حسن بن احمد البنا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
البنّا، حسن، بنیانگذار و رهبر کل جمعیّت اسلامی
اخوان المسلمین بود.
در
رمضان ۱۳۲۴/اکتبر ۱۹۰۶ در دهکده محمودیه در دلتای نیل، از نواحی بحیره
مصر ، به دنیا آمد.
پدرش،
احمد بن عبدالرحمان بن محمد البنا ساعاتی، علاوه بر
امامت جماعت مسجد دهکده، به علوم اسلامی نیز وقوف داشت و در این زمینه بدایع المسند فی جمع و ترتیب مسند الشافعی و السنن را با شرح و توضیح نوشت و قسمتی از مسندات چهار امام مذاهب مختلف و از جمله مسند
احمد بن حنبل را به نام الفتـح الرّبانی فی ترتیـب مسند الامام احمدالشیبانی تنظیم نمود و تفسیری به نام بلوغ الامانی من اسرارالفتح الربّانی بر آن نوشت.
ویژگیهای علمی و دینی پدر تأثیر بسزایی در شخصیت البنا برجای گذاشت. او حفظ و قرائت
قرآن را نزد پدر آموخت و در طول عمر خود از کتابخانه غنی او که مشتمل بر کتابهای مذهبی،
حدیث و تفسیر قرآن بود استفاده شایانی برد.
البنا با روحیه برخوردار از آموزشهای مذهبی خانواده و با نبوغی که در مدیریت و سازماندهی داشت، در مدرسه، رئیس «جمعیة الاخلاق الادبیة» شد و به دنبال آن با کمک سایر محصلان «جمعیة منع المحرمات» را برپا کرد.
در نوجوانی، در ۱۳۳۹، وارد «مدرسة المعلمین الاولیه» (دانشسرای مقدماتی معلمان)، در دَمَنهور شد و از همان زمان با شرکت در مراسم
صوفیان فرقه «حصافیه» و مشاهده روحیه آزادمنشانه و تواضع و ادب اعضای آن، به این فرقه علاقه مند شد و در رمضان ۱۳۴۱ رسماً به سلک این طریقت درآمد و تقریباً در تمامی مدت زندگیش، پیوند خود را با جوانان این فرقه حفظ کرد. آموزشهای معنوی این فرقه، بویژه شخصیت شیخ ایشان،
عبدالوهاب حصافی ، تأثیر بسزایی بر البنا گذاشت.
البنا در قاهره نیز عضو «جمعیة مکارم اخلاق الاسلامیة» شد، و همچنین به «جمعیة الشُبّانِ المسلمین» (انجمن جوانان مسلمان) پیوست. در ضمن، به تربیت گروهی از دانشجویان دانشگاه ازهر و دارالعلوم برای سخنرانی در مساجد، قهوه خانهها و اجتماعات عمومی همت گماشت و آنان را سازماندهی کرد.
البنا در کنار تحصیل و بر مبنای جنبههای عملی شیوه صوفی گرایانه اش، انجمن خیریّه ای به نام «الجمعیة الحصافیة الخیریة» بنیان گذاشت که میباید آن را منشأ شکل گیری «اخوان المسلمین» دانست. این جمعیت با مفاسد اخلاقی و آثار سوء فعالیت گروههای تبشیری مسیحی مبارزه میکرد.
پس از اتمام دوره تحصیلات در دانشسرای مقدماتی معلمان، در شانزده سالگی به قاهره رفت تا در دارالعلوم که مؤسس آن
محمد عبده بود و محمد رشیدرضا نیز تا زمان مرگش (۱۳۱۴ ش/ ۱۹۳۵) در آنجا تدریس میکرد، تحصیل کند. البنا علاوه بر مطالعات درسی، به مطالعات خارج از آن نیز علاقه نشان میداد وی دارای حافظه ای بسیار قوی بود به طوری که مجموعه زیادی شعر و نثر را از حفظ داشت و با ادبیات عرب، حدیث، علوم دینی، و فقه مذاهب اسلامی آشنایی داشت.
به دنبال غیردینی شدن جامعه ترکیه در زمان
آتاتورک و ظهور روزافزون اندیشههای غیردینی و مادی در جامعه مصر، البنّا ضمن حفظ تماس خود با رشیدرضا و مجله علمی و دینی المنار، و همچنین تماس دائم با فرید وجدی (۱۲۵۴ـ ۱۳۳۳ ش/ ۱۸۷۵ـ۱۹۵۴) که از افکار و کتابهای او تأثیر میپذیرفت،
با گروهی از مردان مذهبی و سرشناس مجله اسلامی الفتح و بعدها «جمعیة الشُبّان المسلمین» (انجمن جوانان مسلمان) را برای مقابله با اندیشه مادی و ضددینی راه اندازی کرد.
