تفسیر اجتهادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای
اجتهاد در
تفسیر معانی متعددی بیان شده است که کاملترین آن عبارت است از بهکار بردن همه توان در تحصیل حجت بر معنا
و مراد
و به بیان دیگر اجتهاد در
تفسیر کوشش برای فهم
و تبیین معانی
و مقاصد
آیات بر اساس شواهد
و قراین معتبر است.
تفسیر اجتهادی کاملترین
و جامعترین
روش تفسیر قرآن است.
این نوع
تفسیر در واقع مقابل
تفسیر نقلی (محض) است، که محققان اساس آن را دخالت
عقل و دقتنظر در نصوص دینی میدانند.
تفسیر اجتهادی کاملترین
و جامعترین
روش تفسیر قرآن است.
اجتهاد از ریشه «ج ه د» (جُهْد یا جَهْد) در لغت به معنای به کار بردن تمام توان برای رسیدن به مقصد است.
از نظر اصطلاحی بیشتر در
فقه به کار میرود
و به معنای توانایی بر
استنباط و استخراج
احکام شرعی و فقهی از
ادله چهارگانه (
کتاب،
سنت،
اجماع و عقل) است.
برای اجتهاد در
تفسیر معانی متعددی بیان شده است که کاملترین آن عبارت است از به کار بردن همه توان در تحصیل
حجت بر معنا
و مراد
و به بیان دیگر اجتهاد در
تفسیر کوشش برای فهم
و تبیین معانی
و مقاصد
آیات بر اساس شواهد
و قراین معتبر است.
تفسیر اجتهادی را عقلی یا عقلی
و اجتهادی
یا
تفسیر به رأی (: به اجتهاد)
یا درایی نیز نامیدهاند.
ذهبی تفسیر اجتهادی را در برابر
تفسیر روایی (محض
و غیر محض) قرار داده
و تفاسیری همچون
طبری و صافی را روایی معرفی کرده است.
این نوع
تفسیر در واقع مقابل
تفسیر نقلی (محض) است
که محققان اساس آن را دخالت عقل
و دقتنظر در نصوص دینی میدانند
و نامگذاری
های گوناگون نیز بر همین اساس است، به همین جهت در تعریف
تفسیر اجتهادی گفتهاند:
روشی است که بر دقت
و درایت
و فهم تکیه دارد، در حالی که
مفسر از روایات
تفسیری، ادوات، شرایط، منابع
و ابزار
تفسیر نیز غافل نیست.
آیتالله معرفت نیز بر این باور است که تکیه
تفسیر اجتهادی بر عقل
و نظر بیش از
نقل و اثر است، زیرا مناط در نقد
و نظریهپردازی
و سنجش
و بررسی در آن، اندیشه
و تدبر است
و به طور مطلق بر آثار
و اخبار نقل شده اعتماد نمیشود.
البته منکر آن نیستیم که زمینه لغزش در این عرصه فراوان است
و گاه عواقب ناگواری نیز در پی دارد
و به همین دلیل، احتیاط
و دقتنظر (البته پس از
توکل بر خدا و استعانت از وی) امری ضروری است؛ خواستهای که در داشتن
حسن نیت و اخلاص همراه با کار مداوم
و تلاش پیگیر حاصل میشود.
کار اجتهادی در
تفسیر، پدیدهای است که از همان روزهای نخست در عصر
تابعان بهوجود آمد؛ چون در آن زمان، باب
اجتهاد و اظهارنظر در
تفسیر گشوده شد
و نقد
و بررسی در آثار
و اخبار منقول رواج یافت
و با گذشت زمان دایره آن گستردهتر شد
و با تنوع
و چندگونگی علوم
و معارف در جوامع اسلامی رو به گسترش نهاد.
پیش از این گفتیم که از جمله مشخصات
تفسیر تابعان، گشوده شدن باب اجتهاد
و گسترش آن بود. کسانی هم که پس از آنان آمدند همین
روش را دنبال نمودند
و محدوده آن را گسترش دادند.
