• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاریخچه تعویذ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است که اشیای مختلف چه به شکل خام و طبیعی و چه به شکل فرآورده در رماندن ارواح پلید، شیاطین و موجودات شریر و زیان‌کار کاربرد داشته و احتمالا استفاده از تعاویذ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه‌ای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است.



در فرهنگ‌های نزدیک به فرهنگ عربی اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده می‌شده است. با وجود جهت‌گیری توحیدی راسخانه تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده توده اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است،
[۱] کتاب مقدس، اشعیاء نبی، باب۳، آیه۲۰.
[۲] کتاب مقدس، سفر تثنیه، باب۶، آیه۸.
[۳] کتاب مقدس، سفر تثنیه، باب۱۱، آیه۱۸.
که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت‌اللفظی از دو فقره اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه‌های کوچکی قرار می‌دهند و بر پیشانی یا بازو می‌بندند.
[۴] دانش‌نامه جودائیکا، ذیل «تعویذ» و «عصابه».
[۵] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ذیل «تعویذ» و «عصابه»، ترجمه عبدالله شیبانی، چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.



نمونه‌های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و به‌ویژه افسون‌ها نیست.
[۶] دانش‌نامه دین و اخلاق.
[۷] Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
اما تأثیر و سریان برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی به‌ویژه جنبه‌های عامیانه دین زردشتی و نیز فرقههای گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.
[۸] بیرونی، ابوریحان، الآثار‌الباقیة، ص۲۲۹، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۹] قزوینی، زکریا بن محمد، عجائب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات، ص۸۳، بیروت: دارالشرق العربی.
در سراسر ایران مردم از تعاویذ مختلفی استفاده می‌کنند.

۲.۱ - تعاویذ ایرانی

در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «و ان یکاد» و «هذا من فضل ربی» را که بر قطعه‌ای سنگ یا کاشی حک شده بر سردر ساختمان‌های نوساز نصب می‌کنند. پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می‌گردند و آیه‌ای از قرآن را می‌خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور می‌دهند. برای پیش‌گیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می‌آویزند. پس از عطسه‌کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه‌ای از قرآن را زمزمه می‌کنند.
[۱۰] ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۲۶، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
[۱۱] ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۵۲، پانویس۱، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
[۱۲] ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۰۱، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
[۱۳] ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۲۷.
گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قاب‌های چرمیِ نُقره نشان می‌گذاشتند و به گردن می‌آویختند.
[۱۴] لایارد، اوستن هنری، سفرنامه لایارد، ص۱۰۰.
از شایع‌ترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی نودونُه اسم خداوند (اسماءالحسنی) است.
[۱۵] الیاده، میرچا، دایرة‌المعارف دین.



در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدود کردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روش‌های گوناگونی به کار می‌رفته است از جمله استفاده از «نفره» (رماننده)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه.
در یکی از روش‌های رماندن ارواح زیان‌کار، «تنجیس» (آلودن)، اشیایی چون استخوان‌های مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می‌شد، بر اندام کودکان می‌آویختند و برای در امان ماندن از شر جنیان به‌ویژه در مسافرت‌ها گاه به بزرگ آن‌ها پناه می‌جستند. قرآن با اشاره‌ایاین رسم را محکوم کرده است.

۳.۱ - رقیه

رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام‌کردن و بیرون کشیدن مارها و عقرب‌ها و جز آن‌ها از لانه‌هایشان و دفع آسیب پریان و گزندگان می‌خوانده، یا می‌نوشته یا می‌دمیده‌اند و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می‌رفته است با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده‌اند.

۳.۲ - عزیمه

عزیمه نیز در شمار افسون‌ها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به‌ویژه برای مارگیری به کار می‌رفته است و در اشعار عربی و اشعار فارسی بسیار از آن یاد شده است.
[۳۱] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».


۳.۳ - تمیمه

یکی از راه‌های جلوگیری از چشم‌زخم و سوءحسد می‌باشد که به مفهوم تعویذ نزدیک‌تر است. تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیک‌تر می‌نُماید عبارت بود از مهره‌های به رشته کشیده‌ای که به بر گردن می‌آویختند. کودکان و زنان، بیشتر برای دفع چشم‌زخم (العین) و اثر سوء‌حَسَد (النَفْس) به گردن می‌آویختند. با این حال این مهره‌ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسون‌ها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز به کار می‌رفته‌اند. از اقسام تمایم می‌توان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَه اشاره کرد.


از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمین‌های اسلامی به ذکر نمونه‌هایی استفاده می‌کنیم:
«حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه‌ای از طلا یا نقره می‌گذارند و به گردن می‌آویزند.
[۳۴] دانش‌نامه دین و اخلاق.

«امام ضامن» تعویذی که همه فرقههای شیعی در هند از آن استفاده می‌کرده‌اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آن‌ها را در پارچه‌ای نهاده، می‌دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواست حمایت از امام مهدی بر بازو می‌بندند.
[۳۵] احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۶۷، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی.

«شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته می‌شود و آن را بر شانه نوزاد می‌بندند.
[۳۶] افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان شرقی، ج۲، ص۸۶۴.



