تفسیر مابعدالطبیعة
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر مابعدالطبیعه، نامی برای شرح مبسوط
ابن رشد (متوفی ۵۹۵) بر کتاب مابعدالطبیعه (
متافیزیک )
ارسطو بود.
به نوشته
مراکشی ،
نزدیکترین منبع به زمان ابن رشد،
ابن طفیل (متوفی ۵۸۱) در دیداری با ابن رشد در باره شکوه
ابویعقوب یوسف (حک: ۵۵۸ ـ۵۸۰)، خلیفه موحّدون، از دشواری و پیچیدگی عبارات ارسطو یا مترجمان آثار وی، سخن گفته و ابن رشد را به توضیح و تلخیص سخنان ارسطو ترغیب نموده بود. بدین ترتیب ابن رشد شروع به
تلخیص و
تفسیر کتابهای ارسطو کرد.
مراکشی
از ابن رشد دو نوع
تفسیر دیده است: کتاب الجوامع که تلخیصی از کتابهای ارسطو بوده و کتاب مبسوطی در چهار جلد، در
تفسیر مقاصد و اغراض ارسطو.
به نوشته رنان
و برخی محققان بعد از وی، مانند
ماجد فخری ابن رشد بر بعضی از آثار ارسطو از جمله مابعدالطبیعه سه شرح مبسوط (بزرگ)، متوسط و مختصر (کوچک) نوشته است. بااینحال، اکنون فقط دو شرح مبسوط و مختصر وی بر مابعدالطبیعه به عربی در دست.
ابن ابی اُصَیْبِعه و
ذهبی هم راجع به مابعدالطبیعه از دو اثر ابن رشد، یعنی تلخیص مابعدالطبیعه و جوامع کتب ارسطوطالیس فی الطبیعیات و الالهیات، نام برده اند. احتمالاً منظور از عنوان اخیر مجموعه رسائل ابن رشد است که تلخیص مابعدالطبیعه را هم در بر دارد.
در نسخه خطی محفوظ در کتابخانه اسکوریال نیز علاوه بر تلخیص مابعدالطبیعه اثری به نام شرح مابعدالطبیعه ذکر شده که مسلماً منظور همان
تفسیر مبسوط مابعدالطبیعه است.
بنابراین، اگر ابن رشد شرح متوسطی هم بر مابعدالطبیعه نوشته، شاید فقط ترجمه عبری یا لاتینی آن باقیمانده باشد. چنانکه مونک
از
تفسیری متوسط، به
عبری ، بر سه مقاله مابعدالطبیعه خبر داده است.
آنچه اکنون
تفسیر مابعدالطبیعه نامیده میشود،
تفسیر مبسوط ابن رشد بر مابعدالطبیعه ارسطو است که اصل عربی آن چاپ شده و از مهمترین و ماندگارترین آثار فلسفی ابن رشد است.
تاریخ نگارش این
تفسیر معلوم نیست. همین قدر میدانیم که ابن رشد تفسیرهای مبسوط را بعد از تفسیرهای مختصر و متوسط نوشته است.
از آنجا که ابن رشد زبان یونانی نمیدانست، مبنا و منبع وی برای شرح و
تفسیر مابعدالطبیعه ارسطو ترجمه های عربی آن بود.
وی در
تفسیر مقاله الف صغرا (آلفای کوچک)، ترجمه اسحاق بن حنین، مترجم معروف قرن سوم،
و در
تفسیر مقاله الف کبرا (آلفای بزرگ)، ترجمه نظیف بن ایمن القسّ، پزشک و مترجم قرن چهارم
را مبنا قرار داده و در
تفسیر بقیه مقالات (مقاله «با» (بتا) تا آخر) به ترجمه اُسطاث /یوستاثیوس
اعتماد کرده است.
در
تفسیر مابعدالطبیعه، یازده مقاله از چهارده مقاله مابعدالطبیعه شرح و
تفسیر شده است. این
تفسیر فاقد مقاله یازدهم (کاف/ کاپا) و سیزدهم (میم/ مو) و چهاردهم (نون/ نو) مابعدالطبیعه است، که در سبب آن آرای مختلفی ابراز شده است.
به نوشته رنان،
تدقیق در چاپهای لاتینی ما را به این اعتقاد رهنمون میشود که ابن رشد سه مقاله یازدهم و سیزدهم و چهاردهم را نمیشناخته است،
اما مونک
یادآوری کرده که
تفسیری متوسط بر سه مقاله یاد شده به عبری از ابن رشد موجود است.
