• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توقیعات امام زمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلمه « توقیع » به معنای پاسخ‌ها، سفارش‌ها و دستورهای کتبی است که بزرگان، دولت مردان و پیشوایان در زیر سؤال‌ها و درخواست‌های کتبی زیردستان و پیروان می‌نویسند.



امام زمان علیه‌السّلام را توقیعاتی است که در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه آمده‌اند. دیگر امامان معصوم علیه‌السّلام نیز توقیعاتی دارند؛ اما توقیعات امام زمان علیه‌السّلام بیشتر است. در روزگار غیبت صغری (غیبت امام زمان) شیعیان به واسطه چهار نایب خاص با امام علیه‌السّلام در ارتباط بودند و مسائل خویش را مطرح می‌ساختند و حاجت‌های خود را درمی خواستند.
توقیعات امام زمان علیه‌السّلام بیش تر نظر به این مسائل و درخواست‌ها دارند. برای نمونه، در روایتی، راوی می‌گوید: نامه‌ای نوشتم و پرسیدم که فرج- ظهور امام زمان علیه‌السّلام - چه هنگام خواهد بود؟ در پاسخ آمد:
تعیین کنندگان وقت دروغ می‌گویند.
برخی توقیعات امام علیه‌السّلام بی آنکه در پاسخ نامه‌ای یا درخواستی باشند، صادر شده‌اند
[۸] تاریخ الغیبة الصغری، ص۴۳۴.
چنین توقیعاتی درباره موضوعاتی همانند تایید نواب و وکلا، افشای فریبکاری‌های مدعیان دروغین امامت ، طرد منحرفان و حفظ جان وکلا و شیعیان‌اند. امام علیه‌السّلام در یکی از این توقیعات، علی بن محمد سمری - چهارمین نایب- را از فرا رسیدن زمان مرگش باخبر می‌کند و به او فرمان می‌دهد که کسی را به جای خود برنگزیند؛ زیرا غیبت کبری آغاز شده است.

۱.۱ - شباهت خط

در روایات آمده است که خط امام زمان علیه‌السّلام شباهتی بسیار به خط پدر والامقامش دارد.
این راهی مناسب بوده است تا مخاطبان یقین کنند توقیعات از شخص امام علیه‌السّلام است و بدین سان، احتمال جعل توقیع و فریب شیعیان از میان برود. توقیعات را شیعیان معتمد می‌دیدند و از آنها استنساخ می‌کردند یا محتوا را به ذهن می‌سپردند و برخی از آنها را بنا بر مصالحی میان عامه شیعه منتشر می‌ساختند.
[۱۱] تاریخ الغیبة، ص۳۰.
[۱۲] دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۱۵۱.



روش نواب امام علیه‌السّلام در روزگار غیبت صغری چنین بوده است که سؤال‌های شیعیان را می‌نوشته و به حضرت مهدی علیه‌السّلام تقدیم می‌کرده‌اند. امام علیه‌السّلام به پاره‌ای از سؤال‌ها به صورت کتبی پاسخ می‌داده و به برخی دیگر به صورت شفاهی. نواب نیز گاه پاسخ‌های شفاهی امام علیه‌السّلام را می‌نوشته‌اند و به صورت کتبی به مردم می‌داده‌اند. گاه امام علیه‌السّلام بنابر مصالحی، به برخی سؤال‌ها پاسخ نمی‌گفته است؛ چنان که در روایتی آمده است، کسی از امام علیه‌السّلام خواست تا از خداوند فرزند پسری برایش بخواهد.
امام به علم الهی می‌دانست که فرزند پسر نصیب او نمی‌شود و از این رو، به درخواست وی پاسخی نداد
[۱۳] الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۹۵.



بیش تر علمای شیعه بر آن‌اند که توقیعات امام زمان علیه‌السّلام منحصر به عصر غیبت صغری و نایبان خاص است. با این حال، برخی نیز معتقدند که امام علیه‌السّلام در عصر غیبت کبری نیز نامه‌هایی به بزرگان شیعه نوشته است.
طبرسی - از علمای قرن ۶ ق. - دو نامه از آن حضرت به شیخ مفید را ذکر کرده است.
این نامه‌ها را شخص معتمدی به شیخ مفید رسانیده است؛ ولی نام او در روایت نیامده است. برخی محققان این نامه‌ها را در شمار توقیعات امام زمان علیه‌السّلام آورده‌اند.
علامه بحرالعلوم در کتاب رجالی خود و آیت‌الله خویی در معجم رجال الحدیث در صحت این توقیعات تردید کرده‌اند؛ زیرا آنها را برای نخستین بار مرحوم طبرسی پس از گذشت صد سال از وفات شیخ مفید نقل کرده و پس از او نیز شاگردش ابن شهرآشوب از آنها یاد کرده است؛ اما شاگردان شیخ مفید مانند سید مرتضی ، نجاشی و شیخ طوسی با اینکه
[۱۴] تا فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
[۱۵] جامعیت اسلام، ص ۲۱۵.
تالیفات فراوانی داشته‌اند، از چنین توقیعاتی سخن نگفته‌اند. برخی علمای معاصر نیز معتقدند شیخ محمد کوفی شوشتری ، پیامی از امام علیه‌السّلام به آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی رسانیده است که در شمار توقیعات است
[۱۶] چشم به راه مهدی، ص۹۸.
[۱۷] فرهنگ نامه مهدویت، ص۱۰۴.
[۱۸] فرهنگ نامه مهدویت، ص۱۰۵.



