حارث بن حلزه یشکری وائلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حارِثبن حِلِّزَه یشْکُری وائِلی، از شاعران
دوره جاهلیت عرب و یکی از سرایندگان معلّقات است.
نام و نَسب او حارث بن حِلّزةبن مکروهبن بُدَید،
مکروهبن یزید
و مِکْرَزَةبن بُدید
ذکر شده است. حارث از بنییشکر بود و یشکر فرزند بَکْربن وائل.
ازاینرو حارث، یشكرى و وائلى است. او از بزرگان قوم خود در عراق بود
اَصْمَعی (متوفی ۲۱۶، ص ۱۱) او را شاعری فَحْل معرفی کرده و ابنسَلّام جُمَحی (متوفی ۲۳۱؛ ص ۱۲۷) حارث را در طبقه ششم شاعران فحل دوره جاهلی قرار داده است.
با این استدلال که
مسیحیان در دوره جاهلیت، بزرگان خود را حارث مینامیدند، و قبیله بکر نیز
مسیحی بودند، و طایفه یشکر نیز همان آیین را داشتند، نام حارثبن حلّزه را نیز در میان مسیحیان آورده است، ولی این نظر را نپذیرفته و آن را نقد کردهاند.
از زندگانی حارث اطلاع چندانی در دست نیست. کنیههای او را ابوظُلَیم و ابوعُبَیده
و نام فرزندانش را مَذْعور، عَمْرو، و ظُلَیم ذکر کردهاند
حارثبن حلّزه را جزء مُعَمَّران (دیر زیستان) یاد کردهاند که ۱۵۰ سال زندگی کرد.
تاریخ درگذشت او را، با اختلاف، سال ۵۲۰ میلادی، ۵۶۰ میلادی و ۵۷۰ میلادی گفتهاند
)، ولی قول مشهورتر ۵۸۰ میلادی است.
عمده شهرت حارث بهسبب قصیدهای است در
بحر خفیف با مطلع «آذَنَتْنا بِبَینِها اَسماءُ/ رُبَّ ثاوٍ یمَلُّ مِنْهُ الثَّواءُ»، که در ۱۳۵ سالگی، در حضور حاکم حیره، عمروبن هند (حک: ۵۵۴ـ ۵۷۴ یا ۵۷۸ میلادی)، در دفاع از قبیله خود (بكر) در برابر قبیله تَغْلِب و شاعر آن، عَمْروبن کُلْثوم تَغْلبی، سرود. چون حارث به
بَرَص (پیسی) مبتلا بود اجازه ندادند نزد حاکم حضور یابد و او از پسِ پرده یا هفت پرده، به گفته
شعر خود را بالبداهه (ادامه مقاله) خواند. قصیده او چنان مقبول افتاد که حاکم فرمان داد پرده را کنار زنند و حارث را در کنار خود جای داد و به سود بکریان داوری کرد
.
منوچهری دامغانی نیز با آوردن «آذَنَتْنا»، به این شعر اشاره کرده است.
برخی برآناند که قصیده حارث ارتجالاً سروده شده است و حتی گفتهاند بزرگترین مطلبی که ارتجالی گفته شده همین قصیده است.
ابنمُعْتَز (متوفی ۲۹۶) در شعری که در سیزده سالگی برای استادش،
ابوالحسن دمشقی، فرستاد به ارتجالی بودن قصیده حارث اشاره کرده
و این بیانگر شهرت این مطلب در
ادبیات عربی است. به گفته ابوعَمْرو شَیبانی (متوفی ۲۰۶)، اگر حارث این قصیده را در طول یک سال هم میگفت سرزنشی بر او نبود چه رسد به اینکه آن را ارتجالی سروده باشد،
ولی باتوجه به مطالبی که در ضمن قصیده مطرح شده (ادامه مقاله) و شیوه استدلال، پذیرفتن ارتجالی سروده شدن قصیده، دشوار است و بسیاری از محققان نیز ارتجالی بودن آن را رد کردهاند.