نمونه‌های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می‌شود و در این باره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیم بندی‌های ویژه‌ای قائل شده‌اند.
[۳۷] ملا، عبدالکریم، المعلقات الشعبیة، ص۱۲۳ـ۱۴۲.
در دفع شر جنیان نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده‌ترین و شایع‌ترین آن‌ها پس از «بسمله»، عبارت «فالله خیر حافظا و هو ارحم‌الراحمین» است.
[۳۹] هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ص۱۵۸.
همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده‌دل می‌نویسند و آن‌ها را از باز کردن و نشان دادن این نوشته‌ها به باسوادان برحذر می‌دارند.
[۴۰] ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۲۸، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده‌های روزنامه‌های عربی را در کیسه‌های چرمی می‌گذارند و به بومیان می‌فروشند.
[۴۱] لانتیه، ژاک، دهکده‌های جادو، ص۲۹۵، ترجمه مصطفی زنجانی.

در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می‌شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمدکبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه، ختم می‌شود.
[۴۲] حاج کاظم یزدانی، حسین‌علی، صحنه‌های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان، ص۸۴.
ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجه باز انسان (یکی از نمادهای خمسه) که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیره ایبری برده‌اند و از آن‌جا به پرو راه یافته است.
[۴۳] دانش‌نامه آمریکانا.



(۱) کتاب مقدس.
(۲) دانش‌نامه آمریکانا.
(۳) دانش‌نامه جودائیکا.
(۴) دانش‌نامه دین و اخلاق.
(۵) Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
(۶) هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ ش.
(۷) ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ ش.
(۸) لانتیه، ژاک، دهکده‌های جادو، ترجمه مصطفی زنجانی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۹) بیرونی، ابوریحان، الآثار‌الباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۱۰) قزوینی، زکریا بن محمد، عجائب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی.
(۱۱) الیاده، میرچا، دایرة‌المعارف دین.
(۱۲) هنری لایارد، اوستن، سفرنامه لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۳) مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۱۴) الألوسي، شهاب الدين، تفسیر روح‌المعانی.
(۱۵) علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۶) ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب.
(۱۷) جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر (۱۳۸۵ـ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۱۸) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان.
(۱۹) طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان.
(۲۰) ابن سینا، حسین بن عبدالله، کنوزالمعزمین، چاپ جلال‌الدین همائی، تهران ۱۳۳۱ ش.
(۲۱) ابن ماجه، ابو عبدالله محمد، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۲) ابو داوود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، (قاهره)، چاپ افست ( بیروت).
(۲۳) ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۴) افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان شرقی، مجموعه‌ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۵) احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲۶) ملا، عبدالکریم، المعلقات الشعبیة، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۴ (۱۳۹۴/۱۹۷۴).
(۲۷) هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲۸) حاج کاظم یزدانی، حسین‌علی، صحنه‌های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان، از ۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ ق، مشهد ۱۳۷۰ ش.


۱. کتاب مقدس، اشعیاء نبی، باب۳، آیه۲۰.
۲. کتاب مقدس، سفر تثنیه، باب۶، آیه۸.
۳. کتاب مقدس، سفر تثنیه، باب۱۱، آیه۱۸.
۴. دانش‌نامه جودائیکا، ذیل «تعویذ» و «عصابه».
۵. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ذیل «تعویذ» و «عصابه»، ترجمه عبدالله شیبانی، چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
۶. دانش‌نامه دین و اخلاق.
۷. Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
۸. بیرونی، ابوریحان، الآثار‌الباقیة، ص۲۲۹، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
۹. قزوینی، زکریا بن محمد، عجائب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات، ص۸۳، بیروت: دارالشرق العربی.
۱۰. ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۲۶، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
۱۱. ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۵۲، پانویس۱، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
۱۲. ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۰۱، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
۱۳. ماسه، هانری، ممعتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۲۷.
۱۴. لایارد، اوستن هنری، سفرنامه لایارد، ص۱۰۰.
۱۵. الیاده، میرچا، دایرة‌المعارف دین.
۱۶. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، ذیل «نفر».    
۱۷. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۱، ص۵۴، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۱۸. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۲۲۶.    
۱۹. الألوسی، شهاب الدین، تفسیر روح‌المعانی، ج۸، ص۲۲۶.    
۲۰. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۱، ص۵۴، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۲۱. جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، ج۶، ص۴۲۸، چاپ عبدالسلام محمدهارون.    
۲۲. جن/سوره۷۲، آیه۶.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، ج۲۳، ص۶۵۴.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۴۶.    
۲۵. ابن سینا، حسین بن عبدالله، کنوز المعزمین، ص۷۹.    
۲۶. ابن ماجه، ابو عبدالله محمد، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۲۱۱۶۳.    
۲۷. ابن ماجه، ابو عبدالله محمد، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۶.    
۲۸. ابو داوود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۱۵، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید.    
۲۹. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۳۹۸.    
۳۰. ابن سینا، حسین بن عبدالله، کنوزالمعزمین، ص۷۱.    
۳۱. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».
۳۲. جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، ج۴، ص۳۴۹، چاپ عبدالسلام محمدهارون.    
۳۳. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۱، ص۵۴، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۳۴. دانش‌نامه دین و اخلاق.
۳۵. احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۶۷، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی.
۳۶. افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان شرقی، ج۲، ص۸۶۴.
۳۷. ملا، عبدالکریم، المعلقات الشعبیة، ص۱۲۳ـ۱۴۲.
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴.    
۳۹. هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ص۱۵۸.
۴۰. ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ج۲، ص۱۲۸، ترجمه مهدی روشن ضمیر.
۴۱. لانتیه، ژاک، دهکده‌های جادو، ص۲۹۵، ترجمه مصطفی زنجانی.
۴۲. حاج کاظم یزدانی، حسین‌علی، صحنه‌های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان، ص۸۴.
۴۳. دانش‌نامه آمریکانا.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تعویذ»، شماره۵۹۹۸.    




جعبه ابزار