تقویم قمری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقويم اسلامى، نقش بزرگى بر عهده دارد و سبب آن سهم مهمى است که در بعضى امور
دینی دارد. محاسبه تقويم اسلامى جهانى، وابسته به شناخت دقيق راههاى دست يابى به رؤيت
هلال است که امروزه به مرحله پيشرفتهاى در کل
جهان رسيده است. تقويم قمرى، مظهرى جدّى براى نجوم عملى است که در ارتباط با
فیزیک ديناميک،
نور، فيزيک حيات و طبعاً نجوم نظرى و عملى خواهد بود. از اين روى، علم نجوم، از قديم الايام، مورد توجه خاص مسلمانان بود و در واقع، مسلمانان پيشگامان علم و تکنولوژى در مدت ۷۰۰
سال بودند.
اندازه گيرى زمان، به قدمت تمدن بشرى است و تقريباً، تمامى تمدنهاى اوليه، مانند
بابل،
یونان،
روم،
یهود و
مصر در منطقه
خاورمیانه و اُزتک و انکا، در مغرب
زمین و
چین و
هند در مشرق زمين، در ابتدا از تقويم قمرى سود مىجستند و تقريباً همه آنها از سيستم مرکبى از شمسى و قمرى استفاده مىکردند، در حالى که سيستم قمرى پايه و اساس قرار داده شده بود.
امروزه اگر بخواهيم از تقويمى استفاده کنيم که کاربرد عملى در تمام کره زمين داشته باشد، ناگزير بايد بين تاريخهاى محلى در مکانهاى مختلف، توسط خط تاريخ ربط داده شود. دو سيستم شمسى و قمرى، در ذات، منطقهاى و محلىاند. تا پايان
قرن نوزدهم، در
اروپا و ساير مناطق، محاسبه وقت و تاريخ، بر پايه
نصف النهار همان محل انجام مىگرفت. انتشار تقويم جهانى، براساس خط
نصف النهار گرینویچ، در سال ۱۸۳۴ ميلادى، صورت پذيرفت.
در اين جا سه مسأله اساسى در مورد تقويم قمرى اسلامىواحد، به
چشم مىخورد:
۱ . طريقه دست يابى به رؤيت
هلال.
۲ . به کارگيرى اين طريقه واحد در تمام جهان.
۳ . سنجش و بررسى اجراى صحيح اين روش در همه جا.
در مورد اوّل، همچنان که اشاره شد، تقريباً همه تمدنهاى گذشته، در برههاى از زمان، ازتقويم قمرى سود جستهاند. در گذشته، رؤيت
هلال، که به معناى شروع ماه نو بود، حادثهاى عادى به شمار مىرفت. على رغم تغييرى تدريجى سيستم قمرى محض، به سيستم قمرى ـ شمسى، کاربرد رؤيت
هلال در تمدنهاى بعدى، کاملتر شد و
مسلمانان در اين زمينه کمکهاى شايانى کردند.
با تجربيات متعددى که در طول چندين و چند سال انجام پذيرفت، معيار سادهاى براى دسترسى به
هلال جديد حاصل شد (در روزگار بابليها) و همين معيار، در تمدنهاى بعدى مورد استفاده قرار گرفت.
در حدود
قرن چهارم ميلادى، هندوها، تلاشى را در جهت برطرف کردن مشکل، بر پايه علوم
ریاضی و فيزيک آغاز کردند، ولى نقش اصلى را مسلمانان بر عهده گرفتند.
ازاشخاص شناخته شده که در اين باره کار کردند، مىتوان از
یعقوب بن طارق،
حبش،
خوارزمی، بطانى و طوسى نام برد. امّا به علّت وخامت اوضاع و احوال علوم اسلامى و نجوم، اين مطالب به فراموشى سپرده شد (فراموشى کامل، تقريباً در قرن بيستم بود). در ابتداى قرن حاضر، يکسرى آزمايشهاى جديد در يونان شروع شد، ولى اين معيارها هم، در معرض نابودى قرار گرفت تا اين که حدود ۱۵ سال قبل، دکتر محمد الياس، استاد مسلمان دانشگاه علوم
مالزی، آن را در جامعه مسلمانان مطرح کرد. در نظريه دکتر الياس، چند پارامتر مورد توجه است: فاصله ماه تا زمين، عرض
هلال و مقدار نور آن و بالاخره درخشندگى
آسمان در نزديکى مغرب، به هنگام غروب خورشيد (تأثير سايه کوههاى ماه و نقش چشم انسان که آيا مسلح است يا غير مسلح.)
