بصیرت در عرفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بصیرت قوهای است از آنِ قلبی که به
نور قدسی
منور شده و قلب به واسطه آن، حقایق و بَواطن
اشیا را میبیند؛ همچون
چشم برای نفس که نفس به وسیله آن، صور و ظواهر اشیا را مشاهده میکند.
حکما بصیرت را قوه
عقل نظری و
قوه قدسی نامیده اند.
صوفیان جز چشم ظاهر، به دیده دیگری که بصیرت نام دارد قایلاند که پس از مجاهدات و ریاضات بسیار با عنایت الهی، در باطن سالک پدید میآید تا به وسیله آن بتواند
عالم غیب و مظاهر آن را مشاهده و حقایق ازلی را ادراک کند
همانطور که چشم سر بدون
نور، قادر به رؤیت عالم حسّ و شهادت نیست، چشم باطن یا بصیرت نیز نمیتواند بدون
انوار مخصوص خود، عالم غیب و عقول را مشاهده کند. از این
انوار مانند
نور تجلّی،
نور الهام،
نور وحی و
نور کشف به
نور الله تعبیر شده است
لذا صوفیان،
کشف و
شهود را، بدون بصیرت ناممکن میدانند.
به نظر آنان بسیاری از حقایق فقط با دیده دل، دیده میشود، مثل ادراک (شهودیِ) حق، و این غیر از طریق
استدلال است.
ادراک معانی و اسرار (عرفانی) جز به قوه بصیرت یا دیده دل میسر نمیشود، و ازاینرو طالب دیدار باید دیدهای غیر از دیده سر طلب کند.
این بیت
حافظ که دیدن روی ترا دیده جان بین باید/ وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است؛اشاره به همین نکته است.
مولوی بصیرت و بینش را برتر از
عقل و
قیاس ، و روشنگریِ آن را بمراتب بیش از عقل و اعمال آن میداند.
او میگوید: جان شو و از راه جان، جان را شناس/ یار بینش شو نه فرزند قیاس.
به گفته
عبدالرزاق کاشی در شرح منازل السائرین
بصیرت عقل
منور به
نور قدس است که از دلیل و برهان بی نیاز است زیرا حق را بیّن و
مکشوف میبیند و با نفی و طرد باطل، رهاننده
انسان از حیرت است. آخرین مرتبه از مراتب سه گانه آن سرچشمه معرفت و دریافت کننده اشارت و ظاهرکننده فراست است.
نیل به
توحید ذاتی و شهود وجود واحدی که از همه اعتبارات،
مجرد است، جز با
عمل صالح و بصیرت ممکن نیست
به گفته شارح گمنام عبهرالعاشقین، تمامی دایره
عرفان در این شیوه است که عارف با بصیرت
روح ، قدیم را در تجلی قدیم و همو را با بصر صورت، در حادثات ببیند.
فرغانی نیز میگوید: حقیقتِ جمعِ تجلی جمالی و جلالی با اتحاد بصر و بصیرت ممکن است.
خواجه محمد پارسا،
در بحث از بصیرت برای رؤیت چهار مرتبه قایل است: رؤیت به بصر؛ رؤیت به بصیرت در عالم خیال؛ رؤیت به بصر و بصیرت به وقت
تمثل ارواح و رؤیت حقیقی که ادراک حقایق است مجرد از صور حسی. برخی صوفیان
ایمان دل را موقوف به بصیرت میدانند.
در اصطلاحات رایج
تصوف ، ارباب بصائر کسانیاند که تنها به حقایق اشیا نظر میکنند و به حسب توانایی در
معرفت حقایق اشیا پنج مرتبه دارند که بالاتر از همه آنها، بر گذشتن از همه مخلوقات و دیدن خالق است.
ابن عربی ،
اهل بهشت را به چهار صنف تقسیم کرده: ۱.
انبیا ؛ ۲.
اولیا یعنی کسانی که از روی بصیرت و بیّنه اتباع انبیا هستند؛ ۳. مؤمنان یعنی کسانی که انبیا را تصدیق میکنند؛ ۴. عالمان به توحیدِ حق از طریق دلایل عقلی. به نظر او،
شب زنده داری و ملازمت ذکر، دیده بصیرت را جلا میدهد.
و علم، رؤیت با بصیرت است و رؤیت با بصر، طریق حصول
علم است.
(۱) ابن عربی، الفتوحات المکیة، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵ـ۱۴۱۲.
(۲) محمدبن محمد پارسا، شرح فصوص الحکم، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳) شمس الدین محمد حافظ، حافظ، چاپ سایه، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۴) روزبهان بقلی، کتاب عبهرالعاشقین، چاپ هنری کربین و محمد معین، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۵) منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۶) عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، مصر ۱۹۸۱.
(۷) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش.
(۸) سعیدبن احمد فرغانی، مشارق الدراری: شرح تائیة ابن فارض، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۵۷ ش.
(۹) صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۰) محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۱) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۲)علی بن محمد جرجانی ، التعریفات ، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۳)حیدربن علی آملی ، کتاب جامع الاسرار و منبع
الانوار ، چاپ هنری کربین و عثمان اسماعیل یحیی ، تهران ۱۳۴۷ ش .
(۱۴)محمدبن حسین سلمی ، درجات المعاملات ، چاپ احمد طاهری عراقی ، در مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی ، ج ۱، گردآوری نصرالله پورجوادی ،تهران ۱۳۶۹ ش .
(۱۵)عبدالرحمان بن احمد جامی ، نقد النصوص فی شرح الفصوص ، چاپ ویلیام چیتیک ، تهران ۱۳۵۶ ش .
(۱۶)
کشف الغایات فی شرح ما اکتنفت علیه التجلیات ، در ابن عربی ، التجلیات الالهیة ، چاپ عثمان اسماعیل یحیی ، تهران ۱۳۶۷ ش .
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بصیرت»، شماره۱۴۲۲.