بسکسکآبازه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِسْکِسک ـ آبازه، نام
روسی یکی از اقوام
مسلمان متعلق به
شعبه آباسگی ـ
چرکسی از
گروه ایبری ـ
قفقازی که از جهت قومی به
قَبارطاییها نزدیکاند.
بِسْکِسک ـ آبازه (یا بِشکِسِک ـ آبازه)، نام
روسی یکی از اقوام
مسلمان متعلق به
شعبه آباسگی ـ
چرکسی (اَدیغه) از
گروه ایبری ـ
قفقازی که از جهت قومی به
قَبارطاییها (
گابارویها) نزدیکاند.
قوم آبازه از اواسط قرون وسطی دو گروه بودند که به لهجههای متفاوت
سخن میگفتند: گروه شمالی یا
تپنته و گروه جنوبی یا
اشکروه، هر کدام شامل شش
قبیله.
در سرشماری ۱۳۰۵ ش /۱۹۲۶، جمیعت آبازهها ۸۲۵، ۱۳ تن اعلام شد، اما به نظر
لاوروف شماره واقعی آنان بیشتر است.
بیشتر جمعیت آبازهها در
منطقه چرکس و درههای
علیای زلنچوک بزرگ و
زلنچوک کوچک و
قوبان و
قاما زندگی میکنند.
در این ناحیه سیزده
قری آبازه نشین هست.
دو قریه آبازه نشینِ دیگر نزدیک
کیسلوودسک در «کرای»
استاوروپول وجود دارد و چند دسته از آبازهها نیز در روستاهای چرکس و
نوغای در
منطقه ادیغه به سر میبرند.
آبازهها اخلاف قبایلی چند زبانهاند که در آغاز عصر
مسیحی در سواحل
دریای سیاه، شمال غربی اَ
بخازیای کنونی، ساکن بودهاند و در قرنهای بعد با یکدیگر آمیخته و واحد ملی
ابخاز را پدید آوردهاند.
در قرنهای هشتم و نهم نیز بیشتر آبازهها
مسکن اصلی خود را در ناحیه ساحلی (میان توآپسه و بزیب)
ترک کردند و از رشته کوههای
قفقاز گذشتندو
قبارطاییها را از محل سکونت خود بیرون راندند و در ناحیهای که اکنون نیز زیستگاه آنان است مسکن گزیدند.
از آن پس ناگزیر با خصومت چرکسها روبرو شدند، و تاریخشان از زوال تدریجی این قوم حکایت میکند.
در پایان قرن دهم، قبایل آبازه، که در گذشته بر این نواحی
مسلط بودند، خواه ناخواه
حکومت امرای قبارطایی و
بسلنئی را پذیرفتند.
پس از این تاریخ (در زمان سلطنت سلطان مراد سوم) ترکها قلمرو خود را به قفقاز غربی
بسط دادند ولی، به موجب
معاهده بلگراد، از
تصرف ناحیه
قبارطایی، که
مستقل شناخته شده بود، خودداری نمودند.
از آن پس،
رودخانه قوبان مرز عثمانی شد و
تپنتهها، که در دو سوی این
رودخانه زندگی چادرنشینی داشتند، مستقل شدند و دیگر دارای
تابعیت معینی نبودند.
پس از معاهده
کوچوک قینارجه (۱۱۸۸/ ۱۷۷۴)، روسها
قبارطای را
تصرف کردند و در ۱۲۱۷/ ۱۸۰۲ قسمت اعظم سرزمین آبازه به صورت یکی از تقسیمات اداری در سرزمین
نوغای ادغام شد که مأموران
روس مستقیماً آن را اداره میکردند.
در طول
جنگهای قفقاز، آبازهها به تابعیتهای مختلف درآمدند:
تپنتهها با روسها
متحد شدند و مردم
اشکروه به جانبداری از
مریدیون برخاستند.
پس از فتوحات روسها در فاصله سالهای ۱۲۷۴/۱۸۵۸و ۱۲۸۱/ ۱۸۶۴، بیشتر قبایل اشکروه (
قبایل تَم،
قیزیل بک، بَگ، چِگری،
میسیلبای) به
ترکیه مهاجرت کردند.
عده مهاجران بهطور رسمی سی هزار تن
اعلام شد ولی این رقم ظاهراً بسیار کمتر از واقع بود.
