برکت همدانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرَکة (بَرَکَتِ) هَمَدانی، از عارفان و پیران طریقت در سده های ۵ -۶ق/۱۱-۱۲م و از استادان
عینالقضات همدانی (د ۵۲۵ق/ ۱۱۳۱م) میباشد.
عدم وابستگی و تعلق برکةهمدانی به سلسله و نظامخانقاهی خاصی، و نیز
امّی بودن و دور بودنش از پایگاه اصلی
عرفان و
تصوف آن عصر - یعنی
خراسان - را میتوان از عوامل ناشناخته ماندن او به شمار آورد. نام و نشان این شیخ پرجاذبه که بزرگانی چون
عینالقضات همدانی - و شاید شیخ
احمد غزالی (د ۵۲۰ق/۱۱۲۶م) - را به سلک ارادتمندان خود کشید، تنها در نامههایعینالقضات آمده است.
پس از آن در میان تذکرهنویسان صوفیه تنها
جامی در نفحاتالانس برخی از مطالب عینالقضات را نقل کرده است.
عینالقضات همدانی که از مریدان و تربیت یافتگان این شیخ امی بوده، در نامهها یخود، گزارشهای مختصر و پراکندهای درباره او به دست داده است که بر آن اساس میتوان به دورنمایی از زندگانی و شخصیت عرفانی او دست یافت. وی در یکی از نامههایش- که به احتمال در فاصله سالهای ۵۲۱ تا ۵۲۲ ق نوشته شده - از سیر و سلوک عرفانی شیخ برکه تا ۸۰ سالگی او سخن به میان آورده است
توجه به آن میتوان ولادت او را در دهه ۴۴۰ق حدس زد.
عینالقضات در این نامه ضمن نقل حکایت دخترک بغدادی که «از خاطر خلق خبر میدهد»، گفته است که «شیخ برکت... از آن سالکان بود که قبل العشرین بر امثال این مطلع شده بود... و تا ۸۰ سالگی سلوک کرد».
بنابراین، چنین به نظر میرسد که وی پیش از ۲۰ سالگی به تصوف روی آورده بوده است.
هر چند برکه امی بود و از علوم ظاهری بهرهای نداشت، گویا پس از دهها سال سلوک و طی مراحل به
حکمت الهی و سرچشمههای اصیل معرفت دست یافته بود، تا آنجا که عینالقضات او را «اهل القرآن» خوانده، و گفته است: «من دانم که
قرآن او داند درست، و من نمیدانم الا بعضی از آن. و آن بعض هم نه از راه
تفسیر و غیر آن بدانستهام، از راه خدمت او دانستهام».
شیخ برکه پس از طی مراحل سلوک، خود در
همدان به تربیت سالکان همت گماشت، و بیشتر مریدان او را، چنانکه عینالقضات میگوید، جماعتی که «قال یقول» نمیدانستند، تشکیل میدادهاند، و او به سلوک عملی آنان توجه داشته است. در نامههایعینالقضات در این باره آمده است: «من هرگز ندانستم که پیری و مریدی چه بود! تا برکت... مرا به تربت فتحه بفرستاد. دیگران میروند، اما مرا او فرستاد».
عینالقضات پیش از ۲۴ سالگی به جمع مریدان برکه همدانی راه یافت و این مصادف با سالهای پایانی عمر شیخ برکه بوده است. با وجود آنکه عینالقضات در آن سالها در علم باطن و تصوف منزلتی داشت، همواره خود را از دیگر مریدان شیخ - که به گفته او بهرهای از علوم متداول نداشتند - کمتر میدید و حتی پس از درگذشت برکه، حدود ۷ سال «زهره نداشت که دست فراکفش او کند».
عینالقضات در همان سالهای نخستین آشنایی با شیخ برکه (ح ۵۱۴ تا ۵۱۶ق) کتاب
زبدة الحقایق را به مدد معنوی او تألیف کرد.
