توبة (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توبه:
(... فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) توبه: در اصل به معنى «بازگشت» است و در لسان
قرآن به معنى «بازگشت از
گناه» مىآيد.
اين در صورتى است كه به شخص گنهكار نسبت داده شود، ولى گاه اين كلمه به
خدا نسبت داده مىشود، در آنجا به معنى بازگشت به
رحمت است، يعنى رحمتى را كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده سلب كرده بود بعد از بازگشت او به خط
اطاعت و بندگى، به او بازمىگرداند و بههمينجهت در مورد خدا تعبير به
«توّاب» (بسيار بازگشتكننده به رحمت) مىشود.
و به تعبير ديگر
«توبه» لفظى است مشترک، ميان خدا و بندگان، هنگامى كه بندگان به آن توصيف شوند مفهومش اين است كه به سوى خدا بازگشتهاند، زيرا هر گنهكارى در حقيقت از
پروردگارش فرار كرده، هنگامى كه توبه مىكند به سوى او بازمىگردد.
خداوند در حالت
عصیان بندگان گويى از آنها روى گردان مىشود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مىشود، مفهومش اين است كه نظر لطف، رحمت و محبّتش را به آنها باز مىگرداند.
به مواردی از کاربرد
توبه در
قرآن، اشاره میشود:
(فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) (سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت؛ و با آنها توبه كرد. و خداوند توبه او را پذيرفت؛ زيرا او توبهپذير و مهربان است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: توبه دو قسم است، يكى توبه خدا، كه عبارت است از برگشتن خدا به سوى عبد، به رحمت، و يكى توبه عبد، كه عبارت است از برگشتن بنده به سوى خدا، با استغفار، و دستبردارى از معصيت.
و توبه بنده محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است، و در بين آن دو قرار مىگيرد، به اين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال، از خداى خود بىنياز نيست، و اگر بخواهد از لجنزار گناه نجات يافته، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى به او بدهد، و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق به توبه بگردد، و وقتى موفق به توبه شد، تازه باز محتاج به يک توبه ديگرى از خداست، و آن اين است كه باز خدا به رحمت و عنايتش به سوى بنده رجوع كند، و رجوع او را بپذيرد، پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! به سوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص؛ اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى بهشتى كه نهرها از پاى درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند
پیامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمىكند؛ اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مىگويند: پروردگارا! نورِ ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هرچيز توانايى.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه نصوح از ماده نصح است كه به معناى جستجو از بهترين عمل و بهترين گفتارى است كه صاحبش را بهتر و بيشتر سود ببخشد، و اين كلمه معنايى ديگر نيز دارد، و آن عبارت است از
اخلاص، وقتى مىگويى: نصحت له الود معنايش اين است كه من دوستى را با او به حد خلوص رساندم، و اين معنايى است كه
راغب براى اين كلمه كرده
و بنابر گفته وى، توبه نصوح مىتواند عبارت باشد از توبهاى كه صاحبش را از برگشتن به طرف گناه باز بدارد، و يا توبهاى كه بنده را براى رجوع از گناه خالص سازد، و در نتيجه، ديگر به آن عملى كه از آن توبه كرده بر نگردد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
نخستين گام براى نجات، توبه از گناه است، توبهاى كه از هر نظر خالص باشد، توبهاى كه محرک آن فرمان خدا و ترس از گناه، نه وحشت از آثار اجتماعى و دنيوى آن بوده باشد، توبهاى كه براى هميشه
انسان را از معصيت جدا كند و بازگشتى در آن رخ ندهد. مىدانيم حقيقت «توبه» همان ندامت و پشيمانى از گناه است كه لازمۀ آن تصميم بر ترک در آينده است و اگر كارى بوده كه قابل جبران است در صدد جبران برآيد و گفتن
استغفار نيز بيانگر همين معنى است و به اين ترتيب اركان توبه را مىتوان در پنج چيز خلاصه كرد: «ترک گناه - ندامت - تصميم بر ترک در آينده - جبران گذشته- استغفار».
در حديثى از
پیغمبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مىخوانيم هنگامى كه «
معاذ بن جبل» از توبه نصوح سؤال كرد، در پاسخ فرمود:
«ان يتوب التّائب ثمّ لا يرجع فى ذنب كما لا يعود اللّبن الى الضّرع» «آن است كه شخص توبهكننده» بههيچوجه بازگشت به گناه نكند آنچنان كه شير به پستان هرگز بازنمىگردد.
