تقوا در اخلاق اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقوی به معنی دوری
و اجتناب از گرفتار شدن به
خشم الهی و ورع داشتن در ارتکاب محارم است. در فرهنگ دینی، ركن اساسی
اخلاق اسلامی تقواست
و بدون آن، اخلاق
و ایمان مفهومی ندارد.
در تعریف
تقوا گفتهاند: «حفظ کردن
نفس است از آنچه بیم ضررش میرود.»
بخشی از ضررها را
عقل سلیم تشخیص میدهد
و بخشی را
شرع مقدس بیان کرده است
و با توجه به این که خواستههای عقل سالم مورد امضای شرع میباشد معنای اصطلاحی تقوا در سخن
امام صادق (علیهالسّلام) خلاصه میشود: «اَن لا یفْقِدَکَ اللهُ حَیْثُ اَمرَکَ
و لا یَراکَ حیثُ نَهاکَ؛
تقوا یعنی آنجا که
خداوند دستور داده حاضر باشی، تو را غایب نبیند
و آنجا که
نهی کرده، تو را مشاهده نکند.»
بنابراین
انسان باتقوا کسی است که افکار، کردار
و گفتار خویش را با معیار عقل
و شرع تنظیم کند
و هیچ کاری را بدون
مشورت آن دو انجام ندهد
و فرمان آنها را نیز زیر پا نگذارد.
در فرهنگ دینی، رکن اساسی
اخلاق اسلامی تقواست
و بدون آن، اخلاق
و ایمان مفهومی ندارد همان طور که
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: «التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»
و «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ تقوی»
ارزندگیهای دیگر تقوا عبارتند از:
درجه تقوا با درجات قرب الی الله
و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد
و هر چه آدمی با تقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیکتر
و از ارزش بیشتر برخوردار است.
قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح میکند: «انَّ اکرَمَکُم عندَ اللهِ اَتقیکُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ؛
گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا
و آگاه است.»
در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند معیار قبولی اعمال قرار میگیرد که عبارتند از
اخلاص و تقوا. این دو اکسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول میرسانند.
و فقدان هر یک از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط میکند. گرچه از کمیّت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو میکند: «انَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ؛
همانا خداوند (اعمال نیک
و صالح را) تنها از باتقوایان میپذیرد.»
همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح میگردد
و اگر عمل، کم
و کوچک هم باشد، آن را بزرگ
و فراوان میکند، امام متقیان،
علی (علیهالسّلام) در این باره میفرماید: «لا یَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی
و کیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ؛
هیچ عملی همراه با تقوا، اندک نیست، چگونه چیزی که قبول میشود، کم شمرده شود؟»
یکی از یاران امام صادق (علیهالسّلام) به نام
مفضّل بن عمر میگوید: «خدمت امام صادق (علیهالسّلام) بودم، موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندک
و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش
و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندک همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است که خالی ازتقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی که به دیگران غذا میدهد، با همسایگانش مدارا میکند، درِ خانه اش به روی دیگران باز است ولی (با همه این اعمال) چون در کار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یک از اعمال یاد شده را انجام نمیدهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتکب نمیشود. (این هم عملِ کمِ باتقوا! )»
رسیدن به سعادت ابدی، آرمان فطری همه انسانهاست ولی بیشتر آنها در تشخیص راه
سعادت، به اشتباه میروند، از دیدگاه
اسلام، تقوای الهی، مرکب راهواری است که صاحب خویش را به سر منزل سعادت میرساند، امام سعادتمندان دنیا در این باره میفرماید: «اَلا
و اِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها اَهلُها
و اُعطُوا اَزمَّتَها فَاَورَدَتْهُمُ الجنَّةَ»
آگاه باشید که تقوا مرکب رامی است که اهلش بر آن سوار شده، زمام آن را به دست دارند
و آنان را به
بهشت خواهد رساند.»
