حبیب خراسانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبیب خراسانی (۱۲۶۶-۱۳۲۷ق)، با نام کامل
میرزا حبیباللّه شهیدی،
میرزا حبیباللّه مجتهد رضوی یا حسینی متخلص به حبیت، شاعر، عارف و
مجتهد مشهور دوره
قاجاریه بود.
وی
علوم دینی را نزد
میرزا نصراللّه مجتهد فانی،
میرزای شیرازی،
فاضل دربندی و
میرزا حبیباللّه رشتی فرا گرفت و به
درجه اجتهاد رسید. او در
نجف با عارفی به نام
میرزا مهدی گیلانی متخلص به خدیو آشنا شد و همراه او به مجالس صوفیه
بغداد میرفت و از طریق خدیو با مرتاضی هندی به نام غلامعلیخان آشنا شد و از او هم بهره برده است. حبیب مدت پانزده سال زعامت امور شرعی مردم
مشهد را بر عهده داشت و سپس کنارهگیری کرد. در
انقلاب مشروطه، مشروطه خواهان درخواست فتوا در وجوب مشروطه کردند ولی او امتناع کرد و زمانی که قصد سفر به
مدینه را داشت در
ماه شعبان ۱۳۲۷ق به طور ناگهانی درگذشت و در
حرم امام رضا (علیهالسلام) دفن شد.
نام کامل حبیب خراسانی، حاج
میرزا حبیباللّه شهیدی است.
برخی وی را
میرزا حبیباللّه
مجتهد رضوی یا حسینی نیز نامیدهاند.
تخلصش «حبیب» و در
خراسان معروف به «آقا» بوده است.
در نهم
جمادی الاولی ۱۲۶۶ در
مشهد به دنیا آمد، پدرش حاج
میرزا محمدهاشم مجتهد (متوفی
۱۲۶۹) نوه
میرزا مهدی مجتهد معروف به
شهید رابع بود
میرزا مهدی، شهید رابع، در
۱۲۱۸، به فرمان نادر
میرزا (متوفی ۱۲۱۸) پسر شاهرخ
میرزا افشار، که مشهد را تصرف کرده بود به
شهادت رسید،
به همین سبب فرزندان و نوادگان
میرزا مهدی به «شهیدی» معروف شدهاند.
از کودکی و نوجوانی حبیبالله اطلاع چندانی در دست نیست جز اینکه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی،
فقه و
اصول را نزد حاج
میرزا نصراللّه مجتهد فانی، شوهر خواهرش، که از
مجتهدان و مدرّسان بزرگ و مشهور خراسان بود، آموخت، هوش سرشار و حافظه قدرتمند وی هنگام نوجوانی و تحصیل زبانزد بود. سپس برای ادامه تحصیل به
نجف اشرف رفت.
در هنگام اقامت در نجف، با عارفی به نام
میرزا مهدی گیلانی متخلص به خدیو (متوفی
۱۳۰۹)
آشنا شد و همراه او به مجالس صوفیه
بغداد میرفت. از قصیدهای که در ستایش خدیو سروده است مشخص میشود که وی اعتمادی عمیق به این عارف داشته است.
حبیب از طریق خدیو با مرتاضی هندی به نام غلامعلیخان آشنا شد. غلامعلیخان که به زبانهای باستانی و علوم و معارف هندوان آشنایی داشت، در حلقه ارشادش این علوم را به خواص شاگردانش میآموخت. حبیب هم با موافقت خدیو، از محضر غلامعلیخان بهره برد.
مشخص نیست که حبیب، چه مدتی در نزد مرشد هندی به تَعلُّم مشغول بوده است، اما پس از درگذشت وی، نخست خدیو گیلانی و سپس حبیب به مشهد رفتند.