حال با توجه به مقدمه فوق، مسأله رؤيت
هلال ماه نو، از دو جنبه مورد بررسى قرار مىگيرد:
۱ . جنبه علمى
۲ . جنبه شرعى و فقهى
بررسى جنبه دوم مسأله به عهده علما و دانشمندان
حوزه های محترم علمیّه است بررسى علمى رؤيت
هلال را با توجه به فواصل
ماه و زمين از يکديگر و از ساير کرات آسمانى و همچنين حرکات نسبى آنها، تحت شماره هاى زير، مورد بحث قرار مىدهيم:
تفاوت نمىکند چه اولى ساکن، دومى متحرک يا دومى ساکن اولى متحرک. پس بنابر نظريه
بطلمیوس، که زمين ساکن است و
خورشید متحرک و گردش ماه به دور زمين، موجب اختلاف فاصله بين اين کرات نمىشود و فاصله ثابت است. مدارى که زمين به دور خورشيد مىگردد، همان دايرةالبروج در هيئت قديم مدار خورشيد به دور زمين است.
همين جهت است که اختلاف زيادى بين تقويمهايى که علماى قديم هيئت، همانند: صاحب مجسطى، خواجه
نصیرالدین طوسی و ستاره شناسان غربى ارائه داده بودند، مشاهده نمىشود و اندک اختلافى که وجود دارد، به علّت دقيق تر بودن نظريات امروزى است. شگفت اين که اکثر محاسبات تقويم لوريه فرانسوى با تقويم بهادرى، که دقيق ترين تقاويم است، همانندى دارد. اگر تفاوتى بين اين دو تقويم باشد، در ثانيه ها، ثالثه ها و رابعه هاست و شايد در
دقیقه ها نيز باشد، امّا اکثراً در
درجه ها اختلافى وجود ندارد و اين با توجه به فاصله زمانى طولانى ميان اين دو تقويم است.
ماه از سمت مغرب به طرف مشرق به دور زمين مىگردد و يک دور ۳۶۰ درجه را در مدت زمان ۲۹ شبانه روز و ۸
ساعت طى مىکند و اين مدت را در اصطلاح نجومى(ماه نجومى) مىگويند. کره زمين به سمت شرق يک دوره کامل ۳۶۰ درجه را نسبت به خورشيد در مدت ۳۶۵ شبانه روز و ۱/۴ روز طى مىکند و در نتيجه در هر شبانه روز، تقريباً يک درجه (۵۹
دقیقه و ۵۸
ثانیه) به دور خورشيد مىگردد، پس ناگزير، به هنگام محاسبه ماه قمرى (زمان بين دو اقتران متوالى زمين و ماه) بايد مجموع مقدار حرکت ماه و حرکت زمين را در نظر گرفت و اين زمان، تقريباً، بيست و نه روز و سيزده ساعت است و اين مدت را (ماه
هلالى يا قمرى) مىنامند. در نتيجه، ماه در هر (ماه
هلالى) در مدارى که مىگردد، بيش از يک دور کامل و آن حدود ۳۸۹ درجه است.
