• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تابعین در طول تاریخ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جایگاه و قداست تابعین در طول تاریخ بافراز نشیب همراه بوده است.

فهرست مندرجات

۱ - جایگاه تابعین در طول تاریخ
       ۱.۱ - تعمیم فضیلت تابعین
       ۱.۲ - نخبه بودن شرط دوم تابعی بودن
       ۱.۳ - تعبیر اهل العلم من التابعین
       ۱.۴ - تعدیل جمعی تابعین
       ۱.۵ - اشکال ذهبی بر روایت
       ۱.۶ - بیان حاکم نیشابوری
       ۱.۷ - تاثیر برخی ویژگیهای اعتقادی
       ۱.۸ - ناهمسانی منابع رجالی درباره قدریه
       ۱.۹ - عبارت بغدادی درباره فضیلت تابعین
۲ - حجیت اقوال تابعین
       ۲.۱ - نقد بر ابو‌حنیفه
       ۲.۲ - عدم جواز خروج از اقوال تابعین در بین متقدمین
       ۲.۳ - تضعیف حجیت قول تابعین
       ۲.۴ - بازنگری لیث‌بن‌سعد به منابع سنت
       ۲.۵ - حدیث محوری شافعی و احمد‌بن‌حنبل
       ۲.۶ - عملکرد فقیهان حنفی
       ۲.۷ - اهمیت‌فتاوای تابعین برای نویسندگان اما‌می
       ۲.۸ - نمونه‌های نایاب فتاوای تابعین در برخی آثار
۳ - دوام جایگاه معنوی تابعین
       ۳.۱ - کرامات تابعین در فرهنگ و آثار اسلامی
       ۳.۲ - جایگاه تابعین نزد امامیه
       ۳.۳ - تابعین از دیدگاه قاضی نورالله شوشتری
       ۳.۴ - نظر اباضیه نسبت به تابعین
۴ - تابعین به مثابۀ سلف
       ۴.۱ - نقش تاریخ فرهنگی جهان اسلام در تقدیس تابعین
۵ - فهرست منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع


با آن‌که تعبیر تابعین در عصر خود ‌تابعین برای اشاره به این گروه کاربرد نداشته، یا دست‌کم اختصاص به آنان بود، این پرسش همچنان در میان است که آیا تابعین آن جایگاه ویژه‌ای را که در دوره‌های پسین یافته‌اند، در عصر خود نیز داشته‌اند؟ چنین می‌نماید که ‌هالۀ قداست در پیرامون تابعین امری برخاسته از تلقیهای پسین در‌بارۀ آنان بوده باشد.
آموزشها و گفت‌وگوهایی که از عصر تابعین به‌ثبت رسیده است، نیز در برآیند نشان از آن دارد که‌ نگرش آنان به ‌تعالیم نسل خود، نگرشی‌عادی و غیر‌ویژه بوده است.
روشن است برای نسلی که عموم عالمانش شرف صحبت صحابه را داشته‌اند، و حتیٰ تا اواخر سدۀ نخست هجری همچنان شماری از صحابه نیز در میان آنان ‌می‌زیسته‌اند، برخورداری از شرف صحبت صحابه، امتیاز ویژه‌ای نبوده است که آنان را از گروهی دیگر متمایز سازد.
این امتیاز زمانی معنا ‌می‌یابد که صحابه در میان نباشند و شمار کسانی که صحابه را درک کرده‌اند نیز روی به نقصان نهاده باشد؛ این امری است که در عصر اتباع تابعین ‌می‌توان وقوع آن را انتظار داشت.

۱.۱ - تعمیم فضیلت تابعین

با توجه به آیه ۱۰۰ از سوره توبه، باید گفت که از همان عصر تابعین، این بحث در میان بوده است که رضای الاهی چه طیفی از متعلقان به طبقۀ تابعین را شامل خواهد شد.
در آن عصر دیدگا‌ههایی انتقادی وجود داشت که در برخی از گزارشها بازتاب یافته است و نشان ‌می‌دهد که نزد متقدمان، رضای‌ الاهی با تعمیم‌ مطلق نسبت به‌ یک‌ طبقه، از آیه فهمیده ‌نمی‌شده‌ است.
از جمله‌ باید‌ به ‌توضیحی از محمد‌بن‌کعب‌قرظی (د ۱۲۰ق/ ۷۳۸م) اشاره کرد، مبنی بر این‌که خداوند شرطی را برای تابعین به میان آورده که رضای خود از آنان را به «احسان» منوط ساخته است؛ از میان تابعین کسانی مشمول رضا و رحمت الاهی‌اند که در اعمال حسنه به صحابه اقتدا نموده باشند.
[۱] علی ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۵۵، ص۱۴۷، به کوشش علی شیری‌، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
[۲] سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۲۷۲، بیروت، ۱۹۹۳م.

در برخی منابع، قید احسان، نه شرط، بلکه وصف برای تابعین شمرده شده است.
[۳] محمد مفید، الافصاح، ج۱، ص۸۲، قم، ۱۴۱۲ق.


۱.۲ - نخبه بودن شرط دوم تابعی بودن

افزون بر شرط یاد‌شده در آیه، چنان‌که در بحث مربوط به فرایند شکل‌گیری مفهوم اشاره شد، تعلق به طیف نخبگان جامعه در معنای تاریخی تابعین نهفته است و در طی نسلهای گوناگون، عملاً چنیـن نبوده است که افـرادی به دور از علم و فرهنگ را ــ به‌صرف لقاء یا صحبت با صحابی ــ در شمار‌تابعین جای داده باشند.
در تأیید شرط یاد شده، باید توجه کرد که بسیاری از امیران، سرداران و شخصیتهای اجتماعی عصر تابعین، با آن‌که به لحاظ سیاسی و اجتماعی برای مورخان شناخته شده‌اند، هیچ‌گاه در کتب رجالی در ردیف تابعین جای نگرفته‌اند.
البته شرط نخبه بودن، در تعاریف معمول ارائه شده از تابعی مطرح نگشته، و همین امر موجب شده است تا برخی از متأخران، طیف وسیعی از مسلمانان را که در نسل پس از صحابه ‌می‌زیسته‌اند، در سراسر سرزمینهای اسلامی، به صرف درک صحابه به هر عنوان در شمار تابعین انگارند و تنها یادآور شوند که به دلیل اهمیت نداشتن برای نسلهای پسین، بسیاری از آنان در کتب رجالی شناسانده نشده‌اند.

۱.۳ - تعبیر اهل العلم من التابعین

تعبیر رایج «اهل العلم من التابعین» که به خصوص ترمذی در کتاب السنن بارها از آن استفاده کرده، نه ناظر به اهل علم به معنای وسیع آن، بلکه مشخصاً ناظر به فقیهان است و در همۀ موارد استعمال، فتوایی فقهی از آنان نقل شده است.
[۴] ترمذی، محمد ترمـذی، السنن‌ ، ج۱، ص۱۲۵ ، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
[۵] ترمذی، محمد ترمـذی، السنن‌، ، ج۱، ص۱۲۵ ،به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.


۱.۴ - تعدیل جمعی تابعین

با تکیه بر ستایشهای جمعی مربوط به تابعین ــ اعم از آیات و روایات ــ در مباحث رجالی، گرایش به تعدیل جمعی و پرهیز از جرح تابعین دیده ‌می‌شود.
از جمله باید به توضیح سلیمان بن خلف باجی اشاره کرد که در سخن از فردی از تابعین، یادآور ‌می‌شود که «او از تابعین است و) از همین رو (دربارۀ وثاقتش پرسشی نباید کرد».
[۶] سلیمان باجی، التعدیل و الجرح، ج۲، ص۷۱۶، به کوشش ابولبابه حسین، ریاض، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.

ذهبی نیز در بیانی، یادآور شده است که وضعیت تابعین چنان است که گویی نزد آنان دروغ به عمد دیده ‌نمی‌شود.
[۷] محمد ذهبی‌، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا‌یوجب ردهم، ج۱، ص۲۴-۲۵، به کوشش محمد ابراهیم موصلی، بیروت، ۱۹۹۲م.


