تشریح الابدان (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«تشریح الابدان» تالیف منصور بن محمد بن الیاس شیرازی به
زبان فارسی است.این کتاب در اصل
بدون نام است و نسلهای بعدی آن را «تشریح بالتصویر» یعنی کالبدشناسی مصور، «
تشریح البدن »، «رساله در تشریح
بدن انسان» آن نامیدند.
این رساله در سال ۷۹۸ ق به اتمام رسید و به امیر زاده پیر محمد بهادر خان تقدیم شده است.
مؤلف انگیزه اش را از نگارش این اثر معرفت انسان دانسته است.
کتاب مشتمل بر یک مقدمه تحقیقی و متن اثر است. در مقدمه محقق در شرح حال مولف و آثار او، برخی نسخ خطی و شیوه تصحیح کتاب مطالب آمده است. متن کتاب نیز مشتمل بر پنج مقاله و یک خاتمه است.
علم
کالبدشناسی از قدیمیترین شاخههای
علم پزشکی است که از گذشتههای دور به آن توجه میشده که نمونه این توجه نگارش کتاب تشریح توسط حکیم یونانی
جالینوس است. جنین شناسی برای پزشکان آن زمان، مساله فوق العاده پیچیدهای محسوب میشد، بنابراین تعجبی ندارد اگر تمام شرحها و توصیفهای آنان کمی پیچیده است. نویسنده در حقیقت، مدعی است که در یک سقط روز ششم،
قلب و
کبد و
مغز قابل تشخیص است ولی
جرجانی و بیشتر نویسندگان برای تکمیل جنین طبق مراحلی که در قرآن ذکر شده، سی روز لازم دانستهاند.
جنین شناسان پس از این مرحله از آنچه اتفاق میافتاد بی اطلاع بودند. نویسنده قلب را نخستین عضوی میداند که متکون میشود اگرچه
اولین عضوی که کامل میگردد ناف است.
از مزایای این رساله وجود تصاویری مربوط به هر فصل است. این تصاویر کالبدشناسی در برخی نسخ خطی موجود از این کتاب معمولا از پنج یا شش عکس تشکیل شدهاند که در تاریخ پزشکی به ویژه کالبدشناسی اهمیت بسیاری دارد. این تصاویر یک رشته طرحهایی هستند که هر کدام یکی از دستگاههای مهم
بدن را نشان میدهد.
مقدمه نسبتا مفصل کتاب، شامل یک بحث دینی درباره حکمت خلقت نوع انسان از طرف
خداوند و استدلال بر این که است که چه قسمت از اندامهای
بدن اول بار در
رحم تشکیل میشود.
در فصل
اول کتاب استخوانها تقریبا به طور مفصل مورد گفتگو قرار میگیرند و تعداد آنها صرف نظر از استخوانهای کنجدی و لامی، ۲۴۸ عدد معرفی میشود. این عددی بوده که کالبدشناسان اسلامی عموما پذیرفته بودهاند.
نویسنده در فصل دوم به شرح سلسله اعصاب میپردازد. کالبدشناسان آن زمان اعصاب را چیزی شبیه به
سرخ رگها و
سیاه رگها میشناختند و این سه را تنها تشکیلاتی میدانستند که به شکل پخش و پراکنده در سراسر
بدن یافت میشود؛ از این رو نتیجه میگرفتند که وظایف آنها میبایستی یکسان باشد و چون وریدها و شریانها که مجاری توخالی و عامل انتقال جوهر حیاتی در
بدن هستند، پس نتیجه میگرفتند که اعصاب تو خالی بوده و جوهر ذهنی را از مغز به سایر قسمتهای
بدن میرسانند؛ مثلا منصور مینویسد: «عصبهایی که پیوندگاه بینایی را در مغز به وجود میآورند وظیفه آنها انتقال نیروی بینایی است. بقیه اعصاب خالی به نظر نمیرسند ولی حتی از درون اینها هم نیرو عبور میکند چنان که آب از درون گل، و
روغن از لابلای بادام میگذرد. تشریح کلی اعصاب به خوبی بیان شده است. البته اشتباهاتی هم هست ولی این اشتباهات را فقط کالبدشناسان نسلهای بعد میتوانستند تصحیح کنند.»