ماه قمرى که فاصله زمانى تقارن متوالى ماه و خورشيد، تقابل ماه و خورشيد و يا فاصله زمانى که ماه و خورشيد به طور متوالى بر خط
نصف النهار واحد قرار بگيرند، دقيقاً ۲۹ شبانه روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقيقه است. اما نگهدارى اين مقدار مشکل بوده و علم به آن، براى عموم ممکن نيست و جز علماى برجسته و آگاه به تقويمهايى که از رصدهاى دقيق استخراج شده، بقيه نمىتوانند علمىبه آن پيدا کنند، لذا يک ماه را ۳۰ روز و ماه ديگر را ۲۹ روز، تا آخر
سال، در نظر مىگيرند و به اين ترتيب، مجموع شبانه روز يک سال کامل، مساوى ۳۵۴ شبانه روز و ۸ ساعت و ۴۸ دقيقه خواهد شد. چون اين تعداد از ۳۵۴ شبانه روز بيشتر است (۸ ساعت و ۴۸ دقيقه) سالهاى قمرى را به صورت کبيسه درآوردهاند و به هر سه سال، يک سال را کبيسه و در هر سى سال، ۱۱ سال را کبيسه قرار مىدهند و ماههاى سال را به صورت ۷ ماه تمام (۳۰ روزه) و ۵ ماه ناقص در نظر مىگيرند که در مجموع سال ۳۵۵ شبانه روز خواهد شد. روش ذکر شده را ملل و اقوام قبل از
اسلام و بعد از اسلام، که مبدأ تاريخ آنان ماههاى قمرى است، بدون توجه به امور شرعى، مورد استفاده قرار دادهاند.
زمين شکل کروى دارد و مسطح نيست و اين نظريه در زمان حاضر، از بديهيات است. بنابراين،
ستارگان از جمله ماه از يک ناحيه طلوع مىکند و در ناحيه ديگر غروب.
افق حقيقى در هر ناحيه زمين، محيط دايره بزرگى است که کره زمين را به دو نيمه برابر تقسيم مىکند، گونهاى که خط عمود بر افراد اين ناحيه بر مرکز اين دايره، قرار گيرد. افق محلى (مرئى) در هر ناحيه دايره کوچکى است بر روى زمين که اهالى آن محل آن را مىبينند و موازى دايره (افق حقيقى) است. مثلاً اگر فردى در
دشتی صاف بدون پستى و بلندى بايستد، در آخرين جايى که چشمش کار مىکند، مشاهده کند که زمين و آسمان به هم چسبيدهاند و اين را در اطراف خود، به سان دايرهاى مىبيند، همين دايره افق محلى است. ملاک در رؤيت و يا عدم رويت
ستارگان، بالاتر بودن يا پايين تر بودن آنها از
افق محلى است، نه افق حقيقى و اين مطلب بسيار آشکار است.
ماه به هنگام مقارنه با خورشيد، روى قابل رؤيت آن با قسمتى که از
نور خورشيد روشن شده مطابق مىشود و لذا در اين هنگام، آن قسمتى که به طرف زمين است، قابل ديدن نيست. اين حالت را محاق گويند، زيرا نورش پنهان شده است. محاق بر دو نوع است:
الف .
کسوف، حالتى است که زمين و ماه در يک راستا قرار مىگيرند يا در يک درجه از يک برج در يک عرض جغرافيايى. به عبارت ديگر، ماه و زمين يا خورشيد در محل تلاقى دايرةالبروج (مدار زمين يا خورشيد به دور ديگرى) با مدار ماه (نقاط عقده).
ب . هنگامىکه در يک
برج و در يک درجه ماه و زمين قرار دارند، امّا در يک عرض سماوى (فاصله ماه تا مسير دايرة البروج) نباشند، يا اين که اختلاف بين آنها، کمى کمتر يا کمى بيشتر از، تقريباً، ۵ درجه شمالى يا جنوب است که اين به علت اختلاف ديده ماه است. علت اين اختلاف، بدان جهت است که حرکت ماه نسبت به منطقةالبروج ثابت نيست، گاهى به سمت جنوب به اندازه تقريباً ۵ درجه و گاهى به همان اندازه به طرف شمال، لذا کسوف رخ نخواهد داد. اگر چه مقارن شدن آنها حقيقى است، اما ابداً نور ماه به نظر نخواهد رسيد. علت مشاهده نشدن نور ماه اين است که محل ماه بر محل
خورشید در آسمان ظاهراً نزديک است، از اين روى نصف تاريک ماه به سمت زمين قرار مىگيرد که نور خورشيد، به آن نمىرسد و اين رخداد، در هر ماه
هلالى يک بار روى مىدهد. اگر اين اختلاف، عرض سماوى نبود، در هر ماه
هلالى يک کسوف در آخر و يک خسوف در وسط، رخ مىداد، اما به علت اين اختلاف در محاق آخر ماه، کسوف روى نمىدهد. به خاطر از بين رفتن نور ماه اين حالت را حالت محاق گويند.