در مشهد، خدیو در سراچه بیرونی منزلِ حاج
میرزا هدایتاللّه، پدربزرگ حبیب، که در جوار
مسجد گوهرشاد بود مقیم شد و پس از مدتی عدهای از مشاهیر خراسان از جمله صید علیخان درگزی (متوفی
۱۳۳۲) به حلقه ارادت وی درآمدند که آنها را «اصحاب سراچه» یا «اهل سراچه» مینامیدند. کمکم رفتار خاص و شیوه درویشانه زندگی اصحاب سراچه باعث شد که برخی از متشرعان به مخالفت با آنها برخیزند و اصحاب هم تصمیم گرفتند متفرق شوند. حبیب هم در حدود
۱۲۹۵ به
سامرا به حلقه درس
میرزای شیرازی پیوست.
معاصران حبیب خراسانی نظیر
میرزا محمدمهدی کشمیری،
محمدباقر رضوی،
بدایعنگار و
مشکان طبسی که شرححال وی را نوشتهاند کوچکترین اشارهای به ماجرای اصحاب سراچه نکردهاند.
معصوم علیشاه در ضمن شرححال خدیو گیلانی، با اینکه اشارهای به اهل سراچه میکند اما نامی از حبیب خراسانی نمیآورد، حتی گلشن آزادی که سالها پس از حبیب میزیسته در شرححال حبیب اشارهای به این مسئله نکرده است. از اشارهای که حسن حبیب
به دیدار خود با پسرخوانده خدیو میکند، مشخص میشود که مسئله سراچه تا سالها در نظر متشرعان خراسان مذموم بوده و اهل آن را به
زندقه و الحاد متهم میکردهاند و احتمالا به همین دلیل شرححالنویسان نمیخواستهاند نامی از
مجتهد محبوب و بزرگ خراسان، یعنی حبیب، در میان اهل سراچه بیاید و نیز شاید از بیم چنین اتهاماتی است که خود حبیب هم ابیاتی را که در ستایش خدیو گیلانی سروده بود از قصیده خود حذف کرد.
اقامت حبیب در
عتبات عالیات حدود چهار سال طول کشید که در این میان همسر دوم اختیار کرد، به سفر
حج رفت و در بازگشت به
عراق، علاوه بر
میرزای شیرازی از محضر حاج
میرزا حبیباللّه رشتی و
فاضل دربندی بهره برد و پس از نیل به
درجه اجتهاد و دریافت تصدیق
اجتهاد از
میرزای شیرازی در حدود ۱۲۹۸ به مشهد بازگشت.
حبیبالله خراسانی در حدود ۱۲۹۸ به مشهد بازگشت. مردم مشهد استقبال شایستهای از وی کردند و ریاست روحانی و زعامت امور شرعی که در خاندان حبیب سابقه داشت به وی سپرده شد.
وی حدود پانزده سال به ریاست روحانی مردم مشهد که اموری از قبیل قضا، تدریس، امامت جماعت و
موعظه و سخنرانی بود پرداخت. حسن رفتار، درایت و شهامت وی در انجام وظایف دینی حتی زبانزد نسلهای پس از وی در خراسان بود. در این مدت، حبیب برای گذران معیشت، اراضی بحرآباد، روستایی در حوالی مشهد را، که ملک موروثی خاندان او بود، آباد کرد و هرگاه فرصتی دست میداد به کوهپایههای اطراف مشهد برای
عبادت و تهجد میرفت.
حدود سالهای
۱۳۱۵ تا
۱۳۱۶، حبیب که از زعامت امور شرعی کمکم خسته شده بود در بحرآباد با عارفی سادهدل و اُمّی به نام
سید ابوالقاسم درگزی (متوفی
۱۳۱۹) دیدار کرد. ساعدی خراسانی در ضمیمه تاریخ علمای خراسان
در معرفی حبیب خراسانی آورده است که: «از باریافتگان مرحوم
میرزا ابوالقاسم درگزیست». این عبارت نشان میدهد که سید درگزی در خراسان آن زمان دارای مقام و منزلتی والا بوده است. معصوم علیشاه نیز که با سید درگزی دیدار داشته است او را عارفی سادهدل، اُمّی، خوشسخن، فرشتهخصال و نورانی توصیف میکند.
