ج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ج (جیم)،
حرف ششم از
الفبای فارسی ، پنجم از
حروف هجای عربی و سوم از
حروف ابجد است.
آن را از زمرۀ
حروف معجمه یا منقوطه، موحّده یعنی یک نقطهای،
حروف صحه عربی، مصمّت، و ملفوظی یعنی ۳
حرفی (ج ـ ی ـ م) دانستهاند و از آنجا که هنگام تلفظِ جیم متحرک، نَفَس حبس، و به علت تکیه گوینده بر
حرف، صدا بلند میشود، از
حروف مجهوره، و به سبب آنکه در حال وقف بر مخرج آن فشار وارد میگردد، از
حروف محقوره یا قلقله، و از آنرو که هنگام سکون، صدای آن قطع میشود، از
حروف شدیده، و از آنجا که مخرج آن میان دهان است، از
حروف شجریه به شمار آمده است.
همچنین «ج» در کتابهای
زبانشناسی همخوان شُشی، برونسو، نرم، واکدار، دهانی، و لثوی ـ کامی توصیف شده است. برای تلفظ آن، تیغه و قسمت جلو
زبان در برابر لثه و ابتدای سختکام قرار میگیرد و راه عبور هوا را مسدود میسازد، آنگاه نوک زبان به آرامی از لثه جدا میشود و مقداری از هوای فشرده به صورت انفجاری ملایم به بیرون میپرد و بلافاصله باقی هوا با فشار، ولی اندک اندک از مجرایی تنگ عبور میکند و سایش به وجود میآورد و از آنجا که مرحله نخست تولیـد این واک، انفجـاری و مرحله دوم آن سایشی است، آن را انفجاری ـ سایشی نامیدهاند، و گفتهاند: «ج» از دو واج به هم پیوسته، یعنی «د» و «ژ» (= dž) تشکیل شده است؛ بنابراین، به آن صامت مرکّب میگویند.
صامت «ج» از دورۀ فارسی باستان تاکنون تحولاتی یافته است. به عنوان نمونه، هرگاه چ = č و ج = IJ میانی باستان پس از صامتهای خیشومـی «م» و «ن» قرار داشته، در پهلوی و فارسـی دری چ به جبدل شده، و جبه حال خود مانـده است. اما در فارسی میانه مانوی هر دو بـه ز= z بدل شده است: - hanIJamana• (باستان) ← hanIJaman (پهلوی) ← hanzaman (فارسی میانه مانوی) ← انجمن (فارسی دری). نمونـههای دیگر این دگرگـونیها یعنی تبدیل «ج» به واج دیگر یا برعکس، عبارتانـد از: ج/ چ: جولاهـه = چولاهه؛ ج/ خ:
اسفناج = اسپاناخ؛ ج/ ژ: لاجـورد=لاژورد؛ ج/ ش: هجده = هشده؛ ج/ گ: نارنج = نارنگ؛ ج/ ز: گشنیج =
گشنیز ؛ ج/ ژ: جرف = ژرف؛ ج/ س: ریواج =
ریواس ؛ ج/ ش: کاجکـی = کاشکی؛ ج/ک: کودج= کودک؛ ج/گ: جلّاب =
گلاب ؛ ج/ ی: جاری = یاری؛ ج/ غ: ایلجار = ایلغار؛ ج/ پ: جالیـز= پالیـز؛ ج/ ف: جالیز= فالیز، ج/ ذ: آجرین = آذرین؛ ج/ ز: راجـی = رازی؛ ج/ ه : ناگاج = ناگاه؛ ج/ ق: جاسـم = قاسم.
«ج» از آحاد و نمایندۀ عدد ۳ است. در
اعداد رومی قرون وسطی معادل یک بوده، همچنین نشانه روز سهشنبه، برج سرطان، رمز فلک زحل و علامت روز سوم هر ماه و نیز «ج ا» نشانه
جمادیالاول و «ج ۲» نشانه
جمادیالآخر است. در اتصالات تقویمی، نشانه اوج و در دستهبندی
ستارگان از جهت اندازۀ نور برابر γ (= گامای یونانی) است. نیز آن را از
حروف مائیه با خصوصیت رطوبت برشمردهاند و از آنجا که
حروف آبی را کسره میدادند، «ج» را از زمرۀ
حروف مکسور دانستهاند.
«ج» نغمه سوم از اکتاو اول به روی وتر بم در مبحث تقسیم وتر در موسیقی قدیم است. در نغمهنگاری قدیم ایران جهت تعیین زمانهای
موسیقی از
حروف الفبا استفاده میشد؛ چنانکه به گفته
فارابی ازمنه واقع در میان نَقَرات الحان اگر «ج» باشد، «خفیف ثقیل الهزج» خوانده میشود.
شاعران گاه، مشبَّه مورد نظر خود را با وجه شبه تواضع، شرمساری، خمیدگی و شکل ظاهری و جز آنها به جیم مانند کرده، و جیم (= ج) را مشبهٌبه قرار دادهاند،
مثال:
الف ـ تشبیه زلف به جیم با وجه شبه خمیدگی و مجعد بودن در مصراعِ «چشمان تو چون نرگس و زلف تو چو جیم است».