هنگامىکه ماه از محاق خارج شد، بايد به شکل
هلالى باريک مشاهده شود، اما کمىقطر نورانى
هلال ماه، مانع از ديدن آن مىشود، تا هنگامىکه ندازهاى در فضا به حرکت درآيد و به اندازهاى از خورشيد فاصله بگيرد، تا به صورت
هلالى قابل رؤيت شود. اين مدت زمان را، که طول مىکشد
هلال ماه حرکت کند، تا ديده شود، تحت الشعاع مىنامند. درجاتى که ماه در مدارش در تحت الشعاع است (بعد از اين که در محاق بود) تا زمانى که وارد مدار ديدن شود، حدود ۸ درجه است و از آن جا که مىدانيم ماه در هر شبانه روز، تقريباً ۵/۱۳ درجه در مدارش حرکت مىکند، لذا ماه از تحت الشعاع بعد از حدود ۱۴ ساعت خارج مىشود.
مدت زمان حالت محاق و تحت الشعاع، روى هم رفته نزديک ۴۰ ساعت و ۴۸ دقيقه به طول مىانجامد، زيرا که ماه ۱۲ درجه قبل از مقارن شدن با خورشيد وارد تحت الشعاع مىشود و بعد از مقارن شدن هم بعد از ۱۲ درجه خارج مىشود، جمع اين دو ۲۴ درجه مىشود که برابر ۴۰
ساعت و ۴۸ دقيقه حرکت
ماه در مدار است.
گردش ماه به دور زمين، بر يک منوال که دائماً مدار گردش آن بر
منطقه البروج منطبق باشد، نيست بلکه گاهى منطبق است و به سمت شمال حدود ۵ درجه و ۹ دقيقه ميل مىکند، بار ديگر به سمت منطقه البروج بر مىگردد و به سمت جنوب، به همان زاويه قبلى ميل مىکند و سپس به سمت معدل النهار (
استوار) ميل مىکند و گردش ماه، بر همين منوال ادامه دارد. محل تلاقى مدار ماه و منطقة البروج را نقاط گره يا عقد گويند که يکى را عقده صعودى و ديگرى عقده نزولى نام دارد.
ماه قمرى بر چهار نوع است:
الف . ماه قمرى حسابى، فاصله زمانى ميان دو تقارن پشت سر هم ماه و خورشيد است و مدت آن ۲۹
روز و دوازده ساعت و ۴۴ دقيقه است و اين، با گذشت زمان تغيير نمىکند.
ب . ماه قمرى متوسط، بدين گونه است که يک در ميان ماه را ۳۰ و ۲۹ شبانه روز در نظر مىگيرند و مدت زمانى که خارج از اين ماههاست، با
کبیسه قرار دادن سال، آن را درست مىکند و بر اين منوال، اعمال خود را انجام مىدهند.
ج . ماه قمرى
هلالى فلکى که امکان ديدن
هلال در نزد منجمان شروع مىشود و اين ماه، يا ۲۹ و يا ۳۰ روز است، بر حسب اختلاف مقامات و اجتماعى فلکى که در مشاهده شدن
هلال دخالت دارد. از اين روى، گاهى يک ماه ۲۹ روزى و ماه بعدى ۳۰ روزى و ماه ديگر ۲۹ روز و گاهى دو ماه پشت سر هم يا سه ماه پشت سر هم ۲۹ روز مىشود و امکان ندارد بيشتر از ۳ ماه پشت سر هم ۲۹ روزى شود. گاهى اوقات ۲ و ۳ و يا ۴ ماه پشت سر هم، ۳۰ روزى مىشود و بيشتر از ۴ ماه ۳۰ روزى پشت سر هم، امکان ندارد. همچنين امکان ندارد که ۴ ماه پشت سر هم، ۲۹ روزى يا ۵ ماه پشت سر هم، ۳۰ روزى باشد.