۱.۵ - اشکال ذهبی بر روایت

ذهبی در ادامۀ سخن خود، برای آن‌که راهی را برای نقد تابعین بگشاید، بدون آن‌که در اصل صداقت آنان تجدید‌نظر کند، تمام اشکال را به غلط و وهم عارض بر روایت باز‌می‌گرداند که از نظر او در‌بارۀ تابعین رخ دادنی است.
او سپس بر این پایه تابعین را از نظر پذیرش روایت به ۳ گروه تقسیم کرده است: آن‌که خطای او نادر است و باید بر روایاتش اعتماد کرد، آن‌که خطای او متعدد است، اما به دانش نام‌آور است و نزد برخی حدیث او شایستۀ نقل و عمل بدان است، آن‌که خطای او فاحش و انفراد او در روایت بسیار است و نباید به حدیث او استناد کرد.
وی ‌می‌افزاید که گروه سوم در میان مهتران تابعین دیده ‌نمی‌شود و تنها در میان کهتران یافتنی است.
[۸] محمد ذهبی‌، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا‌یوجب ردهم، ج۱، ص۲۴-۲۵، به کوشش محمد ابراهیم موصلی، بیروت، ۱۹۹۲م.


۱.۶ - بیان حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری نیز در یادداشتی، به شماری از تابعین اشاره ‌می‌کند که روایات آنان صحیح شمرده نشده است؛ اما او توضیح داده که نقد وارد بر روایات، نه ناظر به شخصیت تابعین، بلکه ناظر به فساد طریق روایی آنان است.
[۹] محمد حاکم‌ نیشابوری، معرفة علوم‌ الحدیث‌، ج۱، ص۲۵۵، به‌کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.

زین‌الدین عراقی به صراحت یادآور ‌می‌شود که عدالت شرط شمرده شدن کسی به عنوان تابعی نیست و آیۀ ۱۰۰ سوره توبه نیز بر عدالت عام تابعین و ضرورت چنین شرطی دلالت ندارد؛ از همین رو عالمان رجال، غیر ثقات را نیز در کنار ثقات، در شمار تابعین جای داده‌اند.
[۱۰] سیوطی، تدریب‌ الراوی، ج۲، ص۲۳۵، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، قاهره‌، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۶م‌.


۱.۷ - تاثیر برخی ویژگیهای اعتقادی

به هر روی، باید توجه داشت که برخی ویژگیهای اعتقادی ‌می‌تواند زمینه‌ساز آن شود تا نام کسانی در کنار تابعین جای نگیرد.
در منابع رجالی متقدم، مانند طبقات ابن‌سعد، ارجاء بدعتی تلقی نشده است که شخصیت فرد را خدشه‌دار سازد و با تابعی بودن او ناسازگار باشد.
از همین‌رو، بارها نام رجال مرجئه از سرزمینهای‌مختلف، مانند حسن ‌بن محمد بن حنفیه، ‌ سعید بن جبیر و طلق بن حبیب در ردیف تابعین آمده است.
[۱۱] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۵، ص۳۲۸ ، بیروت، دارصادر‌ .
[۱۲] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرىرر ، ج۶، ص۲۵۶ ، بیروت، دارصادر‌ .

[۱۳] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۷، ص۲۲۷ ، بیروت، دارصادر‌ .
[۱۴] احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۳۹۵، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۵] احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۴۸۲، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.

تشیع نیز در همۀ سطوح موجب چنین اخلالی نمی‌شده، و بنابراین، مانع از آن نبوده است تا نام کسانی چون حارث اعور، کمیل‌بن‌زیاد و حجر ابن عدی در شمار تابعین ذکر گردد.
[۱۶] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۶، ص ۱۶۸ ، بیروت، دارصادر‌
[۱۷] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۶، ص ۱۷۹ ، بیروت، دارصادر‌
[۱۸] محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج ۶، ص ۲۱۷ ، بیروت، دارصادر‌
[۱۹] احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۲، ص۲۲۹، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.


۱.۸ - ناهمسانی منابع رجالی درباره قدریه

دربارۀ قَدَریه ، ناهمسانی میان منابع رجالی وجود دارد که نشان از تلقی متفاوت آن‌ها دربارۀ سنگین بودن بدعت قدر است؛ معبد جهنی به عنوان پیشوای قدر در بصره ، از سوی ابن‌سعد به هیچ‌روی در شمار تابعین نیامده است، در حالی که عجلی
[۲۰] احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۲۸۶، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و دارقطنی
[۲۱] علی دارقطنی، السنن، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
او را به صراحت از تابعین شمرده‌اند.
از اظهار نظر ابن حجر دربارۀ معبد جهنی آشکار است که او عبارت عجلی دربارۀ تابعی بودن او را ناظر به فردی همنام و نه معبد جهنی قائل به قدر دانسته است
[۲۲] احمد ابن حجر عسقلانی‌، الاصابة ، ج۶، ص۲۸۷ ، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق
، اما سخن دارقطنی بدین‌گونه توجیه‌پذیر نیست.
عباد‌بن‌صهیب از رجال قدریه را نیز ابن‌سعد به اعتبار سابقه‌اش در نقل سنت آورده، و سپس به گرایش او به قدر و متروک شدنش اشاره کرده است.
از شخصیتی چون غیلان دمشقی ، از آن روی که به «قدر» و «سیف» هم‌زمان گرایش داشته، هرگز به عنوان تابعی یاد نشده است.
گروه دیگری که رجالیان بدون استثنا، سیاست یاد نکردن در شمار تابعین را دربارۀ آنان اتخاذ کرده‌اند، فرق گوناگون مُحَکّمه هستند؛ با آن‌که شماری از رجال متقدم محکمه به لحاظ صحبت با صحابه می‌بایست تابعی شمرده شوند، اما در عمل به عنوان تابعی شناخته نشده‌اند.
از این شمار ‌می‌توان به کسانی چون عروة‌بنادیه ، مرداس بن ادیه ، نافع‌بن‌ازرق، نجدة‌بن‌عامر و عبدالله ابن کواء اشاره کرد که صحبت کسانی چون حضرت علی‌- علیه‌السلام- و ابن عباس را درک کرده‌اند.

۱.۹ - عبارت بغدادی درباره فضیلت تابعین

بغدادی در گزارش فشرده‌ای که از باورهای اصلی اهل سنت و جماعت به دست داده، پس از باورهای مربوط به صحابه، روی به تابعین آورده است؛ عبارت وی دربارۀ فضیلت تابعین احتیاط‌آمیز است و از آن، ‌تنها موالات مشروط تابعین ــ به‌شرط دوری از عقاید بدعت‌آمیزی که فهرستی از آن‌ها را به دست داده است ــ بر ‌می‌آید.
[۲۳] عبدالقاهر بغدادی، الفرق‌ بین‌ الفرق‌ ، ص ۳۱۹-۳۲۰ ، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/۱۹۹۴م‌

چنین ‌می‌نماید که بعدها بازنگریهای ذهبی دربارۀ بدعت و درجه‌بندی آن، و سامان‌دهی او به نقش عقیده در نقد رجالی، توانسته است تا کسانی چون ابوبلال مرداس بن ادیه از سران محکمه،
[۲۴] محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۴، ص۸۸، به‌کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
و جعد‌بن‌درهم از سران قدریه
[۲۵] محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۱، ص۳۹۹، به‌کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
را از تابعین شمارد.


برای متأخران تابعین که امکان دیدار صحابه برای ایشان به کمترین حد رسیده است و بیش‌تر آنچه را که آموخته‌اند، به تابعین پیشین مرهون‌اند، مسئلۀ «حجیت اقوال تابعین» حیثیتی بسیار مهم‌تر از نسل میانی تابعین داشته است. ‌می‌توان انتظار داشت که این مسئله در سرزمینهای مختلف جهان اسلام مطرح بوده باشد، اما بیشترین نمود آن در بصره دیده شده است.
در پی‌جویی از نخستین شخصیتهایی که به روشنی مسئلۀ حجیت را مطرح ساخته، و آن را در صفحات تاریخ به ثبت رسانده‌اند، به تصریح احمد بن حنبل، نخستین کس قتادة بن دعامه (د ۱۱۸ق) است.
[۲۶] سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۲۲، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.

اگرچه احمد بن حنبل توضیح کافی دربارۀ جزئیات نظریۀ او به دست نداده، اما روایتی دیگر از قتاده در تفسیر آیۀ ۱۰۰ سورۀ توبه، مسئله را روشن‌تر ساخته است.
به باور قتاده، آیۀ شریفه نوعی تأیید جمعی بر تابعین دارد و آنان را از هر گونه طعن بری ساخته است.
[۲۷] عبدالرحمان ابن ابی حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/۱۹۵۲م‌.

