حرکت اولی و ثانوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حرکت در
زبان فارسی به معنای جنبش، در لغت فرانسه معادل Mouvement است و معادل انگلیسی آن واژههای Movement ،Motion، Move میباشد. این واژه در مقابل سکون قرار دارد و از نظر
قدما تعاریف گوناگون دارد.
مشهورترین تعریف حرکت عبارتست از نحوه وجودی که شی به واسطه آن به تدریج از قوه به سوی فعل میرود.
تدریجی بودن
حرکت ، یک امر بدیهی است و با کمک
حس شناخته میشود
و مراد از آن این است که هر یک از حدود و اجزای فرضی وجود آن، فعلیت جزء فرضی پیشین و قوه جزء پسین میباشد.
حرکت اولی عبارتست از حرکتی که به تبع جوهر در
اعراض لازم (
اعراض لازم احوالی هستند که از ضروریات وجود شیء و لوازم هویت آن هستند به گونهای که امکان ندارد موضوع در وجود خارجی خود از آنها و از انجه مستلزم و یا ملازم انهاست، خالی باشد. مانند مقدار، وضع،
مکان و
زمان برای جسم)
شیء روی میدهد و حرکت ثانوی نیز حرکتی است که در
اعراض مفارق (
اعراض مفارق احوالی هستند که جزو لوازم هویت شی ء نیستند و وجود
جوهر بدون آنها نیز ممکن است. مانند کم خاص کیف خاص و مقدار خاص (سیاهی،
حرارت ، کتابت و امثال ان))
روی میدهد.
پس از اثبات وقوع حرکت در جواهر که به صورت صریح از زمان
صدر المتالهین در
فلسفه وارد شد، در مورد
اعراضی که بر جوهر
عارض میشوند و تغییرات در آنها گفته شده است که دو نوع تغییر در آنها وجود دارد. در
اعراض لازم که ما آنها را ثابت و ساکن میپنداریم، چون این
اعراض همراه با جوهر اشیاء ایجاد میشوند و موجود به یک وجود میباشند، تغییر و تحول در آنها به تبع تغییرات در
جوهر میباشد و تحول در یکی یه معنای تحول و تغییر در دیگری است؛ زیرا
اعراضی که لازمه وجود شیء هستند مانند
اعراضی که لازمه
ماهیت شیء هستند با جعل موضوعشان و به جعل واحد، ایجاد میشوند بدون آنکه میان آنها و موضوعشان جعل دیگری صورت بپذیرد، بنابراین جوهر
واعراض لازم ان، موجود به یک وجود میباشند. حال اگر یکی متحول و دیگری ثابت باشد، موجود به دو وجود خواهند بود و این بر خلاف فرض است.
و نیز معنای تغییر و دگرگونی در موضوع، آن است که موضوع لحظه به لحظه نو میشود. پس آنچه در این لحظه است، غیر از آن چیزی است که در لحظه قبل بود و یا در لحظه آینده تحقق خواهد یافت و اگر این موضوع متغیر و بی قرار، یک
وصف ثابت و برقرار داشته باشد، لازمه اش آن است که یک وصف آن به آن، از موضوعی به
موضوع دیگر منتقل شود و چنین چیزی در صفات و
اعراض شیء قابل پذیرش نیست.
این حرکت را در فلسفه، "حرکت اولی و نخستین" نامیدهاند.
اما علاوه بر این
حرکت ، تغییر وتحول دیگری نیز در
اعراض روی میدهد. در
اعراض مفارق که به واسطه حرکت بر موضوعات خود
عارض میشوند، حرکت دیگری نیز روی میدهد که به آن "حرکت در حرکت" و "حرکت دوم" گفته میشود.
مانند سیبی که زرد میشود. در این سیب علاوه بر حرکت
اعراض آن که به تبع جوهر آن روی میدهد و گاهی به
چشم نیز نمیآید، حرکت دیگری نیز روی میدهد که همان تغییر رنگ آن است و حرکتی است که بر روی حرکت نخست میان
اعراض سیب روی داده است.
لوازم و ارکان حرکت، اموری هستند که هر حرکتی به ضرورت، دارای آنهاست، چنانکه هر حرکتی دارای زمانی است که از مبدا و غایت امتداد دارد و فاعلی دارد که آن را ایجاد میکند، موضوعی دارد که حرکت را به منزله وصف میپذیرد و مسافتی دارد که میپیماید.
امام خمینی نیز برای حرکت ارکانی برشمرده است از جمله:
۱- زمان حرکت: امام خمینی ازجمله ارکان حرکت را زمان حرکت میداند و زمان را کمّ متصل غیر قار میداند که در تحلیل ذهن،
عارض بر حرکت میشود و در خارج، حرکت و زمان به یک وجود موجودند برایناساس زمان، ابعاد سیال حرکت است؛ یعنی اجزای زمان با حرکت منطبق است و از آن منتزع میشود و هر چیزی که حرکت دارد، زمان نیز دارد.
۲- فاعل حرکت: امام خمینی فاعل را به دو قسم طبیعی و الهی تقسیم میکند و بر این باور است که
فاعل طبیعی فاعلیت آن صرف حرکت است و ایجاد دو هستی بخشی از او صادر نمیشود و تنها سبب تغییر در وضع اشیاء میشود؛ زیرا عالم طبیعت، عالماندازه و مقدار است و کیفیت علل و فواعل آن، کیفیت حرکت واندازهگیری است و فاعل طبیعی، فاعلیت آن به حرکت است. فاعل حرکت در عالم طبیعت دارای وحدت نیست، بلکه سراسر تجزیه است و معلولها را میتواند بر اساس درجات علتهای وارد بر آنها تجزیه کند و به هماناندازه از علل قوت بگیرد اما
فاعل الهی تجزیه بردار نیست.
۳- موضوع حرکت: به باور امام خمینی اگر پذیرفته شود که موضوع حرکت هیولی است که امر باقی است، لکن هیولی بهخودیخود نمیتواند به چیزی متصف باشد؛ بلکه تابع صورت است و در مرتبه ذات خود جز بهتبع صورت زوال و بقا ندارد؛ چون صورت سیال است، پس برای هیولی بقایی نیست.
۴- مسافت حرکت: امام خمینی در بیان مسافت حرکت بر این باور است که حقیقت بعضی از اشیای عالم، حرکت و تغییر است بهگونهای که از مکانی به مکانی و از نقطهای به نقطه دیگر منتقل شده، بهطوریکه جزء اول معدوم و جزء دوم موجود میشود؛ البته تخلل سکون در آن نباید لازم آید وگرنه توالی آنات لازم میآید.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حرکت اولی و ثانوی». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.