حبیب خراسانی پس از آشنایی با سید درگزی ریاست امور شرعی را رها کرد و به جز مواقعی خاص که به مشهد میآمد و بر منبر موعظه میکرد، به انزوا و عزلت پناه برد و حدود ده سال اغلب در روستاهای اطراف مشهد خصوصا روستای کَنگ به عبادت،
ریاضت و
تفکر مشغول شد.
به گفته مشکان طبسی
منبر موعظه حبیب چنان گرم و گیرا بود که شنوندگان متوجه گذر زمان نمیشدند.
با ظهور
انقلاب مشروطه، طرفداران مشروطه در خراسان از وی خواستند که فتوایی در وجوب مشروطه امضا کند. حبیب هم به بهانه اینکه سالهاست از
فتوا و امضا دست کشیده، حکم صریحی در این مورد نداد و فقط خانه خود را در اختیار انجمن ایالتی مشروطه قرار داد تا به امور مردم در آنجا رسیدگی شود.
با بالا گرفتن اختلافات و تندروی مشروطهخواهان، حبیب تصمیم گرفت که به
مدینه سفر کند و باقی عمر را در آنجا بگذراند که در عصر ۲۷
شعبان ۱۳۲۷ در شصت و یک سالگی در بحرآباد بهطور ناگهانی درگذشت. پیکر او را در
حرم حضرت رضا (علیهالسلام) در صفه پس پشت مقابل ضریح دفن کردند.
مرگ ناگهانی حبیب و سلسله حوادثی که پیش از درگذشتش رخ داد، سبب شد که در بین نزدیکانش این گمان تقویت شود که مشروطهخواهان از بیم آنکه وی در خارج از
ایران فتوایی علیه آنان صادر کند، او را مسموم کردهاند.
شخصیت حبیب خراسانی از چند جهت قابل تعمق و بررسی است:
از یک سو وی
مجتهدی است روشننگر با وسعت مشرب که هنگام سرپرستی امور شرعی خراسان مردم را از خَرافات و حتی برخی آیینها نظیر شبیهسازی صحرای کربلا منع میکرد.
او از نفوذ خود میان مردم و حاکمان برای حفظ احترام اشخاص استفاده مینمود، چنانکه هنگامی که توطئه دشمنان و حاسدانِ
ملکالشعراء صبوری (متوفی
۱۳۲۲)، پدر
محمدتقی بهار، نزدیک بود وی را از ملکالشعرایی آستان قدس رضوی عزل کند، حبیب از نفوذ خود استفاده کرد و مقام ملکالشعرایی را برای صبوری حفظ کرد.
معاصران وی به وجود شخصی نظیر حبیب خراسانی که هم اغلب علوم متداول زمان و خصوصا
فقه را به کمال میدانسته و هم در مناعت طبع و
عزت نفس بینظیر بوده است، در مقام مرجعیت شرعی خراسان، افتخار کردهاند.
بنابه گفته حسن حبیب
وی زبان فرانسه را در سفر به عتبات آموخت. اما محمد شهید نورایی
معتقد است که حبیب خراسانی پس از مراجعت از سفر حج زبان فرانسه را نزد حاج
سیاح محلاتی، جهانگرد مشهور دوره
قاجاریه، آموخت. در خاطرات حاج سیاح
اشاره به مهماننوازی حبیب از حاج سیاح هست اما مطلب مذکور وجود ندارد. با این حال نقل شده است که حبیب کتاب تِلماک اثر فنلون را به
فارسی ترجمه کرده و این اثر به نظر حاج سیاح هم رسیده و قرار بود که حاج سیاح آنرا چاپ کند.
بدون تردید دانش، وارستگی، روشننگری و آزادگی حبیب خراسانی و تعالیم وی به شاگردان و هوادارانش تأثیر بسزایی در محیط ادبی آینده مشهد و خراسان گذاشت.