شخصیت عرفانی و معنوی برکه چنان عینالقضات را مجذوب خویش ساخت که پس از درگذشت او،
عینالقضات ، چنانکه خود مینویسد، تا مدتها دست به قلم نبرد و چیزی ننوشت.
نامهای که وی در آن به وفات شیخ اشاره کرده، ظاهراً بعد از ۵۲۱ ق نوشته شده است، و از این رو برخی تاریخ درگذشت شیخ برکه را در فاصله سالهای ۵۲۰ تا ۵۲۴ ق تخمین زدهاند.
مهمترین و برجستهترین اندیشه شیخ برکه، نظریه او درباره
ابلیس است. دفاع از ابلیس و تقدیس و تکریم او به عنوان غیرتمندترین عاشق و شیفته درگاه احدیت، سالها پیش از آن، توسط
حلاج (د ۳۰۹ق/ ۹۲۱م) مطرح شده بود، و از آن پس، برخی از مشایخ تصوف، جسته و گریخته آن را تأیید کردند. در نامههای عینالقضات در دو جا دیدگاه شیخ برکه درباره ابلیس مطرح شده است. نخست مطلبی است که شیخ برکه به نقل از فتحه آورده، و گفته است: «شنیدم که فتحه گفتی که ابلیس گفت: در عالم از من سیه گلیمتر فتحه بود و بس. این سخن بگفت و بگریست و کسی نداند که چیست».
شیخ برکه در جایی دیگر با صراحت از ابلیس دفاع کرده، و ضمن تأیید گفته ش
یخابوالقاسم گرگانی (د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م)، که ابلیس را «خواجه خواجگان و سرور مهجوران» خوانده، گفته است: «سرور مهجوران به است از خواجه خواجگان».
با توجه به این عبارت، او «عاشقی ابلیس و مهجوری او را از معشوق ازل» میپذیرد، اما مقام خواجگی و خواجه خواجگان - و معلم فرشتگان - بودن را در خور یک عاشق نمیداند.
گفتهها و سخنان شطحآمیز برکه هر چند ظاهراً موجب
تکفیر یا آزار او نشد، اما چنانکه برخی از معاصران احتمال دادهاند، شاید آنچه سبب
بدگمانی و
سوءظن نسبت به عینالقضات شد و سرانجام نیز به شهادتش انجامید، ارتباط او با مشایخی چون شیخ برکه و یاران او بوده باشد.
از ویژگیهای مکتب عرفانی برکه، شاید بتوان به جنبه عملی تعالیم وی و ارتباط مرید و مرادی اشاره کرد. او هر چند شیخی امی بود، اما چنان شخصیت پرجذبه و با هیبتی داشت که بزرگی چون عینالقضات همدانی، پس از گذشت ۷ سال که در خدمت او بود، هنوز خود را شایسته مریدی او نمیدید.
عینالقضات در نامهها یخود، اثر تربیتی و تعلیمی شیخ را تحت عنوان «خدمت» بارها گوشزد کرده است. او همچنین از فرمان خاص برکه مبنی بر
زیارت
قبر شیخ فتحه، یاد کرده، و آن نیک بختی را، از برکت اطاعت فرمان شیخ دانسته است.
(۱) پورجوادی، نصرالله، «برکة همدانی، استاد اُمّی عینالقضاة»، معارف، تهران، ۱۳۶۵ش، دوره ۳، شم ۳.
(۲) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳) زرینکوب، عبدالحسین، جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۴) عسیران، عفیف، مقدمه بر تمهیداتِ عینالقضات همدانی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۵) عینالقضات همدانی، نامهها، ج ۱ و ۲، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش، ج ۳، به کوشش علینقی منزوی، ۱۳۷۷ش.
(۶) منزوی، علینقی، مقدمه بر ج ۳ نامهها (نک: هم، عینالقضات).
دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برکت همدانی»، ج۱۱، شماره۴۷۷۸.