تاریخ مغول در ایران (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ مغول در
ایران، نوشته برتولد اشپولر، ترجمه محمد میرآفتاب میباشد.
این اثر (۱۹۵۳) که به فرهنگ
مغولان از نخستین روزهای حمله آنان به
ایران میپردازد (۷۵۶- ۶۱۶ ه. ق)، با اشارتهایی به چگونگی پیدایی این
فرهنگ و احوال مغولان
چین،
ماوراء النهر و ترکستان و مغولستان و دشت قپچاق، این موضوع را پی میگیرد و سرانجام به انقراض
سلطنت آنان در ایران پایان مییابد. تاریخ
هنر و کارهای فرهنگی و تحولات ادبی و مذهبی
ایرانیان در دوران فرمان روایی مغولان در این کتاب نیامده و از تاثیر ویژگیهای قومی مغولان در ایرانیان نیز سخن نرفته است.
نویسنده گزارشهای روان و چکیده خود را بر پایه موضوعهای سیاسی، اقتصادی، دینی، نظامی و اجتماعی، در چهارده فصل میگنجاند. گزارشهای وی در این اثر جدا از زمینههای تاریخی عرضه نمیشوند، بلکه افزون بر بازنمایی انگیزه نویسنده از آوردن آنها، نخست درآمد و تاریخچهای کوتاه درباره زمینههای آنها گزارش میشود.
سخن نویسنده درباره موضوع کتاب از تاریخ سیاسی سرزمینهای شرقی در
سده هفتم هجری آغاز میشود. آشفتگی سیاسی در این روزگار بر این منطقهها حکم فرما بود؛ زیرا
امپراطوری روم پس از
مرگ صلاح الدین ایوبی (۲۶ صفر ۵۸۹) در هم شکست. جانشینان او از سویی با یک دیگر میجنگیدند و از سویی با پادشاهان سلجوقی آسیاسی صغیر که سرزمین شان به
نفاق و کشاکش دچار بود. اگرچه
الناصرلدین الله،
خلیفه عباسی (۶۲۲- ۵۷۵ ه. ق) توانست، دولت
خلفا را آبرویی ببخشد، جانشینانش نتوانستند، مرزهای قلمرو خود را در برابر فرمان روایان
همسایه نگاه دارند.
در این روزگار (۶۱۴ ه) درباره کسی به نام تموچین (
چنگیزخان) در آسیاسی مرکزی، گزارشی به دربار
خلیفه رسید. او توانسته بود سرزمینهای گوناگونی را به فرمان خود درآورد و با یک دیگر متحد سازد و نیرویی سترگ فراهم کند و بنابر گزارش میرخواند، خلیفه ناگزیر به او روی آورد تا از آسیب همسایگانش رهایی یابد.
گزارش آمدن مغولان به ایران و جای گرفتن آنان در دستگاه سیاسی و داستان بلند حملههای پی در پی این
قوم به سرزمینهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، درون مایه نخستین بخش کتاب است. پس از این تاریخچهای از حکومتهای محلی بازگو میشود. این حکومتها زیر نظر یا در کنار فرمان روایان مغولی در ایران به حکم رانی سرگرم بودند. این بخش به انگیزه بازشناسی تاریخ سیاسی و فرهنگی مغول، بیش تر درباره سرزمینهایی گزارش میدهد که مغولان پیوسته با آنها سر و کار داشتند. این بخش از کتاب درباره
نام و
نسب فرمانروایان فارس، شبانکاره، جزایر هرمز و قیس (کیش)، کرمان، هرات، لرستانهای بزرگ و کوچک و گیلان و چگونگی حکم رانی و پیوندشان با مغولان، گزارش میدهد.
بخش دیگر کتاب به وضع
مذهب نزد مغولان (
دین مغول) از روزگار چنگیزخان تا درآمدن
غازان به
دین اسلام میپردازد. مغولان در این دوره از
آیین «
شمنی» و
دین و
جهان بینی نیاکان خود دست شستند و به
اسلام گراییدند. دین پیشین آنان، مناسک ویژه و
جادوگری و
احضار ارواح را در برداشت و از این رو، برخی از مورخان آنان را بی دین میشمردند. آنان به
خدای یگانه باور داشتند؛ اما گاهی
خدایان فرعی را نیز میپرستیدند،
آفرینش آسمانها و
زمین را به خدای یکتا نسبت میدادند و او را سرچشمه خوشبختی و بدبختی میدانستند و پس از
مرگ در انتظار زندگیای بودند که به حیات دنیوی میمانست. آیینهای این قوم درباره
بیماری و
مرگ و آداب آنان درباره دفن مردگان از دیگر گزارشهای این بخش به شمار میرود.
مذهب مردم در دوره
ایلخانان، درون مایه گزارشهای تاریخی بخش دیگر کتاب است. اگرچه چنگیزخان و اوکتای تا پایان عمرشان
شمنی ماندند، بدون اینکه علاقهای به دیگر دینها داشته باشند، نشستهایی برای مباحثه پیروان آنان برگزار میکردند. بازشناسی دین سران و بزرگان مغول و جایگاه
ستاره شناسی (
نجوم) در میان آنان و شیوهها و آیینهای نام گذاری فرزندانشان نیز، از دیگر گزارشهای همین بخش است.