بسیار کسانی که محضر وی را در جوانی درک کرده بودند، نظیر مشکان طبسی، بدایعنگار و شیخ
علیاکبر خدابنده (متوفی ۱۳۲۰ش)، همگی از افراد فرهیخته و برجسته خراسان بودهاند. برای نمونه خدابنده بر زبانهای فرانسه و روسی و انگلیسی تسلط داشت و در سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۴ش در مشهد زبانهای خارجی را درس میگفت.
از سویی دیگر حبیب شاعری است برجسته و غزلسرا بود، با اینکه خود در دیوانش
تصریح کرده که از اشتهار به شاعری چندان راضی نیست اما سرآمدِ
مجتهدان و دانشمندانی است که در دوره قاجار شعر سرودهاند.
در غزلهای حبیب نشانی از اشعار سیاسی دوره مشروطه و تأثیر آنها نیست، شعر وی بیشتر از نوع شعر شاعرانی نظیر صفای اصفهانی و
صفی علیشاه است که در دوره بازگشت پیرو سبک عراقی بودهاند.
اغلب غزلهای وی بین شش تا ده بیت است، اما غزلهای سه و چهار بیتی در دیوانش فراوان است،
که نشان میدهد شاعر غزلها را ناتمام رها کرده است. با این حال غزلهایی هم با بیش از بیست یا حتی سی بیت در دیوانش هست.
در اغلب غزلهای وی تخلص دیده نمیشود و شاید این امر به دلیل این است که به شاعری خود چندان اهمیتی نمیداده است. اما در برخی غزلها
نیز تخلص «حبیب» را در بیت آخر آورده است و گاهی هنرمندانه با تخلصش ایهامسازی میکند
و گاهی هم در غزلی دوازده بیتی تخلص را در بیت هشتم میآورد.
بسیاری از غزلهای حبیب مانند غزلیات مولوی
جلالالدین بلخی وزنی تند و خیزابی همراه با قافیه دارند و همین باعث خوشآهنگی غزلیات او شده است. حدود نود و پنج درصد غزلیات وی مردّف است و آنهایی هم که ردیف ندارند یا به دلیل وزنی شاداب و یا بهسبب استفاده از کشیدگی یک مصوّت در قافیه و تکرار قافیه بسیار خوشآهنگاند.
یکی دیگر از ویژگیهای شعر حبیب استفاده خاص از ردیفهای بلند و طولانی است.
تأکیدی که حبیب بر چنین ردیفهایی دارد، قوت و برجستگی شعر وی را دوچندان میکند.
در غزلی با وزنی خیزابی و قافیههای میانی زیبا که تضمینی از غزلی از
مولوی دارد، ردیف دشوار «یا رَجُلاً خُذْبِیدی» را چنان هنرمندانه بهکار میگیرد که خللی در مفهوم ابیات ایجاد نمیشود و خواننده خود را با غزلیات مولانا مواجه میبیند.
زبان شعر وی، تقریبا همان زبان سبک عراقی است و گاهی هم اشعاری نزدیک به زبان استوار سبک خراسانی دارد.
تضمینها و اقتباسهایی که از شعر منوچهری دامغانی، مولوی و
حافظ دارد نشانه آن است که در اشعار متقدمان تأمل میکرده است.
او همچنین به اشعار معاصرانش نیز توجه داشته از جمله شعری در جواب ادیب نیشابوری اول سروده است
که در وزنی است که بعدها
نیما یوشیج از این وزن برای منظومه «افسانه» استفاده کرد.
علاوه بر موارد فوق آنچه حبیب را از شاعران همعصر خود متمایز میکند، عرفان تجربی و خاصّ اوست که در مرحله اصطلاحات و لفظ باقی نمانده بلکه حاصل تأملات و تجربههای عرفانی خود اوست.
شعر حبیب خراسانی برخاسته از کششهای روحانی اوست و از یک سو سرشار است از شور و شیفتگی و از سوی دیگر خالی از اصطلاحات عرفانی شاعران پیرو
ابن عربی است. او یکی از بزرگترین شعرای عارف ایران در دوران پس از حمله
مغول است.
