تفسیر مأثور از صحابه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این نوشتار تفسیر مأثور از صحابه، بررسی میشود.
ثعالمان عامّه در حجیّت روایات
و اجتهادات
صحابه به تفصیل بحث کردهاند.
گروهی از آنان به افراط گراییده
و بر پایه نظریه
عدالت صحابه سنت آنان را یکسر حجت دانستهاند؛
ابوحاتم رازی ،
یوسف بن عبدالله قرطبی ، ابن اثیر
علی بن محمد الجزری ، خطیب بغدادی
و ابن حجر عسقلانی از این جملهاند. ابن حجر نوشته است:اهل سنت اتفاق دارند که تمام صحابیان عادلاند
و از این سخن جزاندکی
بدعتگذار روی برنتافتهاند.
نخستین نتیجه این دیدگاه، یکسان بودن همه صحابیان است که به هیچ روی پذیرفتنی نیست. افزون بر اینکه واقع زندگانی بسیاری از صحابیان همچون
ولید بن عقبه که با توجه به نزول
آیه نبأ در باره وی فاسق بود
و تا آخر نیز فاسق ماند
،
ثعلبة بن حاطب که از
حکم رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) روی بر تافت
، حکم بن ابی العاص بن امیه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) او
و فرزندانش را
لعنت کرد
این دیدگاه را نقض میکند.
حامیان این نظریه به آیات
و روایاتی استدلال کردهاند؛ از جمله:
«وکذلِک جَعَلنکم اُمَّةً وسَطًا لِتَکونوا
شُهَداءَ عَلَی النّاسِ...».
در استدلال به این آیه شریفه گفته شده که «وسط» به معنای «عدل» است، بنابراین صحابه در گفتار
و رفتار عادل ترین امت ها هستند.
«کنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ وتُؤمِنونَ بِاللّهِ...».
به این آیه چنین استدلال کردهاند که این آیه بر نیکی
و برتری این امت بر امت های پیشین دلالت میکند، پس اینان همواره همسوی با حق
و شرعاند نه در مخالفت با آن.
استدلال به این دو آیه پذیرفتنی نیست، زیرا آیه نخست تنها در پی بیان ویژگی وسط بودن برای امت اسلامی است؛ یعنی امت اسلامی در طول تاریخ بر پایه آموزهها
و احکام
شریعت اسلام، در عقیده
و عمل امتی معتدل
و به دور از افراط
و تفریط است.
مفسران پیشین نیز هیچ گاه از این آیه
عدالت صحابه
و حجیّت سنت آن ها را نتیجه نگرفتهاند.
یه دوم نیز ربطی به عدالت صحابه ندارد، بلکه بیانگر برتری
و خیر بودن امت اسلامی آن هم در صورت
امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به
خداست ؛
اما اگر منظور از وسط
و خیر بودن، عدالت باشد با توجه به اینکه این دو آیه در پی تبیین ویژگی امت اسلامی در طول تاریخاند باید همه امت اسلامی را عادل بدانیم که بطلان آن واضح است. باید افزود که حتی اگر این دو آیه
عدالت امت را رقم زنند این عنوان با فراموشی، خطا
و لغزش افراد امت منافاتی ندارد، بنابراین، دو آیه هرگز در جهت اثبات عدالت فرد فرد صحابه نخواهند بود، بلکه اعتدال
و خیر بودن افراد را نیز ثابت نمیکنند، چنان که واقعیت زندگی بسیاری از صحابیان مؤید این امر است.
افزون بر اینکه صرف وجود عدالت دلیل حجیّت سخن نیست، چرا که عدالت تنها به معنای عدم تعمّد بر خطاست
و نه حجیّت اقوال
و مطابقت آن ها با واقع.
مهم ترین سند حامیان نظریه عدالت صحابه، روایتی منقول از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است:«أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم».
روایات دیگری تقریباً هم مضمون با آن نیز مستند این قول قرار گرفتهاند
؛ اما این حدیث را بسیاری از حافظان
و محدثان از جمله
ابن حزم ، ابن عبدالبر
، ابن جوزی
و ذهبی ، مجعول
و موضوع دانستهاند. حتی با فرض صحت سند، این روایت به جهت محتوا نیز پذیرفتنی نخواهد بود، زیرا اقتدا به عموم صحابه را مایه هدایت معرفی میکند، در حالی که برخی از آن ها فسق ورزیدند
و حتی
شرابخواری کردند
و با وجود اختلاف نظر میان صحابه چگونه میتوان از آنان پیروی کرد.