بنابر‌این، نباید دیدگاه قتاده دربارۀ اقوال تابعین، با نظریۀ دیگری مقایسه شود، مبنی بر این‌که جمع صالحان (مسلمانان) در صورت فقدان مسئله‌ای در کتاب و سنت اگر بر امری اجماع کنند، حجت خواهد بود؛ نظریه‌ای که‌اندکی پیش از قتاده، مسیب‌بن‌رافع، تابعی بصره (د ۱۰۵ق)، به آن اشاره کرده است.
[۲۸] عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۴۸- ۴۹ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.


۲.۱ - نقد بر ابو‌حنیفه

به هر تقدیر، یک نسل پس از قتاده، ابوحنیفه در شرایطی مذهب فقهی خود را سامان داده که در محافل رقیب، نوعی حجیت برای اقوال تابعین پذیرفته بوده، و وی به سبب عدم پای‌بندی بدان نقد ‌می‌شده است.
[۲۹] حسین صیمری، اخبار ابی‌حنیفة و اصحابه‌، ج۱، ص۲۴، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
[۳۰] یوسف ابن‌ عبـدالبر ‌، الانتقاء من‌ فضائل‌ الثلاثة الائمة الفقهاء، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.

چه در گزارشهایی که در‌بارۀ شیوۀ فقهی ابوحنیفه به دست داده شده، و چه بر پایۀ مسانید او و کتب الآثار شاگردان وی، ابوحنیفه به آراء تابعین توجه داشته، و مطالعۀ آن‌ها را همواره سودمند ‌می‌انگاشته است.
اینکه او خود را مأخوذ به اقوال تابعین نمی‌دیده، و در پاسخ انتقاد، خود را مجتهدی همچون تابعین ‌می‌شمرده است، حکایت از آن دارد که ابوحنیفه با تکیه بر اجتهاد شخصی خود، خروج از تما‌می ‌اقوال تابعین و احداث قول جدید را بر خود روا ‌می‌شمرده‌ است.

۲.۲ - عدم جواز خروج از اقوال تابعین در بین متقدمین

این برداشت دربارۀ روش ابوحنیفه، در کنار متون برجای مانده از معاصران اصحاب حدیث وی، مانند اوزاعی و اندکی متأخرتر مالک، نشان از آن دارد که عالمان متقدم اصحاب حدیث خروج از اقوال تابعین را بر خود روا ‌نمی‌شمرده‌اند؛ به هر تقدیر، آنان نیز به خوبی توجه داشته‌اند که اختلاف فتاوی میان تابعین بسیار، و حجت شمردن اقوال تابعین به گونۀ جزئی و ثبوتی ناممکن بوده است.
بخش مهمی ‌از آنچه دربارۀ تابعین مورد توجه عالمان اصحاب حدیث بوده، «بلاغاتی» است که به سیرۀ عملی صحابه و تابعین، به صورت جمعی اشاره دارد و نام افراد و اختلافات فتوایی در آن مطرح نیست.
موارد متعددی از این بلاغات در آثاری چون کتاب السیر اوزاعی و موطأ مالک مورد استناد قرار گرفته است.
این بلاغات با قالبهای متنوعی چون «هذا ما علیه المسلمون...»، «بلغنا کذا»، یا «کانوا یفعلون کذا» بیان شده است.
[۳۱] مالک‌بن‌انس‌، «رسالة الی‌ لیث‌ بن‌ سعد»، ج۱، ص۵۰۰، ضمن‌ همان اثر.

در همان اوان، چنین برداشتی وجود داشت که آنچه از صحابه فرارسد، سنت نبوی است و آنچه از تابعین فرا رسد، «اثر»، و جز آن بدعت است.
این باور گاه حدیثی نبوی پنداشته شده است،
[۳۲] شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ج۴، ص۱۰۲، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
اما به وضوح در آموزه‌های اتباع تابعین دیده ‌می‌شود.
[۳۳] عبدالله دارمی‌، السنن‌، ج۱، ص۱۶۰، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.


۲.۳ - تضعیف حجیت قول تابعین

در نیمۀ اخیر سدۀ ۲ق، گامهای مهمی‌در جهت تضعیف حجیت قول تابعین برداشته شد.
آن بخش از این فعالیت که در محافل اصحاب رأی صورت گرفت، ادامۀ ‌اندیشۀ ابوحنیفه بود و اساس «اثر» بودن اقوال تابعین از سوی ادامه‌دهندگان افکار او، چون قاضی ابویوسف پی گرفته شد.
[۳۴] عثمان دارمی‌، ‌ الرد علی‌ بشر المریسی‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.


۲.۴ - بازنگری لیث‌بن‌سعد به منابع سنت

اما در حوزۀ اصحاب حدیث، لیث‌بن‌سعد به بازنگری منابع سنت پرداخت و به شدت حجیت اقوال تابعین و نیز بلاغات را به نقد گرفت و به ضرورت استناد به حدیث تأکید کرد.
[۳۵] لیث‌ بن‌ سعد، «رسالة الی‌ مالک‌ بن‌ انس‌»، ج۱، ص۴۸۹، ضمن ‌ج ۴ تاریخ یحیی بن معین، روایت دوری، به‌کوشش‌احمد محمد نور سیف، مکه، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.

اوج این حرکت شافعی است که در پایان سده، با ارائۀ تعریفی‌ مُضَیق‌ از سنت و با تکیه‌ بر حدیث‌ به‌ عنوان‌ آیینۀ آن‌، به‌ شیوۀ فقیهان‌ پیشین‌ چون‌ مالک‌ و اوزاعی‌ در تقلید صحابه‌ و تابعین، و گاه‌ ترجیح‌ نهادن‌ اقوال‌ منقول‌ از آنان‌ بر احادیث‌ مرفوع‌ تاخته‌ است.
[۳۶] محمد شافعی‌، الام‌ ، ج۷، ص ۲۹۸ ، بیروت‌، دارالمعرفه .


۲.۵ - حدیث محوری شافعی و احمد‌بن‌حنبل

با وجود اختلافات مبنایی میان شافعی و احمد‌بن‌حنبل، احمد در این حدیث محوری با شافعی همراه است و همین امر موضع او در قبال اقوال تابعین را کاملاً به شافعی نزدیک ساخته است.
وی در همین راستا، در یکی از اشارات خود نقش تابعین را تنها به عنوان انتقال‌دهندۀ آموزه‌های دینی از اصحاب پیامبر - صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- به نسلهای پس از خود تأیید کرده، و بزرگ داشته است.
[۳۷] عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، ج۱، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ محمد بن‌ سعید قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.

ارج تابعین از اوایل سدۀ ۲ق روی به اوج نهاد، در اواسط سده به نقطۀ گردش خود رسید و در پایان سده، روی به کاستی نهاد.
از سدۀ ۳ق، ارج تابعین بیش‌تر نمادین بود، حجیت دیدگاههای آنان از بسیاری از حوزه‌های دانش رخت بر بسته بود، اما ستایش آنان به مثابۀ بزرگانی از سلف همچنان دوام یافت و روی به افزونی نهاد.
در اواسط سدۀ ۳ق، در ذکری همچون ‌صلوات، ‌ فرزند ‌احمد‌ بن‌ حنبل ــ که ‌خود از‌کاهندگان‌ ‌حجیت اقوال صحابه به شمار ‌می‌رفت ــ یاد تابعین را به یاد آل پیامبر و صحابۀ او افزود،
[۳۸] عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، ج۲، ص۶۴۸، به‌ کوشش‌ محمد بن‌ سعید قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
چیزی که در صلواتهای بعدی نیز گاه دیده ‌می‌شود
[۳۹] عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین، ج۳، ص۳۸۶، به کوشش ابراهیم‌ زیبق‌، بیروت، ۱۹۹۷م.
[۴۰] عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین، ج۴، ص۴۸۷، به کوشش ابراهیم‌ زیبق‌، بیروت، ۱۹۹۷م.
[۴۱] یحیى نووی ، شرح على صحیح مسلم ، ج۱، ص۳ ، بیر، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۴۲] ‌ج۱، ص ۴۱، مالک‌بن‌انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۴۳] ‌ج۱، ص ۵۶، مالک‌بن‌انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
[۴۴] معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۴۱۶، ضمیمۀ المصنف.
[۴۵] معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۴۲۶، ضمیمۀ المصنف.
[۴۶] عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص۱۶۲ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۴۷] عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۲۲۶ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۴۸] عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۲۲۸ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۴۹] محمد ترمـذی، السنن‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
[۵۰] محمد ترمـذی، السنن‌، ج۱، ص۱۳۲، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
[۵۱] علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ۲۹ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
[۵۲] علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ‌۶۷ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
[۵۳] علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ‌۲۱۰ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
[۵۴] احمد بیهقی، السنن الکبری ، ج ۱، ص۵۴ ، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۵۵] احمد بیهقی، السنن الکبری ، ج ۱، ص ۱۳۹ ، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
منابعی که به این فتاوا توجه کرده‌اند، آثاری تطبیقی از فقیهان صاحب اختیار و گاهی نوشته‌های پراکندۀ آنان است؛ این فتاوا به خصوص از آن حیث ‌می‌توانست برای اصحاب اختیار چون طبری و ابن‌خزیمه و ابن‌منذر مهم باشد که مبنایی برای «اختیار» و گزینشهای آنان بود.
[۵۶] محمد ابن خزیمه‌، الصحیح‌، ج۲، ص۳۳۷، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
[۵۷] محمد ابن خزیمه‌، الصحیح‌، ج۴، ص۱۵۶، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.