پس از
جنگهای قفقاز، فقط ۹۲۱، ۹ تن آبازه در این ناحیه ماندند.
گرویدن آبازهها به
اسلام (که پیش از آن یا معتقد به جاندار بودن پدیدههای طبیعی (
آنیمیسم)، یا
مسیحی بودند) پس از مهاجرت ایشان به
قفقازِ شمالی و
تماس با
تاتارهای کریمه و
نوغای آغاز شد.
آنها عادات و گاهشماریِ این اقوام (دوره دوازده ساله با نامهای حیوانات) را همراه با اسلام
اهل سنت و
فقه حنفی پذیرفتند.
گرویدن آنان به اسلام بکندی صورت میگرفت و در پایان
قرن یازدهم/ هفدهم تقریباً همه قبایل جنوب
رودخانه قوبان هنوز
آنیمیست یامسیحی بودند.
به گفته
اولیاچلبی،
قبیله بیبردرائه، یکی از مهمترین
قبایل مازه،
مسلمان نبود.
در پایان قرن دوازدهم، تقریباً همه
تپنتهها اسلام آورده بودند، ولی هنگامی که
پالاس از
اشکروهها دیدن میکرد هنوز این قوم مسیحی بودند و اسلام محدود به طبقه اشراف بود.
مقارن همان زمان،
راینگس میگوید که
قبایل تم و
چگری و
برکای، از گروه اشکروه، «دشمنان اسلام» اند.
در ۱۲۲۲
کلاپروث مشاهده کرد که قبیله تم به
اسلام گرویدهاند ولی
گوشت خوک میخورند.
این مطلب را نویسنده گمنام مقاله «قبایل کوهستانی آن سوی
قوبان» در مجله
قفقاز تأیید میکند و قبیله تم را «مسلمانان نیم بند» و چگریها (جز بعضی از اشراف آنها) را «نه چندان پایبند آداب اسلامی» و بگها (قبیله ای از همان گروه) را «بدون اعتقادات مشخص» و برکایها را بعضاً
مسلمان میداند.
بدینسان، چنین مینماید که گرایش نهایی اشکروهها به
اسلام فقط از اواسط قرن سیزدهم و در نتیجه شور تبلیغی محمدامین،
نایب شیخ شامل در سرزمین
چرکس، بوده است.
تا اواخر قرن سیزدهم، جامعه آبازه ساخت بسیار پیچیده طایفگی (فئودالی) خود را که شبیه ساخت جامعه چرکسها بود، حفظ کرده و پایینترین درجه اجتماعی متعلق به بردگان یا «انوی»ها (انوتها در جامعه چرکسی) بود.
بالاتر از آنها
رعایا (سِرفْها) یا «لیگ»ها (
گریگوا در میان اشکروهها) و سپس رعایای آزاد شده یا آزات ـ لیگها قرار داشتند.
این گروه مجبور به ادای بعضی از وظایف بودند ولی نمیتوانستند
ارباب خود را تغییر دهند و خود انوی و لیگ داشته باشند.
طبقه بالاتر، که عدهشان از طبقات دیگر بیشتر بود، دهقانان
آزاد یا «اَکَوی» یا (تل فکشاو) بودند.
بالاتر از این طبقه، اشراف یا
نجبا بودند که به دو گروه «اشراف کوچک» یا «اَمیسته» ها، که اتباع و ملازمان امرا بودند، و «اشراف بزرگ» یا «امیستد ی» ها (تَوَدْها در میان اشکروهها)، که میتوانستند اتباع و ملازمان خاص خود را داشته باشند، تقسیم میشدند.
در رأس
جامعه، امرا قرار داشتند که رؤسای قبایل یا «اَخَه» ها بودند و تابع امرای
بِسکِنِی و
قبارطایی بودند.
مقام ایشان همطراز طبقه امرا (پشه) ی
چرکس نبود، بلکه در طبقه پایینتر تلکوتش قرار داشتند.
اطفال اخهها و زنان طبقه پایینتر طبقه خاصی به نام «توما» را تشکیل میدادند.
تا انقلاب اکتبر و حتی در نخستین سالهای
حکومت شوروی (سابق)، آبازهها هنوز بعضی از رسوم پدر شاهی (نظیر تقسیمات قبیلهای، خونخواهی، «کلیم»، «اتالیک» و جز آن) را حفظ کرده بودند.