اشتاین شنایدر دلایل و قراینی پیدا کرده مبنی بر اینکه ابن رشد متن کامل مابعدالطبیعه ارسطو را در اختیار داشته است.
همچنین بنا بر رأی دیگری، ابن رشد مقاله یازدهم را نیافته و مقاله سیزدهم و چهاردهم را خودش
تفسیر نکرده است.
ابن رشد خود متذکر شده است
که در ترکیب مقالاتِ در دسترس وی، مقاله «یا» (یوتا) قبل از مقاله «لام» (لامْبْدا) قرار گرفته و برحسب ترتیب حروف، مقاله «کاف» را نیافته است.
باتوجه به سه رأی آخر و نیز با مطالعه عمیق و دقیق
تفسیر مابعدالطبیعه میتوان گفت که ابن رشد به مقاله «کاف» دست نیافته، ولی با مقاله «میم» و «نون» آشنا بوده، زیرا در برخی مواضعِ
تفسیر مابعدالطبیعه به این دو مقاله اشاره کرده است .
.
تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد بسان دیگر تفسیرهای بزرگ وی، از حیث شکل و شیوه، از شرحهای
مشائیان پیشین متمایز است. به گفته رنان،
تفسیر بزرگ ویژه ابن رشد است. چون مشائیان مسلمان، از جمله
فارابی و
ابن سینا ، مطابق سنّت شارحان یونانی ارسطو، نظیر
اسکندر افرودیسی (قرن دوم و سوم میلادی) و ثامسطیوس (تمیستیوس) (متوفی ۳۸۸ میلادی) و سیمپلیکیوس (قرن ششم میلادی)، تصنیفاتی معروف به «جوامع» یا «تلاخیص» فراهم مینمودند و در آنها نظر ارسطو را در بابی از ابواب
فلسفه ، مانند
عقل و
نفس و غیره، خلاصه میکردند. اما آنها
تفسیر یا شرح به معنای دقیق کلمه نبودند. اسلوب
تفسیر واقعیِ متون ارسطو را نخستین بار ابن رشد به کار گرفته است.
در آثار شارحان پیشین، متن ارسطو با عبارات شارح در هم آمیخته است و تشخیص متن از شرح ممکن نیست.
در حالی که در تفسیرهای مبسوط ابن رشد، بویژه
تفسیر مابعدالطبیعه، شیوه و روش خاصی در شرح و
تفسیر به کار رفته است.
وی در این
تفسیر فقرات متن ارسطو را عیناً نقل و سپس جزء بجزء
تفسیر کرده و آغاز سخن ارسطو را با کلمه «قال» مشخص ساخته است.
به نوشته رنان،
وی در این سنخ
تفسیرها از شیوه
مفسران قرآن تبعیت کرده که میکوشیدند،
نص قرآن را از
تفسیر آن کاملاً و دقیقاً جدا نگه دارند. علاوه بر آن،
تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد از حیث محتوا و معنا هم با تفسیرهای شارحان و مشائیان پیشین فرق دارد. ابن رشد درصدد نفوذ به کنه و اصل فلسفه ارسطو و پیراستن آن از عناصر و آموزه های نوافلاطونی است که شارحان اسکندرانی، نظیر سیمپلیکیوس و یوحنّای نحوی (یحیی نحوی اسکندرانی، متوفی ح۶۴۰ میلادی)، و به تبع آنها مشائیان مسلمان، به فلسفه ارسطو وارد کرده بودند.
وی در این راه، غیر از نقل و نقد
تفسیرها و رویکردهای ابن سینا، که گاهی با انتقادات شدید همراه است،
دریافتها و عقاید اغلب شارحان ارسطو، همچون اسکندر افرودیسی و ثامسطیوس، را در مواضع مختلف طرح و سپس نقد و بررسی کرده است.
از نظر ابن رشد، ایجاد سازگاری بین آرای افلاطون و ارسطو که فارابی در الجمع بین رأیَیِ الحکیمین انجام داده و ابن سینا در آثارش از وی پیروی کرده، دلیل واضحی بر ناتوانی آنان از ادراک اغراض و مقاصد ارسطوست؛.
ابن رشد
در بحث راجع به نظریه مُثُل در مخالفت با افلاطون و پیروان وی، یعنی کسانی که این کلیات (مُثُل افلاطونی) را جوهرهای قائم به نفس و مفارق (مجرد از مادّه) می دانند، جانب ارسطو را گرفته و دلایل افلاطونیان را چیزی جز «سخنان شعری و لُغَزی» ندانسته است.