۲.۶ - عملکرد فقیهان حنفی

فقیهان حنفی ظاهراً برای آشنا کردن مخاطبان با فضای مناقشات به یادکرد تطبیقی فتاوا توجه داشته، و در این باره، به فتاوای تابعین نیز اهتمام داشته‌اند.
در میان حنفیه نیز این جریان از نخستین آثار مکتوب این ‌مذهب آغاز شده، و در طی سده‌های پسین، ‌کمابیش دوام داشته ‌است. ‌
[۵۸] احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۰۴، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
[۵۹] احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
[۶۰] احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۸۹، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
[۶۱] احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص۲۰ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
[۶۲] احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص‌۴۸ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
[۶۳] احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص ۶۷ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
[۶۴] محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۲۳، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
[۶۵] محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۳۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
[۶۶] محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۳۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
[۶۷] محمد سرخسی‌، المبسوط، ج۱، ص۱۴۱، قاهره‌، مطبعة الاستقامه‌.
[۶۸] محمد سرخسی‌، المبسوط، ج۲۴، ص۴۵، قاهره‌، مطبعة الاستقامه‌.


۲.۷ - اهمیت‌فتاوای تابعین برای نویسندگان اما‌می

برای نویسندگان اما‌می‌ فتاوای تابعین، به خصوص از آن نظر اهمیت داشت که مواضع مذهب آنان را از شذوذ خارج می‌ساخت و به پشتیبانی آن‌ها می‌پرداخت.
به این گروه باید البحر الزخار ابن‌مرتضی از عالمان زیدی، و المحلی اثر ابن حزم از عالمان ظاهری را افزود که دربردارندۀ دامنۀ وسیعی از فتاوای فقهی، از جمله مجموعۀ گسترده‌ای از فتاوی تابعین است.

۲.۸ - نمونه‌های نایاب فتاوای تابعین در برخی آثار

در پایان این بحث گفتنی است که افزون بر آثار فقه تطبیقی و کتب‌ حدیثی‌، ‌گاه در‌کتابهای ‌فقهی نوشته ‌شده از مذهب‌ خاص، مانند مسائل احمد اثر ابوداوود سجستانی و مختصر مزنی، و گاه در کتابهایی با موضوع کاملاً غیر فقهی مانند فتوح البلدان بلاذری و حیاة الحیوان دمیری، ‌می‌توان برخی از نمونه‌های نایاب فتاوای تابعین را بازجست
[۶۹] سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۴۶، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
[۷۰] سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۴۸، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
[۷۱] اسماعیل مزنی‌، «المختصر»، ج۱، ص۷۲، همراه‌ الام‌ شافعـی‌، بیروت‌، دارالمعرفـه‌.
[۷۲] اسماعیل مزنی‌، «المختصر»، ج۱، ص۲۲۴، همراه‌ الام‌ شافعـی‌، بیروت‌، دارالمعرفـه‌.
[۷۳] احمد بلاذری، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۴۳۴، به‌ کوشش‌ رضوان‌ محمد رضوان‌، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.
[۷۴] محمد دمیری، حیاة الحیوان‌ ، ج ۲، ص۶۲ ، قاهره‌، مکتبة مصطفی‌ البابی‌.



فارغ از فقه، دیدگاههای تفسیری تابعین، همواره در طی قرون مورد توجه مفسران بوده، و تا امروز از اهمیت آن کاسته نشده است.
آراء بزرگان تابعین در تفسیر آیات گوناگون قرآن را ‌می‌توان در خلال تفاسیر متنوع، به خصوص تفاسیر مأثور مانند تفسیر طبری، تفسیر ابن‌کثیر و الدر المنثور سیوطی باز یافت.
سخنان حکمت‌آموز و تعلیمات اخلاقی تابعین نیز همواره اهمیت خود را حفظ کرده، و در طی قرون متمادی، نوشته‌های مربوط به حوزۀ اخلاق ، ادب ، زهد و تصوف ، مشحون از آموزه‌های تابعین بوده است.

۳.۱ - کرامات تابعین در فرهنگ و آثار اسلامی

فارغ از آنچه یاد شد، تکیه بر بهترین بودن تابعین پس از صحابه از باورهای ماندگار در فرهنگ اسلا‌می بوده، و همواره در آثار متنوع در سده‌های گوناگون بازتاب داشته است.
[۷۵] عبدالکریم سمعانی‌، ادب‌ الاملاء و الاستملاء، ج۱، ص۱۷۴، به‌کوشش ماکس‌ وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
[۷۶] علی ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۴۳، ص۶۹، به کوشش علی شیری‌، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.

در روایاتی متعدد، به کرامات و مناقب تابعین نیز توجه شده، و یادکرد آنان به مثابۀ اولیا، بخش مهمی ‌از کتابهای مربوط، چون کرامات الاولیاء لالکایی ، حلیة الاولیاء ا بونعیم اصفهانی و جامع کرامات الاولیاء نبهانی را به خود اختصاص داده است.
[۷۷] هبةالله لالکایی، کرامات الاولیاء، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
[۷۸] هبةالله لالکایی، کرامات الاولیاء، ج۱، ص۱۹۵، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
[۷۹] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۷۹ ‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.
[۸۰] یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۱، ص۷۷، قاهره، ۱۳۲۹ق.
[۸۱] یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۱، ص۸۰، قاهره، ۱۳۲۹ق.

گاه در کتب حدیثی نیز بابی به عنوان فضایل تابعین گشوده شده است.
[۸۲] محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۴، ص۹۵، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۸۳] احمد ابن حجر عسقلانی‌، المطالب‌ العالیة، ج۴، ص۱۴۶، به‌ کوشش‌ حبیب‌الرحمان‌ اعظمی‌، کویت‌، ۱۳۹۳ق‌.

سعید بن اسد بن موسی (نیمۀ اول سدۀ ۳ق) کتابی در دو جزء، و قاضی ابن فُطیس قرطبی (د ۴۰۲ق) کتابی در ۷ جزء، هر دو با عنوان فضائل التابعین داشته‌اند.
[۸۴] محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۲۷۰، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
[۸۵] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۲۱۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
[۸۶] احمد ابن حجر عسقلانی‌، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱، ص۲۲۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۵ق‌.
[۸۷] محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۳۱۵، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.

ابوموسی مدینی (د ۵۸۱ق)، کتابی حدیثی با عنوان عوالی التابعین یا منتهی رغبات السامعین فی عوالی احادیث التابعین و اتباعهم تألیف کرده است که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ ظاهریه نگهداری می‌شود
[۸۸] ابوموسی مدینی، ج ۶، ص۳۰۷.

گزینشهایی از احادیث تابعین بر پایۀ درجۀ علو سند به صورت جزئی در رباعیات التابعین از ابوالمواهب ابن صصری (د ۵۸۶ق)
[۸۹] محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
[۹۰] محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۲۵۴، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
و اثری با همین نام از ابوموسی مدینی
[۹۱] ابوموسی مدینی، ج ۶، ص۳۰۶.
[۹۲] محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۲۱۲، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
شایان ذکرند.

۳.۲ - جایگاه تابعین نزد امامیه

دربارۀ جایگاه تابعین نزد امامیه ، باید اشاره کرد که تابعین به عنوان یک مفهوم رایج در میان اکثریت مسلمانان، نزد امامیه نیز کمابیش کاربرد یافته است؛ در آثار امامیه به وفور ‌می‌توان مواردی را یافت که اصطلاح تابعین برای اشاره به یک طبقه از عالمان به کار رفته است.
دیدگاه انتقادی امامیه نسبت به صحابه، پیشاپیش موضع آنان را نسبت به تابعین نیز آشکار ‌می‌سازد و ‌نمی‌توان انتظار داشت که در میان امامیه، دیدگاهی قدسی نسبت به تابعین وجود داشته باشد.
البته مواردی را در روایات امامیه ‌می‌توان یافت که بدون وارد شدن در مصادیق و با لحنی کلی، به فضیلت تابعین در کنار صحابه اشاره شده است.
[۹۳] محمد کلینی‌، الکافی‌، ج۲، ص۴۱، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، تهران‌، ۱۳۹۱ق.