برخی وجود اِقْواء (یکی از عیوب
قافیه ) را در یک بیت قصیده حارث،
نشانه ارتجالی بودن قصیده دانستهاند
ولی به گفته طه حسین (ص ۲۲۴)، اِقواء در بسیاری از قصیدههایی که ارتجالی سروده نشدهاند نیز به چشم میخورد. این قصیده جزء
مُعَلّقات سبع آمده است، ولی به نظر تئودور نولدکه سروده عمروبن کلثوم، که بسیار مشهور و جزء معلّقات بود، حَمّاد راویه را بر آن داشت تا بهسبب دوستیاش با قبیله بکر، قصیده حارث را نیز، که در شهرت به پایه قصیده عمرو نمیرسید، جزء معلّقات قرار دهد
.
قصیده حارث دارای مضامین بسیاری است، از جمله تغزل و گریه بر فراق یار، وصف شتر، دفاع از حقوق قبیله بکر و بیان ستمهای قبیله تغلب، بیان مفاخر قبیله بکر و زشتیها و رسواییهای قبیله تغلب، مدح عمروبن هند و خدمات بکریان به وی.
اغراض سیاسی در این قصیده کاملا مشهود، و قصیده از این حیث حائز اهمیت است
تا بدانجا که آن را بهترین نمونه شعر سیاسی و از شاهکارهای ادبی در
شعر خطابی دوران جاهلیت برشمردهاند، که نشاندهنده قدرت بیان و هوشمندی سیاسی حارث است.
بهگفته ابنرشیق
، حارث مقام شعر را بلند گردانید. این قصیده ششمین یا هفتمین قصیده از معلّقات است و از دیرباز شرح هایی بر آن نگاشتهاند. از متقدمان، ابنانباری (متوفی ۳۲۸؛ ص ۴۳۳ـ۵۰۱، در ۸۴ بیت)،
ابوجعفر نَحّاس (متوفی ۳۳۸؛ قسم ۲، ص ۵۴۱ـ۶۱۰، در ۸۵ بیت)، زوزنی (متوفی ۴۸۴؛ ص ۱۸۸ـ۲۰۷، در ۸۲ بیت) و خطیب
تبریزی (متوفی ۵۰۲؛ ص۳۷۰ـ۴۱۶، در ۸۵ بیت)، و از معاصران احمدبن امین شِنْقیطی و بدرالدین نَعْسانی این قصیده را شرح کردهاند
حارث از شاعران کمشعر است
و غیر از قصیده معلّقه، ابیات کمی از او در دست است.
ابوعُبَیدة (متوفی ۲۰۹) وی را یکی از سه شاعری دانسته است که با داشتن یک قصیده بلند و نکو جزء بهترین شاعران هستند
ازاینرو،
سیوطی حارث و چند شاعر دیگر را «اصحاب الواحدة» نامیده است. بیشتر سرودههای حارث در فخر و حماسه است
تا بدانجا که در مَثَل گفتهاند: «اَفْخَرُمِنَ الحارِثبنِ حلّزة»،فخركنندهتر از حارثبن حلّزه
البته فخر حارث مبتنی بر حقایق تاریخی بوده است.
مضامین حِکْمی و حُسن تعلیل نیز در سرودههایش بهچشم میخورد و چون حارث میل به تعلیم و تهذیب داشته، مضمون سرودههایش نزدیک به سرودههای شاعر جاهلی، زُهَیربن ابیسَلْمی، بوده است.
برخی سرودههای حارث، مَثَل شدهاند
. اشعار او از ارزش تاریخی و جغرافیایی نیز برخوردار است، زیرا در آنها به بسیاری از جنگها (ایامالعرب) و وقایع تاریخی اشاره شده و نام بسیاری از کوهها و جایها نیز در سرودههای او آمده است.
حارث در سرودههای خود از واژگانی استفاده کرده که نشانه وجود کتابت در دوره جاهلی است.
وی از برخی واژگان که در اصل فارسی بودهاند، همچون فارسیه، مَهارِق، جُناح، و فُرْس، نیز استفاده کرده است
معین، ذیل «جُناح»).