قرآن مجید این فرجام نیکو را برای متقیان حتمی دانسته، نخست میفرماید: «
و اعلَموا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقینَ؛
بدانید که خدا با متقیان است.» این همراهی، فیض
و عنایت خاصّ الهی را نصیب انسان با تقوا میکند به گونهای که محبوب خدا میشود: «بَلی مَن اَوْفی بِعَهدِهِ
و اتَّقی فَاِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَقینَ؛
آری، هر کس به عهدش وفا کند
و تقوا را پیشه سازد (بداند که) همانا خداوند، متقیان را دوست دارد.»
و در نهایت، این تفضّل
و محبّت الهی، متّقی را در عالیترین منزل سعادت جای میدهد چنان که فرمود: «اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ
وَ نَهَرٍ• فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر؛
یقیناً متقیان در باغها
و نهرها (ی بهشتی) جای دارند، در جایگاه صدق، نزد پادشاه مقتدر.»
در لابه لای آیات شریف قرآن، فواید گرانقدری برای عنصر تقوا شمرده شده که بر ارج
و ارزش آن بسی افزوده است
و نشان میدهد که تقوا موتور متحرک خوبیها
و سرچشمه فضایل انسانی
و سجایای اخلاقی است. شمارش همه آثار تقوا مجال دیگری میطلبد. تنها برای تذکار، برخی را سیاهه میکنیم:
۱. سبب شکستن بنبستهای روحی، اجتماعی
و حل مشکلات اقتصادی میشود.
۲. به
مؤمن،
عزّت و سربلندی میبخشد.
۳. در برابر وسوسههای
شیطان، مصونیت ایجاد میکند.
۴. برکات آسمانی را نازل میکند.
۵. پیروزی
و رستگاری به بار میآورد.
۶.
بصیرت و معیار تشخیص
حق از
باطل را ارزانی میدارد.
۷. بخشش گناهان
و پاداش بزرگ در پی دارد.
میل به خوبیها
و گریز از زشتیها در اندرون انسانها وجود دارد
و کمتر کسی یافت میشود که فطرتاً چنین نباشد
و رسالت پیامبران
و مربّیان انسانها، تقویت
و تربیت این روحیه در جامعه بشری است
و تحقق این هدف مقدس از راههای گوناگونی امکان پذیر است از جمله:
آگاهی از
معارف دینی و دانستن حکم خدا
و نظر شرع
و عقل، لازمه تقواپیشگی است
و کسی که از کارهای زشت
و زیبا خبر ندارد، نمیتواند آنها را ترک کند
و اینها را به جای آورد، قرآن مجید، عالیترین درجه تقوا را که
خوف و خشیت الهی است، منحصر در قشر ارزشمند دانشمندان کرده، میفرماید: «اِنَّما یخشَی اللهَ مِنْ عبادِهِ الْعُلماءُ؛
تنها بندگان دانشمند خدا از او میترسند.»
در بیشتر
آیات و روایات، تقوا با واژه مقدّس «
الله» همراه است
و بیانگر آن است که در واقع، «تقوا»، در رابطه با خدا
و ایمان به
عالم غیب معنا پیدا میکند
و باید گفت: یک واژه صد در صد دینی
و اسلامی است. قرآن مجید نیز در موارد متعددی، تقوا را مشروط بر ایمان به خدا کرده، می فرماید: «
وَ اتَّقوُا اللهَ اِنْ کُنْتُم مُؤْمِنینَ؛
اگر مؤمن هستید، تقوای الهی پیشه کنید.»
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز در این باره میفرماید: «اتَّقُوا اللهَ الَّذی اِنْ قُلتُم سَمِعَ
وَ اِنَ اَضمَرتُمْ عَلِمَ؛
تقوای خدایی را پیشه کنید که اگر بگویید میشنود
و اگر پنهان کنید میداند.»