در این هنگام (که
تفسیر، از محدوده نقل
و روایت خارج میگشت
و پا به عرصه نقد
و درایت مینهاد) بیم آن میرفت که دچار آفت
تفسیر به رای (که
عقلا مذموم
و شرعا ممنوع بود) گردد
و به لغزشگاه
و پرتگاهی عمیق منتهی گردد؛ که البته چنین شد
و عملا گروه بسیاری از پویندگان راه
تفسیر، در این وادی سقوط کردند. بههمین جهت لازم است محدوده
و جوانب
و ابعاد
تفسیر به رای (به منظور اجتناب از آن) شناخته شود.
پیش از این، به تفصیل در مورد مساله
تفسیر به رای سخن گفتیم.
تفسیر به رای، بهطور خلاصه یکی از این دو صورت است:
۱. تکروی
و استبداد در رای در
تفسیر کلام خدا؛ بدین صورت که فرد در آن، تنها بر دریافت خود از لغت
و ادب اعتماد ورزد
و به گفتهها
و دیدگاهها
و رهنمودهای پیشینیان
و روشی که آنان در فهم آیه پیش میگرفتند
و نیز به این حقیقت که ممکن است دلایل
و قراین بسیاری (که نادیده گرفتن آنها شایسته نیست) پیرامون آن آیه باشد؛ از جمله شناخت شأن
و اسباب نزول آیه
و شروح حوادث همزمان با آن
و همچنین احادیث
و اخبار رسیده از
پیامبر و بزرگان
صحابه؛ که همگی در فهم کلام خدا که بر رسولش نازل شده است به ما کمک میکند
و مسلم است کسانی که بهطور مستقیم مخاطب
قرآن قرار گرفتهاند (پیامبر
و صحابه) بهتر
و روشنتر
قرآن را فهمیده
و از آن سخن گفتهاند. نادیده گرفتن این موارد
و دیگر آثار
و دلایل قرین با نزول آیات از نظر اندیشهورزان، هرگز شایسته نیست
و همانطور که
امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمودند:من استبد برایه هلک.
هر که تکروی (استبداد رای) ورزد به سوی تباهی میرود.
دانش
تفسیر نیز مانند دیگر دانشها (که بشر از گذشتگان به ارث برده است) از نقطهای آغاز گشته
و سپس بهتدریج گسترده
و متنوع شده است
و برای یک دانشمند سزاوار نیست که دستاوردها
و تحقیقات پیشینیان را نادیده انگارد
و مانند اولین کسانی که پایهگذار دانشی بودهاند، از ابتدا، آغاز کند.
خلاصه اینکه: مراجعه به دلایل
و شواهد
قرآنی همراه با توجه
و عنایت به اقوال
و آرای پیشینیان شرط اساسی شناختن کلام خداست
و کسی که به آنها رجوع نکند
و تنها بر رای
و نظر خاص خود تکیه کند، هم خود را هلاک کرده است
و هم دیگران را؛
و این مفاد همان حدیثی است که فرموده است: من تکلم فی
القرآن برایه فاصاب اخطا.
هر که تنها وفق رای خود درباره
قرآن سخن گوید گرچه به حقیقت هم برسد خطا کرده است. زیرا راه را خطا رفته است.
پس اگر فرض شود که او بهطور تصادفی
و اتفاقی به درک واقعی آیه رسیده باشد ولی از راهی که عقلا از آن به حقیقت میرسند نرفته باشد، به خطا رفته است!
۲. اینکه شخص آیهای را در نظر بگیرد
و سعی کند آن را بر رای
و نظر خود منطبق سازد
و بدین وسیله دیدگاه خود را با آن آیه توجیه نماید یا آن را وسیلهای برای تبلیغ عقیده
و مسلک خویش گرداند؛ در حالی که خود بداند آن آیه هیچ ارتباطی با موضوع ندارد.
عمده این است که منظور شخص فهم آیه
و تفسیر واقعی آن نیست بلکه هدف او تثبیت مذهب
و عقیده خویش است به هر وسیلهای که ممکن باشد؛
آیات قرآن نیز برای او در حکم وسیلهای برای رسیدن به هدف خویش است؛ البته اگر تقدیر با او همسویی کند!