مُفَضَّل ضَبّی (متوفی ۱۶۸ یا ۱۷۰) در المُفَضَّلیات (ص ۱۳۲ـ۱۳۴، ۲۵۵ـ۲۵۶، ۴۳۰)، ابوعُباده بُحْتُری (متوفی ۲۸۴ یا ۲۸۶) در دو باب از کتاب الحماسة (ص ۱۵۷، ۲۲۲) و ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶) در کتاب الاغانی
، ابیاتی از حارث آوردهاند.
لغویان، نحویان و ادیبان بزرگ عرب به سرودههای حارث استشهاد جستهاند؛ ابنعباس (متوفی ۶۸) در پاسخ به پرسشهای نافعبن اَزْرَق درباره واژگان قرآن، به بیتی از حارث استشهاد کرده است
خلیلبن احمد فَراهیدی (متوفی ۱۷۰ یا ۱۷۵) در شرح واژگان، از سرودههای حارث شاهد مثال آورده است (برای نمونه ج ۱، ص ۱۹۲، ذیل «کسع»، ج ۵، ص ۱۶۳، ذیل «نقل»)؛ ابنمنظور (متوفی ۷۱۱) نیز ۵۸ شاهد در لسانالعرب از حارث آورده است.
در مباحث نحوی نیز به سرودههای حارث استشهاد شده است.
ابنقتیبه (متوفی ۲۷۶) هم در معنای واژگان
و هم در برخی مباحث صرفی
از حارث شاهد آورده و ابنمعتزّ در مبحث استعاره بیتی را از حارث شاهد آورده است
. در مباحث نقد ادبی نیز از برخی سرودههای حارث انتقاد کردهاند. از جمله در مبحث ایجاز مُخِلّ یا اِخْلال
جاحظ در بحث از شنوایی شترمرغ و برخی معانی واژگان به سرودههای حارث استشهاد کرده است
. مَیدانی (متوفی ۵۱۸) نیز در شرح واژگان امثال به سرودههای حارث استشهاد کرده است
.
گوناگونی استفاده از اشعار حارث بیانگر جایگاه سرودههای او در ادبیات عربی است، ولی در صحت انتساب برخی ابیات به حارث، بهویژه قصیده معلّقه او، سخت تردید وجود دارد.
جاحظ آنگاه که ابیاتی از حارث میآورد، از قول ابوعبیده تصریح میکند که ابیات حارث در این قطعه، همین چند بیت است و دیگر ابیاتی که به نام حارث در این قطعه آمده ساختگی است
.
در باب «معرفة التصحیف و التحریف»، در دو جا، به تحریف اشعار حارث اشاره کرده و صحیح آنها را آورده است و چون حارث و عمرو، هر دو، شاعران دربار حیره بودهاند
و داستان سروده شدن معلّقه هر دو شاعر مربوط به یک واقعه بوده است، برخی آن دو را باهم سنجیده و درباره اصالت آنها داوری کردهاند.
هر دو قصیده را ناظر به اختلاف دو قبیله بکر و تغلب در دوره اسلامی میداند؛ ازاینرو هر دو قصیده، به اعتقاد او جعلی است.
نیز معتقد است که حارث و عمرو هر دو ۱۵۰ سال عمر کردهاند، که نشئت گرفته از روحیه رقابت دو قبیله در بیان مفاخرات خود است؛ ازاینرو، به گفته
باید در پذیرش ابیات معلّقه حارث احتیاط کرد.
نیز سادگی و روانی ابیات معلّقه را دلیل برخی مبنی بر ساختگی بودن آن دانسته است.
باتوجه به پیشینه اشعار حارث و اینکه افرادی همچون ابنعباس، خلیلبن احمد و دیگران به آنها استشهاد کردهاند، نمیتوان در اصل سرودههای حارث تردید داشت، ولی معلّقه حارث نیز، بهسان دیگر آثار ادبی، در طول تاریخ در معرض کاستیها و فزونیهایی قرار گرفته است.