(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ اُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ) (كسانى كه پس از ايمان آوردن،
کافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند، هيچ گاه توبه آنان، كه از روى ناچارى يا در آستانه
مرگ صورت مىگيرد، پذيرفته نمىشود؛ و آنها گمراهان واقعىاند)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: معناى آيه اين است كه: آن كسى كه بعد از روشن شدن حق و تمام شدن حجت، بر آن كفر مىورزد، و توبه نمىكند توبهاى كه او را اصلاح كند، چنين كسى از دو حال بيرون نيست: يا كافرى است كه كفر مىورزد و كفر خود را فزونى داده و طغيان مىكند، كه معلوم است صلاح راه و رخنهاى به دل او ندارد. و در نتيجه خدا هم او را هدايت ننموده و توبهاش را قبول نمىكند، براى اينكه توبه و برگشت او توبه حقيقى نيست. بلكه او غرق در
ضلالت است و اميدى نيست كه بار ديگر هدايت شود. و يا كافرى است كه بدون اينكه توبه كرده باشد، در حال كفر و عناد مىميرد و معلوم است كه چنين كسى كه در همه عمر دنيایيش توبه نكرده، خداى تعالى در آخرت هم هدايتش نمىكند. يعنى داخل بهشتش نمىسازد، چون او به سوى پروردگار خود برنگشت و چيزى هم كه جا پر كن خلا توبه باشد وجود ندارد، نه
شفاعت و نه يارى ياوران وجود دارد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
در آيه مورد بحث سخن درباره اشخاصى است كه توبه آنان قبول نخواهد شد، اينها كسانى هستند كه در مرحلۀ اول ايمان آورده، سپس كافر شدهاند و در
کفر پافشارى و اصرار دارند و به همين دليل هيچگاه حاضر به پيروى از دستورات حق نيستند، مگر اين كه كار بر آنها مشكل شود و راهى جز اطاعت و تسليم نبينند، خداوند توبه اين گونه افراد را قبول نخواهد كرد، زيرا به اختيار خود در راه حق قدم نخواهند گذارد، بلكه تنها در موقعى كه پيروزى طرفداران حق را ببينند ظاهرا پشيمان مىشوند و اظهار توبه مىكنند! بنابراين توبه آنها توبه ظاهرى است كه پذيرفته نمىشود.
احتمال ديگرى در تفسير آيه نيز هست و آن اين كه اين گونه اشخاص هنگامى كه خود را در آستانۀ
مرگ و پايان عمر ببينند ممكن است پشيمان شوند و حقيقةً توبه كنند، ولى باز توبه آنها پذيرفته نخواهد شد زيرا در چنين ساعاتى وقت توبه پايان يافته است! و نيز احتمال دادهاند كه منظور از آيۀ مورد بحث اين است كه توبه در گناهان معمولى در حال كفر پذيرفته نمىشود، يعنى اگر كسى در مسير كفر اصرار داشته باشد، ولى از گناهى مانند ظلم و غيبت و امثال آنها توبه كند، توبه او بىفايده است چرا كه شستن آلودگی
هاى سطحى از روح و جان، با وجود آلودگی
هاى عمقى و شديد مؤثر نخواهد بود.
در آيۀ مورد بحث، به كسانى كه توبۀ آنها پذيرفته نمىشود اشاره شده است و مىفرمايد:
(اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَاُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً) (پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بد را از روى
جهالت انجام مىدهند، سپس به زودى توبه مىكنند. خداوند، توبه چنين كسانى را مىپذيرد؛ و خدا
دانا و
حکیم است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه (توبه) به معناى برگشتن است، و در
قرآن كريم هم در مورد خداى تعالى آمده و هم در مورد بندگان او هم چنان كه در آيه مورد بحث هر دو نوع توبه آمده است توبه خدا به معناى برگشتن خداى تعالى به رحمتش به بنده، و توفيق توبه به بندگان دادن، و توبه بنده عبارت است از ندامت از گناه، و منصرف شدن از اعراض و روگردانى از عبادت، و در اين كتاب مكرر گفتهايم كه توبه بنده به طورى كه از
قرآن كريم فهميده مىشود محفوف است به دو توبه خدا.
توضيح اينكه: توبه عبد حسنه است، و حسنه نيازمند به نيرو است، و نيروى انجام حسنه از خدا است، او است كه توفيق مىدهد، يعنى اسباب فراهم مىسازد تا بنده موفق و متمكن از توبه بشود، و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بيرون آيد، و به سوى پروردگارش برگردد، آن گاه وقتى اين موفقيت را يافت و به سوى خدا برگشت نيازمند به اين است كه خداى تعالى با يک رجوع ديگرش به رحمت و لطف و عفو و مغفرتش دل او را از لوث آن گناه پاک كند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
دليل آن هم روشن است، زيرا در حال احتضار و در آستانه
مرگ، پردهها از برابر چشم انسان كنار مىرود، و ديد ديگرى براى او پيدا مىشود و قسمتى از حقايق مربوط به جهان ديگر و نتيجۀ اعمالى را كه در اين زندگى انجام داده است با چشم خود مىبيند و مسائل جنبۀ حسّى پيدا مىكند، واضح است كه در اين صورت هر گناهكارى از اعمال بد خود پشيمان مىشود و همانند كسى كه شعلۀ آتشى را نزديك خود ببيند از آن فرار مىكند.
مسلم است كه اساس تكليف و آزمايش پروردگار بر اين گونه مشاهدهها نيست، بلكه بر ايمان به غيب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.