د . ماه قمرى
هلالى شرعى که با ديدن
هلال ماه نو در
آسمان، امکان ديدنش شروع مىشود.
الف . اختلاف طول جغرافيايى. در هر شهر، يا مکانى که طول جغرافيايى آن، کمتر از مکان ديگر باشد، ماه را مىبيند، زيرا که غروب ماه و خورشيد در اين محل، بعد از غروب اين دو، در محلى است که طول جغرافيايى آن بيشتر است. بنابراين، مشاهده شدن ماه در اين محل، اگر چه عرض اين دو شهر يکى باشد، امکان دارد. اگر به عنوان مثال، شهر تهران، که طول جغرافيايى آن ۵/۵۱، درجه است، در نظر گيريد و خورشيد در تهران ۳ ساعت، و ۲۶ دقيقه قبل از
گرینویچ غروب مىکند، ماه به هنگام غروب در تحت الشعاع خواهد بود و تا خروج از آن يک درجه باقى است که تقريباً ۱ ساعت و ۴۰ دقيقه بعد خارج مىشود.
پس در
تهران و شهرهايى که طول آنها بيشتر از يک ساعت و ۴۶ دقيقه است،
هلال ماه مشاهده نمىشود، اگرچه در عرض با تهران يکى باشند و در تمام شهرهايى که طول آنها کمتر از يک ساعت و ۴۶ دقيقه است، مىتوان
هلال را مشاهده کرد.
ب . اختلاف عرض جغرافيايى. اين اختلاف از سه جهت رد نظر است:
۱ . استوا نسبت به دايرة البروج دور و يا نزديک باشد; زيرا که روزهاى
سال براساس دورى استوا از دايرة البروج کوتاه و بلند مىشود و از اين جهت هنگام غروب خورشيد در سرزمينهاى گوناگون، از حيث عرض جغرافيايى، اختلاف پيدا مىکند و ممکن است خورشيد در يک منطقه غروب کند و ماه از تحت الشعاع خارج نشود و در جاى ديگر
خورشید غروب کند و ماه از تحت الشعاع خارج شده باشد، از اين روى ماه در اين ناحيه ديده مىشود، ولى در ناحيه اولى ديده نمىشود.
۲ . دور شدن ماه از استوا در جهت شمال و جنوب، حدود ۱۰ درجه. هنگامىکه ماه از استوا در جهت شمال دور است، در بعضى از نواحى جنوب ديده نمىشود واگر در جهت جنوب دور شود در بعضى نواحى شمالى ديده نمىشود، هرچند که اين نواحى در طول با يکديگر برابر باشند.
۳ . چون مدار حرکت ماه به دور زمين، غالباً، در اطراف استواست، پس هرشهرى که از استوا در جهت شمال يا جنوب دور باشد، دايره حرکت ماه در اطراف زمين نسبت به آن شهر، از مناطق استوايى دورتر خواهد بود، در نتيجه نزديکى ماه به افق بيشتر خواهد بود.
همان طور که مىدانيم، تعيين ماه قمرى مبتنى بر رؤيت
هلال اوّل ماه است. يعنى با رؤيت اولين
هلال در آسمان ناظر، ماه قمرى آغاز مىشود. گرچه ماه تقريباً در هر۵/۲۹ شبانه روز يک بار به دور زمين گردش مىکند، ولى به خاطر پيچيدگيهاى مدار آن، تعين دقيق زمان ظاهر شدن اولين
هلال ماه در
آسمان، کار نسبتاً دشوارى است.
در مسأله رؤيت
هلال ماه قران نيّرين (نزديکى خورشيد و ماه) در آسمان نسبت به موضع ناظر، از اهميت ويژهاى برخوردار است و يکى از ضوابط پيش بينى رؤيت
هلال اول ماه است و اين معيار، نمىتواند هميشه به تنهايى مورد استفاده قرار گيرد، مگر اين که زمان آن، به لحظه غروب خورشيد، بسيار نزديک باشد.