و این تحمیل رای بر آیه است نه
تفسیر آن؛ بنابراین (طبق حدیث نبوی) جایگاه او
جهنم خواهد بود.
ابوجعفر صدوق با سلسله اسناد از امام امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود: رسول الله فرمود: خداوند فرموده است: ما آمن بی من
فسر برایه کلامی.
کسی که سخن مرا بنا بر رای
و نظر خویش
تفسیر کند به من
ایمان نیاورده است.
طبری نیز با اسناد از
ابن عباس نقل کرده که پیامبر فرمود: من قال فی
القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار.
هر که
قرآن را وفق رای خویش
تفسیر کند، جایگاه خود را در
دوزخ فراهم نموده است.
بنابراین هر که
روش عقلا را در فهم کلام پیشه کند
و بر دلایل
و شواهد موجود تکیه نماید
و به آرای علمای سلف عنایت ورزد
و سپس نظر خود را در
تفسیر کلام خدا بیان کند،
مفسر به رای
و مستبد به رای
و یا کسی که رای خود را بر
قرآن تحمیل سازد، نیست
و تنها خداوند است که از اشتباه دور است.
ذهبی ضمن نامگذاری
تفسیر اجتهادی
و عقلی به
تفسیر به رأی آن را به دو قسم ممدوح
و مذموم قسمت کرده
و تفسیر به رأی ممدوح را همان
تفسیر اجتهادی
و عقلی صحیح میداند.
در نتیجه
تفسیر عقلی بر اجتهاد در فهم نصوص
قرآنی و درک مقاصد آن از مدلولها
و دلالت
های آیات استوار است.
برخی دیگر اصطلاح «
تفسیر عقلی اجتهادی» را در برابر
تفسیر به رأی مذموم دانسته
و گفتهاند: مقصود از آن
روش اجتهادیای است که بر اساس قواعد عقلی قطعی در شرح معانی
قرآن و تدبّر در مضامین آن
و تأمل در ملازمات بیانات آن استوار شده است.
عمید زنجانی تفسیر اجتهادی
و عقلی را یکی دانسته
و مشهورترین
روش و مبنای
تفسیری را که طی قرون اسلامی همواره میان دانشمندان اسلامی
و مفسران قرآن معمول بوده همین
روش میداند
و نیز
تفسیر اجتهادی
و عقلی را حد وسط میان
تفسیر به رأی
و تفسیر نقلی معرفی میکند. به باور ایشان تأمل
و تدبر
و اجتهاد پایه
و اساس فهم آیات
و استخراج معانی آنها در میان
مفسران صدر اسلام مانند
ابن عباس و ابن مسعود بوده است. به نظر وی
روش تفسیر اجتهادی از اعتماد به تدبر
و تعقل همراه با تقید به روایات
تفسیری استفاده میکند.
محمد زغلول عنوان
تفسیر به رأی را به جای
تفسیر اجتهادی به کار برده
و تفسیر به رأی را
تفسیر درایی (
التفسیر بالدرایة) نامیده
و آن را
تفسیری میداند که بر نظر،
تفکر،
استدلال عقلی و استنباطی که برآیند آن اجتهاد
و اظهار نظر است مبتنی باشد
و منظور از
رأی در
تفسیر به رأی یا درایی، همان
اجتهاد است.
به نظر شحات سید زغلول
روش عقلی در
تفسیر در برابر
روش نقلی است
و نخستین گام در
تفسیر،
تفسیر نقلی بوده است. پس از آن برخی از
مفسران آرای خود را اظهار
و تفسیر روایی را با درایی درآمیختند.
مشکل اساسی این تعریفها جدا نکردن
تفسیر اجتهادی از عقلی به معنای عقل برهانی است، زیرا چنانکه گذشت عقل در
تفسیر اجتهادی، ابزاری برای فهم
و استفاده از منابع دانش
تفسیر است؛ ولی عقل در
تفسیر عقلی خود به عنوان منبعی مستقل مورد توجه قرار دارد
و به صورت استدلال
و برهان عقلی برای اثبات مفهوم آیهای مورد استفاده قرار میگیرد.
