ترجمه کلیله و دمنه (ابوالمعالی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب ترجمه کلیله و دمنه نوشته
ابو المعالی نصر الله منشی در
قرن ششم ه ق و به
زبان فارسی صورت گرفت؛ وی در نزد
بهرام شاه
غزنوی تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص
کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد.
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام
پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است.
ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما
زبیدی در «
تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان
فارس بود، زمانی که
حجاج بن یوسف بر
عراق حکم میراند، از جانب وی مامور
خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان
شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.
ابن مقفع تا زمانی که
اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو
کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور،
فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به
بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با
امویان و هم با
عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هالهای از ابهام است. ظاهرا نمیتوان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمیتوان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از
مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی،
اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری میتواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و
شریعت ، شوخ چشمیهای گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به
زندقه ، باعث میشود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانستهاند و گفتهاند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران «
نهضت ترجمانی » در سدههای نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر
تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از:
کلیلة و دمنه ،
الادب الکبیر ،
الادب الصغیر و. .
«کلیله و دمنه» مجموعه داستانهایی است از زبان
حیوانات که در عهد
ساسانیان از زبان
سنسکریت به
پهلوی نقل شده است. بعد از حمله
عرب به
ایران ، عبدالله بن مقفع آنرا از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. کلیله و دمنه ابن مقفع را در عهد
نصر بن احمد سامانی و به فرمان او
ابوالفضل محمد بلعمی به
نثر فارسی ترجمه کرد. از این ترجمه اثری در دست نیست.
رودکی به فرمان
امیر نصر بن احمد ، کلیله و دمنه را به نظم در آورد که تنها ابیات پراکندهای از آن باقی مانده است. این منظومه از ترجمه بلعمی صورت گرفته است اما کلیله و دمنه توسط
ابو المعالی نصر الله بن محمد عبد الحمید به نثر در آمد. وی در زمان
بهرام شاه
غزنوی میزیست و نزد این پادشاه تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد. در این کلیله و دمنه گذشته از نقل اصل هندی دو سه حکایت ایرانی و اسلامی بر آن افزوده شده است. وی امثال و اشعاری به این کتاب افزود و در آن نثر متین و شیوایی به کار برد چنانکه میتوان آنرا از امهات کتابهای ادبی فارسی به شمار آورد.
مرگ ابو المعالی بین سالهای ۵۵۵ تا ۵۸۳ ه. ق. اتفاق افتاده و تاریخ ترجمه کتاب کلیله و دمنه نیز باید در حدود سالهای ۵۳۶ تا ۵۳۹ ه. ق. باشد. نصر الله منشی مقید به متابعت از اصل نبوده است و به ترجمه و نگارشی آزاد پرداخته است و آنرا بهانه و وسیلهای کرده است از برای انشاء کتابی به فارسی که معرف
هنر و
قدرت او در نوشتن باشد. وی شهرت و اعتبار خود را مرهون انشای همین کتاب است. بعد از او تا
قرن نهم به انشای فنی مصنوع مطنطن کتابی به فارسی به خامه ادیبی نیامد جز آنکه نویسنده آن از سبک و شیوه
نصر الله منشی پیروی نموده است و خود این نویسندگان غالبا اشارهای هم به شهرت عالم گیر نصر الله و گاه تصریحی به اینکه از او تبعیت کردهاند، نمودهاند.
ابن مقفع بی گمان شهسوار
نثر عربی است. او نخستین کس و شاید تنها کسی است که توانست دستمایهای گرانبها به
فرهنگ عربی تقدیم کند.
زبان عربی نثر فنی خود را سراسر مدیون
عبد الحمید و ابن مقفع است. عبد الحمید این شیوه نو را آغاز کرد و در همان زمان ابن مقفع آن را به چنان درجهای از
کمال رسانید که دیگر کسی چیزی بر آن نیفزود و دهها
تقلید و باز نویسی که طی قرون از کلیله و دمنه او صورت گرفت، به زودی فراموش شد. نخستین پدیدهای که در نثر ابن مقفع جلب نظر میکند، سازمان منطقی اسلوب است موضوع به نحوی طبیعی بخش بندی میشود، گسترش مییابد و به نتیجهای ختم میگردد. موضوع هدف است و کلمه ابزار در وجود او آثار فرهنگهای
یونانی و
هندی ، به دانش ایرانی در آمیخته و از یک سو او را خردمندی ساخته که به اصلاح
سیاست دولت و
اخلاق عامه مردم میپردازد و از سوی دیگر هنرمندی گردانیده که کلیله و دمنه را ترجمه و تالیف میکند.
او دارای استعداد ادبی ویژهای بود که موفق شد نثری در نهایت سادگی و استواری بپردازد و ترکیبات وسیع و منسجمی را با چنان استادی به کار برد که کمتر لغزشی در آن راه یابد. بی گمان مفاهیم ایرانی، یا حتی هندی و یونانی که در ذهن ابن مقفع شکل میگرفت، میبایست تا حد امکان با
فرهنگ و
زبان توده
مردم نیز سازگار باشد از این رو وی زبان قهرمانان خود را رنگ اسلامی زده و بسیاری از جوانب اندیشه و زندگی اجتماعی و مادی را که در کلیله و دمنه آشکار است، با زمان خود منطبق کرده است. برخی را
عقیده بر آنست که کلیله و دمنه جملههای ضعیف فراوانی را در بردارد. از جمله جابجایی اجزاء جمله، استعمال بی جای حرف جر «علی» و آشفتگی در ارجاع ضمایر.
«
کلیله و دمنه » در
پاریس به
سال ۱۸۱۶ م توسط
دانشمند دی ساسی همراه با معلقه لبید بن ربیعة المخضرم به طبع رسید. ولف ترجمه کلیله و دمنه به آلمانی را در
اشتوتکارت در سال ۱۸۳۷ م منتشر ساخت. این ترجمه مجددا در سال ۱۸۳۹ منتشر شد. این کتاب در
استراسبورگ آلمان به سال ۱۹۱۲ با مقدمه برزویه و ترجمه نوار او که به طبع رسید. چاپهای دیگری از این کتاب در
بولاق ۱۲۴۸، ۱۲۵۱، ۱۲۸۵ ه،
قاهره ۱۲۹۷، ۱۳۰۵، ۱۳۲۳، ۱۳۴۳ ه، توسط نشر حلمی طباره و مصطفی المنفوطی به سال ۱۹۲۶ م، و توسط نشر محمد حسن المرصفی به سال ۱۹۲۷ م، در
بیروت در سالهای ۱۸۷۸، ۱۸۸۲، ۱۸۹۰ ۱۸۹۲، و غیره صورت گرفته است. ترجمه
انگلیسی این اثر در
آکسفورد به سال ۱۸۱۹ منتشر شده است. فاندیک این ترجمه را بار دیگر در قاهره به سال ۱۹۰۵ م منتشر کرده است. همچنین ترجمه
ایتالیایی در
سان ریمو به سال ۱۹۱۰ م و ترجمهای
روسی در
مسکو -
لنینگراد در سال ۱۹۳۴ م، ترجمهای
فرانسوی به سال ۱۹۳۶ م از این کتاب منتشر شده است. نسخه برنامه با تصحیح و توضیح مجتبی مینوی تهرانی توسط انتشارات امیرکبیر در ۱۳۸۳ به طبع رسیده است.
نرم افزار كتابخانه تراث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.