جزء کارهای ابوسعید سُکَّری (متوفی ۲۷۵) از اشعار بنییشکر نام برده است و معلوم نیست که سرودههای حارث نیز در این مجموعه بوده است یا نه. از ابنسِکّیت (متوفی ۲۴۴) نیز به عنوان گردآورنده اشعار حارث نام برده شده،
ولی این مجموعه نیز به دست ما نرسیده، هرچند برخی گفتههای ابنسکّیت راجع به احوال و اشعار حارث باقیمانده است.
نخستین بار کرنکو نسخه خطی دیوان کوچک حارث را، که متعلق به سده هفتم بود، در مجله المشرق
و سپس در همان سال بهطور مستقل در بیروت چاپ کرد.
دیوان حارث در ۱۳۴۸ش/۱۹۶۹ نیز با شرح هاشم طعان در بغداد بهچاپ رسید
و به عنوان بخشی از دیوان بنیبکر فیالجاهلیة (از ص۶۹۹ـ۷۳۱) نیز چاپ شد.
امیل بدیع یعقوب دیوان حارث را، با ابیاتی افزونتر و شرح کامل ابیات، در ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱ در بیروت چاپ کرد. مقالات مستقلی نیز درباره حارث و اشعارش تألیف شده است.
معلّقه حارثبن حلّزه از ۱۲۳۵ تا ۱۳۷۶ (= ۱۳۳۶ش) /۱۸۲۰ـ۱۹۵۷ به لاتینی، آلمانی، فرانسوی، انگلیسی و ترکی ترجمه و منتشر شده است
منابع :
(۱) حسنبن بشر آمدى، المؤتلف و المختلف فى اسماء الشعراء و كناهم و القابهم و انسابهم و بعض شعرهم، در محمدبن عمران مرزبانى، معجمالشعراء، چاپ ف. كرنكو، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۲) ابنانبارى، شرح القصائدالسبع الطِّوالالجاهلیات، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۹۶۹؛
(۳) ابنجنّى، الخصائص، چاپ محمدعلى نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛
(۴) ابندرید، كتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹؛
(۵) ابنرشیق، العمدة فى محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۶) ابنسلام جمحى، طبقات فحول الشعراء، چاپ محمود محمد شاكر، (قاهره ۱۹۵۲)؛
(۷) ابنعبدربّه، العقدالفرید، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰؛
(۸) ابنقتیبه، ادب الكاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳؛
(۹) همو، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاكر، (قاهره) ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۶ـ۱۹۶۷؛
(۱۰) همو، كتاب عیونالاخبار، قاهره ۱۳۴۳ـ۱۳۴۹/ ۱۹۲۵ـ۱۹۳۰؛
(۱۱) ابنكلبى، جمهرةالنسب، ج ۱، چاپ ناجى حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛
(۱۲) ابنمعتز، كتابالبدیع، چاپ كراتشكوفسكى، (لندن ۱۹۳۵)، چاپ افست بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۱۳) ابنندیم (تهران)؛
(۱۴) ابوالفرج اصفهانى؛
(۱۵) ناصرالدین اسد، مصادر الشعر الجاهلى و قیمتها التاریخیة، بیروت ۱۹۸۸؛
(۱۶) عبدالملكبن قریب اصمعى، كتاب فحولة الشعراء، چاپ چارلز تورّى، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛
(۱۷) عزیزة فوال بابتى، معجم الشعراء الجاهلیین، بیروت ۱۹۹۸؛
(۱۸) ولیدبن عبید بحترى، كتابالحماسة، چاپ لویس شیخو، بیروت ۱۹۱۰؛
(۱۹) كارل بروكلمان، تاریخ الادبالعربى، ج ۱، نقله الى العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴؛
(۲۰) بطرس بستانى، ادباء العرب، بیروت ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰؛
(۲۱) عبدالقادربن عمر بغدادى، خزانةالادب و لبلباب لسانالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج ۱، قاهره ۱۹۷۹؛
(۲۲) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، سمطاللالى، چاپ عبدالعزیز میمنى، (قاهره) ۱۳۵۴/۱۹۳۶؛
(۲۳) همو، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفى سقا، قاهره ۱۳۶۴ـ۱۳۷۱/ ۱۹۴۵ـ۱۹۵۱؛
(۲۴) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت [? ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸[؛
