرا کسی نگفته است در نباتات غیر از قوه نامیه، قوه دیگری فوق آن در مرحله غیب وجود دارد که قوه نامیه ظهور آن باشد.
البته این
حشر اختصاص به
انسانها ندارد و شامل بسیاری از موجودات است.
به اعتقاد امام خمینی اینچنین نیست که
حشر انسانها به جهت اینکه در ماهیت خود در برابر حیوان است، با حیوانات متفاوت باشد، بلکه
حشر بسیاری از
انسانها مانند حیوانات خواهد بود؛ زیرا بسیاری از
انسانها زندگی حیوانی دارند و برتر از حیوانات نیستند و بسیاری از حیوانات دارای اراده، شعور و تشخیص حسن و قبحاند و گاهی به سبب عملی که انجام دادهاند، احساس شرمندگی از آنان ظاهر میشود
و این افراد اگر دارای رفتار خوبی بوده باشند، مانند حیوانی خوشرفتار دارای سعادت حیوانیاند وگرنه دارای شقاوت حیوانی خواهند بود.
ایشان معتقد است موجوداتی که به تجرد مثالی و خیالی برسند و دارای قوه واهمه باشند، دارای
حشر خواهند بود.
ازاینجهت جنینی که به مرتبه
قوه خیال نرسیده، دلیلی عقلی یا شرعی بر
محشور شدن آن نیست.
امام خمینی ملاک در
حشر داشتن و بقای افراد و قوا را تجرد داشتن میداند، ازاینجهت اشیایی که ادراک دارند، حتی ادراک محسوسات، از نوعی تجرد برخوردارند، اما بعضی از انواع تجرد، بهقدری ضعیفاند که بهمانند اعراض و صورتهای حلول کرده در اجساماند، مانند قوه لامسه، ازاینجهت موجوداتی که تنها از قوه لامسه برخوردارند و قابلیت ترقی از این مرحله تجردی را ندارند، پس از مرگ فاسد میشوند و
حشری برای آنها نیست.
به اعتقاد امام خمینی افرادی که به مرتبه تجرد عقلی رسیدهاند،
حشر و برزخشان کوتاه است و زود به عالم عقل میرسند.
حیوانات وحشی، در
روز قیامت محشور میشوند.
«واذا الوحوش
حشرت؛
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند».
بسیاری از
مفسران معتقدند که آیه فوق اشاره به"
حشر حیوانات وحشی" در دادگاه قیامت است که آنها نیز در
عالم خود و در حدود آگاهی خویش مسئولیتهایی دارند، و اگر
ظلم و ستمی به یکدیگر کرده باشند در آنجا از آنها
قصاص میشود.
اختلاف کرده¬اند که آیا اشیاء و موجودات عالم، معدوم صرف محض می¬شوند و بعد اعاده می¬شوند در قیامت؛ یا تلاشی و اضمحلال رو می¬دهد و اجزاء از یکدیگر متفرّق می¬شوند و بعد از تفرّق در
حشر جمع می¬شود. مقتضای قواعد عقلیه و مستفاد از بعضی آیات و نصوص آن است که تفرّق حاصل می¬شد و بعد از تفرّق در
حشر جمع می¬شود لاستحاله اعاده¬المعدوم الصرف، و لزوم الظلم فی عقاب المعاقبین و السفه، و اللغو فی ثواب المثابین؛ زیرا که اگر معدوم شود صرفاً، بعد باز موجود شود پس آن که یکی اوّل نخواهد بود؛ پس عقاب او ظلم خواهد بود، و جزا و ثواب دادن به او لغو، زیرا که تعب عبادت را دیگری کشیده. و از این¬جا است که محقّق طوسی در تجرید گفته است «ویتاول فی المکلف بتفرّق الاجزاء» . یعنی فنا و هلاک متاول است در مکلّف به متفرّق شدن اجزاء.
شبهه ثانی این است که به واسطه امتناع اعاده معدوم، به این تقریر قائل شدیم که
حشر به جمیع اجزاء متفرّقه و تألیف آن¬ها است و حال آن¬که بنابر این قول، که امتناع اعاده معدوم باشد، جمع و تألیف هم معقول نیست زیرا که هیئت خاصه و شکل خاص معین و اجتماع کذایی شرط تحقّق تشخّص است. هرگاه اجزاء متفرّق شد و برطرف شد اجتماع و شکل معین باقی نمی¬ماند بدون تشخّص، پس در اعاده یا آن اجتماع و شکل برمی¬گردد اعاده و معدوم ممتنع است، و اگر برنگردد پس معاد بعینه بدن اوّل نخواهد بود بلکه مثل او خواهد بود؛ این وقت تناسخ لازم خواهد آمد که ضروری البطلان است عقلاً و نقلاً.
جواب این است که تناسخی که ضروری البطلان است تناسخی است که با قول به قدم نفس، نفس را متعلّق به بدن دیگر بدانیم، حیوانی یا نباتی یا جمادی. و بالجمله متعلّق به اجزاء اصلیه بدن اوّل نباشد. امّا این نحو تعلّق که با قول و حدوث نفس، آن را متعلّق دانیم به اجزاء اصلیه همان بدن اوّل که در او بوده، و حال متشکل به شکل مثل شکل اوّل شده باشد تناسخ نیست. بلکه همین است
حشر جسمانی. اگر کسی اصطلاح کند و این را هم تناسخ نام نهد، مسامحه در اصطلاح نیست و بودن شکل و اجتماع خاص غیرشکل و اجتماع سابق قادح، در وحدت شخصیت به حسب عرف و شرع نیست. مثل طفل از زمان ولادت تا زمان کهولت و شیخوخت؛ چنان چه اشاره شد.
حشر تمامی حیوانات، جلوهای از
ربوبیت الهی است.
«وما من دابة فی الارض ولا طـئر یطیر بجناحیه... ثم الی ربهم یحشرون؛
هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان
محشور میگردند».
•
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حشر حیوانات». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.