گاه نیز روایاتی در منابع اما‌می دیده می‌شود که از نوعی طبقه‌بندی ارزشی درون تابعین سخن رفته است؛ به عنوان نمونه باید به حدیثی اشاره کرد، مبنی بر این‌که افضل تابعین آن است که به درگاه سلطان راه نجوید.
[۹۴] فضل‌الله راوندی، النوادر، ج۱، ص۱۵۹، نجف، ۱۳۷۰ق.

این حدیث با وجود کلیت، از نظر مصداق‌یابی تاریخی، به انتقاد آن دسته از تابعین پرداخته است که با دربار اموی رابطه‌ای صمیمانه داشته‌اند.

۳.۳ - تابعین از دیدگاه قاضی نورالله شوشتری

در سده‌های متأخر، از کوششهای جالب توجه باید به فصلی اشاره کرد که قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین، به ذکر تابعین اختصاص داده است.
وی در این فصل، آن گونه که انتظار ‌می‌رود از «مؤمنین» تابعین ــ با همان‌معنای اراده شده در کتاب ــ یاد کرده است و از همین رو بخش مهم رجال یاد شده در فهرست او، متقدمان شیعه از اصحاب حضرت علی - علیه‌السلام-‌اند.
افزون بر آن، برخی رجال مورد احترام امامیه چون سعید بن جبی ر نیز یاد شده‌اند.
[۹۵] نورالله ‌شوشتری، مجالس‌ المؤمنین‌، ج۱، ص۲۷۴، تهران‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.


۳.۴ - نظر اباضیه نسبت به تابعین

اباضیه نیز تابعین را به مثابۀ یک اصطلاح ناظر به طبقه به کار برده‌اند.
در برخی از رساله‌های متقدم، ‌ مانند نامه‌ای از منیر‌ ابن نیر جعلانی مربوط به حدود سال ۲۰۰ق، در تخطئۀ دیدگاههای فرق ضاله، اشاره شده است که بر آن دیدگاهها تأییدی از قرآن و مأثوری از پیامبر ، یا اقوالی از صحابه و تابعین نیست.
[۹۶] منیر بن نیر جعلانی، «سیرة»، ج۱، ص۲۴۷، ضمن ج۱ السیر و الجوابات.

شبیب بن عطیه (د ح۱۷۵ق) نیز جمعی از صحابه و تابعین را شرکت‌جویندگان در قتل عثمان معرفی کرده، و این امر را تأییدی بر صحت این اقدام شمرده است.
[۹۷] شبیب بن عطیۀ عمانی، «سیرة»، ج۱، ص۳۸۳، ضمن ج۲ السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.

در سده‌های متأخر، مانند آنچه در مجالس المؤمنین رخ داده، احمد‌بن‌سعید شماخی (د ۹۲۸ق‌)، نیز در کتابی که برای معرفی رجال اباضیه تدوین کرده، بخشی را به ذکر طبقۀ تابعین اختصاص داده است
[۹۸] احمد شماخی‌، السیر، ج۱، ص۶۴، به‌ کوشش‌ احمد بن‌ سعود سیابی‌، مسقط، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
و در این طبقه کسانی از متقدمان مُحَکّمه را یاد کرده است که با وجود تعلق به نسل تابعین، هرگز در کتب اهل سنت به عنوان تابعی شناخته نشده‌اند.
از آن جمله باید شخصیتهایی چون ابوبلال مرداس بن ادیه و برادرش عروة‌بن ادیه اشاره کرد که با وجود تعلق به نسلی پیش از عبدالله بن اباض ــ بنیان‌گذار اباضیه ــ از سوی‌ اباضیه مورد تأیید بوده ‌است.
در این فهرست نام دیگرانی از متقدمان محکمه، از اهل خروج چون مستورد بن عُلَّفه ، و حتی طیفی از اهل قعود چون فَروة بن نَوفل دیده نمی‌شود.


در منابع سده‌های پسین، مواضع تابعین در موضوعات گوناگون دینی به مثابۀ منبعی برای دست‌یابی به اسلام اصیل مورد توجه قرار گرفته، و همین امر طبقۀ تابعین و گرایشهای آنان را برای شخصیتهایی با گرایش سلفی در قرون مختلف اسلا‌می ‌پراهمیت ساخته است.
با اطمینان ‌می‌توان گفت: یکی از مهم‌ترین علل روی آوردن به آموزه‌های تابعین برای دست‌یابی به تعالیم اصیل اسلام در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی، وجود این باور است که پس از صحابه تابعین از خالص‌ترین تعالیم برخوردار بوده‌اند و آمیختگیهای معرفتی، یا گاه به تعبیر عالمان کهن بدعتهای نسلهای پسین به آموزه‌های آنان راه نداشته است.
این باور در صورتی قابل دفاع است که چنین امری مفروض باشد که تعالیم اسلا‌می‌به همان نسبت که از نظر نسلی از عصر پیامبر - صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- دورتر شده‌اند، همواره با تناسبی مستقیم از اصالت آن‌ها کاسته، و برآمیختگی آن‌ها افزوده شده است.
به‌هر روی، باید توجه داشت که این پیش‌فرض از همان عصر تابعین مخالفانی داشته، و برخی را باور آن بوده است که آموخته‌های سمعی تنها بخشی از معرفت دینی است و بهره‌گیری از ابزارهایی همچون عقل (با تعاریف متنوعی که از آن وجود دارد) و سامان‌دهی به آموزه‌ها برای دست‌یابی به قواعد، درک نسلهای پسین از آموزه‌های اصیل‌ دین را همواره تصحیح‌ ‌می‌کند و افزون ‌بر آن، زمینۀ‌ توسعۀ ‌معارف‌ دینـی ــ بدون آسیب رساندن‌ به‌ اصالت آن ــ را فراهـم ‌می‌سازد.
بنابر این، جدال همیشگی میان توسعه یا تضییق کاربرد خرد در حیطۀ معارف دینی، دربارۀ جایگاه تابعین نیز بار دیگر روی نموده، و خردگرایان را از باور به تقدس تابعین دور ساخته است.

۴.۱ - نقش تاریخ فرهنگی جهان اسلام در تقدیس تابعین

در واقع آنچه در دورۀ تابعین عملاً در تاریخ به وقوع پیوسته، و زمینۀ آن را فراهم ساخته است تا برای سلف‌گرایان ، تابعین به عنوان الگویی مناسب در باور و کردار دینی مطرح باشند، بیش از آن‌که به ماهیت تابعین بازگردد، با تاریخ فرهنگی جهان اسلام در مقطع تاریخی زیست آنان ارتباط پیدا می‌کند.
از سوی دیگر، آنچه سلف‌گرایان را نسبت به نسل پس از تابعین تا ‌اندازه‌ای بدگمان ساخته، و موجب شده است تا مرزهایی معنادار از نظر قداست میان این دو نسل از عالمان اسلا‌می‌کشیده شود، امری نیست که به ماهیت نسل اتباع تابعین بازگردد، بلکه برخاسته از تحولات فرهنگی، یا به اصطلاح بدعتهایی است که در طول حیات این نسل رخ داده، و نسل اتباع تابعین را به نحوی مبتلا ساخته است.
به واقع احادیثی مانند حدیث نبوی «خیر الناس قرنی»، به سبب تکرار در تعبیر «ثم الذین یلونهم» به خودی خود این ظرفیت را داشته‌اند تا در مرتبه‌ای پس از تابعین، برای اتباع تابعین نیزهاله‌ای از قداست را فراهم آورند.
[۹۹] محمد بخاری، الصحیح، ج۲، ص۹۳۸، به کوشش مصطفی دیب‌البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۰۰] محمد بخاری، الصحیح، ج‌۳، ص۱۳۳۵، به کوشش مصطفی دیب‌البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۰۱] مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۴، ص۱۹۶۳-۱۹۶۴، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۱۰۲] محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۳، ص۲۱۱، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
[۱۰۳] محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۳، ص۴۵۶، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.



