• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تضییع عمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



به پیروی و متابعت از جهالت و نادانی و چیزهای پوچ و بیمعنی بطالت گفته میشود
[۱] محمد بن منظور، لسان العرب، چ سوم، ج۱۱، ص۵۶، بیروت، انتشارات دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
و به کار‌ها و رفتار‌هایی که بدون هیچ هدف و نتیجهای عقلانی صورت پذیرد، کار لغو و بیهوده گفته میشود
[۲] مرتضی مطهری، مجموعه آثار،ج۱، ص ۴۵-۴۷، تهران، انتشارات صدرا.
که در قرآن و روایات با تعابیر مختلفی از جمله " لغو " و " عبث " از آن یاد شده است. از آن‌جا که بطالت سبب تباه شدن عمر مفید انسان است، برخورد شدید و تندی با این خصلت زشت و ناپسند در آیات و روایات شده است که در ذیل به گوشه ‌هایی از آن اشاره میشود.



برخلاف کسانی که انسان و جهان را بی هدف میدانند و مرگ را مساوی با نیستی می‌انگارند، اسلام برای انسان و جهان هدفی والا و ارزشمند قائل است و هیچ چیز را ر‌ها شده و بی‌مقصد نمیداند. از نظر قرآن، انسان از بسیاری از مخلوقات الهی ارزشمندتر و به عنوان جانشین خدا در روی زمین انتخاب شده است. و خداوند او را مأمور به عبادت خود و عمران و آبادانی زمین نموده است و پس از مدت زمان محدود به سوی او بازخواهد گشت. با این وجود کسانی هستند که به اهمیت موضوع پینبرده و خود را آنچنان مشغول کارهای پوچ و بیهوده کردهاند که گویا هیچگاه از این جهان رخت برنخواهند بست. خداوند در وصف حال اینگونه افراد به رسول خود
[۱۰] روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
چنین میفرماید: «آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‌ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آن‌ها وعده داده شده است ملاقات کنند (و نتیجه کار خود را ببینند) !» معنای آیه این است که آن‌ها را ر‌ها کن تا در کارهای باطل خود فرو روند و در دنیای خود به بازی سرگرم باشند و به خاطر این سرگرمی از اندیشیدن درباره آینده خود غافل گردند تا ناگهان آن روزی را که از عذابش زنهارشان می‌دادی ببینند و آن روز قیامت است.
[۱۲] محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، چ پنجم، ج۱۸، ص۹۰، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴.



در آیه ی دیگری در قرآن چنین آمده است: «وای در آن روز بر تکذیب‌کنندگان، همان‌ها که در سخنان باطل به بازی مشغولند!» این تعریف برای شخصیت مکذّبان ما را به دو حقیقت مهم راهنمایی می‌کند:اول: این که مکذّب تنها کسی نیست که رسالت اسلامی را باطل می‌داند، بلکه هر انسانی است که در زندگی از قبول و تحمّل مسئولیت می‌گریزد. دوم: تکذیب کنندگان برای فرار از تحمّل مسئولیت، رسالت را تکذیب می‌کنند؛ مگر چنان نیست که رسالت مردمان را به کوشش و جهاد و انفاق و... می‌خواند، پس چه به‌تر که به آن کافر شوند تا انجام هیچ‌یک از این وظایف گردنگیر آنان نشود! ولی آیا از عذاب خدا به کجا می‌توانند بگریزند؟»
[۱۴] محمدتقی مدرسی، من هدی القران، ترجمه مترجمان، چ اول، ج۱۴، ص۹۸، مشهد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۷۷ش، چ اول، ج۱۴، ص۹۸.



همانگونه که بیان شد، از دیدگاه اسلام، انسان در این جهان دارای مسئولیت است و کسی که خود را مسئول میداند، نباید یک لحظه از خود غافل باشد؛ زیرا چه بسا همین یک لحظه غفلت انسان را از سعادت و خوشبختی ابدی به شقاوت و بدبختی جاودانی بکشاند. سفارش همیشگی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به تمامی حقیقتجویان این بود: «ای مردم! از خدا بترسید، هیچکس بیهوده آفریده نشد تا به بازی پردازد و او را به حال خود وانگذاشته‌اند تا خود را سرگرم کارهای بی‌ارزش نماید».
[۱۵] محمد سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چ اول، ص۷۱۸، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹.
چون پرهیزگاری و توشه گرفتن از دنیا برای سفر به سوی خدا هدف از خلقت انسان است، ناگزیر امام (علیه‌السلام) در آغاز تمام خطبه‌هایش آن را می‌آورده و به این هدف آفرینش توجّه می‌داده است و هم این‌که هدف نهایی انسان آخرت است و دنیا نیست، هر چند که به جای هدف نهایی، دنیا خود را جلوه‌گر سازد.
[۱۶] میثم بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمدی مقدم و نوایی‌، ج۵، ص۷۱۸، مشهد، انتشارات مجمعالبحوث الاسلامیه، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۱۸.
بنابراین هرکسی که بر این هدف آگاه شد، نباید خود را سرگرم کارهای بیهوده نماید؛ چراکه هدفهای والا هیچگاه به بازی و سرگرمی حاصل نمیشود.


