• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حس باطن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حس باطن یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قوای درونی درک‌کننده صور ناشی از حواس ظاهری یا معانی جزئی است.



حس در لغت به معنى حركت، صداى خفيف، صداى چيزى كه از نزديک انسان عبور كند و انسان آن را نبيند، صداى شديد، شر، سرمائى كه به مزرعه زند، زدن با تازيانه، درد زايمان، و لمس كردن زبانه آتش در ابتداى آن است. نزد تمام فیلسوفان حس عبارت است از ادراک توسط يكى از حواس، يا فعلى كه يكى از حواس انجام دهد، يا وظيفه فيزيولوژيكى نفس كه احساسات مختلف را در مى‌يابد. مثلا مى‌گويند حس بساوائى، حس بينائى و ...
احساس يك نمود روانى است كه تحت تأثير يكى از حواس ظاهرى به وجود مى‌آيد. بسته به اينكه اين نمود روانى را چگونه تحلیل كنيم و آن را به نحو كلى يا جزئى لحاظ كنيم، داراى معانى مختلفى است. احساس را گاهى به تمام اين نمود اطلاق مى‌كنند و گاهى به جزئى از آن. حس عبارت از نيرو و قوه‌ای‌ است كه عمل احساس توسط آن انجام مى‌شود؛ حواس عبارت است از آلات حس و محسوس عبارت از چيزى است كه توسط احساس درك شده است.


انسان دارای دو گونه حواس است:

۲.۱ - حواس ظاهری

حواس ظاهری که عبارت‌اند از: بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه).

۲.۲ - حواس باطنی

حواس باطنی که عبارت‌اند از: حس مشترک، خیال، متصرّفه (متخیّلهواهمه و حافظه. این حواس، اساس و پایه تمام معارف و معلومات بشری‌اند تا جایی که گفته‌اند: «مَنْ فَقَدَ حِسّاً فَقَدْ فَقَدَ عِلماً؛ کسی که حسی را از دست بدهد، علمی را از دست داده است». حواس باطنی، صور ناشی از حواس ظاهری یا معانی جزئی را می‌گیرند، جمع می‌کنند، نگه می‌دارند و به کار می‌برند. با یک دید کلی، قوه‌ای که صورت‌ها را درک می‌کند، حس مشترک است، و قوه‌ای که آنها را حفظ می‌کند، خیال و قوه‌ای که معانی را درک می‌کند وهم است و قوه‌ای که آنها را حفظ می‌کند ذاکره است و قوه متصرفه، قوه‌ای است که تمام این معانی و صور را نظم و ترتیب می‌دهد.
[۴] فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۱۴۵.



حواس باطنی با یک نظر تفصیلی عبارت‌اند از:

۳.۱ - حس مشترک

تمامی مدرکاتی که حواس ظاهری دریافت کرده‌اند به حس مشترک می‌رسند و در آنجا مرتسم می‌شوند. فلاسفه این حس را به حوضی تشبیه کرده‌اند که از پنج طرف در آن آب ریخته می‌شود و حواس ظاهری مانند جاسوسانی‌اند که از پنج ناحیه برای او خبر می‌آورند. در اینکه چه ادله‌ای باعث شده فلاسفه غیر از حواس پنج‌گانه ظاهری، به وجود حس مشترک نیز قائل شوند، بحث‌های زیادی در کتب فلسفی آمده است که اینجا به یکی از ادله آنها اشاره می‌کنیم و آن اینکه ما هنگام درک محسوسات گوناگون، تمامی آنها را در یک مدرک واحد می‌یابیم، نه در مدرک‌های پراکنده و مختلف؛ برای مثال وقتی با یک شیء سیاه، شیرین و خوشبو مواجه می‌شویم تصور ما از سیاهی، شیرینی و خوشبویی آن شیء در یک‌جا صورت می‌گیرد و چنین نیست هر کدام را در نقطه خاصی حس کنیم، بلکه بالوجدان همه آن محسوسات را به صورت واحد در یک بخش از وجودمان احساس می‌کنیم که حس مشترک نام دارد.
[۵] صدر، محمدباقر، الاسس المنطقیة للاستقراء، ص۳۷۶.


۳.۲ - قوه خیال

کار این قوه ذخیره‌سازی صورت‌هایی است که حس مشترک درک کرده است. حس مشترک تا زمانی که به‌کمک حواس ظاهری با شیء خارجی در ارتباط است تصویری از آن شیء دارد و‌ اندکی بعد از قطع ارتباط با خارج، آن صورت نیز از حس مشترک محو می‌شود، اما اثری از آن صورت در قوه‌ای به نام خیال ذخیره می‌شود تا هر وقت انسان بخواهد، دوباره آن صورت را احضار کند. صورت خیالی شبیه صورت محسوس است با این تفاوت که اولاً: وضوح و روشنی صورت محسوس را ندارد و ثانیاً: صورت محسوس همیشه با وضع خاص، جهت خاص، ‌و مکان خاص احساس می‌شود، اما صورت خیالی بدون وضع، جهت و مکان خاص تصور می‌شود.

۳.۳ - قوه واهمه

کار قوه واهمه، درک معانی جزئی است. معنا آن است که بدون شکل و صورت در خارج حضور دارد؛ مانند محبت یک مادر به فرزندش که شکل خاصی ندارد، اما در رابطه میان مادر و فرزند موج می‌زند.

۳.۴ - قوه حافظه

کار قوه حافظه، ذخیره‌سازی معناهایی است که واهمه درک می‌کند.

۳.۵ - قوه متصرّفه

کار این قوه، ترکیب یا جداسازی صورت‌ها و معانی موجود در قوه خیال و حافظه است؛ مثلاً صورت‌های موجود در خیال را ترکیب می‌کند و یک شکل جدید می‌سازد؛ مثل غول دو سر و مانند آن. این قوه اگر تحت تصرف قوه عاقله باشد به آن «متفکر» گویند و اگر تحت تصرف واهمه باشد آن را «متخیّله» نامند. در منطق به قضایایی که حس باطن ادراک می‌کند، وجدانیات می‌گویند؛ مثلاً همه ما بالوجدان احساس می‌کنیم که دارای فکر و‌ اندیشه‌ایم و حالت‌های روانی خوف، درد و رنج، لذت و… داریم.


در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال‌ المیزان.
• صدر، محمدباقر، الاسس المنطقیة للاستقراء.
صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی.    
مظفر، محمدرضا، المنطق.    


۱. صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ص۳۱۰-۳۱۲.    
۲. صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ص۱۱۷-۱۱۸.    
۳. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۱.    
۴. فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۱۴۵.
۵. صدر، محمدباقر، الاسس المنطقیة للاستقراء، ص۳۷۶.
۶. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۳۶۶.    



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «حس باطن»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۱۲/۱۸.    




جعبه ابزار