البنا در ۱۳۰۶ش /۱۹۲۷ پس از اتمام تحصیلات، معلم دولتیِ شهر اسماعیلیه، که تحت تأثیر مستقیم استعمار انگلستان بود، شد. در آنجا نیز از تلاش برای نشر افکار اسلامی دست برنداشت و سعی کرد تا اندیشه خود را به میان تودههای مردم برد، و به
وعظ و تبلیغ در اجتماعات و قهوه خانهها پردازد.
در همین شهر اسماعیلیه بود که او در اسفند ۱۳۰۶/ مارس ۱۹۲۸ جمعیت «
اخوان المسلمین » (الاخوان المسلمون) را با شش عضو طرفدار و شاگردان محلی، تشکیل داد.
با تأسیس اخوان المسلمین، البنا فعالیتهای خود را که شامل احیای احکام و شعائر مذهبی، مبارزه با فسق و فجور و بی بند و باری، از بین بردن روحیه شک و بی اعتقادی بود گسترش داد
و برای عملی کردن آن، یک مسجد، و در کنار آن آموزشگاه اسلامی حِرا را با شیوه آموزشی خاص، و نیز مدرسه «امهات المؤمنین» را برای آموزش دینی دختران احداث کرد و بعدها، برای بسط افکار و عقاید خود، روزنامه ای به عنوان اخوان المسلمین منتشر کرد.
تأسیس اخوان المسلمین نقطه عطفی در زندگی البنا بود و از آن پس، زندگی او با این جمعیت درآمیخت. با تلاشهای مستمر او، اخوان روز به روز گسترش یافت، و شعبههای آن در شهرهای مختلف از چهار شعبه در ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹ به هزار شعبه در ۱۳۲۷ش /۱۹۴۸ رسید و بین ۱۳۲۵ـ ۱۳۲۷ ش/ ۱۹۴۶ـ۱۹۴۸ نیز شعبههایی در
فلسطین ،
سودان ،
عراق و
سوریه دایر شد.
اخوان المسلمین بتدریج به یکی از قدرتمندترین سازمانهای مصر تبدیل شد، و توانست حمایت مردمی را چنان سازماندهی کند که هیچ جنبش اسلامی دیگری در قرون اخیر قادر به آن نبوده است.
عامل دیگری که بر محبوبیت اخوان افزود و به رویکرد این سازمان به فعالیتهای سیاسی قوت بخشید ناآرامیهای فلسطین و دفاع از حقوق فلسطینیان در مقابل
صهیونیسم بود.
این در حالی بود که البنا از زمان تأسیس اخوان تا جنگ جهانی دوم، نه تنها خود از مداخله در سیاست دوری میکرد بلکه به پیروانش نیز چنین توصیه ای مینمود، اما این به معنای رضایت او از جریان تحولات سیاسی جهان اسلام نبود.
با شروع ناآرامیهای فلسطین، مداخله فعال اخوان المسلمین در امور سیاسی، با مقاله البنا در اولین شماره النذیر در خرداد ۱۳۱۷/ مه ۱۹۳۸، آغاز شد.
بعد از
جنگ جهانی دوم ، البنا در مقاله ای به تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۲۵/۱۶ آوریل ۱۹۴۶ با عنوان «الاسلام، سیاسةٌ و حکم» اعلام کرد که
مسلمان نمیتواند از پرداختن به مسائل سیاسی و امور و شئون امت اسلامی غافل باشد،
و نیز در تعریفی از اخوان المسلمین، ضمن برشمردن ویژگیهای گوناگون این سازمان آن را یک گروه سیاسی خواند.
در اوایل زمستان ۱۳۲۷/اواخر ۱۹۴۸، اخوان بزرگترین خطر برای پادشاهی مصر تشخیص داده شد و تلاشهای شخصی البنا برای مذاکره با دولت نُقراشی پاشا، زمانی که نخست وزیر تمام اوقات خود را صرف مبارزه با اخوان المسلمین میکرد، ناموفق ماند.