رفتارهای آدمی همواره در سه حوزه مطرح بوده و مورد نقد و نظر میباشد. حوزه اول فکر است که شالوده و پایه دیگر رفتار‌ها را تشکیل میدهد. بعد از حوزه فکر میدان کلام و سخن است و آنچه که انسان بر زبان جاری میسازد. پس از این دو مرحله، مرحله عمل و کار است. اگر انسان رفتارهای خویش را تحت کنترل عقل و شرع درنیاورد، در هر سه حوزه امکان هدر دهی وقت و زمان و از دست دادن فرصت‌ها وجود دارد.

۴.۱ - افکار باطل

افکار آدمی در یک دسته بندی به دو دسته تقسیم میشوند:الف) افکاری که انگیزهی کار و عملی را در انسان به وجود میآورد که این دسته خود نیز بر دو قسم است: افکاری که موجب تحریک انسان به سوی کار خوب و پسندیدهای میشود و افکاری که منشأ کارهای بد و ناپسند میگردد. ب) افکاری که محرّک بر فعلی نیستند؛ بلکه محض خیال و مجرد فکر و تصور میباشد. این نوع افکار نیز بر دو قسم است؛ اول خیالات پسندیده و افکار سودبخش.
دوم افکار فاسد و آرزوهای دروغین و دست نیافتنی.
[۱۷] احمد نراقی، معراج السعاده، جدوم،، ص۸۵، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۲ش،.
در این میان باید دانست که جمیع اقسام خیالات پست و افکار فاسده، خواه در مباح (عملی که نه پاداشی دارد و نه عذابی) و خواه در فکر گناه ، کمترین چیزی که به ارمغان میآورند، تیرگی و ظلمت دل و افسردگی و کدورت نفس و مانع رسیدن به سعادت و موجب تباه شدن اوقات عمر است.
[۱۸] احمد نراقی، معراج السعاده، ج دوم،، ص۹۰، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۲ش،.


۴.۲ - آرزوهای طولانی

از جمله افکاری که غوطه ور شدن در آن موجب تباهی عمر است، آرزوهای دراز و بیشمار است. آرزو‌هایی که هیچگاه حاصل نمیشوند و در بسیاری از موارد، وعده توخالی جبران گذشته‌ها را در آیندهای طولانی، به انسان میدهد که همین امر خود سبب از دست دادن فرصت‌ها شده و باعث تباهی عمر میشود.
[۱۹] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۱۰۴، تهران، انتشارات صدرا.



همچنان که در ابتدای این مقاله گفته شد، کاری که به خاطر هدفی عقلانی انجام نشود، کاری لغو و بی ثمر است و همین کار موجب اتلاف وقت و تضییع عمر است. به عنوان مثال ورزش کردن کار مفیدی است؛ اما نگاه کردن به ورزش -آنهم نه برای آموزش و یا به عنوان تفریحی موقت؛ بلکه صرفا برای گذران وقت- که ساعت‌ها در کنار تلویزیون و یا ورزشگاه‌ها بنشیند و ورزشکردن دیگران را تماشا کند، کار مفیدی محسوب نمیشود. تماشای ورزش مثل تماشای پول است. اگر کسی جلوی بانک بایستد و به پولهای بانک نگاه کند، آخر کار هیچ پولی به دست نمیآورد. بعضی از مردم عادت به کار‌هایی دارند که هیچ هدف عقلانی در آن نیست. بعضی عادت دارند با تسبیح بازی کنند. اگر از خود آن‌ها بپرسید شما چرا این تسبیح را می‌گردانید، فایده این کار چیست، می‌گویند هیچ. یعنی اگر بگوییم آیا شما بر اساس عقل و منطق این کار را می‌کنید و اثری بر این کار فرض می‌کنید، می‌گویند نه؛ پس این کار بیهوده است.
[۲۰] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۷۲، تهران، انتشارات صدرا.