زبان آبازهای از شعب
ابخازی ـ ادیغهای زبانهای
ایبری ـ قفقازی است.
این زبان چنان به
ابخازی نزدیک است که گاهی آن را فقط لهجهای از این زبان میدانند ولی خصوصیات بسیاری از زبان
قبارطایی در آن دیده میشود.
در زبان آبازهای دو
لهجه هست: اَشکرهای در جنوب که دو «نیم لهجه» دارد، یکی در
آپسواآئول و دیگری در
استارو و
نوووکووینسکویه، و
تپنتهای در شمال که باز دو نیم لهجه دارد یکی در
کوبینا ـ
البورگان و دیگری در
پسیژ ـ
کراسنوووستوچنویه.
زبان آبازه تا
انقلاب اکتبر خط نداشت.
در ۱۳۱۱ ش/ ۱۹۳۲ الفبای لاتینیِ تعدیل شدهای برای این زبان طرح کردند و صفحهای به این زبان به
روزنامه چرکس کاپشچ،
روزنامه چرکس ادیغه افزوده شد.
در ۱۳۱۸ ش /۱۹۳۹،
الفبای سیریلی جای
الفبای لاتینی را گرفت و از ۱۳۱۹ ش /۱۹۴۰ نخسیتن آثار نویسندگان آبازهای به این خط جدید منتشر شد (مجموعههای
اشعار تسه کف و
تخایتساخف، قصهها و داستانهای کوتاه
ژیروف و
تابولف و غیره).
E Felitsin, C § islov e dann e o gorskom i proc § em
(۱) musulmanskom naselenii Kubanskoi oblasti , in Sbornik Svedenii o Kavkaze , Tiflis ۱۸۸۵;.
(۲) "Gorskie plemena z § ivushc § ie za Kuban'yu" in Kavkaz , ۹۴ (۱۸۵۰) ;.
J Klaproth, Reise in den Kaukasus und nach Georgien , I, Halle-
(۳) Berlin ۱۸۱۲;.
(۴) L I Lavrov, Abazin (Istoric § esko- Etnografic § eski Oc § erk) in Kavkazskii Etno-graficeskii Sbornik , U S S R Academy of Sciences, Moscow ۱۹۵۵, ۵-۴۸ (بهترین تحیق تاریخی و نژادشناختی) ;.
(۵) idem, "Obez russkikh letopisei", Sovetskaia Etnografiia ,۴ (۱۹۴۶) ,۱۶۱-۱۷۰;.
(۶) Shora Bekmurzin Nogmov, Istoriia Adikheiskogo naroda sostavlennaia po predaniyam Kabardintsev , Tiflis ۱۸۶۱;.
(۷) P S Pallas, Bemerkungen auf einer Reise an die Sدdlichen Statthalterschaften des Russischen Reichs in den Jahren ۱۷۹۳ und ۱۷۹۴ , Leipzig ۱۷۹۹;.
(۸) J Reineggs, Allgemeine historisch-topographische Beschreibung des Kaukasus , Gotha- St Petersburg ۱۷۹۶;.
(۹) VDSmirnov, Kr mskoieKha nstvo pod verkhovenstvom Ottomanskoi Port do nac § ala XVIII veka , St Petersburg ۱۸۸۷.
درباره آبازه در دوران پس از انقلاب شوروی رجوع کنید به آثار راجع به ناحیه خودمختار چرکسی، مخصوصاً:
(۱۰) ۲۰ let C § erkesskoi Avtonomoi oblasti , Stavropol ۱۹۴۸ (مجهول المؤلف) ;.
مقالات مربوط در مجله چرکسیِ
(۱۱) Krasnaia C § erkessiia , nos, ۲۳۷, ۲۴۵, ۲۴۹ for ۱۹۴۰.
(۱۲) برای زبان آبازه رجوع کنید به Abazinskaia Fonetika (vol V of the Scientific memoirs of the Pedagogical Institute of Rostov-on-Don ۱۹۴۹) ;.
(۱۳) Abazinskaia Literatura (vol, I of the same collection, ۱۹۳۹) ;.
(۱۴) K Lomatidze , Tapantskii Dialekt Abkhazskogo yaz ka , Tbilissi ۱۹۴۴;.
(۱۵) GPSerdدc § enko,"Abazinskie dialekt " Moscow ۱۹۳۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بِسْکِسک آبازه»، شماره۱۳۵۰.