در
تفسیر به رأی نکوهش شده، تکیه بر تحمیل آرای شخصی
مفسر بر
آیات است نه آنچه با تدبر از آیه یا با استناد به روایات
تفسیری به دست میآید.
بنا به باور برخی اجتهاد در
تفسیر غیر از اجتهاد اصطلاحی در
فقه و اصول است،
زیرا در اجتهاد در
تفسیر،
مفسر میکوشد تا متن
قرآن و نص آن
روشن شود تا
احکام،
حکمتها،
پندها و مواعظ آن استخراج گردد؛
ولی بهنظر میرسد اجتهاد در
تفسیر به همان معنای اجتهاد در فقه
و اصول است
و تفاوت این دو از جهت متعلَّق
و موارد کاربرد است که نسبت آن
عموم من وجه است، زیرا
آیات الاحکام متعلَّق هر دو اجتهادند،
استنباط احکام شرعی از
سنّت متعلَّق اجتهاد فقهی
و استنباط معانی غیر آیات الاحکام متعلَّق اجتهاد
تفسیری است
و متعلَّق اجتهاد فقهی نیست؛ اما اینکه چرا
تفسیر اجتهادی نامیده شد، با اینکه
تفسیر به رأی در
روایات مذمت و از آن
نهی شده است،
توجه به سیر تاریخی آن مطلب را
روشن میکند.
تقسیم
تفسیر به رأی به ممدوح
و مذموم را که ریشه در معنای لغوی رأی دارد نخستین بار
راغب اصفهانی (م. ۵۰۲ ق.)
و سپس
قرطبی (م. ۶۵۱ ق.)
و ابن قیم جوزی (م.۷۵۱ ق.) مطرح کردند
و پس از آن
مفسران و دانشمندان
علوم قرآنی از
اهل سنت تفسیر به رأی را به عنوان
تفسیر اجتهادی پذیرفته
و تفسیر به رأی ممدوح را صحیح
و معتبر
و تفسیر به رأی مذموم را غیر معتبر دانستند.
در واقع آنها
تفسیر اجتهادی را به دو قسم ممدوح
و مذموم قسمت کردند. به باور آنها
تفسیر اجتهادی صحیح
و ممدوح وقتی است که
مفسر شرایط لازم برای
تفسیر را داشته باشد
و با مراجعه به قراین نقلی
و عقلی
و منابع معتبر برای دستیابی به
احکام و معارف قرآن تلاش کند
و تفسیر اجتهادی مذموم وقتی است که
مفسر بدون مراجعه به قرائن عقلی
و نقلی
و شواهد معتبر،
قرآن را
تفسیر کند؛
ولی این درست نیست
و در روایات به طور مطلق از
تفسیر به رأی مورد نهی شده است.
تفسیر به رأی اجتهاد نیست؛ بلکه همان تکروی یا تحمیل رأی بر
قرآن است.
برخی بر این باورند که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کیفیت اجتهاد عقلی در فهم نصوص دینی (کتاب
و سنت) را به
اصحاب خویش تعلیم داده
و آن حضرت خود نیز طبق همین شیوه برخی آیات را
تفسیر کرده است.
پس از ایشان
امام علی (علیهالسلام) در برخی خطبه
های نهج البلاغه از مقدمات عقلی برای فهم
و تفسیر آیات استفاده کرده است. سایر
امامان شیعه نیز از همین
روش استفاده کردهاند
که با توجه به
علم شهودی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و امامان معصوم (علیهمالسلام) اینکار با هدف تعلیم
مسلمانان انجام گرفته است.
برخی نیز بر این باورند که این نوع
تفسیر از زمان
تابعین آغاز شد
و مجاهد بن جبر و پیروان
ابن مسعود، از مدرسه
کوفه از پیشگامان آن شمرده شدهاند؛
ولی این زمان را باید دوره گسترش یا تصریح آنان به
روش تفسیر اجتهادی دانست.