(۱) محمود آلوسی، روح‌المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۲) علی آمدی‌، الاحکام‌، به‌ کوشش‌ سید جمیلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
(۳) عبدالله‌ ابن‌ اباض‌، «رسالة الی‌ عبدالملک بن مروان‌» ضمن‌ العقود الفضیۀ حارثی‌، مسقط، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۰م‌.
(۴) عبدالرحمان ابن ابی حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/۱۹۵۲م‌.
(۵) عبدالله‌ ابن ابی‌داوود، المصاحف‌، قاهره‌، ۱۳۵۵ق‌/۱۹۳۶م‌.
(۶) ابن‌ابی‌ شیبه، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۷) احمد ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، به کوشش باسم‌ فیصل‌ احمد جوابرة، ریاض، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۸) احمد ابن ابی عاصم، السنة، به کوشش محمد ناصر الدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۹) ابن اثیر، الکامل‌.
(۱۰) محمد ابن جزری، غایة النهایة، به‌ کوشش‌ برگشترسر، قاهره‌، ۱۳۵۲ق‌/۱۹۳۳م‌.
(۱۱) محمد ابن جزری، النشر، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، کتابخانۀ مصطفی‌ محمد.
(۱۲) محمد ابن جماعه‌، المنهل‌ الروی، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۱۳) عبدالرحمان ابن جوزی، زاد المسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۱۴) محمد ابن حبان‌، الثقات‌، به کوشش سید شرف‌الدین، دار‌الفکر، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۱۵) محمد ابن حبان‌، مشاهیر علماء الامصار، به‌ کوشش‌ م‌ فلایشهامر، قاهره‌، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م‌.
(۱۶) احمد ابن حجر عسقلانی‌، الاصابة، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۱۷) احمد ابن حجر عسقلانی‌، تهذیب‌ التهذیب‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۵ق‌.
(۱۸) احمد ابن حجر عسقلانی‌، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب الدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۱۹) احمد ابن حجر عسقلانی‌، «الکاف الشاف»، در حاشیۀ الکشاف زمخشری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۲۰) احمد ابن حجر عسقلانی‌، المطالب‌ العالیة، به‌ کوشش‌ حبیب‌الرحمان‌ اعظمی‌، کویت‌، ۱۳۹۳ق‌.
(۲۱) علی ابن‌حزم‌، الاحکام‌، قاهره، ۱۴۰۴ق.
(۲۲) علی ابن‌حزم‌، المحلی‌، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
(۲۳) حسین ابن خالویه‌، مختصر فی‌ شواذ القرآن‌، به‌ کوشش‌ برگشترسر، قاهره‌، ۱۹۳۴م‌.
(۲۴) محمد ابن خزیمه‌، الصحیح‌، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
(۲۵) محمد ابن خیر، فهرسة، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
(۲۶) محمد ابن‌رستم‌ طبری، المسترشد، به کوشش احمد محمودی، تهران، مؤسسۀ کوشان‌پور.
(۲۷) محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری، بیروت، دارصادر‌.
(۲۸) محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری، قسم‌ متمم‌ در تابعین‌ مدینه‌، به‌ کوشش‌ زیاد محمد منصور، مدینه‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
(۲۹) عمر ابن‌شبه‌، تاریخ‌ المدینة، به‌کوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، مکه‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌؛ ‌
(۳۰) عثمان ابن‌صلاح، ‌علوم‌الحدیث، به‌کوشش صلاح بن محمد ابن عویضه، بیروت، ۱۴۱۶ق.
(۳۱) علی ابن‌طاووس‌، کشف‌ المحجة، نجف‌، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
(۳۲) یوسف ابن‌ عبـدالبر، الاستیعـاب، به کوشش علی محمـدبجاوی، بیـروت، ۱۴۱۲ق.
(۳۳) یوسف ابن‌ عبـدالبر ‌، الانتقاء من‌ فضائل‌ الثلاثة الائمة الفقهاء، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۳۴) یوسف ابن‌ عبـدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی‌ بن‌ احمد علوی‌ و محمد عبدالکبیر بکری‌، رباط، ۱۳۸۷ق.
(۳۵) عمر ابن‌عدیم، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
(۳۶) علی ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، به کوشش علی شیری‌، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۳۷) ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۳۸) احمد ابن‌مرتضی‌، البحر الزخار، بیروت‌، ۱۳۹۴ق‌/۱۹۷۵م‌.
(۳۹) محمد ابن منذر، الاشراف علی مذاهب اهل العلم‌، به‌ کوشش‌ محمد نجیب‌ سراج‌الدین‌، دوحه، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۴۰) محمد ابن منذر، الاوسط، به کوشش صغیر احمد محمد حنیف، ریاض، ۱۴۰۵ق.
(۴۱) ابراهیم‌ ابواسحاق‌ شیرازی، طبقات‌ الفقهاء، به‌ کوشش‌ خلیل‌ میس‌، بیروت‌، دار القلم‌.
(۴۲) سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
(۴۳) عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین، به کوشش ابراهیم‌ زیبق‌، بیروت، ۱۹۹۷م.
(۴۴) عبدالله ابوالشیخ اصفهانی‌، طبقات‌ المحدثین باصبهان، به کوشش عبدالغفور بلوشی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۴۵) محمد ابوطالب مکی، قوت القلوب، به کوشش باسل عیون السود، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۴۶) محمد ابوالعرب‌، «طبقات‌ علماء افریقیة»، ضمن طبقات علماء افریقیة و تونس، به کوشش محمد خشنی، بیروت، دارالکتب اللبنانی.
(۴۷) علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، نجف، ۱۳۶۸ق.
(۴۸) احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.
(۴۹) یعقوب ابویوسف‌، الآثار، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۵ق.
(۵۰) یعقوب ابویوسف‌، الخراج‌، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
(۵۱) احمد بن‌ حنبل‌، العلل‌ و معرفة الرجال‌، به‌ کوشش‌ وصی‌الله‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۵۲) احمد بن‌ حنبل‌، مسند، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
(۵۳) الامامة و السیاسة، منسوب‌ به‌ ابن قتیبه‌، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۰م.
(۵۴) سلیمان باجی، التعدیل و الجرح، به کوشش ابولبابه حسین، ریاض، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۵۵) محمد بخاری، التاریخ‌ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب/قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
(۵۶) محمد بخاری، التاریخ‌ الکبیر، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
(۵۷) محمد بخاری، الصحیح، به کوشش مصطفی دیب‌البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۵۸) احمد بردیجی، الاسماء المفردة، به کوشش عبده علی کوشک، دمشق، ۱۴۱۰ق.
(۵۹) عبدالقاهر بغدادی، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/۱۹۹۴م‌.
(۶۰) حسین بغوی، معالم التنزیل، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۱) احمد بلاذری، فتوح‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ رضوان‌ محمد رضوان‌، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.
(۶۲) احمد بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۶۳) احمد بیهقی، معرفة السنن و الآثار، به کوشش احمد صقر، قاهره، المجلس الاعلـی للشؤون الاسلامیه.
(۶۴) محمد ترمـذی، السنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
(۶۵) عبدالرحمان ثعالبی، الجواهر الحسان، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
(۶۶) حارث بن ابی‌اسامه، مسند، بازسازی بر اساس زوائد نورالدین هیثمی، به کوشش حسین احمد باکری، مدینه، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۶۷) محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۶۸) محمد حاکم‌ نیشابوری، معرفة علوم‌ الحدیث‌، به‌کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
(۶۹) عبدالله حمیدی، المسند، به‌کوشش حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی، بیروت/قاهره، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۷۰) احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.