در بسیاری از غزلهایش مانند حافظ در ستیز با زهدنمایان و زهدفروشان است و شخصیتهای منفی دیوان وی زاهد و شیخاند حتی سه غزل متوالی با ردیفِ «شیخ» و «ای شیخ» دارد که در آنها شدیدآ به زهدفروشی شیخ حمله میکند.
با توجه به سوانح زندگی حبیب و مخالفتهایی که با اصحاب سراچه شد، سبب کاربرد فراوان اینگونه درونمایهها را در شعر حبیب میتوان دریافت. او اصطلاحات مغانه را مانند حافظ بهکار میگیرد و همچون حافظ خود را «رند» میداند.
چند غزل دلنشین با مضمون توحید محض دارد
که یادآور تضمین
شیخ بهائی از غزل خیالی بخارایی است.
در دیوان حبیب تعداد کمی اخوانیات نیز وجود دارد که دو اخوانیه خطاب به ملکالشعراء صبوری است. هر دوی این اخوانیات، اشعاری عرفانی است که از لحاظ مضمون غزل و از لحاظ ظاهر و ساختار قصیده محسوب میشود. رعایت قوانین و سنّتهای شعری اخوانیهسرایی در این اشعار نشاندهنده این است که حبیب با اینکه از این عوالم به دور بوده است اما در شعر کهن تبحر خاصی داشته است.
حبیب چندین مدیحه در منقبت و مدح
رسول اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و
حضرت علی (علیهالسلام) و
حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) در قالبهای قصیده و ترکیببند دارد که بیشتر آنها را هنگام اقامت در عتبات عالیات سروده است.
شعر حبیب بر بسیاری از شاعران خراسانی پس از وی نظیر اخوان ثالث
و عماد خراسانی تأثیر گذاشته است.
بسیاری از غزلهای حبیب خراسانی در برنامه گلهای رنگارنگِ رادیو خوانده شده است.
مهدی خالدی از جمله موسیقیدانهایی است که آهنگهای بسیاری برای غزلهای حبیب ساخته است.
به همین مناسبت برنامهای از گلهای جاویدان رادیو به حبیب خراسانی اختصاص داشته است.
این امر سبب شد که نام این شاعر در میان مردم عامی نیز مطرح شود.
شماری از فرزندان و نوادگان حبیب خراسانی از مرد و زن شاعرند و میتوان گفت که شاعری در خاندان حبیب امری موروثی است.
در زمان حیات حاج
میرزا حبیب، شخصی به نام ملا اسداللّه تربتی مسئولیت تحریر و جمعآوری اشعار وی را برعهده گرفت. حبیب نوشته او را دید و آنچه از قلم افتاده بود بر حواشی نوشت.
نخستینبار در ۱۳۲۹ش
عباس زرینقلم خراسانی دیوانی ناقص و مغلوط از حبیب با نام گنج گهر در ۱۷۷ صفحه در مشهد منتشر کرد. سپس در ۱۳۳۰ش دیوان نسبتا کاملتری بر اساس تحریر اسداللّه تربتی و حواشی حبیب خراسانی به کوشش و با مقدمه حسن حبیب با ۱۲۰ صفحه مقدمه و ۳۲۲ صفحه متن در مشهد منتشر شد. در ۱۳۳۴ش اشعار نویافته حبیب خراسانی به اهتمام علی حبیب همراه با مقدمهای کوتاه از وی به این مجموعه افزوده و در ۱۳۳۵ش در
تهران منتشر شد. همین دیوان تاکنون شش بار در تهران تجدید چاپ شده است.
(۱) آقا بزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲)
مهدی اخوان ثالث، زمستان: مجموعه شعر، تهران ۱۳۶۹ش.
(۳) بدایعنگار، فضلاللّه بن داود، «مرحوم حجةالاسلام حاج
میرزا حبیباللّه شهیدی قدسسره»، الکمال، سال ۲، ش ۴ (فروردین ۱۳۰۱).
(۴) پرتو، ابوالقاسم، یارانِ سراچه: (شرح احوالات و عقاید و افکار میرزاحبیب خراسانی)، تهران ۱۳۸۳ش.