تصویر قرآن کریم از صحابیان نیز گوناگون است؛ گاه آنان را به سبب پیشتازی در
اسلام و پشتیبانی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
،
پیمان استوارشان با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با
قلب هایی سرشار از ایمان
، سختگیری بر کافران
و مهربانی با یکدیگر،
رکوع و سجود و جست
و جوی رضوان الهی
و... ستوده است؛ ولی زمانی نیز برخی از آنان را به سبب خودداری از
جهاد و تخلف از فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با بهانهها
و عذرهای واهی
، وعدههای
خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را فریب تلقی کردن
و ایجاد تزلزل در جبهه حق
و... مذمّت کرده است. وجود پدیده
نفاق در میان صحابیان انکارپذیر نیست. افزون بر سورهای ویژه با عنوان «
منافقون»، آیات فراوانی در این باره نازل شده است.
این تصویر یعنی صحابه با منش ها
و روش های گوناگون، تصویری است قرآنی، سنتی
و واقعی که صحابیان خود نیز بر این باور بودند
و سخن یکدیگر را جز با اطمینان نمیپذیرفتند
و به نقد کلام یکدیگر میپرداختند
؛ گویا بر اساس همین
شواهد است که گروهی از عالمان، نظریه
عدالت صحابه را مردود دانسته
و آنان را نیز همچون دیگران نیازمند تعدیل معرفی کردهاند.
استوارترین دیدگاه در این خصوص، دیدگاه شیعه است
و کسانی که صحابیان را از این نگاه همچون دیگران تلقی کردهاند. صرف همراهی
و مصاحبت گرچه فضیلت است، هیچ گونه عصمتی نمیآفریند. در میان صحابه چونان دیگر نسل ها عادلانی بودند
و نیز طغیانگران
و منافقان
و کسانی که از چگونگی زندگی
و عملکرد آن ها آگاهی دقیقی نداریم.
سیره عادلان از ایشان مانند هر عادل دیگر قابل احتجاج است؛ امّا طاغیان
و منافقان از صحابه نه تنها هیچ کرامت
و فضیلتی ندارند. بلکه مذموم
و مطرودند. درباره آنان که وضعشان برای ما روشن نیست نیز باید سکوت کرد تا حقیقت بر ما روشن شود
، بنابراین سخن
و تفسیر صحابیان گرچه مهم باشد حجت نیست
و نباید در
حکم حدیث مرفوع تلقی شود
و گفتهها
و گزارش های آن ها در صورت استواری نقل، بی گمان در حد دریافت هایشان است.
با این همه میتوان گفت از جهاتی توجه به آرا
و نقل های صحابه در تفسیر قرآن از جایگاه شایان توجهی برخور دار است:
۱. آنان در فضای نزول آیات حضور داشتند
و بسیاری از
قراین را که به لحاظ عدم ضبط
و ثبت،
یا بی توجهی حاضران
و عدم نقل از میان رفته، در اختیار داشتند
و این، اثری مهم در فهم آیات دارد.
۲. قرآن به زبان عربی عصر نزول یعنی زبانی است که صحابیان چگونگی آن را در مییافتند، بنابراین، هرچند قرآن گاه مفهوم ویژهای به واژهها داده است، ولی اظهار نظرهای صحابیان در تبیین
و تفسیر لغات قرآنی را نمیتوان نادیده گرفت.
۳. آرای صحابیان در شکل گیری آرای تابعان تأثیری مستقیم داشته است
و آرای آنان در مفسران دوره تدوین. افزون بر اینکه روزگاری طولانی سخن صحابیان چنان قداستی داشته که نقد
و بررسی آن ها ناممکن بوده است، از این رو توجه به تفسیر مأثور از صحابه از جهت باز شناخت ریشه دیدگاهها
و نیز چگونگی تأثیر
و تأثر آن ها بسیار مهم است.
