تات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تات، نام گروههایی پراکنده در نواحی شمالی
ایران و کوهستانهای
قفقاز و شهرهای جمهوریهای
آذربایجان و
داغستان میباشد. واژۀ تات را مردم ترکزبان به همسایگان غیرترک خود اطلاق میکردند.
برخی تات را مترادف تازیک و تاجیک (یعنی فارسیزبان) دانستهاند.
در بعضی منابع نیز به کاربرد واژۀ تات به معنای اتباع و رعایا در سنگنوشتههای کتیبۀ اورخون ــ برجامانده از سدۀ۲م در
مغولستان ــ به عنوان کهنترین سند مکتوب اشاره شده است و آن را معادل اصطلاح تاجیک (غیرترک) دانستهاند.
شدر اساساً تات را واژهای بیمعنا و اسم صوت میداند که ترکها برای تحقیر و استخفاف غیرترکها از آن استفاده میکردند.
کهنترین فرهنگی که این واژه را با معنایش آورده، دیوان لغات الترک است (تألیف: سدۀ ۵ق) که در آن تات یا تَتْ به معنای ایرانی، فارسی و فارسیزبان آریایینژاد و کافر اویغوری آمده است.
سومر به استعمال تات به معنای فارسیزبان و متضاد واژۀ ترک از زمان
صفویه به بعد در متون و کتابهای تاریخی آن دوره اشاره میکند.
برخی دیگر تات را واژهای ایرانی و برابر با تاجیک و تازیک (عرب)، و
مشتق از یک ریشه و به معنای بیگانه و غیرایرانی دانستهاند
(تاجیک به معنای ترک و بیگانه در زبانها و گویشهای ارمنی و کردی) که پس از درآمیختن ترکهای آلتایی با فارسیزبانان ماوراءالنهر، ترکها این واژه را که تحول معنایی پیدا کرده بود، به معنای غیرترک، ایرانی و فارسیزبان به کار بردند.
هنینگ و مارکوارت تات را بخشی از واژۀ تاجیک ترکی میدانند: تات (= زیردست) + چیک (نشانۀ تصغیر ترکی) و معنای آن را «زیردست کوچک» آوردهاند.
خانیکوف نیز تات را صورت مختصر تاجیک میداند که مردمان
باختر، در شمال غربی ایران، بومیان تحت استیلای ترکان را به آن نام میخواندند.
برخی پژوهشگران متأخر نظرات محققان را دربارۀ ریشهشناسی تات باطل، و آن را در اصل چینی و مأخوذ از واژگان تاه، توه، تاغ، توخ، تاخی و توخی که در اصل برگرفته از «تخار» است، میدانند.
این نظریه به سبب فقدان اسناد و مدارک علمیِ دقیق، قابل تأمل است.
تات در برخی منابع نیز به معنای مردم کشاورز یکجانشین و تخته قاپو شدۀ ایرانی آمده است.
بارتولد در تاریخ ترکهای آسیای مرکزی به ترکمنهای
آسیای میانه اشاره میکند که کشاورزان اسکان یافته و ساکنان خیوه را تات مینامیدند. او تات را به معنای مردمانی که مانند ایرانیان و اویغوریان دارای فرهنگ یکجانشینی هستند، میآورد.
کارنگ در بررسی گویش و برخی ترانهها و ضربالمثلهای مردم آذربایجان، تات را به معنای مردِ آبادینشین و زراعتپیشه، باسواد و اهل کتاب و شهریگر آورده است.
برخی تاتها را ایرانیهایی میدانند که در جنوب ایران و منطقۀ
فارس میزیستند و در اواخر
حکومت ساسانیان، برای دفاع از سرحدات شمالی به نواحی شمال و شمال شرقی و غربی ایران و قفقاز کوچانده شدند. باکیخانف ضمن اشاره به این نکته، علت کوچ آنها را به داغستان و شروان خرابی فارس دانسته است. همو تمامی اهالی قبه،
باکو، شروان، طبرسران در ناحیۀ قفقاز را که به
زبان تاتی صحبت میکنند، ایرانی زبانهای اهل فارس میداند.
این مهاجران ایرانی از زمانهای کهن تا به امروز در منطقۀ قفقاز در محدودههای شبهجزیرۀ آبشوران و قصبههای آن و نواحی دامنههای کوههای خیزین، سیازان، قوناق کند (قوناخکند)، دَوهچی، افروجا، چیچی، قوبه (قبّه)، شماخی و باکو در جمهوری آذربایجان، و شهرهای دربند، مخاچ قلعه، بویناکسک (بویناک) در جمهوری داغستان، و شهرهای نالْچیک و گروزنی در چچن پراکندهاند.
تاتهای حوزۀ قفقاز را یکی از ۲۶ قوم کهنی میدانند که از دیرباز با اقوام دیگر همزیستی داشتند.
تاتهای ایران در
سراب،
اردبیل، نواحی رودخانۀ ارس، شاهرود خلخال، رودبار زیتون و الموت، بلوکهای رامند، زهرا و دشتابی و اشتهارد
قزوین، مناطق دامنۀ
دماوند،
مازندران، استراباد،
بجنورد و شمال غربی
خراسان و اطراف
همدان زندگی میکنند.