منظور از قران نيّرين، قرار گرفتن ماه و خورشيد نسبت به موضع ناظر زمينى در يک امتداد است که آن را وضعيت مقارنه يا محاق مىنامند. بايد در نظر داشت که خورشيد و ماه در اين وضعيت، صددرصد در يک راستا قرار نمىگيرند، زيرا چنانچه اين حادثه رخ دهد، پديده
کسوف آشکار مىشود. قران نيّرين در هرماه قمرى، براى تمام زمينيان در يک زمان و وقت مشخص صورت مىپذير و هر ساله در جداول نجومى، وقت آن توسط منجمان محاسبه و اعلام مىشود. حال با توجه به اين که قران، در يک لحظه و وقت مشخص رخ مىدهد، از اين روى قرارگيرى آن در نيمکره آسمانِ ناظر زمينى بستگى به وقت و مکان ناظر دارد، اگر قران در وقت شب ناظر واقع شده باشد، به سبب رؤيت نشدن
خورشید توسط ناظر، ماه هم به علت همراستا بودن با خورشيد، در نيمکره آسمان او قرار نخواهد داشت و هرگاه قران به وقت روز ناظر زمينى به وقوع پيوندد، به علت قرار گرفتن خورشيد در نيمکره آسمان ناظر، ماه هم در راستاى پرتوهاى خورشيد، در آسمان همان ناظر قرار خواهد داشت، امّا به علت تابش شديد خورشيد، ديدن ماه در وقت روز غير ممکن است.
اکنون با اندکى تأمل و در نظر گرفتن جهت حرکت وضعى زمين از مغرب به مشرق، ثابت بودن خورشيد در محل خود و کمتر بودن سرعت حرکت ماه به دور زمين، در مقايسه با سرعت حرکت وضعى زمين، به سادگى نتيجه مىشود که قبل از حادث شدن قران، اين ماه است که اول غروب مىکند و سپس خورشيد، به دنبال آن، به افق مغرب مىرسد. اما برعکس، پس از حدوث قران، اين خورشيد است که اوّل غروب مىکند و ماه در پس آن، در زير افق مغرب پنهان مىشود. به عبارت ديگر، اين مطلب، صددرصد مسلم است که در صورت غروب ماه، قبل از خورشيد، يعنى در ايّام قبل از حدوث قران نيّرين، به علت تابش شديد نور
خورشید در افق آسمان، رؤيت ماه با
چشم غير مسلح ممکن نمىشود.
با توجه به توضيحات فوق، پس از گذشتن از وقت قران ماه و خورشيد، امکان رؤيت
هلال اوّل ماه فراهم مىشود و اين امکان خيلى زود حاصل نشده، مىبايد شرايط کار فراهم شود. در لحظه قران، ماه در راستاى خورشيد قرار دارد. به عبارت ديگر، ماه و خورشيد از ديد ناظر زمينى، خيلى به همديگر نزديکند و با گذشت زمان از لحظه قران، کم کم از يکديگر فاصله مىگيرند. پس اگر به هنگام غروب خورشيد، وقت کافى از زمان قران گذشته باشد، ماه توانسته است در حرکت خود از مغرب به مشرق به اندازهاى از خورشيد فاصله بگيرد که پس از غروب خورشيد و محو شدن نور خورشيد و تاريک شدن نسبى افق رؤيت در مغرب، هنوز بر بالاى افق باشد. لذا با فراهم بودن شرايط مناسب جوى و رؤيتى و همچنين وضعيت قرارگيرى ماه در افق رؤيت، امکان رؤيت آن با چشم غيرمسلح و براى رؤيت کننده ماهر و کار آزموده فراهم شود. حال براساس آمارهاى منتشر شده و دردسترس، کوتاه ترين مدتى که پس از حدوث قران نيّرين، رؤيت
هلال اوّل ماه، با چشم غيرمسلح ممکن شده، حدود چهارده ساعت و نيم گزارش شده است و چنانچه رؤيت
هلال در زمانى کمتر از عدد ذکر شده به وقوع بپيوندد، حادثهاى نادر خواهد بود. پس هرچه فاصله زمانى از لحظه قران نيّرين يا وقت غروب خورشيد، بيشتر باشد، به علت فاصله گرفتن بيشتر ماه از خورشيد، امکان رؤيت