بعلاوه وی نظریه صدور مشائیان
مسلمان را نظریهای غیر ارسطویی به شمار آورده و گفته است که قوم
چنین چیزی را نمیشناختند.
همچنین در باره نظریه صدور، ابن رشد از این رأی ابن سینا انتقاد کرده که ایجاد و ابداع و اختراع صوَر و افاضه آنها به هیولا از جانب عقل فعال یا «واهب الصُوَر» است، بدین معنا که هرگاه مادّه مستعدِّ قبول صورت شود، واهب الصور صورت جوهری را به آن افاضه میکند. به نظر ابن رشد، این سخن ابن سینا همان رأی مشهور متکلمان مسلمان (
اشاعره ) است که کار فاعل، اختراع و ابداع از لاشی ء است و آنان به نقش فاعلیت اشیا بر یکدیگر و تأثیر برخی از آنها بر برخی دیگر قائل نبودند و به فاعل واحدی باور داشتند که بهطور مستقیم و بدون واسطه عمل کند
ابن افزون بر آن، ابن رشد
ابن سینا را برای گفتن اینکه، واحد و موجود بر صفات زائد بر ماهیت شی ء دلالت دارند، تخطئه کرده و او را متهم به در آمیختن الاهیات با کلام اشاعره کرده است. غیر از اینها، در چندین مسئله اصلی و فرعی دیگر نیز نگرش ابن رشد با نظر ابن سینا و سایر
مشائیان مسلمان تفاوت دارد و آرای ویژه او در
تفسیرها و تألیفاتش بهطور پراکنده موجود است.
بااینهمه، ابن رشد نیز در پالایش فلسفه ارسطو از همه عناصر بیگانه و دستیابی به اصل و حقیقت آن توفیق نیافته است، زیرا ترجمه های آثار ارسطو و شروح مربوط به آن، که مورد استناد و اعتماد ابن رشد بوده اند، همه معانی و بویژه معانی غامض را به زبان عربی منتقل نکرده بودند.
علاوه بر آن، به رغم مخالفتهای ابن رشد با مشائیان مسلمان، به سبب آمیختن اندیشه های ارسطو با تفکرات نوافلاطونی، وی در برخی دیدگاهها، از جمله در مورد تقدیر نهایی انسان، با ابن سینا موافق است و در این باره خویشاوندی انسان را با عالَم عقول مفارق و اتصال او را با نازلترین عقول، یعنی عقل فعال، در قالب اصطلاحات «شبه نوافلاطونی» می پذیرد
و در واقع بخشی از نظریات نوافلاطونی را حفظ میکند.
بر این اساس، این سخن که ارج فراوان ابن رشد به سبب پالودن آرای ارسطو از ملحقات و زوائد نوافلاطونی است، نادرست دانسته شده است.
ابن رشد در
تفسیر مابعدالطبیعه، ابتدا به
تفسیر مقاله الفِ صغرا پرداخته است. موضوع اصلی مقاله این است که فلسفه شناختِ حقیقت است و بدون شناختِ علت چیزی، حقیقت آن را نمیتوان شناخت. همچنین ابن رشد، به تَبَع ارسطو، در باره غیرممکن بودن استمرار سلسله علتها تا بی نهایت بحث کرده و گفته است که سلسله علتها نهایتاً باید به
مبادی و علل نخستین منتهی گردند تا شناخت ممکن شود و فلسفه عبارت است از: شناخت علتهای نخستین.
ابن رشد در
تفسیر مقاله الف کبرا، در باره تعریف ارسطو از فلسفه (علم به علل نخستین و
تفسیر اشیا از طریق اسباب و علل آنها) مثالها و توضیحاتی آورده و سپس در مورد علل اربعه شرح داده است. او مقصود حقیقی از علت را علت غایی دانسته و بر سخن ارسطو، در دفاع از علت غایی، مطالبی افزوده که ظاهراً از برخی جنبه ها از آموزه های دینی و کلامی الهام گرفته است. وی به تَبَع ارسطو، قائلان به علتِ واحد را نقد کرده و همچنین به برخی نظریات
فیثاغورس و افلاطون ایراد گرفته است.
به نوشته ابن رشد،
مقاله «با» (بتا) باید پس از مقاله اول و دوم و پیش از بقیه مقالات قرار بگیرد. وی دلایل این امر را بیان کرده است. او به شرح و
تفسیر چهارده مسئلهای پرداخته که به صورت شکوک (دشواریها) در این مقاله مطرح شده و اساساً در باره علم مابعدالطبیعه و امکان آن و نیز در باره مسائلی است که باید در این علم حل شوند.