(۷۱) احمد خطیب‌ بغدادی، شرف‌اصحاب‌الحدیث‌، به‌کوشش‌ محمد‌سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
(۷۲) احمد خطیب‌ بغدادی، الکفایة فی‌علم الروایة، به‌کوشش ابوعبدالله‌ سورتی‌ و ابراهیم‌ حمدی‌ مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
(۷۳) خلیفة بن خیاط، التاریخ، به کوشش مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۷۴) محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
(۷۵) علی دارقطنی، السنن، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۷۶) عبدالله دارمی‌، السنن‌، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۷۷) عثمان دارمی‌، ‌ الرد علی‌ بشر المریسی‌، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۷۸) ابوبکر دمیاطی، اعانة الطالبین، بیروت، دارالفکر.
(۷۹) شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۸۰) دینوری، الاخبار الطوال‌، به کوشش‌عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌.
(۸۱) محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
(۸۲) محمد ذهبی‌، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا‌یوجب ردهم، به کوشش محمد ابراهیم موصلی، بیروت، ۱۹۹۲م.
(۸۳) محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۸۴) محمد ذهبی‌، المعین فی طبقات المحدثین، به کوشش همام‌ عبدالرحیم‌ سعد، عمان، ۱۴۰۴ق.
(۸۵) محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، به‌کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۸۶) محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، قاهره، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م.
(۸۷) عبدالکریم رافعی‌، التدوین فی اخبار قزوین‌، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
(۸۸) فضل‌الله راوندی، النوادر، نجف، ۱۳۷۰ق.
(۸۹) محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۹۰) محمود زمخشری‌، الکشاف‌، قاهره‌، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۹۱) محمد سرخسی‌، الاصول‌، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۲ق‌.
(۹۲) محمد سرخسی‌، المبسوط، قاهره‌، مطبعة الاستقامه‌.
(۹۳) سعید بن منصور، السنن، به کوشش حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی، بمبئی، ۱۹۸۲م.
(۹۴) عبدالکریم سمعانی‌، ادب‌ الاملاء و الاستملاء، به‌کوشش ماکس‌ وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
(۹۵) حمزه سهمی‌، تاریخ‌ جرجان‌، به‌ کوشش‌ محمد عبدالمعید‌خان‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
(۹۶) علی سید مرتضی، الانتصار، قم، ۱۴۱۵ق‌.
(۹۷) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۹۸) سیوطی، تدریب‌ الراوی، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، قاهره‌، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۶م‌.
(۹۹) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۱۰۰) محمد شافعی‌، «اختلاف‌ مالک‌»، ضمن‌ ج ۷ الام‌، بیروت‌، دارالمعرفه.
(۱۰۱) محمد شافعی‌، الام‌، بیروت‌، دارالمعرفه.
(۱۰۲) محمد شافعی‌، الرسالة، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.
(۱۰۳) محمد شافعی‌، یادداشتهایی‌ بر «سیر الاوزاعی‌»، ضمن‌ ج ۷ الام، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۰۴) شبیب بن عطیۀ عمانی، «سیرة»، ضمن ج۲ السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۰۵) احمد شماخی‌، السیر، به‌ کوشش‌ احمد بن‌ سعود سیابی‌، مسقط، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
(۱۰۶) نورالله ‌شوشتری، مجالس‌ المؤمنین‌، تهران‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
(۱۰۷) محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت، دارالفکر.
(۱۰۸) عبدالرزاق صنعانی‌، تفسیر القرآن، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
(۱۰۹) عبدالرزاق صنعانی‌، المصنف‌، به‌ کوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م‌.
(۱۱۰) حسین صیمری، اخبار ابی‌حنیفة و اصحابه‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
(۱۱۱) محمد ضیاء‌الدین مقدسی، الاحادیث المختارة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، مکه، ۱۴۱۰ق.
(۱۱۲) طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی‌ عبدالمجید سلفی‌، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
(۱۱۳) طبرسی‌، فضل‌، مجمع‌ البیان‌، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۱۱۴) طبری، تاریخ‌، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۱۱۵) طبری، التفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۱۱۶) احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
(۱۱۷) احمد طحاوی، شرح معانی الآثار، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
(۱۱۸) محمد طوسی، الخلاف، به‌ کوشش‌ محمد مهدی نجف و دیگران، قم، ۱۴۱۷ق.
(۱۱۹) عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، به‌ کوشش‌ محمد بن‌ سعید قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۱۲۰) احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۲۱) خلیل علایی، جامع التحصیل، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۱۲۲) عبدالرحمان عمادی، الروضة الریا، به کوشش عبده ‌علی کوشک، دمشق، ۱۹۸۸م.
(۱۲۳) عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، کراچی، کتابخانۀ میرمحمد.
(۱۲۴) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم‌ بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۱۲۵) علی قمی، جامع الخلاف و الوفاق، به کوشش حسین حسنی بیرجندی، قم، ۱۳۷۹ش.
(۱۲۶) محمد کشی‌، معرفة الرجال‌، اختیار طوسی‌، به‌ کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۱۲۷) محمد کلینی‌، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، تهران‌، ۱۳۹۱ق.
(۱۲۸) هبةالله لالکایی، کرامات الاولیاء، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
(۱۲۹) لیث‌ بن‌ سعد، «رسالة الی‌ مالک‌ بن‌ انس‌»، ضمن ‌ج ۴ تاریخ یحیی بن معین، روایت دوری، به‌کوشش‌احمد محمد نور سیف، مکه، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۱۳۰) مالک‌بن‌انس‌، «رسالة الی‌ لیث‌ بن‌ سعد»، ضمن‌ همان اثر.
(۱۳۱) مالک‌بن‌انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
(۱۳۲) علی متقی هندی، کنزالعمال‌، به کوشش بکری حیاتی و صفوة سقا، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۳۳) محمد مروزی، اختلاف‌ العلماء، به‌ کوشش‌ صبحـی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۱۳۴) اسماعیل مزنی‌، «المختصر»، همراه‌ الام‌ شافعـی‌، بیروت‌، دارالمعرفـه‌.
(۱۳۵) مسلم‌ بن‌ حجـاج‌، الصحیح‌، به‌ کـوشش‌ محمـد فـؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
(۱۳۶) معمر بن راشد، «الجامع»، ضمیمۀ المصنف.
(۱۳۷) محمد مفید، الافصاح، قم، ۱۴۱۲ق.
(۱۳۸) محمد مقری، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
(۱۳۹) منیر بن نیر جعلانی، «سیرة»، ضمن ج۱ السیر و الجوابات.
(۱۴۰) یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، قاهره، ۱۳۲۹ق.
(۱۴۱) احمد نسایی، رسائل فی علوم الحدیث، به کوشش جمیل علی حسن، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۱۴۲) نصر بن‌ مزاحم‌، وقعة صفین‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌.
(۱۴۳) محمد نعمانی‌، الغیبة، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۷ق.
(۱۴۴) یحیی نووی، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۱۴۵) یحیی نووی، شرح علی صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق.
(۱۴۶) یحیی بن‌آدم‌، الخراج‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۸م‌.
(۱۴۷) محمد دمیری، حیاة الحیوان‌، قاهره‌، مکتبة مصطفی‌ البابی‌.