(۱) سید عبدالحسین شرف الدین (م ۱۳۷۷ق)، اجوبة مسائل، صیدا، مطبعة العرفان، ۱۳۷۳ق.
(۲) ابومنصور الطبرسی (م ۵۲۰ق)، الاحتجاج، به کوشش سید محمد باقر، دارالنعمان، ۱۳۸۶ق.
(۳) نورالله الحسینی الشوشتری (م ۱۰۱۹ق)، احقاق الحق، تعلیقات شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق.
(۴) ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ق)، الاحکام فی اصول الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهرة، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه.
(۵) جوادی آملی، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، ۱۳۸۷ ش.
(۶) المفید (م ۴۱۳ق)، الارشاد، به کوشش آل البیت (علیهمالسلام)، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
(۷) الشوکانی (م ۱۲۵۰ق)، ارشاد الفحول، بیروت، دارابن حزم، ۱۴۲۵ق.
(۸) سعید الحوّی، الاساس فی التفسیر، دارالسلام، ۱۴۰۹ق.
(۹) الواحدی (م ۴۶۸ق)، اسباب النزول، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق.
(۱۰) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، الاستیعاب، به کوشش علی محمد
و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰ق)، اسد الغابه، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۱۲) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، الاصابه، به کوشش علی محمد
و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۱۳) سید محمد تقی الحکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، آل البیت (علیهمالسلام) للطباعة والنشر، ۱۹۷۹ م.
(۱۴) ابن قیم الجوزیه (م، ۷۵۱ق)، اعلام الموقعین، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م.
(۱۵) المفید (م ۴۱۳ق)، الامالی، به کوشش غفاری
و استاد ولی، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
(۱۶) المجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۷) ابوحیان الاندلسی (م ۷۵۴ق)، البحرالمحیط، به کوشش عادل احمد
و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۲ق.
(۱۸) الحر العاملی (م ۱۱۰۴ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ق.
(۱۹) سید شرف الدین علی الحسینی استر آبادی (م ۹۶۵ق)، تأویل الآیات الظاهره، قم، مدرسة الامام المهدی (عج)، ۱۴۰۷ق.
(۲۰) الزبیدی (م ۱۲۰۵ق)، تاج العروس، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
(۲۱) الطوسی (م ۴۶۰ق)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۲) المصطفوی، التحقیق، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
(۲۳) خلیل (م ۱۷۵ق)، ترتیب العین، به کوشش المخزومی
و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
(۲۴) ابن عاشور (م ۱۳۹۳ق)، تفسیر التحریر والتنویر، مؤسسة التاریخ.
(۲۵) ابن قتیبة (م ۲۷۶ق)، تفسیر غریب القرآن، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۳۹۸ق.
(۲۶) ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
(۲۷) الفخر الرازی (م ۶۰۶ق)، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ق.
(۲۹) التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق.
(۳۰) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، جامع بیان العلم وفضله، به کوشش ابی الاشیال الزهیری، ریاض، دارابن جزری، ۱۴۱۶ق.
(۳۱) الطبری (م ۳۱۰ق)، البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
(۳۲) القرطبی (م ۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۳۳) ابن ابی حاتم الرازی (م ۳۲۷ق)، الجرح والتعدیل، دکن، دائرة المعارف العثمانیه، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۲ق.
(۳۴) عبدالغنی عبدالخالق، حجیة السنه، الدارالعالمیة، ۱۴۱۵ق.
(۳۵) نجم الدین العسکری (م ۱۳۹۰ق)، حدیث الثقلین، نجف، مطبعة الآداب.
(۳۶) محمد حسن مظفر (م ۱۳۷۵ق)، دلائل الصدق، قاهرة، دارالعلم، ۱۳۹۶ق.
(۳۷) محمد بن محمد البابرتی (م ۷۸۶ق)، الردود والنقود، به کوشش ضیف الله، سعودی، مکتبة الرشد، ۱۴۲۶ق.
(۳۸)
الشهید الثانی (م ۹۶۵ق)، الرعایة فی علم الدرایه، به کوشش عبدالحسین، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ق.
(۳۹) المرعشی الداماد، الرواشح السماویه، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۵ق.