هلال اوّل ماه بيشتر مىشود. چون لحظه قران نيرين، وقت معين ثابتى است، از اين روى هرچه بعد از اين لحظه خورشيد ديرتر غروب کند، امکان رؤيت
هلال اوّل ماه بيشتر مىشود. از طرف ديگر مىدانيم که به علت حرکت وضعى زمين از مغرب به مشرق، در مناطق واقع در مشرق هرناظرى، غروب خورشيد زودتر و بر عکس در محلهاى واقع در غرب او، غروب خورشيد ديرتر رخ مىدهد. غروب ديرتر خورشيد به معناى سپرى شدن وقت بيشتر از لحظه معين قران نيّرين است. در نتيجه، به طور کلى در يک روز معين در
کشورهای واقع درغرب ايران، امکان رؤيت
هلال اوّل ماههاى قمرى بيشتر و بر عکس در کشورهاى واقع در شرق آن، اين امکان کمتر است. مثلاً
هلال اوّل ماه در کشورها واقع در غرب آفريقا رؤيت شده، اما در
ایران اصلاً قابل رؤيت نيست، زيرا که خورشيد در آن کشورها با اختلاف چند ساعت ديرتر ايران غروب مىکند و اين خود، فرصتى است که ماه از خورشيد بيشتر فاصله بگيرد و
هلال آن قابل رؤيت شود.
گردش يک باره ماه به دور زمين در يک ماه قمرى و
حرکت وضعی زمین، باعث مىشود که ماه و خورشيد، حدوداً، هر۵/۲۹ شبانه روز، يک بار توسط ناظر زمينى در يک راستا نظاره شوند. البته در يک راستا قرار گرفتن ماه و خورشيد براى ناظر زمينى، قابل مشاهده نيست؛ چرا که نور شديد و فراگير خورشيد، مانع رصد هرجرم سماوى کم نورتر از آن در طول روز مىشود. حال به سادگى، نتيجه مىشود که قبل از حدوث قران نيّرين، اوّل ماه غروب مىکند و سپس خورشيد به دنبال آن به افق مغرب مىرسد. امّا بر عکس، پس از حدوث قران، خورشيد اوّل غروب مىکند و ماه، در پس آن در زير افق مغرب پنهان مىشود. در نتيجه، به طور کلى در يک روز معين در کشورهاى واقع در غرب کشور ايران، امکان رؤيت
هلال اوّل ماههاى قمرى بيشتر و برعکس در کشورهاى واقع در شرق آن اين امکان کمتر است. با توجه به مطالب ذکر شده مىتوان اظهار داشت که در صورتى که عمل رؤيت به طور صحيح صورت گيرد و ملاکهاى ذکر شده مدّ نظر باشد، بدون شک بايد زمان رؤيت
هلال، با پيش بينيهاى علمى منطبق باشد و شاهدان رؤيت
هلال مىبايد آگاه باشند که رؤيت
هلال اوّل ماه، بسته به وقت سال، فقط در محدوده معينى از آسمان افق مغرب، در حوالى محل غروب خورشيد، امکان پذير است.
در مورد بلاد متقاربه و متباعده در مسأله رؤيت
هلال اوّل ماه، بايد يکى از عوامل مؤثر را، که اختلاف طول جغرافيايى محلهاست، در نظر گرفت. همان طور که در مقاله بيان شد، در هرشهر يا مکانى که طول جغرافيايى آن کمتر از مکان ديگر باشد، امکان رؤيت
هلال وجود دارد، زيرا که غروب ماه و خورشيد در اين محل، بعد از غروب اين دو در محلى است که طول جغرافيايى آن بيشتر است. از اين روى، مشاهده شدن
هلال ماه در اين محل، اگرچه عرض اين دو محل نيز يکى باشد، امکان دارد. در اين جا لازم است مسأله شرعى و فتواى علمايى که به افق معتقدند يا معتقد به افق نيستند را نيز در نظر گرفت. عدهاى از
علما اعتقاد دارند چنانچه مثلاً دو کشور در شب مشترک باشند، اگر يک کشور
هلال ماه را رؤيت کرد، براى کشور همسايه نيز ملاک است و بايد آن شب را،
شب اوّل ماه بداند، ولى عدهاى براين باورند که در هر کشورى بايد جداگانه عمل
استهلال انجام شود و تا وقتى که در آن کشور
هلال رؤيت نشود، نمىتوان
حکم به شب اوّل ماه قمرى را داد.