مقاله چهارم (جیم/ گاما) در باره موضوع علم مابعدالطبیعه، یعنی موجود بماهو موجود، معانی موجود و اصول بدیهی یا متعارف مانند اصل عدم تناقض است. ابن رشد در شرح این مقاله مطلب تازهای بجز برخی مثالها و استدلالهای فرعی نیاورده است.
مقاله پنجم،
که بیشتر به فرهنگ اصطلاحات فلسفی شبیه است، مشتمل بر سی اصطلاح است، اما ابن رشد ۲۸ اصطلاح را
تفسیر کرده است. وی مثالها و توضیحات لغوی مهمی در باره مشتقات اصطلاحات و غیره آورده که گاهی ترتیب آنها در اصل مقاله با
تفسیر ابن رشد متفاوت است.
در
تفسیر مقاله ششم،
بیشتر مباحث ابن رشد در باره نسبت مابعدالطبیعه با علوم دیگر، از قبیل ریاضیات و طبیعیات، و نیز در باره تقسیم علوم نظری است. ابن رشد در جایی از
تفسیر این مقاله،
به تبَع ارسطو، می گوید که علم الاهی، یعنی مابعدالطبیعه، اشرف علوم است، چون موضوع آن اشرف موضوعات به شمار میآید.
ابن رشد در شرح هفتمین مقاله (ز/ زتا)، در بیشتر مواضع از ارسطو تبعیت کرده است و در نقد قائلان به وجود کلیات مفارق (صوَر یا مُثُل) برهانهای جدیدی از خود ندارد، بلکه اغلب بر استدلالهای ارسطو اعتماد کرده است. او همانگونه که در
تفسیر مقاله ششم نسبت بین هر کدام از علوم نظری و نیز رابطه این علوم را با علوم عملی تبیین کرده، در مقاله هفتم نیز بین مادّه و صورتی که در علم الاهی مورد بحث قرار میگیرد، با مادّه و صورتی که در علم طبیعی مطمح نظر است، تفاوت قائل شده و در این باره شرح و توضیح داده است.
ابن رشد پیش از نقل ترجمه متن ارسطو، در
تفسیر مقاله هشتم (حاء/ اِتا)، متذکر شده است که این مقاله تتمه و تکمله مقاله قبل و دنباله همان بحث است.
وی قطعات متن مقاله هشتم را نقل و شرح و بررسی کرده است.
بحث ابن رشد در
تفسیر مقاله نهم (طاء/ تتا) در باره قوه و فعل است. وی به
مبادی موجودات، یعنی مادّه و صورت، از زاویه قوه و فعل نگریسته و هیولا را قوه و صورت را فعل گرفته و سپس همه معانیای را که بر قوه و فعل اطلاق میگردد توضیح داده است. او همچنین ضمن شرح و
تفسیر این مقاله گفته است، از آنجا که اشاعره به وجود خصایص ثابت و دائم در موجودات جهان قائل نیستند و انقلاب و دگرگونی در خصایص موجودات را ممکن میدانند، می توان گفت که دیدگاه آنان در این باره به آرای
سوفسطاییان میپیوندد. البته، ابن رشد صرفاً به این اکتفا نکرده، بلکه در خلال شرح یکی از مهمترین فقرات این مقاله با اشاره به اشاعره نوشته است که آنان معتقدند فاعل همه افعال موجودات، فاعلی واحد (خداوند) است و هیچ واسطهای در میان نیست. به بیان ابن رشد، لازمه قول آنان این است که هیچ موجودی فعل خاص خود را نداشته باشد و در این صورت موجودات ذوات خاص هم نمیتوانند داشته باشند. چون اختلاف ذوات منشأ اختلاف افعال است و اگر ذوات انکار شوند، اسما و حدود هم نفی میشود و این سخنِ غریب به سدّ باب نظر و جهل به شریعت هم میانجامد.
ابن رشد در شرح مقاله دهم،
هر جا که متن ارسطو را در باب معانی واحد و کثیر، تضاد و ملکه و عدم غامض یافته، شرح داده در برخی موارد نظریات ابن سینا را نقد کرده است، هر چند که نقدهای وی بن یادین نیستند.