آنان در مسائل
قرآنی مانند
صفات خدا، اسرار آفرینش، داستان
های پیامبران الهی و مانند آن اعمال نظر میکردند
و دیدگاه
های خود را با استفاده از ابزار
عقل و به
روش عقلی عرضه میکردند. در میان
مذاهب اسلامی،
امامیه بیشترین جایگاه را برای این
روش قائلاند، زیرا از نظر آنها افزون بر آنکه عقل یکی از منابع استنباط
حکم است، خود ابزار
و راه رسیدن به حکم نیز هست، گر چه در همه جا نمیتوان بر آن تکیه کرد.
شاید نخستین کسی که به
روش اجتهادی
و عقلی جامع اشاره کرده،
شیخ طوسی (م. ۴۶۰ ق.) در مقدمه
تفسیر التبیان است که ضمن شمردن اقسام
تفسیر و سطوح مختلف آن در آن زمان انگیزه خود را نوشتن
تفسیری جامع
و اجتهادی میداند. پس از ایشان میتوان به کلام
راغب اصفهانی در مقدمه
جامع التفاسیر و طبرسی در مقدمه
تفسیر مجمع البیان اشاره کرد.
سپس
سیوطی در
الاتقان و پس از ایشان
ذهبی در
التفسیر و المفسرون و معرفت در
التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب
و خالد بن عبدالرحمن العک در کتاب اصول
التفسیر و قواعده
و عمید زنجانی در کتاب مبانی
و روش
های تفسیری و عبدالله شحاته در علوم
التفسیر و تنها کتاب مستقل در این زمینه از
محمد زغلول با عنوان
التفسیر بالرأی قواعده
و ضوابطه اشاره کرد.
تفسیر اجتهادی بر اساس اختلاف منابع
و روش
های مفسران، متنوع میشود؛ برای نمونه گاهی در
تفسیر اجتهادی برای توضیح
و تبیین
آیات، بیشترین استفاده از
آیات قرآن میشود که به آن
تفسیر اجتهادی
قرآن به
قرآن گفته میشود
و گاه بیشترین استفاده از
روایات برده میشود که به آن
تفسیر اجتهادی روایی گفته میشود
و گاه در
تفسیر آیات از منابع مختلف (
قرآن، روایات، عقل،
علوم ادبی) بهره برده میشود که به آن
تفسیر اجتهادی جامع گفته میشود؛
همچنین به باور برخی
تفسیر اجتهادی به اعتبار برخورداری از شرایط به
تفسیر اجتهادی صحیح
و غیر صحیح قسمت میشود، زیرا
تفسیر اجتهادی یا دارای شرایط لازم برای
تفسیر و مفسر و بر پایه قراین صحیح است که
تفسیر اجتهادی صحیح است یا دارای شرایط لازم
و بر پایه قراین نیست که
تفسیر غیر صحیح
و مردود است.
آنچه شایان توجه است این است که
تفسیر اجتهادی (که مبتنی بر اعمال رای
و نظر است) بر اساس استعدادها
و توانایی
های علمی
و ادبی
و دستاوردها
و آموخته
های مفسران از علوم
و معارف، متنوع
و گوناگون خواهد بود؛ زیرا هر دانشمندی، تخصص علمی خود را وسیله فهم
قرآن قرار میدهد
و از زاویه دانشی که در آن تبحر دارد به
قرآن مینگرد. بنابراین، فضل
و برتری هر
مفسر بر دیگران در همان مقولهای است که توانایی علمی بیشتری در آن دارد؛ مثلا کسی که ادیب برجستهای است؛ در
تفسیر از نظر ادبی بر دیگران تفوق
و برتری دارد؛ همچنین کسانی که در
فلسفه،
کلام،
فقه،
لغت و یا حتی
علوم طبیعی و ریاضی و نجوم و جز آن، صاحبنظرند، آیات مربوط به تخصص خود را بهتر
و شایستهتر از دیگران (که در آن رشته تخصص ندارند) درک میکنند.
پس هر
مفسر دانشمندی با توجه به رشتهای که در آن مهارت یافته، در
تفسیر به شهرت رسیده است؛ زیرا با تکیه بر همان تخصص وارد
تفسیر شده
و این همان چیزی است که
تفاسیر را متنوع کرده است.