نیز در بیت «در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟/ نقطه دوده که در حلقه جیم افتاده است».
ب ـ تشبیه دل شکسته به جیم با وجه شبه شکستگی در بیتِ «مرا ز لوح وجود این دو
حرف موجود است/ دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام».
ج ـ تشبیه گوش به جیم با وجه شبه خمیدگی و انحنا در بیتِ «جیم گوش و عین چشم و میم فم/چون بود بی کاتبی ای متّهم».
دـ تشبیه گردن قُمری به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «گردن هر قمریای معدن جیمی زمشک».
ه ـ تشبیه پشت و قد خمیده به جیم با وجه شبه خمیدگی در بیتِ «پشت خصمت چو جیم باد و جهان/ بر دلش تنگتر زحلقه میم».
وـ تشبیه سری که به سبب شرمساری خمیده است به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «ز شرم رأی تو سر پیش در فکنده چو جیم».
زـ تشبیه منقار
باز شکاری در بیتی از
ابونواس . او شکل جیمی را اراده میکند که نویسندۀ چپدست نوشته باشد: «فی هامةٍ غَلْباءَ تهدی منسراً/کعِطفةِ الجیم بِکَفٍ اعسرا».
تشبیه قرار گرفتن زلف در کنار اندام و در تخیل شاعرانه در کنار اندام جان به قرار گرفتن «ج» در کنار جان در بیتِ «کشیده زلف تو را در کنار جان چون جیم»،
بدین معنا که شاعر افزون بر آنکه زلف را به گونه مضمر، به جیم تشبیه کرده است، از قرار گرفتن، «ج» در کنار (= آغاز) کلمه «جان» نیز تصویر و تخیلی شاعرانه به دست داده است. بدین ترتیب که از یک سو تصویر قرار گرفتن زلف را در کنار اندام پیش چشم آورده، و از سوی دیگر با انسانانگاری جان و عاشق شمردن او زلف معشوق را در کنار اندام جان عاشق تخیل کرده است.
جز اینها «ج» را در کتابهای رجالی شیعی، رمز اصحاب
امام جواد علیهالسلام گرفتهاند.
در
علم لغت ، این
حرف را نشانه اختصاری جمع و جلد، و در علم تجوید، آن را علامت ویژۀ «وقف جایز» محسوب داشتهاند.
(۱) آملی، محمد، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
(۲) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳) ابن جزری، محمد، التمهید، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۴) ابن جنّی، عثمان، سرّ صناعة الاعراب، به کوشش حسن هنداوی، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
(۵) ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، بغداد، ۱۳۴۴ق.
(۶) ابن سینا، رساله کنوز المعزّمین، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۳۱ش/۱۳۷۱ق.
(۷) ابن سینا، مخارج
الحروف، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۸) ابن منظور، لسان.
(۹) اخوان زنجانی، جلیل، پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۰) انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۱) انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویة، قاهره، ۱۹۹۰م.
(۱۲) بهار، محمدتقی، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۳) بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۱۴) تاج العروس.
(۱۵) ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۶) جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۱۷) جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۸) جهان ملکخاتون، دیوان کامل، به کوشش پوراندخت کاشانی راد و کامل احمدنژاد، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۹) حاجیاننژاد، علیرضا، «نوعی تشبیه در ادبیات فارسی، تشبیه
حروفی»، مجله علمی ـ پژوهشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۱۶۰، دورۀ ۴۸.
(۲۰) حافظ، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۲۱) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۲) خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش سعید قانعی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۲۳) ستایشگر، مهدی، واژهنامه موسیقی ایران زمین، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۲۴) ستودهنیا، محمدرضا، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲۵) سمیعی، کیوان، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۶) سیبویه، عمرو، الکتاب، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۷) شاکر، محمدکاظم، قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن کریم، قم، ۱۳۷۶ش.
(۲۸) کلّاک، ادریس عبدالحمید، نظرات فی علم التحریر، بغداد، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۹) لغتنامه دهخدا.
(۳۰) مشکور، محمدجواد، دستورنامه، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۳۱) مصفّی، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۲) معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۳) ملامظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، ۱۲۷۴ق.
(۳۴) منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳۵) مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۳۶) مهدوی، ملیحه، «درآمدی بر تشبیهات
حرفی»، یگانه، تهران، ۱۳۷۷ش، س ۳، شم ۹.
(۳۷) نجفی، ابوالحسن، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۸) نجفی، شمسالدین، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، ۱۳۷۱ش.
(۳۹) نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۴۰) نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۱۸ش.
(۴۱) هال، رابرت، زبان و زبانشناسی، ترجمه محمدرضا باطنی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۲) همایی، جلالالدین، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ج(جیم)»، ج۱۷، شماره۶۳۲۷.