به همين دليل در
قرآن مجيد مىخوانيم: هنگامى كه نخستين
نشانه
هاى عذاب دنيا بر بعضى از اقوام پيشين آشكار مىگشت باب توبه به روى آنها بسته مىشد. در سرگذشت فرعون مىخوانيم:
(وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْيًا وَ عَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ أَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ -آلآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ) (سرانجام
بنیاسرائیل را از دريا [
رود عظيم نيل] عبور داديم؛ و
فرعون و لشكريانش از سرِ
ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ تا زمانى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنىاسرائيل به او ايمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمين هستم.» امّا به او خطاب شد: الآن؟! در حالى كه قبلًا نافرمانى كردى، و از مفسدان بودى.)
از بعضى از آيات
قرآن (وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ) (و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، و مىگويند): «پروردگارا! آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم؛ ما را بازگردان تا كار شايسته انجام دهيم؛ ما به قيامت يقين داريم.»)
استفاده مىشود كه گناهكاران در قيامت با مشاهده عذاب الهى از كار خود پشيمان مىشوند، ولى پشيمانى آنها سودى نخواهد داشت. چنين كسانى درست مانند مجرمانى هستند كه وقتى چشمشان به چوبۀ دار افتاد و طناب دار را بر گلوى خود احساس كردند، از كار خود پشيمان مىشوند، روشن است كه اين پشيمانى نه فضيلت است و نه افتخار و نه تكامل، و به همين جهت چنان توبهاى بىاثر است.
البته اين آيه با رواياتى كه مىگويد: توبه تا آخرين نفس پذيرفته مىشود هيچگونه منافاتى ندارد، زيرا منظور از آن روايات لحظاتى است كه هنوز
نشانه
هاى قطعى
مرگ را مشاهده نكرده و به اصطلاح، ديد برزخى پيدا ننموده است.
(وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ اُولئِکَ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً اَلِیماً) (ولى توبه كسانى كه كارهاى بد انجام مىدهند، تا هنگامى كه
مرگ يكى از آنها فرا مىرسد مىگويد: «الان توبه كردم.» پذيرفته نيست؛ و نه كسانى كه در حال
کفر از دنيا مىروند؛ اينها كسانى هستند كه
عذاب دردناكى برايشان فراهم كردهايم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: در اين آيه شريفه تعبير آيه قبلى را كه مىفرمود: (بر خدا و به نفع گنهكاران است كه توبه آنان را بپذيرد) نياورد، با اين كه مىدانيم در اين آيه نيز همان معنا منظور است، و مىخواهد بفرمايد: (بر خدا و به نفع اينگونه توبهكاران نيست كه توبه شان را بپذيرد، و نمىپذيرد)، و ليكن خواست به اين وسيله اشاره كند به اينكه رحمت خاصه الهى و عنايتش از اين دو طايفه منقطع است، هم چنان كه گفتيم در آيه قبلى از گناه تعبير به مفرد (سوء) كرد، و در اين آيه به جمع (سيئات) تعبير آورد، معلوم مىشود در باره اين دو طايفه عنايت دارد گناهانشان را بشمارد، و عليه آنان ضبط كند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
دسته دوم از كسانى كه توبه آنها پذيرفته نمىشود آنها هستند كه در حال كفر از جهان مىروند. اين حقيقت در آيات متعدد ديگرى از
قرآن مجيد بازگو شده است.
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه چنين كسانى كه در حال كفر از دنيا مىروند چه موقع توبه مىكنند كه توبه آنها پذيرفته نخواهد شد؟. بعضى احتمال دادهاند كه توبۀ آنها در عالم ديگر پذيرفته نمىشود و بعضى احتمال دادهاند كه منظور از توبه در اين جا، توبۀ بندگان نيست، بلكه «توبه خداوند» يعنى بازگشت او به عفو و رحمت مىباشد، ولى ظاهر اين است كه آيه هدف ديگرى را تعقيب مىكند و مىگويد: «كسانى كه از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ايمان توبه كردهاند، ولى در حال
مرگ با ايمان از دنيا نرفتند، توبه
هاى گذشتۀ آنها نيز بىاثر است».
توضيح اين كه مىدانيم يكى از شرايط قبولى اعمال نيک انسان «موافات بر ايمان» است يعنى با ايمان از دنيا رفتن و كسانى كه در لحظۀ پايان زندگى كافر باشند، اعمال گذشتۀ آنها (حتى اعمال نيكى كه در حال ايمان انجام دادهاند) طبق صريح آيات
قرآن حبط و نابود مىشود، توبه
هاى آنان از گناه اگرچه در حال ايمان انجام شده نيز در چنين صورتى نابود خواهد شد.
به طور خلاصه شرط قبولى توبه دو چيز است: نخست اين كه قبل از مشاهدۀ
نشانه
هاى مرگ باشد و ديگر اين كه انسان، با ايمان از دنيا برود.
ضمنا از اين آيه استفاده مىشود كه انسان نبايد توبه را به تأخير بيندازد، زيرا ممكن است به طور ناگهان
مرگ او فرارسد و درهاى توبه به روى او بسته شود و جالب توجه اين كه تأخير توبه كه از آن به «تسويف» تعبير مىكنند در آيۀ مورد بحث، همرديف «
مرگ در حال كفر» قرار داده شده است و اين
نشانۀ اهميتى است كه
قرآن به اين موضوع مىدهد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله « توبه»، ص۲۹۴.