(۲۵) همو، كتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر [? ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹[، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛
(۲۶) ابومنصور جوالیقى، المعرب منالكلام الاعجمى على حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاكر، مصر ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛
(۲۷) حارثبن حلّزه، دیوان، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۱۱؛
(۲۸) یحییبن على خطیب
تبریزى، شرح القصائد العشر، چاپ فخرالدین قباوه، حلب ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛
(۲۹) خلیلبن احمد، كتابالعین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم ۱۴۰۵؛
(۳۰) محمدبن حسن رضیالدین استرآبادى، شرح الرضى على الكافیة، چاپ یوسف حسن عمر، (بیجا): جامعة قاریونس، ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛
(۳۱) حسینبن احمد زوزنى، شرح المعلقات السبع، (قاهره) ۱۳۸۷/۱۹۶۸؛
(۳۲) جرجیزیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۷۸؛
(۳۳) همو، العرب قبلالاسلام، چاپ حسین مؤنس، قاهره (بیتا.)؛
(۳۴) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربى، ج ۲، جزء۲، نقله الى العربیة محمود فهمى حجازى، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳۵) عبدالرحمانبن ابیبكر سیوطى، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جادمولى، على محمد بجاوى، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (بیتا.)؛
(۳۶) شوقى ضیف، تاریخالادب العربى، ج :۱ العصرالجاهلى، قاهره ( ۱۹۷۷)؛
(۳۷) لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت ۱۹۶۷؛
(۳۸) همو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة، بیروت ۱۹۸۹؛
(۳۹) طه حسین، فى الادب الجاهلى، قاهره ۱۹۶۸؛
(۴۰) حسنبن عبداللّه عسكرى، كتابالصناعتین: الكتابة و الشعر، چاپ على محمد بجاوى و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱؛
(۴۱) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربى، ج ۱، بیروت ۱۹۸۴؛
(۴۲) محمدبن یزید مبرّد، الفاضل، چاپ عبدالعزیز میمنى، قاهره ۱۳۷۵/۱۹۵۶؛
(۴۳) همو، الكامل فى اللغة و الادب و النحو و التصریف، ج ۳، چاپ احمد محمد شاكر، (قاهره) ۱۳۵۶/۱۹۳۷؛
(۴۴) محمدعلى مدرس
تبریزى، ریحانةالادب، تهران ۱۳۷۴ش؛
(۴۵) محمدبن عمران مرزبانى، المُوَشَّح: مآخذ العلماء على الشعراء فى عدة انواع من صناعة الشعر، چاپ على محمد بجاوى، مصر ۱۹۶۵؛
(۴۶) محمدمعین، فرهنگ فارسى، تهران ۱۳۸۱؛
(۴۷) مُفَضَّل ضَبّى، المفضَّلیات، چاپ احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره [? ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳[؛
(۴۸) احمدبن قوص منوچهرى، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران ۱۳۴۷ش؛
(۴۹) احمدبن محمد میدانى، مجمعالامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۵۰) كارلو
آلفونسو نالینو، تاریخ الآداب العربیة من الجاهلیة حتى عصر بنیامیة، چاپ مریم نالینو، قاهره ۱۹۷۰؛
(۵۱) احمدبن على نجاشى، فهرست اسماء مصنّفى الشیعة المشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبیرى زنجانى، قم ۱۴۰۷؛
(۵۲) احمدبن محمد نحاس، شرح القصائد التسع المشهورات، چاپ احمد خطاب، بغداد ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛
(۵۳) یاقوت حموى، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳؛
(۵۴) Regis Blachere, Histoire de la litterature arabe, Paris ۱۹۵۲-۱۹۶۶؛
(۵۵) EI۲, s.v. "Al-Harith b. Hilliza" (by Ch. Pellat) ؛
(۵۶) TDVIA, s.v." Haris b. Hillize" (by Nasuhi Unal Karaarslan) ؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حارِثبن حِلِّزَه یشْکُری وائِلی»، شماره۵۶۸۲.