روش ابن رشد در
ابتدای تفسیر مقاله «لام» (یازدهمین و آخرین مقاله
تفسیر مابعدالطبیعه) با آنچه در مقالات ده گانه سابق داشته، فرق میکند. وی پیش از شروع به
تفسیر این مقاله، اقوال اسکندر افرودیسی را تلخیص کرده است. خود وی در سبب این تغییر روش گفته است که از اسکندر و
مفسران بعد از او هیچ
تفسیر و تلخیصی راجع به مقالات مابعدالطبیعه ارسطو بجز مقاله لام نیافته، ازینرو مناسب دیده است که چکیدهای از سخنان اسکندر را در اول این مقاله بیاورد. ابن رشد در
تفسیر این مقاله، آرای
مفسران پیشین را گاه تأیید و گاه رد میکند. تمایل وی در اغلب موارد به جانب اسکندر افرودیسی است و شروح وی را از شروح ثامسطیوس برتر دانسته است.
وی تفسیرهای ثامسطیوس را در بعضی مواضع، تفسیرهای ردی تلقی کرده است.
گفتنی است که مقاله لام تنها مقاله مابعدالطبیعه است که مطالب آن را میتوان طوری تأویل کرد که با عقاید اسلامی سازگار باشد؛ بنابراین، شاید از این حیث،
تفسیر ابن رشد بر این مقاله
تفسیر شایان توجهی باشد.
دستنوشته عربی
تفسیر مابعدالطبیعه در کتابخانه لیدنِ هلند (ش ۲۰۷۴، (۲) ۲۰۷۵) موجود است.
متن عربی
تفسیر مابعدالطبیعه را موریس بویژ در بیروت چاپ کرد. مجلد اول (چاپ ۱۳۱۷ ش /۱۹۳۸)، مشتمل بر
تفسیر چهار مقاله الف صغرا، الف کبرا، با و جیم است؛ مجلد دوم (چاپ ۱۳۲۱ ش/ ۱۹۴۲) در بر دارنده
تفسیر پنج مقاله دال، هاء، ز، حاء و طاء است؛ مجلد سوم (چاپ ۱۳۲۷ ش /۱۹۴۸) حاوی
تفسیر دو مقاله یاء و لام است. علاوه بر این سه مجلد، جلد چهارمی با عنوان "Notice"، که مجموعه تعلیقات بویژه راجع به این
تفسیر است، در ۱۳۳۱ ش/ ۱۹۵۲ به چاپ رسید.
تلخیص مابعدالطبیعه اثر دیگر ابن رشد،
تفسیر مختصر وی بر مابعدالطبیعه ارسطو به شمار میآید. ابن رشد این تلخیص را در ۵در قرطبه نوشته است.
رنان این اثر را شرح متوسط بر مابعدالطبیعه تلقی کرده، اما این اثر فاقدtitrspan class= ویژگیهایی است که خود وی برای شرحهای متوسط بر شمرده است.
اهوانی
آن را از شرحهای مختصر دانسته است. در این کتاب هیچگونه فصل بندی وجود ندارد.
ابن رشد در تلخیص مابعدالطبیعه گاه سخنان خود را بهطور مستقل از متن ارسطو آورده است،
گرچه ریشه و اصل همه مطالب از ارسطوست و ابن رشد گاه بر آن افزوده و گاه از آن کاسته است. ابن رشد در واقع در این اثر فهم و دریافت خود را از مابعدالطبیعه ارسطو بهطور موجز با زبان و اسلوب خاص خود بیان کرده است. نظریات خاص وی در این اثر تقریباً همانهایی است که در
تفسیر مبسوط آورده است، اگرچه به نظر اهوانی
فقط تلخیصات وی مبیّن افکار خاص است و بقیه شرحها بیشتر ارزش تاریخی دارند. ابن رشد در این تلخیص به
تفسیرها و آرای شارحان پیشین ارسطو نیز توجه داشته و گاه از آنان نام برده و
تفسیرها و برداشتهایشان را طرح و تحلیل کرده است. انتقادات وی از مشائیان مسلمانِ پیش از خود، بویژه ابن سینا، در تلخیص مابعدالطبیعه نیز کاملاً هویداست.
تلخیص مابعدالطبیعه را نخستین بار مصطفی قَبّانی در قاهره (بدون تاریخ) چاپ کرد. سپس آن را کارلوس کوئیروس رودریگز، همراه با ترجمه اسپانیایی و مقدمهای مهم، در ۱۳۳۷/ ۱۹۱۹ در مادرید به چاپ رساند. بعدها در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴ واندن برگ آن را به آلمانی ترجمه و با مقدمه و تعلیقاتی در همان سال در لیدن چاپ کرد. تلخیص مابعدالطبیعه در مجموعهای با عنوان رسائل ابن رشد در ۱۳۲۶ ش/ ۱۹۴۷ در حیدرآباد دکن نیز چاپ شد.