توقیعات امام زمان علیه‌السّلام موضوعات گوناگونی را در بردارند: اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، فقهی و امام علیه‌السّلام در توقیعات مبارک خویش، وظایف گوناگون شیعیان را در عصر غیبت کبری به تصویر کشیده است. در یکی از مهم‌ترین توقیعات درباره رهبری شیعیان هنگام غیبت کبری آمده است: «در حوادثی که پیش روی شما است، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم.» این توقیع شریف ، از مستندات مهم فقه شیعی درباره وجوب رجوع به فقهای شیعه در احکام دینی هنگام غیبت کبری است. امام خمینی رحمة‌الله‌علیه نیز برای اثبات ولایت فقیه در مسائل حکومتی از این روایت بهره گرفته است.
ایشان در کتاب ولایت فقیه در شرح این توقیع مبارک و کیفیت استدلال به آن می‌نویسند:
«اسحاق بن يعقوب‌، نامه‌اى براى حضرت ولى عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) مى‌نويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مى‌كند. و محمد بن عثمان عمرى، نماينده آن حضرت، نامه را مى‌رساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مى‌شود كه «... در حوادث و پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم ...» منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و احکام شرعیه نيست. نويسنده نمى‌خواهد بپرسد درباره مسائل تازه‌اى كه براى ما رخ مى‌دهد چه كنيم.
چون اين موضوع جزو واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتره دارد كه در مسائل بايد به فقها رجوع كنند. در زمان ائمه (عليهم‌السلام) هم به فقها رجوع مى‌كردند و از آنان مى‌پرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب (سلام‌اللَّه‌عليه) باشد و با نوّاب اربعه‌ روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين‌ موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاصی بايد رجوع كرد.
منظور از «حوادث واقعه» پیشامدهای اجتماعی و گرفتارى‌هايى بوده كه براى مردم و مسلمین روى مى‌داده است. و به طور كلى و سربسته سؤال كرده اكنون كه دست ما به شما نمى‌رسد، در پيشامدهاى اجتماعى بايد چه كنيم، وظيفه چيست. يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث به چه كسى رجوع كنيم. آنچه به نظر مى‌آيد اين است كه به طور كلى سؤال كرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرموده‌اند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما؛ يعنى فقها، مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما مى‌باشند، و من حجت خدا بر شمايم.
«حجت خدا» يعنى چه؟ شما از كلمه «حجة اللَّه» چه مى‌فهميد؟ يعنى خبر واحد حجت است؟ و اگر زراره‌ روايتى را نقل كرد حجت مى‌باشد؟ حضرت امام زمان‌ نظير زراره است كه اگر خبرى از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل كرد، بايد بپذيريم و عمل كنيم؟
اين‌كه مى‌گويند «ولیّ امر» حجت خداست، آيا در مسائل شرعیه حجت است كه براى ما مسأله بگويد؟ اگر رسول اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) فرموده بود كه من مى‌روم، و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) حجت من بر شماست. شما از اين مى‌فهميديد كه حضرت رفتند، كارها همه تعطيل شد، فقط مسأله‌گويى مانده كه آن هم به حضرت امير (عليه‌السلام) واگذار شده است؟ يا اين‌كه «حجة اللَّه» يعنى همان طور كه حضرت رسول اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) حجت است و مرجع تمام مردم، خدا او را تعيين كرده تا در همه كارها به او رجوع كنند، فقها هم مسئول امور و مرجع عام توده‌هاى مردم هستند؟
«حجة اللَّه» كسى است كه خداوند او را براى انجام امورى قرار داده است، و تمام كارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمين است. اگر كسى تخلف كرد، بر او احتجاج (و اقامه برهان و دعوى) خواهد شد. اگر امر كرد كه كارى انجام دهيد، حدود را اين طور جارى كنيد، غنایم، زکات و صدقات، را به چنين مصارفى برسانيد و شما تخلف كرديد، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج مى‌كند. اگر با وجود حجت، براى حل و فصل امور به دستگاه ظلم رجوع كرديد، خداوند در روز قيامت بر شما احتجاج خواهد كرد كه من براى شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضايى ستمگران مراجعه كرديد. خدا به وجود حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) بر متخلفين و آنها كه كجروى داشتند احتجاج مى‌كند، بر متصديان خلافت، بر معاویه، و خلفاى بنی امیه و بنی عباس و بر كسانى كه طبق خواسته‌هاى آنان عمل مى‌كنند، احتجاج مى‌شود كه چرا زمام مسلمين را غاصبانه به دست گرفتيد. شما كه لياقت نداشتيد چرا مقام خلافت و حكومت را غصب كرديد.»
امام خمینی در ادامه چنین نتیجه گیری می‌کنند: «امروز فقهاى اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور كه حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه وآله وسلم) حجت خدا بود، و همه امور به او سپرده شده بود، و هر كس تخلف مى‌كرد بر او احتجاج مى‌شد. فقها از طرف امام (عليه‌السلام) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاى مسلمين به آنان واگذار شده است. در امر حكومت، تمشيت امور مسلمين، اخذ و مصرف عوايد عمومى، هر كس تخلف كند، خداوند بر او احتجاج خواهد كرد. در دلالت روايتى كه آورديم هيچ اشكالى نيست؛ منتها سندش قدرى محل تأمل است و اگر دليل نباشد، مؤيد مطالبى است كه گفته شد.»