(۵) پروین گنابادی، محمد، گزینه مقالهها، تهران ۱۳۵۶ش.
(۶) تجربهکار، نصرت، سبک شعر در عصر قاجاریه، (تهران) ۱۳۵۰ش.
(۷) حاج سیاح، محمدعلی بن محمدرضا، خاطرات حاج سیاح، یا، دوره خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح، چاپ سیفاللّه گلکار، تهران ۱۳۵۹ش.
(۸) حبیب اللهی، ابوالقاسم، «حاج
میرزا حبیباللّه
مجتهد خراسانی»، یغما، سال ۱۹، ش ۳ (خرداد ۱۳۴۵).
(۹) حبیب خراسانی، حبیباللّه بن محمدهاشم، دیوان، چاپ علی حبیب، تهران (۱۳۵۳ش).
(۱۰) خالدی،
مهدی،
مهدی خالدی: (مجموعه آهنگها)، گردآوری و تألیف حبیباللّه نصیریفر، (تهران: نگاه)، ۱۳۷۰ش.
(۱۱) دهخدا.
(۱۲) رضوی، محمدباقر بن اسماعیل، شجره طیبه در انساب سلسله سادات علویه رضویه، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، مشهد ۱۳۸۴ش.
(۱۳) روزبه، محمدرضا، سیر تحول غزل فارسی: از مشروطیت تا انقلاب، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۴) ساعدی خراسانی، محمدباقر، ضمیمه تاریخ علمای خراسان، در مدرس، عبدالرحمانبن نصراللّه، تاریخ علماء خراسان، چاپ محمدباقر ساعدی خراسانی، مشهد ۱۳۴۱ش.
(۱۵) سپهر، محمدتقی بن محمدعلی، ناسخ التواریخ: سلاطین قاجاریه، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۵ش.
(۱۶) شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما، ترجمه حجتاللّه اصیل، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۷) شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادوار شعر فارسی: از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران ۱۳۵۹ش.
(۱۸) شفیعی کدکنی، محمدرضا، «ادیب نیشابوری: در حاشیه شعر مشروطیت»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، سال ۱۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۵۴).
(۱۹) صبور، داریوش، آفاق غزل فارسی: سیر انتقادی در تحول غزل و تغزل از آغاز تا امروز، (تهران) ۱۳۵۵ش.
(۲۰) صبوری، محمدکاظم بن محمدباقر، دیوان، چاپ محمد ملکزاده، تهران ۱۳۴۲ش.
(۲۱) کشمیری، محمدعلی بن صادقعلی، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم (۱۳۹۴ (.
(۲۲) کشمیری، محمدمهدی بن محمدعلی، تکملة نجوم السماء، قم (۱۳۹۷ (.
(۲۳) گلستانه، ابوالحسن بن محمدامین، مجمل التواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۲۴) گلشنآزادی، علیاکبر، صد سال شعر خراسان، به کوشش احمد کمالپور، مشهد ۱۳۷۳ش.
(۲۵) گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ، به اهتمام و گزینش حبیباللّه نصیریفر، تهران: نگاه، ۱۳۸۲ش.
(۲۶) مدرس، عبدالرحمان بن نصراللّه، تاریخ علماء خراسان، چاپ محمدباقر ساعدی خراسانی، مشهد ۱۳۴۱ش.
(۲۷) مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران ۱۳۵۲ش.
(۲۸) مشکان طبسی، حسن، «حاج
میرزا حبیب خراسانی»، دبستان، ش ۳ (دی ۱۳۰۱).
(۲۹) معصوم علیشاه، محمدمعصوم بن زینالعابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
(۳۰) نقش موسیقی آوازی در شعر و غزل ایران، بهکوشش و گزینش حبیباللّه نصیریفر، تهران: نگاه، ۱۳۸۴ش.
(۳۱) یوسفی، غلامحسین، چشمه روشن: دیداری با شاعران، تهران ۱۳۶۹ش؛
•
بهرام پروین گنابادی، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حبیب خراسانی»، شماره۵۸۰۴.