فصل سوم کتاب درباره عضلات است. در این زمان عضلات هنوز نامگذاری نشده بود لذا منصور در اینجا به شرح کلی ساختمان یک عضله معرفی اشکال مختلف آن به صورتی که با
چشم غیرمسلح دیده میشود و ذکر تعداد عضلات اکتفا میکند. این قسمت اخیر، یعنی تعداد عضلات همواره مورد اشکال کالبدشناسان
عرب بوده است که در تعداد شمارش مجموع عضلات، نظریات مختلفی دادهاند.
ابن سینا مجموع عضلات را ۵۷۰ ذکر میکند و اغلب نظریات هم در حوالی همین عدد است.
فصل چهارم از وریدها و انشعابات آن سخن میگوید. منصور در این فصل به طور واضح نظریات ابن سینا را بیان میکند. ابن سینا وریدها را مشابه شریانها میداند با این تفاوت که از
جگر منشا میگیرند و
بدون ضربان هستند و برای پخش جوهر حیاتی از کبد به اندامهای
بدن آفریده شدهاند. منصور به تقلید از ابن سینا عقیده داشت که ورید شریانی که امروزه ورید ریوی نامیده میشود، تعداد آن در هر سمت
بدن دو ورید است در حالی که یک ورید بیش نیست و این تعدد به خاطر مضاعف بودن وظایف آنهاست. یعنی باید به منظور تغذیه هم خون را به
قلب و هم به ششها منتقل کند. منصور، قلب را سه بطن میداند و بطن کوچک مرکزی قلب را (که در حقیقت وجود نداشت) نام دهلیز داده است و نیز اظهار میدارد که راس قلب با استخوان مخصوصی محکم میشود.
فصل پنجم این رساله درباره شرایین و انواع آن است. وی در این فصل به انواع سرخرگها و انشعابات آن با ذکر وظایف هر یک پرداخته است. منصور چون اغلب اطبای پیشین عقیده داشت که اگر چه سرخ رگها حاوی مقداری خون هستند ولی وظیفه مهم و اصلی آنها انتقال
هوا و جوهر حیاتی است. ضربان شریانها را وابسته به ضربان قلب میدانستند و عقیده داشتند که قلب جدا شده میتواند مدتی با نظم مخصوص خود بتپد.
مدتها پیش از آن جرجانی بیان کرده بود که اگر قلب یک حیوان را بلافاصله پس از
مرگ آن خارج کنند، در خارخ از
بدن مدتی به انقباض و انبساط خود ادامه میدهد و از این حقیقت به خوبی چنین نتیجه گرفته بود که عامل حیاتی جداگانهای در درون قلب موجود است و همان وضع در مورد شرایین هم صادق دانسته بود.
فصل آخر به چیزی که منصور آن را اعضای مرکب مینامد اختصاص دارد. به طور خلاصه منصور در این فصل از قسمتهایی گفتگو میکند که ما آنها را در برابر دستگاهها عضو مینامیم. هر چند که در برخی موارد نمیتوان این چنین تمایزی را صادق دانست از جمله این که منصور قسمتهای مختلف تشکیل دهنده دستگاههای کلیدی و تناسلی را در ردیف اعضای مرکب منظور کرده است.
کتاب با مقدمه تصحیح و تعلیق یوسف بیگ باباپور انجام شده است.
در پایان کتاب فهارس
آیات ،
احادیث ، اشعار، اشخاص اندامها، بیماریها و کتابها و کتابنامه آمده است.
پاورقیهای کتاب گاه به بررسی اختلاف نسخ و گاه به توضیح عبارتی از متن اختصاص دارد.
نرم افزار جامع طب، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.