از سوی دیگر، ایمان بدون تقوا نیز ایمان واقعی نیست
و ارزش چندانی ندارد. به گفته همان امام: «لا یَنْفَعُ الایمانُ بِغَیرِ تَقْوی؛
ایمان بدون تقوا سود نمیدهد.»
اگر تقوا را به سنگری تشبیه کنیم که مؤمن در آن به
جنگ با شیطان میپردازد،
عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمرّ
و دریافت فرمان
و کمک از فرمانده مطلق هستی را ایفا میکند
و هر چه این ارتباط قویتر
و بیشتر باشد، رزم، سنگر
و رزمنده نیز قوی تر
و محفوظ ترند
و ماموریت نیکوتر انجام میگیرد
و اگر برعکس، ارتباط ضعیف
و اندک باشد، آسیب پذیر خواهند شد. قرآن مجید این واقعیت را در دو آیه بیان کرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت میفرماید: «یا اَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ
وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛
ای مردم، پروردگارتان را که شما
و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، شاید تقوا پیشه کنید.»
درباره عبادت خاصی چون
روزه میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرّر شده، همانگونه که بر پیشینیانتان مقرر شده بود، شاید متّقی شوید.»
به دلایل یاد شده، متّقیان واقعی،
عاشق عبادتند
و علاوه بر عبادتهای واجب که شرط اولیه ایمان
و تقواست، در هر فرصت مناسبی به راز
و نیاز با بینیاز مطلق میپردازند
و با بال تقوا در ملکوت معنویت به پرواز درمی آیند
و در این پرواز، بالهایشان نیز قوّت بیشتری مییابد.
امام متقیان، علی (علیهالسّلام) درباره آن میفرماید: با گسترده شدن پرده سیاه شب، برپا ایستاده، به تلاوت بخشهایی از قرآن میپردازند، آن را با
ترتیل و تامّل میخوانند
و در
غم و اندوه (
آخرت) فرو میروند
و دوای دردشان را از آن جستجو میکنند وقتی به آیهای شوقانگیز میرسند، در آن
طمع میکنند
و دل میبندند گویا چشمانداز آینده خویش را در آن مینگرند
و هر گاه به آیهای هراسانگیز بر میخورند گوشهای دلشان را بدان میسپارند. گویا فریاد
و خروش
دوزخ را در بن گوشهای خود میشنود.
از اینرو کمرهایشان را (برای
رکوع) خم میکنند
و پیشانی، زانوها، کف دستها
و نوک پاهای خود را برای (
سجده) بر خاک مینهند
و از خدای بزرگ، آزادی از دوزخ را میطلبند.
از دیدگاه قرآن، مظاهر مادّی دنیا «مطاعاندک» است «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ»
و ارزش آن را ندارد که همّت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
و غیره. همیشه دل در گروه
معشوق واقعی دارند
و بر آوردن نیازهای بعد مادّی زندگی را از واقع بینی
و تحلیل صحیح مسائل مادّی باز نمیدارد، انسان متّقی، با الهامگیری از کتاب
و پیامبر خدا، همه مظاهر مادّی حتّی جسم خویش را فناپذیر میداند
و چنین بینشی سبب میشود که؛
۱: نفس را از گرایشهای ناروای دنیایی، باز دارد.
۲: از
افراط و تفریط در پاسخ دادن به غرایز حیوانی، خودداری کند.
۳: از خصومتورزی، ثروتاندوزی، جاه طلبی
و غیره پرهیز نماید
و غیره.
امثال چنین اقداماتی، از نتایج تقواست
و هر قدر، مؤمن از دلبستگی به
دنیا فاصله بگیرد، به تقوای حقیقی نزدیک تر میشود. امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در کلام نغز
و شیوایی، این ارتباط را چنین بیان میکند: «حَرامٌ عَلی کُلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا اَنْ یَسْکُنَهُ التَّقوی؛
بر هر قلب فریفته دنیا
حرام است که تقوا در آن جای گیرد.»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تقوا »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۷/۱۷.