پرحرفی و زیاد صحبت کردن، از عادات نادرستی است که افراد زیادی به آن گرفتارند و با وجود آن‌که حرف زدن زیاد چه بسا گرفتاریهای فراوانی برای آنان به وجود آورده است، اما این عادت زشت را همچنان ادامه میدهند. به طور کلّی سخنانی که نه جنبه علمی دارد و نه جنبه آموزشی، نه برای اجتماع مفید است نه برای فرد، نه جنبه تاریخی دارد و نه جنبه حوادثی در دایره سخنان بیهوده قرار میگیرد.
[۲۱] محمدباقر مدرس، خرد و سپاه او، ج اول، ص۲۹۰، تهران، انتشارات کلینی، ۱۳۷۲.



سخنان لغو و بیهوده زیانهای بسیاری را به همراه دارد که به برخی از آن‌ها به صورت اختصار اشاره میشود:

۷.۱ - از بین رفتن صفای روح

که این امر غفلت از یاد خدا، از دست دادن شرینی عبادت، ضعف ایمان را به همراه دارد.

۷.۲ - زیاد شدن لغزش و خطا

در روایات آمده است کسی که زیاد سخن بگوید، خطا و لغزشهایش نیز زیاد شود
[۲۲] محمد سیدرضی، نهج البلاغه، ج اول، ص۵۳۶، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
و از ثمرات خطاهای زیاد، ایجاد کدورت بین دوستان، بدبینی مردم نسبت به این شخص، کم شدن اعتماد به چنین شخصی و... است.
[۲۳] روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، جاول، ص۳۹۱، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.


۷.۳ - اتلاف وقت و از دست دادن فرصت

از نظر همگان مهمترین اثری که سخنان بی ارزش به همراه دارد، اتلاف وقت و از دست دادن فرصتهاست. برای همین انسانهای عاقل سعی در پرهیز از حضور در چنین جلساتی دارند و وقتی ناخواسته با کسی همکلام میشوند که ورد زبانش سخنان بیهوده است (تا چه رسد که خود بخواهند آغاز کنندهی سخنان لغو و بیمورد باشند)، بعد از جدا شدن از او به حال خود تأسف میخورند که چرا وقت خود را با سخنان چنین شخصی تلف نمودند.



۸.۱ - غنیمت شمردن فرصتها

علی (علیه‌السلام) فرمود: «فرصت‌ها چون ابر‌ها می‌گذرند، پس فرصت‌های نیک را غنیمت شمارید.»
[۲۴] محمد سیدرضی،نهج البلاغه، ج۱، ص۴۷۱، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
«این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصت زندگی است. جای تأسف است که در نظر بسیاری از مردم چیزی از وقت و زمان و این رشته طولانی لرزان که نامش عمر است بی‌قیمت‌تر و بی‌ارزش‌تر وجود ندارد. دوره عمر برای هرکسی دوره مدرسه است. همانطوری که در مدرسه روز و ساعت و دقیقه ارزش دارد، آن دقایقی هم که زنگ تفریح نواخته می‌شود برای تجهیز و تجدید قوا و آمادگی برای کسب کمال در ساعات دیگر است، تمام دوره عمر آدمی باید به همین‌طور تنظیم شده باشد، آن وقت است که ساعت و دقیقه هدر رفته وجود ندارد.»
[۲۵] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۱۰۴، تهران، انتشارات صدرا.

شخصی میگوید از امام هادی (علیه‌السلام) در مورد معنی حزم و محکم کاری سؤال کردم، در جواب فرمود: « حزم عبارت از این است که فرصت خیر را مغتنم بشماری و به قدر ممکن در استفاده از آن شتاب کنی.»
[۲۶] میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، چ اول، ج۱۲، ص۱۴۱، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق.


۸.۲ - برنامه ریزی مناسب

«بدون برنامه‌ریزی صحیح هیچ کاری سامان نمی‌یابد و از این‌روست که پیامبر اکرم
[۲۷] روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
و اوصیای آن حضرت (علیه‌السلام) در این باره توصیه‌های بسیار کرده‌اند. آنان تلاش می‌کردند که مسلمانان به نظمی الهی در زندگی خود دست یابند. از جمله این توصیه‌ها "تقسیم کردن اوقات و داشتن برنامه‌ای مشخّص در زندگی" است. بر عاقلی که زمام عقل از کفش بیرون نرفته است لازم است وقت‌هایی برای خود قرار دهد: وقتی برای راز و نیاز با پروردگار، وقتی به منظور محاسبه و رسیدگی به اعمال و کردار خود، وقتی برای تفکر در آن‌چه خداوند درباره او انجام داده است و وقتی به منظور خلوت خویش و بهره گرفتن از حلال که این وقت کمکی برای دیگر اوقات است و سبب خرسندی خاطر و آسودگی دل می‌شود.