عثمان امین با استفاده از همه چاپهای یاد شده آن را در ۱۳۳۷ ش/ ۱۹۵۸ در قاهره چاپ کرده است.
آرا و تفسیرهای ابن رشد در مسائل مابعدالطبیعه تأثیر گستردهای در تفکر فلسفی و کلامی قرون وسطای
مسیحی گذاشت که نشانه آن ظهور ابن رشدیان لاتینی در دانشگاههای پاریس و پادوا در قرن سیزدهم/ هفتم است.
توجه ابن رشدیان به آرای ابن رشد و برداشتهای عقلگرایانه از آنها مخالفت مراجع رسمی
کلیسا را در پی داشت، از جمله در ۱۲۷۷/۶۷۶ اسقف پاریس، اتین تامپیه، ۲۱۹ رأی از آرای ابن رشدیان را محکوم و مخالف
دین اعلام کرد. فهرست آرای یاد شده نشانه این است که مذهب اصالت
عقل محض در قرن سیزدهم/ هفتم به صورت مؤثر وجود داشته است
و همین رشته از عقلگرایی بود که تا قرن هفدهم/ دهم و هجدهم/ دوازدهم امتداد یافت.
(۱) ابن ابی اصیبعه، کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
(۲) ابن رشد،
تفسیر مابعدالطبیعه، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳.
(۳) ابن رشد، تلخیص مابعدالطبیعه، چاپ عثمان امین، قاهره ۱۹۵۸.
(۴) ابن رشد، تهافت التهافت، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱.
(۵) ابن رشد، رسائل ابن رشد، رساله ۶: کتاب مابعدالطبیعه، حیدرآباد دکن ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
(۶) ابن سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۸) ارسطو، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه بر پایه متن یونانی از شرف الدین خراسانی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۹) فرح انطون، ابن رشد و فلسفته، اسکندریه ۱۹۰۳.
(۱۰) عبدالرحمان
بدوی، ارسطو عندالعرب: دراسه و نصوص غیرمنشوره، کویت ۱۹۷۸.
(۱۱) ذهبی،
التفسیر والمفسرون.
(۱۲) اتین ژیلسون، عقل و وحی در قرون وسطی، ترجمه شهرام پازوکی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۳) آرتور ولادیمیروویچ ساگادی یف، «ا بن رشد و سنّت فلسفی اسلام»، پیام یونسکو، سال ۱۸، ش ۱۹۶ (مهر ۱۳۶۵).
(۱۴) شرف الدین شرف خراسانی، «ا بن رشد و
تفسیر مابعدالطبیعه ارسطو»، نشر دانش، سال ۱، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۰).
(۱۵) محمد عاطف عراقی، «
تفسیر مابعدالطبیعه (لا بن رشد)»، تراث الانسانیه، دوره ۸، ش ۴ (۱۹۷۱).
(۱۶) حنافاخوری و خلیل جرّ، تاریخ الفلسفة العربیة، بیروت ۱۹۹۳.
(۱۷) ماجد فخری، ابن رشد، فیلسوف قرطبه، بیروت ۱۹۹۲.
(۱۸) ماجد فخری، ابن رشد، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه فارسی زیرنظر نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۹) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، چاپ بهین دارائی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۰) هانری کور بن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۱) عبدالواحد بن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبارالمغرب، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۲۲) ارنست رنان، Averro ه S همکاران L'Averro ف SME، اد Fuat Sezgin، فرانکفورت ۱۹۸۵.
(۲۳) دومینیک اوروی، ابن رشد، TR اولیویا استوارت، لندن ۱۹۹۱.
(۲۴) فورهووه، مختصر از نسخه های خطی عربی در کتابخانه دانشگاه لیدن و مجموعه های دیگر در هلند، لیدن ۱۹۵۷.
(۲۵) احمد فؤاد اهوانی، «ابن رشد»، ترجمه غلامرضا اعوانی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ج ۱، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲ ش.
(۲۶) مونک، M إ langes د فلسفه J uive همکاران arabe، پاریس ۱۹۲۷.
[http://lib.eshia.ir/۲۳۰۱۹/۱/۳۷۲۰/ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «
تفسیر مابعدالطبیعة»، شماره۳۷۲۰ .