(۴۰) الآلوسی (م ۱۲۷۰ق)، روح المعانی، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۴۱) قاضی عیاض (م ۵۴۴ق)، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴۲) الحاکم الحسکانی (م ۵۰۶ق)،
شواهد التنزیل، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۴۳) عیادة ایوب الکبیسی، صحابة رسول الله، دمشق، دارالقلم، ۱۴۰۷ق.
(۴۴) احمد ابن حجرالهیتمی (م ۹۷۴ق)، الصواعق المحرقه، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، مصر، مکتبة القاهره.
(۴۵) سید حامد حسین اللکهنوی (م ۱۳۰۶ق)، عبقات الانوار، به کوشش مولانا بروجردی، قم، محقق، ۱۴۰۴ق.
(۴۶) العلل المتناهیه(م ۵۹۷ق)، به کوشش خلیل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳ق.
(۴۷) صبحی صالح، علوم الحدیث
و مصطلحه، قم، مکتبة الحیدریة، ۱۴۱۷ق.
(۴۸) سید قطب (م ۱۳۸۶ق)، فی ظلال القرآن، القاهرة، دارالشروق، ۱۴۰۰ق.
(۴۹) محمد جمال الدین القاسمی، قواعدالتحدیث، به کوشش مصطفی، بیروت، الرسالة، ۱۴۲۵ق.
(۵۰) الکلینی (م ۳۲۹ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۵۱) الزمخشری (م ۵۳۸ق)، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۵۲) الخطیب البغدادی (م ۴۶۳ق)، الکفایة فی علم الروایه، به کوشش احمد عمر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
(۵۳) ابن منظور (م ۷۱۱ق)، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۵۴) محمد حسین علی الصغیر، المبادئ العامة لتفسیر القرآن، بیروت، دارالمورخ العربی، ۱۴۲۰ق.
(۵۵) الطبرسی (م ۵۴۸ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق.
(۵۶) القاسمی (م ۱۳۳۲ق)، محاسن التأویل، به کوشش محمد باسل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.
(۵۷) ابن عطیه الاندلسی (م ۵۴۶ق)، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
(۵۸) سید عبدالحسین شرف الدین (م ۱۳۷۶ق)، المراجعات، به کوشش الراضی، بیروت، ۱۴۰۲ق.
(۵۹) النوری (م ۱۳۲۰ق)، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
(۶۰) الغزالی (م ۵۰۵ق)، المستصفی، به کوشش محمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۶۱) ابن قتیبة (م ۳۷۶ق)، المعارف، به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.
(۶۲) مجمع اللغة العربیة، معجم الفاظ القرآن الکریم، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۳ش.
(۶۳) الراغب (م ۴۲۵ق) مفردات، ، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۶۴) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش محمود نصار، قاهرة، مکتبة التراث الاسلامی.
(۶۵) حسن عبدالغنی، المنافقون
و شعب الایمان، دوحه، دارالثقافة، ۱۴۰۷ق.
(۶۶) محمد سعید منصور، منزلة السنة من الکتاب، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۴۱۳ق.
(۶۷) نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، دارالفکر، ۱۴۲۹ق.
(۶۸) صلاح الدین بن احمد، منهج نقد المتن، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
(۶۹) الشاطبی (م ۷۹۰ق)، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، به کوشش محمد عبدالباقر، مکتبة العصریة، ۱۴۲۱ق.
(۷۰) محمد علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م.
(۷۱) الذهبی (م ۷۴۸ق)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، به کوشش البجاوی، بیروت، الدارالمعرفة، ۱۳۸۲ق.
(۷۲) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۷۳) احمد حسین یعقوب، نظریة عدالة الصحابه، قم، انصاریان، ۱۴۱۳ ق.
(۷۴) ابراهیم علی سالم، النفاق والمنافقون، مطبعة حسنی.
(۷۵) سید علی الحسینی المیلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات، مؤلف، ۱۴۱۴ق.
(۷۶) علی بن حسین الکرکی (م ۹۴۰ق)، نفحات اللاهوت، تهران، مکتبة نینوی، الحدیثه.
(۷۷) سید حسن صدر (م ۱۳۵۱ق)، نهایة الدرایه، به کوشش الغرباوی، قم، المشعر.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر مأثور از صحابه»، جلد ۸، صفحه۲۰۰.