با توجه به همین نکته میتوانیم
تفاسیر را به انواع مختلفی تقسیم کنیم:
ادبی
و لغوی، کلامی
و فلسفی
و عرفانی، اجتماعی
و علمی
و یا جامع دو یا چند جنبه از موارد فوق (ویژگی بیشتر
تفاسیر.) البته این بدان معنا نیست که شخص ادیب، در تفسیرش تنها به ادب
و لغت توجه داشته
و یا فقیه صرفا به فقه
القرآن عنایت نموده است
و یا متکلم
و فیلسوف
و عارف اختصاصا در
تفاسیر خود به علوم تخصصی خود پرداختهاند؛ بلکه منظور این است که در
تفاسیر ادیبان صبغه ادبی غلبه دارد
و تفاسیر فقها بیشتر رنگ فقهی دارد
و ...؛ هرچند
تفاسیر آنان فاقد مطالب دیگر
تفاسیر نیست.
بنابر آنچه گفتیم،
تفاسیر اصحاب مذاهب همچون
معتزله و خوارج و صوفیه و امثال آنها، یا داخل در نوع کلامی است یا عرفانی؛
و از این دو نوع خارج نیست
و به همین سبب تقسیمبندی ما از
تفاسیر، اندکی با تقسیم بندی دیگران تفاوت دارد.
بر این اساس،
تفسیر اجتهادی به این موارد تقسیم میشود: ادبی، فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی، اجتماعی، علمی
و جامع.
(۱) الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق.
(۲) اصول
التفسیر و قواعده، خالد عبدالرحمن العک، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
(۳) اصول الفقه، محمد رضا مظفر (م. ۱۳۸۸ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۰ ش.
(۴) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۵) تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
(۶) تطور
تفسیر القرآن، محسن عبدالحمید، بغداد، جامعة بغداد بیت الحکمة، ۱۹۸۹ م.
(۷) زغلول، محمدحمد،
التفسیر بالرأی، محمد حمد زغلول، دمشق، مکتبة الفارابی، ۱۴۲۰ ق.
(۸)
تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۹)
تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۱۰)
التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق.
(۱۱)
التفسیر والمفسرون، معرفت، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ ق.
(۱۲) عبدالغفار، سیداحمد،
التفسیر و مناهجه والنص
و تفسیره، السید احمد عبدالغفار، مصر، دارالمعرفة الجامعیة، ۲۰۰۰ م.
(۱۳) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۱۴) الجامع لاحکام
القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۱۵)
روش شناسی
تفسیر قرآن، محمود رجبی، قم، پژوهشکده حوزه
و دانشگاه، ۱۳۷۹ ش.
(۱۶)
روش علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان، علی الاوسی، ترجمه سید حسین میرجلیلی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۱ش.
(۱۷)
روشها
و گرایش
های تفسیری، حسین علوی مهر، تهران، اسوه، ۱۳۸۱ ش.
(۱۸) سه مقاله در تاریخ
تفسیر، محمدباقر حجتی، تهران، بنیاد
قرآن، ۱۳۶۰ ش.
(۱۹) الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، به کوشش عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
(۲۰) علوم
التفسیر، عبدالله شحاتة، القاهرة، مکتبة نهضة الشرق، ۱۹۸۶ م.
(۲۱) مبانی
و روش
های تفسیری، عباسعلی عمید زنجانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۹ ق.
(۲۲) مبانی
و روش
های تفسیر قرآن، عمید زنجانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۳ ش.
(۲۳) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۲۴) المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۲۵) معانی الاخبار، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.
(۲۶) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۲۷) المفسرون حیاتهم
و منهجهم، سید محمد علی ایازی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق. ق.
(۲۸) مکاتب
تفسیری، علی اکبر بابایی، تهران، ۱۳۸۱ ش.
(۲۹) من مناهج
التفسیر، الشحات سید زغلول، اسکندریة، جامعة الاسکندریة، ۱۹۹۹ م.
(۳۰) المنهج الاثری فی
تفسیر القرآن الکریم، هدی جاسم محمد ابوطبره، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
(۳۱) نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تفسیر اجتهادی، ج۸، ص۱۲۹. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۸.