جمعیت تاتها از ۳ گروه
مسلمان،
یهودی و
مسیحی تشکیل شده است. تاتهای ساکن ایران بیشتر مسلمان هستند. برخی از رفتارها و آداب و باورهای تاتهای مراغی رودبار الموت را شبیه رفتارهای
زردشتیان و
مزدکیان دانستهاند.
در میان تاتهای کوچنده به نواحی قفقاز گروهی ارمنی و یهودی نیز وجود داشتهاند.
این تاتها را که بیشتر در شهرها و روستاهای آذربایجان ساکن هستند، «جهور، جفود» (= یهود، یهودی کوهنشین) نامیدهاند. تاتهای مسلمان نیز بیشتر در داغستان زندگی میکنند.
به گزارش ارانسکی جمعیت تاتهای یهودی حوزۀ قفقاز در ۱۳۰۵ش/۱۹۲۶م، ۲۶هزارتن بودهاست.
تا قبل از ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹م تاتهای یهودی و ارمنی را از دیگر یهودیها و ارمنیها متمایز، و جداگانه سرشماری میکردند. در آمار سرشماری همان
سال، ۳۵۷‘۸ نفر کل جمعیت یهودیهای تات و غیرتات در یک فهرست آمده است.
از آن سال به بعد دیگر آمار تفکیک شدهای از گروههای مذهبی تات دردست نیست. برای جمعیت تاتهای ایران نیز نمیتوان آمار مشخصی داد.
تاتها به سبب نزدیکی و همسایگی با دیگر اقوام بهتدریج
فرهنگ و زبان مادری خود را از دست دادهاند و فرهنگ و زبان اقوام
همسایه را که اکثریت دارند، گرفتهاند. از اینرو، آمار جمعیت آنها نسبت به سالهای پیش کاهش چشمگیری را نشان میدهد. مثلاً تاتهای قفقاز ساکن در میان روسها و آذربایجانیها معمولاً خود را روس یا آذربایجانی مینامند
و تاتهای همسایۀ ترکزبانان ایران که امروزه به
زبان ترکی صحبت میکنند، گاهی خود را ترک مینامند.
تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تاتها در تابعیت کامل شوروی بودند و در مشاغل مختلفی به کار میپرداختند. تاتهای یهودی بیشتر کشاورز بودند و تاتهای مسلمان و
ارمنی نیز در نواحی نفتخیز آذربایجان مانند
باکو و شبهجزیرۀ آبشوران به کارگری اشتغال داشتند. زنان تاتی نیز برای کمک به درآمد خانواده در بیرون از خانه کار میکردند.
(۱) آل احمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲) آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳) ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴) استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵) اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۶) اورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنههای جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۸) بارتولد، و و، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۹) باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
(۱۰) بهـار، محمدتقـی، سبکشناسـی، تهـران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
(۱۱) دانشنامه.
(۱۲) دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۳) ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۱۴) رابینو، ﻫ ل، مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۵) رضا، عنایتاللٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۶) سانسون، مارتین، سفرنامه، ترجمۀ تقیتفضلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۷) سپهـر، محمدتقـی، ناسخالتواریخ، به کوشش محمدباقـر بهبودی، تهران، ۱۳۸۵ق.
(۱۸) ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۱۹) ستوده، منوچهر، مقدمه بر «رسالۀ لغات فرس قدیم اهالی رامند»، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۴ش، ج ۳.
(۲۰) سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۱)
سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۲) رامپوری، غیاثالدین محمد، غیاثاللغات، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۳) فیضی سرهندی، اللهداد، مدار الافاضل، به کوشش محمدباقر، لاهور، ۱۳۳۷ش.
(۲۴) کارنگ، عبدالعلی، تاتی و هرزنی، تبریز، ۱۳۳۳ش.
(۲۵) کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۶) دهخدا، علیاکبر، لغتنامۀ دهخدا.
(۲۷) محیط طباطبایی، محمد، «دربارۀ لفظ تاجیک و تات»، آینده، تهران، ۱۳۶۵ش، س ۱۲، شم ۷-۸.
(۲۸) معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع محمدبن خلف تبریزی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۹) مینورسکی، و، تاریخ شروان و دربند، ترجمۀ محسن خادم، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۳۰) ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) ورجاوند، پرویز، سرزمین قزوین، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۲) هدایت، رضاقلی، سفارتنامۀ خوارزم، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳۳) Akiner، Sh، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
(۳۴) Bazin، M، Le Tâlech، Paris، ۱۹۸۰.
(۳۵) EI۲.
(۳۶) Field، H، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
(۳۷) Ivanow، W،» The Dialect of Gozärkhon in Alamut «، Acta Orientalia، Leiden، ۱۹۳۱، vol IX.
(۳۸) Yar-Shater، E، A Grammar of Southern Tati Dialects، Paris، ۱۹۶۹.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تات»، شماره۵۶۴۰.