تفنگچی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفنگچی، عنوان سربازان تفنگدار در تشکیلات نظامی
صفویان بود.
در پی ورود
تفنگ به
ایران ، دستة تفنگچیان در
دوره صفوی (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) تشکیل شد. نخستین شواهد در باره وجود تفنگچیان به دوره شاه طهماسب اول (۹۳۰ـ ۹۸۴) باز میگردد
اما رسته تفنگچیان به مثابه واحد منظم نظامی در دورة
شاه عباس اول (۹۹۶ـ ۱۰۳۸) گسترش یافت
به نوشته
اروج بیگ و
سیوری ،
در دوره شاه اسماعیل اول (۹۰۶ـ۹۳۰) نیز تفنگچیان وجود داشتند اما این موضوع محل تردید است.
به نوشته
شاردن تیپ تفنگداران، نخستین فوج پیاده نظام در
ایران به شمار میرفتند و افزون بر تفنگ، به
شمشیر و
خنجر نیز مجهز بودند. آنان، که بیشتر از میان روستاییان و کشاورزان گماشته میشدند، در زمان
صلح به کشاورزی میپرداختند. نجیب زادگان، یعنی قزلباشها، وارد این دسته نمیشدند.
به نوشته
محمد معصوم و
علی نقی نصیری ،
فرماندهی تفنگچیان را ابتدا مین باشی (فرمانده هزار تن) بر عهده داشت اما
دلاواله نوشته است که یوزباشی (فرمانده صد تن) فرمانده تفنگچیان بود.
منصب «تفنگچی آقاسیگری» (فرماندهی تفنگچیان) اندکی بعد به وجود آمد. اگرچه در منابع دوره صفوی به این منصب اشاره بسیار شده است،
تاریخ دقیق شکل گیری آن روشن نیست. به نوشته
علی نقی نصیری،
منصب تفنگچی آقاسیگری را، که از مناصب معتبر به شمار میرفته است، «نواب گیتی ستان»
تأسیس کرد
و عده ای از سپاهیان را با عنوان «تفنگچیان خاصة شریفه» تعیین کرد و تحت فرمان تفنگچی آقاسی قرار داد. او رئیس کل مین باشیها و یوزباشیها و جارچیان و ریکایان (دسته ای از ملازمان شاهی) و تفنگچیان بود و پرداخت مواجب و ادارة امور تفنگچیان را بر عهده داشت (
تفنگچیان موظف بودند به هنگام سوارکاری و در میدانهای جنگ پیشاپیش
سپاه شاه حرکت کنند.
علی نقی نصیری در وصفِ پوششِ تفنگچیان خاصة شریفه نوشته است : «در میان سپاه از تفنگچیان رنگینتر قشونی نمیباشد، خصوصاً وقتی که همه
مخمل پوش و کمربندهای
نقره پهن در میان بسته، کلاههای نمدیِ پَردار در سر و بیدقهای رنگارنگ به دوراندازها بسته در دوش داشته باشند.» آنان در زمره پیاده نظام به شمار میرفتند اما گاه جزو سواره نظام نیز بودند. بنا بر شواهد، تعداد تفنگچیان در زمان دیگر شاهان
صفوی تغییر میکرده است
ثبت و ضبط اسامی و مواجب و تعیین مدت خدمت تفنگچیان را در این دوره وزیر تفنگچیان برعهده داشت. وی فهرست اسامی تفنگچیان را، پس از تصدیق وزیر دیوان اعلی و تفنگچی آقاسی، امضا و فرمانهای مواجب و سایر امور مالی را مُهر میکرد.
از دیگر صاحب منصبان اداری در این تشکیلات، مستوفیِ تفنگچیان و چهار محرر تحت فرمان وی بودند. مستوفیِ تفنگچیان ثبت و ضبط مواجب و حقوق دسته تفنگچیان را برعهده داشت.
در دورة شاه عباس دوم (۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) فوجی جدید از تفنگچیان تشکیل شد که به سبب استفاده از تفنگ جزایر/ جزائر/ جزائری (تفنگی کوتاه با قطر دهانة بزرگ)، به آنها جزایرچی/ جزائرچی یا جزائری انداز میگفتند.
جزائرچیان به
خنجر ،
شمشیر و جزائر مسلح بودند و بیشتر وظیفة نگهبانی از دروازة حیاط درونی کاخ
عالی قاپو را بر عهده داشتند.
به نوشته
شاردن جزائرچیان تحت فرمان تفنگچی آقاسی بودند اما به گفته
سانسون ،
فرمانده گروه چهارهزار نفری جزائرچیان در دوره شاه سلیمان اول صفوی (۱۰۷۷ـ ۱۱۰۵) توپچی باشی بوده است. البته چون وظیفة اصلی جزائرچیان نگهبانی بوده
و بیشتر از میان غلامان انتخاب میشده اند،
می بایست تحت فرمان ایشیک آقاسی بوده باشند.
گزارش نصیری در دستور شهریاران (نصیری، ص ۶۷) در بارة اعزام گروهی از تفنگچیان و جزائریان و غلامان به فرماندهی ایشیک آقاسی، برای سرکوب غارتگران محالّ یزد و نائین، نیز این نظر را تأیید میکند. چون جزائرچیان بیشتر نگهبان بوده اند، کشیکچی نیز نامیده شده اند.
نادرشاه (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) نیز در آغاز کار تفنگچی آقاسی باباعلی بیگ، حاکم
ابیورد بود.