البنا در «
القول الفصل»، تصمیم نخست وزیر به انحلال اخوان را ناشی از فشار انگلستان و یهودیان و آمریکا عنوان کرد و در پایان مقاله اش نوشت که حکومت درصدد ترور اوست.
پیش بینی البنا صحیح بود و بالاخره در پی ترور نقراشی در ۷ دی ۱۳۲۷/ ۲۸ دسامبر ۱۹۴۸، موج ترور اعضای اخوان به راه افتاد و به ترور البنا در ۲۳بهمن ۱۳۲۷/۱۲ فوریه ۱۹۴۹ به دست عوامل دولت، منجر شد.
البنا در طول زندگی کوتاه و پر تلاش خود کوشید تا نمونه ای از جامعه
صدراسلام را به نمایش گذارد. به نظر البنا، کمال مطلوب اسلامی در اولین نسل مسلمانان نهفته بود؛ دوره ای که اصول قرآن مراعات میگردید و فارغ از تشخص ملیتها،
اسلام تنها «ملیت» محسوب میشد. به نظر او، بین جوامع موجود اسلامی و اسلام واقعی
فاصله ای افتاده بود که عقب ماندگی مسلمانان را موجب شده بود. به همین دلیل، او در صدد احیای اسلام بود تا نه تنها مسلمانان را از چنگ جهانخواران رهایی بخشد بلکه انسانیت را نیز زنده کند. او معتقد بود که به جای فلسفه و مادیگری اروپا، این فرهنگ و تمدن اسلام است که باید پذیرفته شود.
البنا با «جدایی دین از سیاست» (
سکولاریسم ) و نیز ملی گرایی غیردینی که نقشه آن را در ۱۲۹۹ ش/ ۱۹۲۰ ساطع الحُصْری ریخت و میشل عفلق در ۱۳۱۹ ش/ ۱۹۴۰ آن را در
سوریه اعمال کرد، بشدت مخالف بود. همچنین درباره عرب گرایی بر این عقیده بود که اسلام هیچگونه مرز جغرافیایی، یا اختلافات نژادی یا شهروندی را به رسمیت نمیشناسد. البنا تمام مسلمانان را یک «امت» و کشورهای مسلمان را تنها یک کشور میدانست، به همین دلیل، گرایشهای ناسیونالیستی جدید، بویژه فاشیسم و نازیسم را محکوم کرد.
البنا همچنین در حوزه
اقتصاد به تبلیغ برخی اصول اساسی عدالت اجتماعی اسلام پرداخت. او عقیده داشت عدالت اجتماعی نه تنها حاصل تفکر سالم و کارهای نیک فردی، بلکه برخاسته از نهادها، مداخله دولت، و از طریق اخذ مالیات بر درآمد و ثروت است که شامل مالیاتهای تصاعدی نیز میشود.
سخنرانیهای البنا پس از مرگ او در مجموعه ای با عنوان «مذکَرات الدعوة و الداعیة» و نیز مجموعه نامههای او با عنوان «مجموعه رسائل الامام الشهید حسن البنا» به چاپ رسیده است.
(۱) بهمن آقائی و خسرو صفوی، اخوان المسلمین: تاریخ پیدایش، تحولات و فعالیتهای جنبش اخوان المسلمین در یک قرن اخیر، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲) حسن بنّا، خاطرات زندگی حسن البنّا، ترجمه ایرج کرمانی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۳) اسحاق موسی حسینی، اخوان المسلمین :بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۴) مجید خدّوری، گرایشهای سیاسی در جهان عرب، ترجمه عبدالرحمان عالم، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵) هرایر دکمجیان، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۶.
(۷) غلامرضا علی بابائی، فرهنگ تاریخی ـ سیاسی ایران و خاورمیانه، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۸) جمیله کدیور، مصر از زاویه ای دیگر، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۹) موسوعة السیاسة، چاپ عبدالوهاب کیالی، بیروت ۱۹۷۹ـ۱۹۹۴.
(۱۰) EI ۲ , sv" A l-Banna ¦ Ý " (by J M B Jones) ;.
(۱۱) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed John L Esposito, New York ۱۹۹۵, sv "Banna ¦ Ý , Hasan" (by Oliver Carrإ) ;.
(۱۲) Abd al-Monein Said Aly and Manfred W Wenner, "Modern Islamic reform movements: the Muslim brotherhood in contemporary Egypt", The Middle East Journal , vol ۳۶, no ۳ (Summer ۱۹۸۲).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «البنا»، شماره۱۷۹۶.