در مورد بلاد متقاربه و متباعده مسأله مهم ديگر اختلاف در عرض جغرافيايى آنهاست. همان طور که مىدانيم
استوا و دايرة البروج به هم منطبق نيستند و در عرض سال براساس دورى استوا از دايرة البروج، روزهاى سال کوتاه و بلند مىشود و از اين جهت هنگام غروب خورشيد در سرزمينهاى گوناگون، از حيث عرض جغرافيايى، اختلاف پيدا مىکند و ممکن است خورشيد در يک منطقه غروب کند و ماه از تحت الشعاع خارج نشود و در جاى ديگر خورشيد غروب کند و ماه از تحت الشعاع خارج شود، از اين روى، در يک ناحيه
هلال ماه رؤيت مىشود و در ناحيه ديگر ديده نمىشود.
حال با توجه به مطالب ذکر شده فوق، امروزه از نظر علمى بلاد متقاربه و متباعده را بايد از ديد اختلاف در طول و عرض جغرافيايى آنها در نظر گرفت و سپس حکم به رؤيت ياعدم رؤيت
هلال ماه داد.
همان طور که در شروع مقاله اشاره شد، تقويم اسلامى علمىترين تقويم موجود در جهان است، زيرا اساس آن، مبتنى بر حرکات اجرام سماوى و بخصوص رؤيت
هلال ماه قرار دارد و چنانچه به زمانهاى قديم نيز بنگريم، همه تمدنها تقريباً از تقويم قمرى استفاده مىکردند. اما بيشتر فقهاى اسلام، رؤيت
هلال اوّل ماه را فقط براساس ديد با چشم مىدانند و در اين مورد، محاسبه تنها را کافى نمىدانند. امّا عدهاى معتقدند منظور از رؤيت حتماً رؤيت با
چشم نيست. عدهاى باور دارند زمانى که ماه به حالت مقارنه رسيد، آن لحظه شروع ماه جديد است. از نظر علمى هم به اندازه کافى بحث شد و ديديم که مسأله رؤيت
هلال ماه به عوامل متعدد بستگى دارد و پيش بينيهاى علمى در صورتى که عمل
استهلال به درستى صورت گيرد، انطباق کامل دارد.
نويسنده، مقالهاى تحت عنوان (تحقيقى در مورد وضع تقويم قمرى در
ایران) در
مجله مشکوة (شماره هاى ۳۶ و ۳۷،
پائیز و
زمستان ۱۳۷۱) دارد و در آن، ضمن بررسى وضعيّت خوب تقويم قمرى در سالهاى قبل از
انقلاب و عدم وجود اختلاف و داشتن تقويم نويسهاى مجربى همچون آية اللّه دکتر حبيب اللّه ذوالفنون و همگامى حوزه و دانشگاه با اين تقويم نويسها را بررسى کردهام.
در حال حاضر، به منظور حل مشکلاتى از قبيل اختلاف نظر در تقويم نويسى و اشتباههاى فاحش در تقويمها و همچنين اعلام نادرست اعياد و مناسبتهاى مذهبى که گه گاه رخ مىدهد، براى چندمين بار پيشنهاد مىکنم که امور مربوط، به کميسيون علمى متشکل از اهل فن و تقويم نويسان واگذار شود و يا مثل اغلب کشورهاى
مسلمان (شوراى تقويم) متشکل از دانشمندان دانشگاهى و علماى حوزه تشکيل شود، تا به اين مسأله مهم و اسلامى رسيدگى کنند و موجب رفع نگرانى جامعه اسلامىشود.
برگرفته از مقاله تقویم قمری - مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۲.