در این دوره، با رواجِ روز افزون سلاحهای گرم، مانند جزایر و زنبورک و توپ و شمخال، رسته تفنگچیان در کنار جزایرچیان، زنبورکچیان، شمخالچیان و توپچیان دسته مهمی را در میان سپاهیان تشکیل میدادند.
اما تفاوت میان این دستهها روشن نیست و گاه به نظر میرسد که این واژهها به گونه ای معادلِ یکدیگر به کار رفته اند؛ مثلاً
مروی نوشته است : «جزایرچیان به انداختن تفنگ و ناوک ضربزنگ مشغول گردیدند».
با توجه به اشاره های مکرر به حضور تفنگچیان در ولایات گوناگون در
دوره زندیه (ح ۱۱۶۳ـ ح۱۲۰۸)
می توان گفت که دستة تفنگچیان، به مثابه نیروی نظامی در این دوره اهمیت بیشتری یافتند.
در دورة
قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) حاکمان نواحی گوناگون موظف بودند به هنگام نیاز تفنگچیانی برای حکومت فراهم آورند
تفنگچیان این دوره نیز گاه جزو پیاده نظام و گاه جزو سواره نظام بودند.
افزون بر این تفنگچیان، واحدی به نام «تفنگداران خاصه» نیز وجود داشت
که به نوشته
عبداللّه مستوفی «در تحت ریاست تفنگدارباشی هریک سالی صد الی دویست تومان مواجب میگرفتند و اسب و نوکر هم نگاه میداشتند.» شاه گاه آنان را برای انجام دادن مأموریتهای خاص به ولایات اعزام میکرد. به گفتة همو،
این دسته از تفنگچیان اهمیت نظامی خود را از دست دادند و جنبة تشریفاتی یافتند و از تعدادشان کاسته شد. به نوشته او،
آخرین تفنگدارباشی غلامحسین غفاری (امین خلوت و وزیر دربار) بود.
قائم مقامی بر آن است که قوای ایران در ۱۳۳۷ از چهار قسمت تشکیل میشد که چهارمین قسمت آن، «تفنگداران جنوب ایران» یا «پلیس جنوب» بود ولی هیچگاه دولت ایران آنها را به رسمیت نشناخت
عنوان «تفک انداز» و «تفکچی» در دوره
ظهیرالدین محمد بابر (۹۳۲ـ۹۳۷)، مؤسس سلسله
مغولان هند ،
و در
عثمانی نیز به کار رفته و احتمالاً معادلِ «
بندقدار » یا «
رماه البندق » کشورهای عربی بوده است.
(۱) ابن کنان، حدائق الیاسمین فی ذکر قوانین الخلفاء و السلاطین، چاپ عباس صباغ، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
(۲) اروج بیگ بن سلطان
علی بیگ، دون ژوان ایرانی، ترجمة مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۳) محمدحسن بن
علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴) محمودبن هدایت اللّه افوشته یی، نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار: در تاریخ صفویه، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۵) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانو ایزی نینک، کیوتو ۱۹۹۵ـ۱۹۹۶.
(۶) محمودبن غیاث الدین خواندمیر، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی (ذیل تاریخ حبیب السیر)، چاپ محمدعلی جراحی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۷) پیترو دلاواله، سفرنامة پیترو دلاواله: قسمت مربوط به ایران، ترجمة شعاع الدین شفا، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۸) روملو.
(۹) مارتین سانسون، سفرنامة سانسون: وضع کشور ایران در عهدشاه سلیمان صفوی، ترجمة محمد مهریار، اصفهان ۱۳۷۷ ش.
(۱۰) راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمة کامبیز عزیزی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۱) عالم آرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ ش.
(۱۲) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۳) ویلم فلور، حکومت نادرشاه (به روایت منابع هلندی)، ترجمة ابوالقاسم سری، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۴) ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام، نامه های پراکندة قائم مقام فراهانی، چاپ جهانگیر قائم مقامی، بخش ۱، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۵) جهانگیر قائم مقامی، تاریخ تحولات سیاسی نظام ایران: از آغاز قرن یازدهم هجری تا سال ۱۳۰۱ هجری شمسی، تهران ۱۳۲۶ ش.
(۱۶) جهانگیر قائم مقامی، یکصدوپنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۷) قلقشندی.
(۱۸) انگلبرت کمپفر، سفرنامة کمپفر، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۱۹) محمد معصوم، خلاصة السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۰) یحیی مدرسی، حسین سامعی، و زهرا صفوی مبرهن، فرهنگ اصطلاحات دورة قاجار: قشون و نظمیه، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲۱) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۲۲) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۲۳) محمدمحسن مستوفی، زبدة التواریخ، چاپ
بهروز گودرزی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۲۴) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس، تبریز ۱۲۴۱، چاپ غلامحسین صدری افشار، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش.
(۲۵) میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲۶) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک، ترجمة مسعود رجب نیا، در همان منبع.
(۲۷) محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گُشا، با مقدمة سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۸)
علی نقی نصیری، القاب و مواجب دورة سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
(۲۹) محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری، دستور شهریاران: سالهای ۱۱۰۵ تا ۱۱۱۰ ه ق پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی، چاپ محمدنادر نصیری مقدم، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۳۰) یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمة میرزا زکی
علی آبادی، چاپ جمشید کیان فر، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ ش.
(۳۱) Jean Chardin, Voyages du Cheralier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed by LLangle © s, Paris ۱۸۱۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفنگچی»، شماره۳۷۳۴.