۱. علی ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۵۵، ص۱۴۷، به کوشش علی شیری‌، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
۲. سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۲۷۲، بیروت، ۱۹۹۳م.
۳. محمد مفید، الافصاح، ج۱، ص۸۲، قم، ۱۴۱۲ق.
۴. ترمذی، محمد ترمـذی، السنن‌ ، ج۱، ص۱۲۵ ، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
۵. ترمذی، محمد ترمـذی، السنن‌، ، ج۱، ص۱۲۵ ،به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
۶. سلیمان باجی، التعدیل و الجرح، ج۲، ص۷۱۶، به کوشش ابولبابه حسین، ریاض، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۷. محمد ذهبی‌، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا‌یوجب ردهم، ج۱، ص۲۴-۲۵، به کوشش محمد ابراهیم موصلی، بیروت، ۱۹۹۲م.
۸. محمد ذهبی‌، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا‌یوجب ردهم، ج۱، ص۲۴-۲۵، به کوشش محمد ابراهیم موصلی، بیروت، ۱۹۹۲م.
۹. محمد حاکم‌ نیشابوری، معرفة علوم‌ الحدیث‌، ج۱، ص۲۵۵، به‌کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/۱۹۷۷م‌.
۱۰. سیوطی، تدریب‌ الراوی، ج۲، ص۲۳۵، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، قاهره‌، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۶م‌.
۱۱. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۵، ص۳۲۸ ، بیروت، دارصادر‌ .
۱۲. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرىرر ، ج۶، ص۲۵۶ ، بیروت، دارصادر‌ .
۱۳. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۷، ص۲۲۷ ، بیروت، دارصادر‌ .
۱۴. احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۳۹۵، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۵. احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۴۸۲، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۶. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۶، ص ۱۶۸ ، بیروت، دارصادر‌
۱۷. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج۶، ص ۱۷۹ ، بیروت، دارصادر‌
۱۸. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبرى ، ج ۶، ص ۲۱۷ ، بیروت، دارصادر‌
۱۹. احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۲، ص۲۲۹، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۲۰. احمد عجلی‌، معرفة الثقات‌، ج۱، ص۲۸۶، به‌ کوشش عبدالعلیم‌ عبدالعظیم بستوی، مدینه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۲۱. علی دارقطنی، السنن، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
۲۲. احمد ابن حجر عسقلانی‌، الاصابة ، ج۶، ص۲۸۷ ، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق
۲۳. عبدالقاهر بغدادی، الفرق‌ بین‌ الفرق‌ ، ص ۳۱۹-۳۲۰ ، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/۱۹۹۴م‌
۲۴. محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۴، ص۸۸، به‌کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۲۵. محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۱، ص۳۹۹، به‌کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌.
۲۶. سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۲۲، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
۲۷. عبدالرحمان ابن ابی حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/۱۹۵۲م‌.
۲۸. عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۴۸- ۴۹ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۲۹. حسین صیمری، اخبار ابی‌حنیفة و اصحابه‌، ج۱، ص۲۴، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
۳۰. یوسف ابن‌ عبـدالبر ‌، الانتقاء من‌ فضائل‌ الثلاثة الائمة الفقهاء، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
۳۱. مالک‌بن‌انس‌، «رسالة الی‌ لیث‌ بن‌ سعد»، ج۱، ص۵۰۰، ضمن‌ همان اثر.
۳۲. شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ج۴، ص۱۰۲، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
۳۳. عبدالله دارمی‌، السنن‌، ج۱، ص۱۶۰، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۳۴. عثمان دارمی‌، ‌ الرد علی‌ بشر المریسی‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ محمد حامد فقی‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
۳۵. لیث‌ بن‌ سعد، «رسالة الی‌ مالک‌ بن‌ انس‌»، ج۱، ص۴۸۹، ضمن ‌ج ۴ تاریخ یحیی بن معین، روایت دوری، به‌کوشش‌احمد محمد نور سیف، مکه، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
۳۶. محمد شافعی‌، الام‌ ، ج۷، ص ۲۹۸ ، بیروت‌، دارالمعرفه .
۳۷. عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، ج۱، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ محمد بن‌ سعید قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
۳۸. عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، ج۲، ص۶۴۸، به‌ کوشش‌ محمد بن‌ سعید قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
۳۹. عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین، ج۳، ص۳۸۶، به کوشش ابراهیم‌ زیبق‌، بیروت، ۱۹۹۷م.
۴۰. عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین، ج۴، ص۴۸۷، به کوشش ابراهیم‌ زیبق‌، بیروت، ۱۹۹۷م.
۴۱. یحیى نووی ، شرح على صحیح مسلم ، ج۱، ص۳ ، بیر، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۲. ‌ج۱، ص ۴۱، مالک‌بن‌انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۳. ‌ج۱، ص ۵۶، مالک‌بن‌انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
۴۴. معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۴۱۶، ضمیمۀ المصنف.
۴۵. معمر بن راشد، «الجامع»، ج۱۰، ص۴۲۶، ضمیمۀ المصنف.
۴۶. عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص۱۶۲ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۴۷. عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۲۲۶ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۴۸. عبدالله دارمی‌، السنن‌ ، ج۱، ص ۲۲۸ ، به‌کوشش فواز احمد زمرلی‌ و خالد سبع‌علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۴۹. محمد ترمـذی، السنن‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
۵۰. محمد ترمـذی، السنن‌، ج۱، ص۱۳۲، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ بب‌.
۵۱. علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ۲۹ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
۵۲. علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ‌۶۷ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
۵۳. علی دارقطنی، السنن ، ج‌۱، ص ‌۲۱۰ ، به کوشش عبدالله‌هاشم‌ یمانی، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م .
۵۴. احمد بیهقی، السنن الکبری ، ج ۱، ص۵۴ ، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۵۵. احمد بیهقی، السنن الکبری ، ج ۱، ص ۱۳۹ ، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۵۶. محمد ابن خزیمه‌، الصحیح‌، ج۲، ص۳۳۷، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۵۷. محمد ابن خزیمه‌، الصحیح‌، ج۴، ص۱۵۶، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۹۷۱م‌.
۵۸. احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۰۴، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
۵۹. احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
۶۰. احمد طحاوی، اختلاف‌ الفقهاء، ج‌۱، ص۱۸۹، به‌ کوشش‌ محمد‌صغیر حسن‌ معصومی‌، اسلام‌آباد، ۱۳۹۱ق‌.
۶۱. احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص۲۰ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
۶۲. احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص‌۴۸ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
۶۳. احمد طحاوی ، شرح معانی الآثار ، ۱، ص ۶۷ ، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، ۱۳۹۹ق.
۶۴. محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۲۳، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
۶۵. محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۳۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
۶۶. محمد خوارزمی‌، جامع‌ مسانید ابی حنیفة، ج۱، ص۵۳۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۳۲ق‌.
۶۷. محمد سرخسی‌، المبسوط، ج۱، ص۱۴۱، قاهره‌، مطبعة الاستقامه‌.
۶۸. محمد سرخسی‌، المبسوط، ج۲۴، ص۴۵، قاهره‌، مطبعة الاستقامه‌.
۶۹. سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۴۶، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
۷۰. سلیمان ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۱۴۸، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
۷۱. اسماعیل مزنی‌، «المختصر»، ج۱، ص۷۲، همراه‌ الام‌ شافعـی‌، بیروت‌، دارالمعرفـه‌.
۷۲. اسماعیل مزنی‌، «المختصر»، ج۱، ص۲۲۴، همراه‌ الام‌ شافعـی‌، بیروت‌، دارالمعرفـه‌.
۷۳. احمد بلاذری، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۴۳۴، به‌ کوشش‌ رضوان‌ محمد رضوان‌، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.
۷۴. محمد دمیری، حیاة الحیوان‌ ، ج ۲، ص۶۲ ، قاهره‌، مکتبة مصطفی‌ البابی‌.
۷۵. عبدالکریم سمعانی‌، ادب‌ الاملاء و الاستملاء، ج۱، ص۱۷۴، به‌کوشش ماکس‌ وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
۷۶. علی ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۴۳، ص۶۹، به کوشش علی شیری‌، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
۷۷. هبةالله لالکایی، کرامات الاولیاء، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
۷۸. هبةالله لالکایی، کرامات الاولیاء، ج۱، ص۱۹۵، به کوشش احمد سعد حمان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
۷۹. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۷۹ ‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.
۸۰. یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۱، ص۷۷، قاهره، ۱۳۲۹ق.
۸۱. یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۱، ص۸۰، قاهره، ۱۳۲۹ق.
۸۲. محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۴، ص۹۵، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۸۳. احمد ابن حجر عسقلانی‌، المطالب‌ العالیة، ج۴، ص۱۴۶، به‌ کوشش‌ حبیب‌الرحمان‌ اعظمی‌، کویت‌، ۱۳۹۳ق‌.
۸۴. محمد ابن خیر، فهرسة، ج۱، ص۲۷۰، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
۸۵. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۷، ص۲۱۱، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۸۶. احمد ابن حجر عسقلانی‌، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱، ص۲۲۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۵ق‌.
۸۷. محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۳۱۵، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۸۸. ابوموسی مدینی، ج ۶، ص۳۰۷.
۸۹. محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۹۰. محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۲۵۴، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۹۱. ابوموسی مدینی، ج ۶، ص۳۰۶.
۹۲. محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۲۱۲، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۹۳. محمد کلینی‌، الکافی‌، ج۲، ص۴۱، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، تهران‌، ۱۳۹۱ق.
۹۴. فضل‌الله راوندی، النوادر، ج۱، ص۱۵۹، نجف، ۱۳۷۰ق.
۹۵. نورالله ‌شوشتری، مجالس‌ المؤمنین‌، ج۱، ص۲۷۴، تهران‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۶م‌.
۹۶. منیر بن نیر جعلانی، «سیرة»، ج۱، ص۲۴۷، ضمن ج۱ السیر و الجوابات.
۹۷. شبیب بن عطیۀ عمانی، «سیرة»، ج۱، ص۳۸۳، ضمن ج۲ السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۹۸. احمد شماخی‌، السیر، ج۱، ص۶۴، به‌ کوشش‌ احمد بن‌ سعود سیابی‌، مسقط، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
۹۹. محمد بخاری، الصحیح، ج۲، ص۹۳۸، به کوشش مصطفی دیب‌البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۰۰. محمد بخاری، الصحیح، ج‌۳، ص۱۳۳۵، به کوشش مصطفی دیب‌البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۰۱. مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۴، ص۱۹۶۳-۱۹۶۴، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
۱۰۲. محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۳، ص۲۱۱، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۱۰۳. محمد حاکم‌ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث‌، ج۳، ص۴۵۶، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تابعین»، ج۱۴، ص۵۶۳۵.    


رده‌های این صفحه : تابعین | رجال




جعبه ابزار