بغداد خاتون
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَغْدادْ خاتون (د
ربیعالآخر ۷۳۶/ دسامبر ۱۳۵۵)، دختر امیر چوپان سلدوز و همسر
سلطان ابوسعید بهادرخان (حک ۷۱۷-۷۳۶ق/ ۱۳۱۷- ۱۳۳۵م) می باشد.
بغداد خاتون پیش از
ازدواج با
ابوسعید، در ۷۲۳ق/۱۳۲۳م به عقد امیر شیخ حسن بن امیر حسین گورکان جلایر - که بعدها به شیخ حسن بزرگ شهرت یافت - درآمد.
اما
سلطان ابوسعید که عشق و علاقهای بسیار به او داشت.
در ۷۲۵ق یکی از محرمان خود را نزد امیر چوپان فرستاد و از او خواست تا دخترش را از شیخ حسن گرفته، به عقد وی در آوَرَد.
امیر چوپان با تقاضای
ابوسعید به شدت مخالفت کرد و همین سبب شد تا
سلطان کینه چوپان و خاندانش را در دل گیرد.
از آن سوی، امیر چوپان برای دور ساختن بغداد خاتون از
ابوسعید،
سلطان را به بهانه تغییر آب و هوا به
بغداد برد و شیخ حسن و همسرش را نیز به
قراباغ فرستاد. این کار
ابوسعید را سخت دلتنگ کرد و او را برای دست یافتن به بغداد خاتون مصممتر ساخت.
پیشآمدهایی که پس از این موجب شد تا ستاره قدرت و شوکت امیر چوپان که از ۷۱۷ تا ۷۲۴ق در اوج خود بود، افول کند و
ابوسعید او و پسرانش را در ۷۲۸ق/۱۳۲۸م به قتل برساند، نمیتواند بیارتباط با این قضیه باشد.
ابوسعید پس از قتل امیر چوپان و پسرانش، خاصه دمشق خواجه - بر اساس یاسای چنگیزی که اگر پادشاهی زنی شوهردار را خواهان گردد، شوهر آن
زن میباید با رضای تمام او را
طلاق دهد و به پادشاه ببخشد - قاضی مبارکشاه را نزد شیخ حسن فرستاد و او را به وعده و وعید واداشت تا بغداد خاتون را طلاق دهد. گویند زنی دیگر به شیخ حسن بخشید تا او به جدایی از بغداد خاتون راضی گشت.
پس از انقضای مدت شرعی، بغداد خاتون رسماً به عقد
ابوسعید درآمد. او محبوبترین همسر
سلطان بود و چنان تقربی داشت که
ابوسعید او را لقب «خواندگار» داده بود.
بغداد خاتون از اعتبار و اختیارات فراوان برخوردار بود و بر
سلطان نیز
تسلط کامل داشت.
چنانکه کوششهای برخی از امرای
سلطان، مانند نارین طغای حکمران
خراسان و تاش تیمور برای از بین بردن بغداد خاتون و غیاثالدین محمد وزیر به جایی نرسید و در عوض بغداد خاتون
ابوسعید را بر ضد آنان تحریک کرد و به فرمان
سلطان در ۷۲۹ق ایشان را به قتل رساندند.
پس از این، بار دیگر چوپانیان در دستگاه ایلخان از
قدرت و
عزت برخوردار گشتند. سرانجام در ۷۳۲ق عدهای که بر نفوذ و اقتدار بغداد خاتون
رشک میبردند، او را متهم کردند که پنهانی با شیخ حسن - شوهر سابق خود - بر ضد
سلطان توطئه میکند.
ابوسعید چنان برآشفت که حکم قتل شیخ حسن را صادر کرد، اما به خاطر مادر شیخ - که عمه
ابوسعید بود - از آن رأی بازگشت و او را به قلعه کماخ کماح کنونی بر کرانه غربی
فرات تبعید کرد.
که علت تغیّر
ابوسعید بر شیخ حسن را بدگوییهای بغداد خاتون دانسته است. بغداد خاتون پس از این ماجرا مدتی اعتبار و نفوذ خود را از دست داد، اما چون آشکار شد که این داستان، تهمتی بیش نبوده است، مقام و جایگاه سابق را باز یافت.
گفتهاند که
ابوسعید در اواخر
عمر بر دلشاد خاتون، دختر دمشق خواجه - برادر بغداد خاتون - دل باخت و او را به عقد خویش درآورد. همین امر رشک و
حسد بغداد خاتون را برانگیخت و سبب گشت که
ابوسعید را تدریجاً با زهر به هلاکت رساند.
چون از نسل
ابوسعید فرزندی نمانده بود، خود او پیش از وفات، آرپاخان ه م را بهجانشینی انتخابکرد.
بغداد خاتون با این انتخاب مخالف بود و هرگز به اطاعت آرپاخان گردن ننهاد. همین امر سبب شد که وی با وجود بغداد خاتون
سلطنت خود را استوار نبیند.
در این میان برخی از مغرضان به بدگویی از بغداد خاتون پرداختند و او را به قتل
سلطان ابوسعید متهم کردند و گفتند که مخفیانه ازبک خان را به لشکرکشی به
ایران تشویق میکند. آرپا خان به همین بهانه حکم قتل او را صادر کرد و خواجه لؤلؤ، یکی از بزرگان امرا، در حمام و با ضربات چوب وی را از پای درآورد.
گویند: بغداد خاتون، خاندانش و نیز
سلطان ابوسعید از مریدان و ارادتمندان
شیخ صفیالدین اردبیلی بودهاند.
(۱) توکل ابن بزاز، صفوة الصفا، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۳۷۳ش.
(۲) ابن بطوطه، رحلة، به کوشش طلال حرب، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
(۳) احمد ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۳۹۳ق/۹۷۳م.
(۴) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مفصل ایران، از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران، ۳۴۷ش.
(۵) ابوبکر اهری، تاریخ شیخ اویس، به کوشش وان لون، لاهه، ۳۷۳ق.
(۶) شیرین بیانی، تاریخ آل جلایر، تهران، ۳۴۵ش.
(۷) عبدالله حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۳۵۰ش.
(۸) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۶۲ش.
(۹) غیاثالدین خواندمیر، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۳۶۲ش.
(۱۰) محمد شبانکارهای، مجمعالانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۳۶۳ش.
(۱۱) شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۹۷۲م.
(۱۲) خلیل صفدی، اعیانالعصر و اعوانالنصر، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۴۱۰ق/۹۹۰م.
(۱۳) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع
سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۵۳ش.
(۱۴) یحیی قزوینی، لب التواریخ، تهران، ۳۶۳ش.
(۱۵) محمد میرخواند، روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۳۷۳ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بغداد خاتون»، شماره۴۹۴۴.