بکیر بن حمران احمری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از دیگر کسانی که نامش در روز عاشورا در شمار یکی از افراد سپاه
عمر بن سعد به ثبت رسیده، بکیر
بن حمران است.
او در ایام
خلافت عثمان از افراد مورد اعتماد و نزدیک
خلیفه به شمار میرفت؛ بعضی از منابع از نقش بکیر در برخی از حوادث و رخدادهای این ایام سخن به میان آورده مطالبی را به ثبت رساندهاند.
بکیر همچنین از یاران و همراهان
زیاد بن ابیه در زمان حکمرانی زیاد در
کوفه به شمار میرفت. او به دستور زیاد در پی دستگیری یکی از یاران
حجر بن عدی به نام
عبدالله بن خلیفه طایی برآمد. بکیر و یارانش عبدالله را در
مسجد عدی بن حاتم یافتند؛ عبدالله به
دفاع از خود پرداخت و با آنان درگیر شد. در این درگیری عبدالله زخمی شد در این هنگام با استمداد جستن خواهر عبدالله از مردم
قبیله طی، بکیر
فرار کرد و نزد زیاد
بن ابیه بازگشت و او را از ماجرا مطلع ساخت.
بکیر در زمان امارت
عبیدالله بن زیاد نیز یاری خود را از او دریغ نکرد.
روایت شده که پس از اطلاع ابن زیاد از محل اختفای
مسلم بن عقیل، او به
محمد بن اشعث ماموریت داد تا با گروهی از افراد تحت امر خود -که بکیر
بن حمران نیز، یکی از این افراد بود- به محل اختفای
مسلم بروند و او را به
اسارت گرفته یا به
شهادت برسانند. زمانی که
مسلم از آمدن ماموران ابن زیاد با خبر شد،
شمشیر کشید و با آنان به نبرد پرداخت. مدت چندانی از آغاز نبرد نگذشته بود که بکیر به سوی
مسلم حمله برد و ضربتی بر
دهان مسلم وارد آورد؛ در اثر این ضربت، لب بالای
مسلم قطع شد و دندانهای پیشین
مسلم افتاد و لب پایین او نیز مجروح گردید.
مسلم هم ضربتی بر سر و ضربتی دیگر بر گردن بکیر، فرود آورد و او را به شدت زخمی کرد.
سرانجام پس از ساعتی نبرد
مسلم به اسارت نیروهای محمد
بن اشعث درآمد و او را نزد عبیدالله
بن زیاد بردند. پس از گفتگوی کوتاهی که بین
مسلم بن عقیل و ابن زیاد صورت گرفت، عبیدالله دستور داد تا
مسلم را بالای
دارالاماره برده به شهادت برسانند از اینرو دستور داد تا بکیر
بن حمران که در
مبارزه با
مسلم بن عقیل، به شدت زخمی شده بود را حاضر کنند تا به
انتقام ضربتی که
مسلم در نبرد به او زده بود، او را بالای دارالعماره برده گردن بزند. بکیر
مسلم را - در حالی که
تکبیر میگفت و درود بر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرستاد و میفرمود: «اللهم احکم بیننا و بین قوم غرونا و کذبونا و اذلونا؛ بارالها تو خود میان ما و میان مردمیکه ما را
فریب داده و
دروغ گفتند و ما را خوار شمردند داوری کن» - بالای قصر برد و او را به شهادت رساند.
پس از شهادت
مسلم، بکیر نزد ابن زیاد بازگشت. ابن زیاد گفت: «او را کشتی؟» گفت: «بله» عبیدالله گفت: «وقتی او را بالای دارالعماره میبردی چه میگفت؟» بکیر گفت: «تکبیر و
تسبیح میگفت و
استغفار میکرد و چون خواستم خونش را بریزم گفت: خدایا تو خود میان ما و میان مردمی که ما را فریب داده و دروغ گفتند و ما را خوار شمردند داوری کن. پس به او گفتم: نزدیک بیا سپاس خدای را که
قصاص مرا از تو گرفت. آنگاه ضربتی به او زدم کارگر نیفتاد. گفت: ای برده این زخم که زدی به عوض
خون تو بس نیست؟» ابن زیاد گفت: «هنگام
مرگ نیز گردن فرازی؟» بکیر گفت: «آنگاه ضربتی دیگر بر او زدم و او را کشتم.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قاتلان امام حسین (علیهالسّلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۶.