تثلیث در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه تثلیث از
ریشه ثلث در لغت به معنای سه بخش کردن، سه یکی کردن، سه گوشه کردن و سه کردن است.
تثلیث در اصطلاح ،
خدا را سه دانستن است، با این توضیح که
پدر و
پسر و روح القدس هریک خدایند و به رغم تمایز، سه خدا نیستند و در عین حال، صرفاً سه
نام نیستند که هریک در شرایط متفاوت بر خداوند اطلاق شده باشد، همچنانکه هریک از این سه، جنبه و جزوی از خداوند به شمار نمیآید.
واژه تثلیث معادلی است برای Trinity یا Trinity Divine که بر نوعی
کثرت در الوهیت دلالت دارد.
در کتابهای متقدم لغت ــ از جمله کتاب العین
فراهیدی ، معجم مقاییس اللغه
ابن فارس ، صَحاح اللغه
جوهری ، مصباح المنیر فیّومی و تاج العروس مرتضی زَبیدی ــ به واژه تثلیث در معنای
مسیحی آن اشاره نشده است، هرچند که در شرح مفهوم این اصطلاح، ذیل واژه سریانیِ
اُقْنوم و
اقانیم ثلاثه، مباحثی آمده است.
در کتابهای لغت واژه
اقنوم به معنای «اصل» آمده و رومی دانسته شده است.
امروزه
زبان شناسان، واژه
اقنوم را سریانی میدانند.
در مواردی به معنای دیگر تثلیث اشاره شده است، از جمله اینکه نام مکانی در
حجاز و در نزدیکی
مکه ، و اصطلاحی در
نجوم و
احکام نجوم است.
هنگامی که
فاصله دو
ستاره (مثلاً
ماه و
خورشید ) از هم به اندازه یک سوم فلک (ْ۱۲۰) باشد، این حالت تثلیث است و از نظر عالمان احکام نجوم دلالت بر سعد بودن و دوستی تمام دارد.
ظاهراً کاربرد اندک واژه تثلیث در کتابهای لغت و
تفسیر ، به علت ذکرنشدن آن در
قرآن است، قرآن با دو تعبیر «و لا تَقولُوا ثَلاثَة»
و «لَقَد کَفرالَّذین قالوا انّ اللّهَ ثالثُ ثلاثة»
به اعتقاد مسیحی تثلیث اشاره کرده است.شاید بتوان اولین کاربرد تثلیث را در آثار تفسیری نقل قولی از
ابن عباس دانست؛ قرطبی در الجامع لاحکام القرآن
در تفسیر آیات مذکور قول ابن عباس را نقل و خود نیز واژه تثلیث را به کار برده است.
شیخ طوسی نیز در التبیان
و همچنین در تمهیدالاصول
این واژه را به کار برده است.از دیگر منابع کلامی متقدم که این واژه در آنها به کار رفته، التمهید باقلانی
و المغنی قاضی عبدالجبار بن احمد
است.ظاهراً از
قرن چهارم هجری به بعد کاربرد این واژه در
متون اسلامی رایج شده است.
قرآن بر اساس نظامِ توحیدی، با صراحت و قاطعانه به انکار و
نقد آموزه تثلیث پرداخته و با رد هرگونه اعتقاد به الوهیت
عیسی مسیح یا این همانیِ اللّه و مسیح،
این عقیده را کفرآمیز و شرک آلود
و غلوآمیز
خوانده است.مفسران مراد از
غلو را
افراط و
تفریط در حق عیسی مسیح دانستهاند که
نصارا و
یهود در
تعظیم و طعن بر وی بدان دچار شده اند.
در آیات دیگر،
خداوند مسیحیان را از اعتقاد به سه تا بودن خداوند یا یکی از سه خدا بودن اللّه برحذر میدارد و بیم میدهد.
پسر و زاییده خدا بودن عیسی را نیز بشدت انکار میکند.