۸.۳ - نظم و انضباط

نظم و انضباط در همه امور شأن انسان مؤمن است که بدون آن سیر به سوی کمال میسّر نخواهد شد. امام کاظم (علیه‌السلام) چنین سفارش کرده است:تلاش کنید که اوقاتتان چهار بخش باشد؛ بخشی برای مناجات با خدا، بخشی برای زندگی و معاش، بخشی برای معاشرت با برادران و مردمان مورد اعتماد که عیوبتان را به شما می‌فهمانند و از دل با شما اخلاص دارند، و بخشی هم خلوت کنید برای درک لذّت‌های حلال که به وسیله این بخش بر انجام وظایف در آن سه بخش موفّق می‌شوید.فقر و طول عمر را به خود تلقین نکنید؛ زیرا هر که به خود فقر تلقین کند بخیل می‌گردد و هر که طول عمر در نظر گیرد حریص می‌شود.برای خود بهره‌ای از دنیا برگیرید و آن‌چه خواهش حلال باشد و به مروّت و مردانگی شما آسیب نرساند و اسراف نباشد منظور دارید و بدین وسیله بر انجام دادن امور دین یاری جویید.
زیرا روایت شده است: آن کس که دنیایش را برای دینش وانهد و یا دینش را برای دنیا از دست دهد از ما نیست.
[۲۸] مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، چ دوم، ج۱، ص۶۳۹-۶۴۰، تهران، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ش.



(۱) محمد بن منظور، لسان العرب، بیروت، انتشارات دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
(۲) مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.
(۳) محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴.
(۴) محمدتقی مدرسی، من هدی القران، ترجمه مترجمان، مشهد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۷۷ش، چ اول، ج۱۴، ص۹۸.
(۵) محمد سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹.
(۶) میثم بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمدی مقدم و نوایی‌، مشهد، انتشارات مجمعالبحوث الاسلامیه، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۱۸.
(۷) احمد نراقی، معراج السعاده، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۲ش،.
(۸) محمدباقر مدرس، خرد و سپاه او، تهران، انتشارات کلینی، ۱۳۷۲.
(۹) محمد سیدرضی، نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
(۱۰) روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
(۱۱) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق.
(۱۲) مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، تهران، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ش.


۱. محمد بن منظور، لسان العرب، چ سوم، ج۱۱، ص۵۶، بیروت، انتشارات دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۲. مرتضی مطهری، مجموعه آثار،ج۱، ص ۴۵-۴۷، تهران، انتشارات صدرا.
۳. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۱۵.    
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.    
۷. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۸. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۱۴.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۲۸.    
۱۰. روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
۱۱. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۱۲. محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، چ پنجم، ج۱۸، ص۹۰، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴.
۱۳. طور/سوره۵۲، آیه۱۱-۱۲.    
۱۴. محمدتقی مدرسی، من هدی القران، ترجمه مترجمان، چ اول، ج۱۴، ص۹۸، مشهد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۷۷ش، چ اول، ج۱۴، ص۹۸.
۱۵. محمد سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چ اول، ص۷۱۸، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹.
۱۶. میثم بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمدی مقدم و نوایی‌، ج۵، ص۷۱۸، مشهد، انتشارات مجمعالبحوث الاسلامیه، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷۱۸.
۱۷. احمد نراقی، معراج السعاده، جدوم،، ص۸۵، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۲ش،.
۱۸. احمد نراقی، معراج السعاده، ج دوم،، ص۹۰، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۳۶۲ش،.
۱۹. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۱۰۴، تهران، انتشارات صدرا.
۲۰. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۷۲، تهران، انتشارات صدرا.
۲۱. محمدباقر مدرس، خرد و سپاه او، ج اول، ص۲۹۰، تهران، انتشارات کلینی، ۱۳۷۲.
۲۲. محمد سیدرضی، نهج البلاغه، ج اول، ص۵۳۶، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
۲۳. روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، جاول، ص۳۹۱، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
۲۴. محمد سیدرضی،نهج البلاغه، ج۱، ص۴۷۱، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
۲۵. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۱۰۴، تهران، انتشارات صدرا.
۲۶. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، چ اول، ج۱۲، ص۱۴۱، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق.
۲۷. روح الله امام خمینی، شرح حدیث "جنود عقل و جهل"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷.
۲۸. مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، چ دوم، ج۱، ص۶۳۹-۶۴۰، تهران، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ش.



سایت پژوهه.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | رذائل اخلاقی




جعبه ابزار