تقسیم (بلاغت)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقسیم (
بلاغت)، استیفای اقسام موجود برای یک
شیء و بیان
وضع آنها است.
یکی از
اسلوبهای بلاغی و بدیعی قرآن "تقسیم" است.
صنعت "تقسیم" آن است که ابتدا چند چیز و پس از آن چند چیز دیگر بیاورند که مربوط به همان الفاظ اول باشد و معلوم کنند که هر کدام از
امور بعد مربوط به کدام یک از امور اول است. صنعت تقسیم مانند
لف و نشر به دو قسم مرتب و
مشوش تقسیم میشود.
برخی "تقسیم" را این گونه تعریف کردهاند که چیزی را به اجزایی تقسیم و پس از آن،
حکم هر جزئی را ذکر کنند؛
(کذبت ثمود وعاد بالقارعة فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة واما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیة)؛ "
ثمود و
عاد آن
حادثه کوبنده (
قیامت) را
دروغ انگاشتند؛ و اما ثمود بر اثر
طغیان خود نابود شدند، و اما عاد با
تندبادی سخت
سرد و بنیان کن نابود شدند"
؛
(فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله)؛ "پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو و برخی از آنان در کارهای
نیک به فرمان
خدا پیشگامند".
در این آیه،
بندگان خدا به سه گروه "
ستمکار به خویش"، "میانه رو" و "پیشتاز در نیکوکاریها" تقسیم شدهاند.
در صنعت تقسیم، ابتدا دو یا چند چیز را
ذکر میکنند و سپس به ترتیب و بهطور مشخص، متعلق و وابسته هر کدام از آنها را در سخن میآورند.
بهعنوان مثال عثمان مختاری گفته است:
به من نمود لب و
چشم و زلف آن دلبر ••• یکی عقیق و دوم نرگس و سیوم عنبر
عقیق و نرگس و عنبرش بستدند از من ••• یکی
حیات و دوم قوت و سیوم پیکر
در ابیات بالا ابتدا شاعر در مصراع
های اول سه چیز را ذکر کرده و سپس در مصراع دوم، بهطور مشخص وابستهی هر کدام را آورده است.
مثال دیگر:
لطافت لب لعل و دهان آن بت چین ••• یکی چو خاتم جم آمد و یکی چو نگین (بدر جاجرم)
در این بیت ابتدا دو چیز (لب و دهان) ذکر شده سپس متعلق و وابسته هر کدام (
خاتم و نگین) آورده شده است. در واقع میگوید دهان معشوق چون خاتم و
انگشتری سلیمان و لب او همچون نگین این انگشتری است.
تقسیم همیشه به صورت "یکی... دوم... سوم..." یا "یکی اینطور، دومی آنطور" به کار میرود. صنعت تقسیم شباهت زیادی با
لف و نشر دارد،
با این تفاوت که در لفونشر، معین نمیشود که کدامیک از امور نشر مربوط به کدامیک از امور لف است، و رابطهی میان اجزا و وابستهها را خواننده خود باید دریابد؛ اما در تقسیم این رابطه مشخص شده است. به سخن دیگر ارتباط میان اجزای نشر را در لفونشر از قرینه میفهمیم و در تقسیم از
تصریح.
بهطور مثال بیت زیر حالت لفونشر دارد نه تقسیم:
نباشد چون جبین و زلف و رخسار و لبت هرگز ••• مه روشن، شب تیره، گل سوری، می احمر
در بیت بالا شاعر نگفته است که کدام چیز شبیه کدام است و این خواننده است که باید بین موارد ذکر شده را دریابد. مثلا بفهمد که جبین معشوق مثل ماه روشن است یا زلف او مثل
شب تیره است و...
پس باید گفت صنعت تقسیم آن است که در ابتدا چند چیز و بعد از آن چند چیز دیگر بیاورند که مربوط به همان الفاظ اول باشد و معلوم کند که هر کدام از امور بعد مربوط به کدام یک از امور اول است.
صنعت تقسیم مانند لفونشر به دو قسم، "مرتب و مشوش" تقسیم میشود.
ـــ تقسیم مرتب، مانند بیت
های زیر که از عثمان مختاری است:
حیات و قوت و پیکر سه پایه گشت مرا ••• یکی ضعیف و دوم قاصر و سوم لاغر
ضعیف و قاصر و لاغر شود به محنت
عشق ••• یکی سپهر و دوم کوکب و سوم گوهر
ـــ حافظ در تقسیم مرتب گفته است:
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت ••• بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش ••• اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
تقسیم مشوش، مانند این شعر عنصری:
یا ببندد یا گشاید یا ستاند یا دهد ••• تا
جهان باشد همی مرشاه را این باد کار
آنچه بستاند
ولایت، آنچه بدهد خواسته ••• آنچه بندد دست دشمن، آنچه بگشاید حصار
ـــ در یک بیت از دو بیت زیر تقسیم مشوش و در بیت دیگر آن تقسیم مرتب به کار رفته است:
گرد من و گرد تو صفزده جانا مدام ••• گرد تو دلدادگان، گرد من اندوه و غم
بخت من و چشم تو، هر دو خوابند، لیک ••• این یکی تا روز حشر آن یکی تا صبحدم (سعدی)
ـــ دو مثال دیگر از سعدی:
دو کس چه کنند از پی خاص و عام ••• یکی نیک محضر، دگر زشت نام
یکی تشنه را تا کند تازه حلق ••• دگر تا به گردن درافتند
خلقـــ و:
منم امروز و تو
انگشت نمای همه خلق ••• من به شیرین سخنی تو به نیکویی مشهور
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «تقسیم (بلاغت)». پژوهشکده باقرالعلوم.