در توقیعات، برخی ادعیه و زیارات نیز آمده‌اند؛ از جمله چگونگی زیارت حضرت مهدی علیه‌السّلام و دعا برای عصر غیبت .
از این زیارات است: زیارت آل یاسین و دعای عصر غیبت.


حضرت مهدی علیه‌السّلام امام دوازدهم شیعیان، شب جمعه نیمه شعبان ۲۵۵ ق. در شهر سامراء به دنیا آمد. بیش‌تر منابع شیعه در تاریخ ولادت آن حضرت اتفاق دارند
روایات فراوانی از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و امامان معصوم علیه‌السّلام درباره حضرت مهدی علیه‌السّلام در دست است. این روایات، موضوعاتی همانند تولد ، غیبت ، ظهور و ویژگی‌های امام دوازدهم علیه‌السّلام را به بحث نهاده‌اند. روایات به گونه مستقیم یا غیر مستقیم از ولادت حضرت مهدی علیه‌السّلام خبر می‌دهند.

۵.۱ - دسته بندی روایات ولادت حضرت مهدی

روایات مربوط بدین موضوع، را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: الف. روایاتی که آن حضرت را دوازدهمین خلیفه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌دانند؛ ب. روایاتی که آن امام علیه‌السّلام را دوازدهمین امام معصوم می‌شمردند؛ ج. روایاتی که آن حضرت علیه‌السّلام را دوازدهمین وصی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خوانده‌اند؛ د. روایاتی که حضرت مهدی علیه‌السّلام را هفتمین فرزند از نسل امام حسین علیه‌السّلام می‌دانند؛ ه. روایاتی دیگری نیز بر آن‌اند که حضرت مهدی علیه‌السّلام چهارمین فرزند از نسل امام رضا علیه‌السّلام است؛ و. روایاتی دیگر بیان می‌دارند که آن حضرت در غیبت به سر می‌برد و روزی ظهور می‌کند
[۲۹] المهدی، صدر الدین صدر، ص۱۲۶.
در برخی روایات معتبر آمده است: زمین هیچ گاه بی حجت و بدون امام نمی‌ماند که از جمع این روایات و سه دسته نخست می‌توان نتیجه گرفت که حضرت مهدی علیه‌السّلام به دنیا آمده و فرزند امام حسن عسکری علیه‌السّلام است و پس از ایشان، امامت و خلافت الهی را بر عهده دارد. اصل ولادت حضرت مهدی علیه‌السّلام از مسلمات تاریخی است و جز امامان معصوم علیه‌السّلام ، علما و مورخان و محدثان اهل سنت نیز بدان تصریح کرده‌اند.