نسبت دادن
فرزند به خدا را عقیدهای میداند که از فرط نادرستی و زشتی نزدیک است به از هم پاشیدن آسمانها و شکافتن
زمین و فرو پاشیدن
کوه ها بینجامد.
علاوه بر اینها عیسی علیهالسلام هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته
و در
روز قیامت خود را از اینکه مردم را به الوهیت خود و مادرش فراخوانده باشد، مبرّا میداند.
نظر به این آیه، برخی مفسران در توضیح «اِنَّ اللّهَ ثالثُ ثَلاثهٍ» عیسی و
مریم را دو شخصِ دیگر تثلیث (در کنار اللّه) و واجد الوهیت معرفی کردهاند.
توضیح آنکه مُفاد آیه میتواند ناظر به باور تثلیث نباشد، بلکه تنها بر منع انجام دادن
اعمال عبادی در برابر عیسی و مریم به عنوان خدا ناظر باشد، چنانکه نظریه «مادرِ خدا بودن مریم» در قرن پنجم به تأیید
کلیسا رسیده بود.
احتمال دیگر اینکه
اقنوم دانستنِ مریم مستند به فرقههایی در جزیرة العرب، از جمله
فرقه مریمیه و
فرقه کولی ریدیه ، بوده است، به اعتقاد ایشان مریم ملکه
بهشت بود و پرستش میشد.
به هر صورت اغلب مفسران، اعتقاد رایج مسیحیان را درباره تثلیث آورده و بر این اساس کوشیدهاند آیه مذکور را توضیح دهند: تثلیث عبارت است از اعتقاد به سه
اقنوم (
اقانیم ثلاثه) که دارای جوهر واحدند
).سه
اقنوم تثلیث بترتیب اب و ابن و روح القدس هستند
یا اب و مسیح و روح.
برخی مفسران این سه
اقنوم را سه صفت وجود و حیات و
علم (یا وجود و علم و حیات) دانستهاند.
فخررازی مراد از «اب» را
ذات ، «ابن» را کلمه و «
روح » را حیات ذکر کرده، کلمه که همان کلام الاهی است با جسد عیسی درآمیخته و ممزوج شده است (اختلاطَ الماءِ بالخَمْرِ)؛ به این ترتیب، بحث از حلول خدا در جسد عیسی یا اتحاد خدا با روح عیسی مطرح میشود.
برخی مفسران در بحث از
اقانیم بتفصیل آوردهاند که به سبب خلط صفات و ذات، اصل اعتقادی تثلیث با
بدیهیات عقلی همخوانی ندارد.ایشان
اقنوم را صفتی میدانند که عبارت است از
ظهور و بروز شی ء و تجلی آن بر غیر خود، در عین حال این صفت غیر از موصوف نیست، در حالی که آنچه مسیحیان در تبیین تثلیث، و توضیح
اقانیم به عنوان صفات مطرح میکنند در حقیقت
ذات هستند نه
صفت .
در مقام
تمثیل ، این سه در یک و یک در سه بودن به
چراغ تشبیه شده است که سه جزء آن (
روغن و
پنبه و
آتش ) با چراغ یکی هستند، یا اینکه
خورشید با سه جزء جسم و
نور و
اشعه (یا حرارت) در عین واحد بودن متشکل از سه اصل است.
در
نقد تمثیل نخست گفته شده است که چراغ، واحد است اما نه به معنای شی ء واحد، به تعبیر دیگر، وحدت آن اعتباری است و در نقد تمثیل خورشید بحث از جوهر و عرض مطرح است و این با
وحدت خدا هرگز نمیخواند.
