بُدُوّ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُدُوّ (به ضم باء و تشدید واو) یا
اِبْداء یا
بادِی از
مفردات نهج البلاغه به معنای
ظهور، آشکار، آشکار شدن و آشکار کردن است.
حضرت علی (علیهالسلام) در موارد گوناگونی از این واژه در همین معانی استفاده نموده است.
بُدُوّ (بر وزن علوّ) یا ابداء یا بادی به معنای ظهور، آشکار، آشکار شدن و آشکار کردن آمده است.
چنانکه
راغب، آن را به معنای ظهور شدید دانسته است.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
این واژه به جای ظهور مصلحت و رای نیز به کار میرود، چنانکه آن حضرت (علیهالسلام) در بیانی فرموده است:
«وَ بَدا مِنَ الاَْيّامِ كُلوحُها.» «از روزها عبوس و ترشروهای آن آشکار شد.»
امام (صلواتاللهعلیه) به
ابن عباس میفرماید پیش
زبیر برو و رسالت مرا برسان و آن وقتی بود که هنوز جنگ بصره شروع نشده بود:
«القَ الزُّبَيْرَ، فَإِنَّهُ أَليَنُ عَريكَةً، فَقُلْ لَهُ: يَقولُ لَكَ ابْنُ خالِكَ: عَرَفْتَني بَالحِجازِ وَ أَنْكَرْتَني بِالعِراقِ، فَما عَدا مِمّا بَدا.» «زبیر را ملاقات کن که آدمی نرمخوست و به او بگو پسر داییات علی میگوید: مرا در
حجاز شناختی (و
بیعت کردی) امّا در
عراق نشناختی (و به
جنگم آمدی) چه چیز تو را منصرف کرد از آنچه بر تو آشکار شده بود.»
شریف رضی فرموده: جمله
«فَما عَدا مِمّا بَدا» اولین بار از آن حضرت (علیهالسلام) شنیده شده است.
منظور از
«مِمّا بَدا» بیعت آن حضرت (صلواتاللهعلیه) در حجاز است که زبیر به او بیعت کرد. در این خصوص
عبده مینویسد:
«من» در
«مِمّا بَدا» به معنی «عن» است.
امام (علیهالسلام) همچنین در رابطه با زیادت ایمان فرموده:
«إنَّ الاْيمانَ يَبْدو لُمْظَةً في الْقَلْبِ، كُلَّما ازْداد الاْيمانُ ازْدادَتِ الُّلمْظَةُ.» «
ایمان به صورت تکه (و نقطهای) در
قلب آشکار میشود، هر وقت ایمان زیاد شود آن تکّه (نقطه) بزرگتر میشود.»
در اوصاف
رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
«ابْتَعَثَهُ بِالنّورِ الْمُضىءِ، وَ الْبُرهانِ الْجَليِّ، وَ الْمِنْهاجِ الْبادي، وَ الْكِتابِ الْهادي.» «وى را با نورى روشنى بخش (
قرآن) و برهان و دليلى آشكار، راهى واضح و كتابى
هدایت كننده برانگيخت.»
و به
قثم بن عباس فرماندار
مکّه مینویسد:
«وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلاّ يَأْخُذوا مِنْ ساكِن أَجْراً، فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ يَقولُ: (سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ) فَالْعاكِفُ: الْمُقيمُ بِهِ، وَ الْبادي: الَّذي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ.» اهل مکّه را امر کن از کسی که از خارج وارد شده و در خانههای آنها سکونت میکند، اجرتی نگیرند، زیرا خدا فرموده: مقیم و مسافر در آن یکسانند.»
عاکف کسی است که در مکّه مقیم است و «باد» کسی است که برای
حجّ میآید.
در
مجمع البیان آمده است: مسافر را «بادی» گویند که در محلّ ظاهر میشود.
بنا به تفسیر امام (علیهالسلام) منظور از «سواء» مساوات در سکونت است و مراد از
مسجد الحرام، مکّه میباشد.
مواردی متعدد از این مادّه در «نهجالبلاغه» به کار رفته است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «بدوّ»، ص۱۲۲-۱۲۱.