۵.۲ - تصریح علمای اهل سنت به ولادت حضرت مهدی

نویسنده کتاب منتخب الاثر نام شصت و پنج تن از علمای سنی را که به ولادت حضرت مهدی علیه‌السّلام تصریح کرده‌اند، گرد آورده و عبارتشان را نقل کرده است.
[۳۲] منتخب الاثر، ص۳۴۱- ۳۳۰.
اینکه حضرت مهدی علیه‌السّلام به دنیا آمده است، میان مسلمانان مشهور بوده و مردم و حتی حاکمان، روایات مربوط بدان را بارها از زبان محدثان و راویان شنیده بودند و می‌دانستند تولد این امام با چنان ویژگی‌هایی از خانواده امام حسن عسکری بیرون نیست. دولت وقت، از گذر این روایات، از پیش می‌دانست که چنین فرزندی از امام حسن عسکری علیه‌السّلام به دنیا می‌آید و بدین روی، بر امام سخت می‌گرفت و ایشان را زیر نظر داشت و بر آن بود تا با هر وسیله‌ای از تولد حضرت مهدی علیه‌السّلام پیشگیری کند
[۳۴] چشم به راه مهدی، ص۳۲۰.
بنابر روایتی، امام حسن عسکری علیه‌السّلام علت دشمنی خلفای عباسی را با خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آگاهی آنان از روایاتی می‌داند که ظهور مهدی علیه‌السّلام و بر پایی عدالت به دست او را نوید می‌دهند
[۳۵] منتخب الاثر، ص۲۹۱.
از این رو، امام حسن عسکری علیه‌السّلام ، حمل و ولادت فرزند خویش را پنهان داشت؛ اما شیعیان امین را از تولد او آگاه ساخت و برای رسیدن بدین هدف از راه‌های متعددی بهره جست. بنابر روایات، خواهر خویش حکیمه را شب تولد حضرت مهدی علیه‌السّلام به خانه خود فرا خواند تا بر این رویداد گواه باشد. نیز قابله‌ای غیر شیعه بر بالین همسر خویش آورد. از این گذشته، فرزند خود را به مناسبت‌های گوناگون به شیعیان خاص نشان داد تا حجت خدای را به چشم خویش ببینند و گفتار دشمنان را درباره او باور نکنند.

۵.۳ - شبهه زدایی امام حسن عسکری

امام حسن عسکری علیه‌السّلام نامه‌های فراوانی به مناطق دوردست همانند مدینه ، بصره و قم فرستاد و شیعیان خاص این بلاد را نیز از تولد حضرت مهدی علیه‌السّلام با خبر ساخت.
[۳۶] یوم الخلاص، ص۶۷.
بدین سان امام حسن علیه‌السّلام از راه‌های متعدد بهره برد تا هر گونه شک و شبهه را درباره تولد حضرت مهدی علیه‌السّلام از میان برد و مجالی برای شایعه و تردید نگذارد.
راویان و محدثان به پیروی از آن امام علیه‌السّلام ماجرای تولد امام زمان علیه‌السّلام را همراه جزئیات آن با دقت و وسواس تمام نقل کرده‌اند و ماجرای شب تولد ایشان را در کتب خویش آورده‌اند.
[۳۷] قصص، ج۵، ص۶.



۱. تاج العروس، ج۲۲، ص۳۵۹.    
۲. بحارالانوار، ج۲، ص۱۸۱.    
۳. بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۰۳.    
۴. بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۸۰.    
۵. بحارالانوار، ج۵۰، ص۳۰۲.    
۶. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۰۳.    
۷. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲- ۱، ص۴۸۴.    
۸. تاریخ الغیبة الصغری، ص۴۳۴.
۹. الغیبة، شیخ طوسی، ص۲۴۳.    
۱۰. الغیبة، شیخ طوسی، ص۳۵۶.    
۱۱. تاریخ الغیبة، ص۳۰.
۱۲. دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۱۵۱.
۱۳. الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۹۵.
۱۴. تا فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
۱۵. جامعیت اسلام، ص ۲۱۵.
۱۶. چشم به راه مهدی، ص۹۸.
۱۷. فرهنگ نامه مهدویت، ص۱۰۴.
۱۸. فرهنگ نامه مهدویت، ص۱۰۵.
۱۹. الاحتجاج، ج۲- ۱، ص۲۸۳.    
۲۰. کتاب البیع، ج۲، ص۴۷۳.    
۲۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه، ص۸۳ - ۸۶.    
۲۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه، ص۸۸.    
۲۳. الاحتجاج، ج۲- ۱، ص۳۱۶.    
۲۴. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲- ۱، ص۵۱۲.    
۲۵. الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۱۴.    
۲۶. الارشاد، ج۲، ص۳۳۹.    
۲۷. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۴۱.    
۲۸. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص۲۷۲.    
۲۹. المهدی، صدر الدین صدر، ص۱۲۶.
۳۰. اصول من الکافی، ج۱، ص۱۷۸.    
۳۱. اصول من الکافی، ج۱، ص۱۷۹.    
۳۲. منتخب الاثر، ص۳۴۱- ۳۳۰.
۳۳. بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۶۱.    
۳۴. چشم به راه مهدی، ص۳۲۰.
۳۵. منتخب الاثر، ص۲۹۱.
۳۶. یوم الخلاص، ص۶۷.
۳۷. قصص، ج۵، ص۶.
۳۸. کمال الدین، ج۲- ۱، ص۴۲۶- ۴۲۴.    



فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «توقیعات امام زمان»، ج۱، ص۲۱۰.    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فقهی امام خمینی




جعبه ابزار