در بخش الاهیات مسیحی گفته شد که آرای گوناگون درباره تثلیث، ناشی از تبیینهای مختلفی است که از
پسر خدا خواندن عیسی مسیح (بُنُوّت) شده است، عمده اتکای مدافعان نظریه بنوّت بر
معجزات عیسی علیهالسلام، بیانات کتاب مقدّس و واقعه خارقالعاده
ولادت عیسی مسیح است.در تفاسیر، علاوه بر اینکه بر تنافی این اعتقاد با بدیهیات عقلی تأکید شده،
در باب معجزات گفتهاند که اگر معجزات عیسی علیهالسلام بر الوهیت او دلالت داشته باشد، انبیای دیگر نیز که صاحب معجزه بودهاند، باید پسر خدا خوانده شوند و حال آنکه مسیحیان این نسبت را نمیپذیرند.
استناد به کتاب مقدّس نیز با توجه به ادله
تحریف کتاب مقدّس پذیرفته نشده است
.
از مفسران متأخر، طباطبائی
به استناد سه انجیل هم نگر (مَتّی ' و لُوقا و مَرْقُس) که در آنها، برخلاف
انجیل یوحنا ، بر الوهیت عیسی تصریح یا تأکید نشده، گفته است که نسبت فرزندخواندگی از باب
شرافت و
تبرک است یا مراد آن است که
اطاعت از عیسی به مثابه اطاعت از خداست.
همچنین سیدقطب و رشیدرضا
بتفصیل بحث کردهاند که اعتقاد به تثلیث متأثر از اعتقادات و اساطیر یونانی و رومی و مصری و حتی هندی بوده است.درباره تولد عیسی علیهالسلام، بیان قرآن بر معجزه بودن آن صراحت دارد و با اینهمه متضمن هیچگونه نسبتی جز عبودیت و بنده اللّه بودن عیسی مسیح نیست.
این ولادت با دو
نظریه و آموزه
روح و کلمه مرتبط است، در برخی آیات بر روح و در پارهای دیگر بر کلمه تأکید شده است، اما در آیه ۱۷۱ سوره نساء،
کلمه و روح توأمان به کار رفته است.بر پایه مجموعه این آیات میتوان ولادت عیسی را از نظر قرآن چنین دانست که خدا فرشتهای را، که از او به «روح ما» تعبیر شده، فرو فرستاد
تا مریم را به فرزندی بشارت دهد که «کلمهای از خدا»
بود.این
فرزند از
مادر باکره ای با دمیده شدن روح
و با گفتن کلمه «کُن»
زاده شد.
اطلاق «کلمه» و «روح» بر عیسی علیهالسلام در
قرآن ، بعضاً مورد سوءبرداشت و استفاده مسیحیان در جهت تأیید اعتقاد به تثلیث قرار گرفته است، مثلاً تیموثی، اسقف نسطوریان، در مناظره با مهدی عباسی، «کلمه» و «روح» قرآنی را ناظر به
اقنوم دوم (عیسی) و
اقنوم سوم (روح القدس) دانسته است ،
حال آنکه این دو تعبیر که در آیه ۱۷۱ سوره نساء
باهم آمدهاند، دقیقاً در سیاق نفی تثلیث و
غلو نسبت به
عیسی علیهالسلام به کار رفتهاند.
علاوه بر آیه یاد شده،در آیه ۴۵ سوره آل عمران
هم از
حضرت مسیح با واژه «کلمه» سخن گفته شده است.گفتنی است که در چهار آیه دیگر
واژه «کلمه» به کار رفته و مراد از آن مخلوقات و موجودات عالم است.به نوشته طباطبائی
«کلمات» در عرف
قرآن ناظر به آیات و مخلوقاتی است که دلالت آنها بر ذات حق آشکار است و بطلان و تغییری به آنها راه ندارد، مانندمسیح علیهالسلام و موارد قضای حتمی.
نکته درخور دقت آن است که در قرآن مخلوقات الاهی بهطور عام به عنوان «کلمات»ذکر شدهاند، اما از این میان تنها از حضرت عیسی با عنوان «کلمه» نام برده شده است.