نویسنده پس از این به روی کرد ایلخانان و پیوندشان با دیگر دینها؛ مانند
مسیحیت،
یهودیت و اسلام میپردازد، آن گاه وضع و ساختار دولت را در روزگار مغول برمی رسد. بر پایه گزارش وی، بازماندگان هلاکو تا ۷۳۶ هجری تنها خاندانی بودند که بر ایران فرمان میراندند؛ یعنی ایران و سرزمینهای وابسته به آن؛ مانند اولوس ارگن یا نتغ، میراث فرزندان هلاکو بود و از این رو، احمد ایلخان به انگیزه نگاهبانی از اسلام در ۶۸۱ بر این شد که همه شاهزادگان این خاندان را بکشد و از فرمان روایی آنان که بودایی یا مسیحی بودند، جلوگیری کند؛ اما نتوانست این نقشه را عملی کند. شیوه گزینش فرمان روا و مفهوم شناسی انتخاب و بیعت نزد این قوم، چگونی رابطه ایلخانان با قاآن و چند و چون ماموران دربار و اشراف اردوی او، در این بخش از کتاب گزارش میشود.
گزارش درباره دستگاه کشوری ایران و سرزمینهای وابسته به آن در دوران قاآنها و عصر ایلخانان نیز در بخشی جدا عرضه شده و افزون بر این، نویسنده فهرستی بلند از نام وزیران آن سرزمینها آورده و از آن پس، به بازشناسی دبیرخانه
دولت و صاحب
دیوان پرداخته است.
وضع مالی و مخارج دولت در عصر مغولان، وضع
پول و درآمد آنان و
مالیاتی که از مردم میستاندند و جایگاه ماموران مالیاتی (نایبان)، در همین بخش و بخش بعدی کتاب گزارش شده است. در دوران فرمان روایی مغولان، وزیر ممالک امور مالی را بر عهده داشت و صاحب منصبان کار او را بسیار مهم میشمردند؛ زیرا کارهایی مانند اداره دولت به ویژه امور مالی آن، افزایش موجودی
خزانه، نظارت بر امور املاک سلطنتی، کوشش برای حفظ
نظم و
آرامش در کشور، سامان دهی کارهای پستی و نظارت بر کارهای ساختمانی، ضرب
سکه و دیگر کارهایی که با خزانه کشور ارتباط داشت؛ مانند شکایتهایی که درباره اجحافهای مالیاتی و زیانهای پس از لشکرکشی، به دیوان فرستاده میشد.
پذیرش و فرستادن سفیران و سامانه حقوقی کارکنان دولت، چند و چون دستگاه لشکری مغولان (سپاه و ساز و برگ و شیوه نبرد و گرفتن اسیران) و شیوههای شکار، درون مایه فصل دیگر این کتاب است و بخش پایانی آن به سازمانهای عمومی و زندگی روزانه مردم؛ مانند
پست،
سفر،
بازرگانی،
صنعت و
پیشه مردم،
منابع زیرزمینی،
علوم، خورد و خوراک،
پوشاک، مسکن و شهرسازی در روزگار مغولان میپردازد و از چگونگی زبان و ویژگیهای قومی آنان سخن میگوید.
نویسنده در نوشتن این کتاب از سندهایی بهره برده که به همت پول پلی یو در ۱۹۳۶ به دست آمده و افزون بر اینها، از سکههای دوره ایلخانان که رواج زبانهای گوناگون را در دستگاه دولت و نقصان عیار
مسکوکات (بحران اقتصادی) و رابطه دولت را با دیگر ادیان نشان میدهد، بسیار کمک گرفته است. او کتابهای فارسی را در این باره، نوشته کسانی میداند که در خدمت مغولان بودند یا دست کم با آنان پیوندی نیکو داشتند و از این رو، آثار
جوینی،
رشید الدین،
وصاف، کاشانی،
حافظ ابرو و
حمدالله مستوفی نزد وی بی طرفانه و واقع گرا نیستند. او در گفتار بلندی به سنجش هر یک از آنها با یک دیگر میپردازد و نقطههای اشتراک و افتراق آنها را نشان میدهد. او هم چنین از منابع سریانی و ارمنی سود جسته و با اشاره به نویسندگان مسیحی این منابع، ویژگیهای آثارشان را بر شمرده است. برخی از آثار عربی نیز از دیگر منابع نویسنده به شمار میروند که بیرون از قلمرو مغولان نوشته شدهاند. نویسنده، آثار غربیان را در این باره ناسودمند میداند، زیرا آنها به حمله مغولان به سیلزی، لهستان و مجارستان (۱۲۴۱ م) اشاره کرده و از دوران حمله آنان به ایران سخن نگفتهاند. او آثار روسی و سیاحت نامههای عبری را برای نوشتن
تاریخ مغول در ایران مهم نمیشمرد.
نشانی هر یک از این منابع در پانوشتهای کتاب آمده و فهرست الفبایی نام نویسندگانی که در متن از آنها یاد شده و فهرست مآخذ و نمایه کسان و جایها و اقوام و ملل و... ، در پایان کتاب جای گرفته و شجره نامهای از اعضای اصلی خاندان ایلخانان و نقشهای از ایران در دوران فرمان روایی مغولان نیز بر آن افزوده شده است. اگرچه هیچ مقدمهای از مترجم درباره کتاب یا چگونگی ترجمه آن در آغاز اثر نیست، ترجمه آن را میتوان نیکو و دقیق دانست.
مقدمه نویسنده کتاب.
متن کتاب.
اشپولر، برتولد (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴)، «تاریخ مغول در ایران»، ترجمه محمود میرآفتاب و حجت الله رحیمی، مجله اقتصادی، شماره ۴۱ و ۴۲.
ریاحی، و حید (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴)، «تاریخ و جغرافیای تاریخ ایران از دید برتولد اشپولر»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۹۰ و ۹۱.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.