راغب اصفهانی
این اختصاصِ به ذکر را چنین توضیح داده که عیسی علیهالسلام، طبق آیه ۵۹ سوره آل عمران
، با کلمه «کن» خلق شده است.فخررازی
استدلال راغب را با این بیان توضیح داده که عیسی بدون واسطه
نطفه و از غیرطریق معمول در آفرینش خلق شد.
بدینسان، تعبیر قرآنی «کلمه» به هیچ روی ناظر به اصطلاح مسیحی «کلمه» نیست.
کلمه در مسیحیت همان لوگوس و موجودی واقعی، مستقل و الوهی است که واسطهای است میان خدا و جهان مادّی (انجیل یوحنا، ۱:۳)، و در عیسای تاریخی تجسد یافته است.
در آیه ۱۷۱ سوره نساء
، از عیسی با تعبیر «روحی از خدا» (روحٌ مِنهُ) یاد شده است.رشیدرضا
به برخی نصارا اشاره دارد که حرف جرّ «مِن» را در تعبیرِ «روحٌ منه» به معنای «بعض» میدانند، بدین معنا که عیسی جزوی از
اللّه و
پسر اوست.
در باب مدلول «روح» در این آیه، مفسران وجوه و آرای گوناگونی نقل و مطرح کردهاند: روح به معنای امری در نهایتِ
طهارت ،
دمیدن (نفخه)
جبرئیل ،
و جبرئیل که در این صورت عطف به
ضمیر فاعلی «القاها» ست
اما «روح» به هریک از این معانی که باشد، تعبیر «مِنه» از باب تشریف و تفضیل است، همانگونه که در عبارت «هذه نعمةٌ من اللّه»
به معنای «النعمة الکامله» است،
یا مانند عبارت «اَلصَّوْم لی» که گویای شأن رفیع
روزه است.
طباطبائی
با همان مبنا و معنای مختار در باب «کلمه»، نتیجه گرفته که عیسی همان
روح است.
در بسیاری از تفاسیر در شرح آرای گوناگون درباره اعتقاد به تثلیث، گزارش عقاید سه فرقه نصارا، نسطوریان و یعقوبیان و ملکانیان ارائه و برخی اطلاعات تاریخی نیز داده شده است.
از مجموع بیانات
قرآن به دست میآید که قرآن با ارائه
انسان شناسی و نجات شناسی متفاوت با عهد جدید، آموزههای اساسی
گناه اولیه و گناهکار بودن ذات بشر، تصلیب، فدیه و در نهایت تجسد و تثلیث را به گونهای بنیادین
نقد میکند.
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس عهد جدید.
(۲) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۳) ابن معروف، فرهنگ کنزاللغات، چاپ رضا علوی، (تهران ؟ ۱۳۹۲).
(۴) محمد بن طبیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطله، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷.
(۵) احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ش.
(۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۷) دهخدا.
(۸) حسین بن محمدراغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۹) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، مصر ۱۳۷۵.
(۱۰) محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، (بیروت) : عام الکتب.
(۱۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، تهران ۱۳۳۷ش، چاپ افست قم.
(۱۲) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
(۱۳) طباطبائی.
(۱۴) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۱۵) طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن.
(۱۶) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۷) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۱۸) محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۹) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
(۲۰) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۲۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره ۱۹۶۵.
(۲۲) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۲۳) سیدقطب، فی ظلال القرآن، بیروت ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷.
(۲۴) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: مکتبة الحیاة.
(۲۵) ابوالفضل مصفّی '، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۶) ویلیام مونتگمری وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان: تفاهمات و سوءتفاهمات، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۷) یاقوت حموی.
(۲۸) لوئی گاردیه و جورج قنواتی، فلسفة الفکر الدینی بین الاسلام و المسیحیة، نقله الی العربیة، صبحی صالح و فرید جبر، بیروت ۱۹۷۸ـ۱۹۸۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تثلیث در قرآن»، شماره۳۲۷۳.