• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برهان ترتب (فلسفه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برهان در لغت عبارتست از بیان حجت و واضح نمودن آن و یا خود حجت. در علوم عقلی مراد از آن، حجتی است که مقدمات آن یقینی است.
[۱] کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۳۲۴، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ۱۹۶۶م، چاپ اول.




ترتب یعنی پی در پی، دنبال هم و وابستگی امری بر امری دیگر و از نظر فلسفی عبارتست از پی در پی هم بودن مراتب لاحق یک سلسله از لحاظ وجودی و ماهوی بر مراتب سابق؛ چنانکه در عقول طولیه عقل لاحق مترتب بر عقل سابق است و در سلسله علل و معلول هر معلولی مترتب بر علت خود می‌باشد.
[۲] فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۱، ص۵۰۶، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ه ش، چاپ سوم.




برهان ترتب یکی از براهین ابطال تسلسل می‌باشد. تسلسل در لغت به معنی زنجیروار و در پی هم بودن است.
[۳] کشاف اصطلاحات الفنون، تهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۴۲۹.
برخی از متکلمان هر نوع تسلسلی را باطل می‌دانند ولی فیلسوفان فقط یک نوع تسلسل را باطل می‌دانند و آن تسلسلی است که تحققش از لحاظ عقلی غیر ممکن است و به «تسلسل محال» مشهور است و در مباحث فلسفی از این نوع تسلسل برای اثبات یا رد بعضی مقاصد استفاده می‌شود. تسلسل فلسفی دارای سه شرط می‌باشد: ترتیب و توالی اجزا یا آحاد آن سلسله، اجتماع این اجزا و آحاد با هم، ادامه یافتن این اجزا وآحاد تا بی نهایت.
[۴] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۸، ص۱۲۱، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۶ه. ش، چاپ سوم.
از همین روست که حرکت و زمان می‌توانند بی نهایت تسلسل داشته باشند و در عین حال وجود داشته باشند و حوادث نیز می‌تواند مستمر و بی نهایت باشند؛ زیرا در این موارد، «اجتماع آحاد» که یکی از شرایط بطلان تسلسل است محقق نیست. یا نفوس ناطقه گذشتگان می‌توانند بی نهایت تسلسل یابند؛ زیرا فاقد شرط «ترتیب» هستند.
[۵] فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۱، ص۵۰۷.
برای اثبات بطلان تسلسل حدود ۱۰برهان ارائه شده است که برخی از آنها دارای نام‌های خاصی هستند و عبارتند از برهان وسط و طرف، برهان تطبیق، برهان تضایف، برهان حیثیات، برهان اسد واخصر و چند دلیل دیگر از جمله این ادله است. محقق سبزواری در چند بیت این ادله را به نظم کشیده است:
یبطله ما فی المــــــــــولات من نحو تطبیــــــــــــق و حیثیات
و من دلیل الوسـط و الطرف و من ترتب و من تضـــــــــایف
و من مسمی بالاسد الاخصر و غیرها فاعرف بها تستبصـــر
[۶] شرح المنظومة، محقق سبزواری، ج۲، ص۴۶۵، تهران، نشر ناب، ۱۳۶۹- ۱۳۷۹ ه ش، چاپ اول.

بحث از تسلسل در کتب کلامی و در میان فلاسفه مشایی ، رونق و گستردگی بیشتری نسبت به فلاسفه اشراقی و متاله دارد و دلیل این مسئله نیز این است که که متکلم بر اساس مبانی خود در علم کلام و نیز فیلسوفان مشایی مسلک، نیازمندی بیشتری به بطلان تسلسل دارند.
[۷] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۸، ص۱۳۰_ ۱۳۱.
از ابطال تسلسل و برهان‌های آن در اثبات اموری مانند؛ اثبات تناهی در اجسام که موجب اثبات شکل معین و مقدار معین در اجسام است و اثبات وجود جوهری مجرد که این اشکال و صفات را به جسم داده است و نیز اثبات «واجب الوجود» استفاده می‌شود.



اما تبیین برهان ترتب بدین صورت است که هر سلسله‌ای از علت‌ها و معلول‌های مترتب، به گونه‌ای است که هرگاه فرض شود یکی از افراد آن سلسله منتفی شده، لازمه اش این است که انتفای حلقه‌های بعدی نیز مفروض شود. بنابراین، سلسله‌ای که فعلیت دارد و موجود است و همه افراد آن به نحوی مترتب بر یکدیگر بوده و همگی معلول باشند، دارای یک علتی هستند که اگر آن علت نباشد، همه معلول‌های مترتب بر یکدیگر تا آخرین مرتبه منتفی می‌شوند.
[۱۰] شرح منظومه، محقق سبزواری، ج۲، ص۴۵۵.
فراگیری معلولیت نسبت به همه آحاد سلسله مستلزم وجود چنین علتی است و اگر سلسه بدون چنین علتی بتواند به فعلیت برسد، بنابراین نتیجه می‌گیریم که همه آحاد آن، معلول نیست. مانند یک سلسله از آجرها که بر یکدیگر اتکا دارند. اگر هر یک از افراد سلسه متکی بر دیگری باشد و سلسله به فردی که قائم به خود است ختم نشود، هیچ اعتماد و اتکایی در این سلسله محقق نمی‌شود و مراتب این سلسله نیز به گونه‌ای است که هرگاه اتکای یکی از حلقه‌های وسط به حلقه‌های قبلی قطع شود، آن مراتب نیز سقوط خواهند نمود.این استدلال مبتنی بر تحلیل معنای معلولیت وتبیین معنای قیام و قوام یک شیء به غیر خودش است. مجموعه‌ای که قیام به غیر دارد، تا هنگامی که غیری که قایم به خود بوده و مقوم آنهاست موجود نباشد، تحقق پیدا نمی‌کند.
[۱۴] رحیق مختوم، جوادی آملی، ج۸، ص۱۲۰_ ۱۲۱.



۱. کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۳۲۴، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ۱۹۶۶م، چاپ اول.
۲. فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۱، ص۵۰۶، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ه ش، چاپ سوم.
۳. کشاف اصطلاحات الفنون، تهانوی، محمدعلی، ج۱، ص۴۲۹.
۴. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۸، ص۱۲۱، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۶ه. ش، چاپ سوم.
۵. فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۱، ص۵۰۷.
۶. شرح المنظومة، محقق سبزواری، ج۲، ص۴۶۵، تهران، نشر ناب، ۱۳۶۹- ۱۳۷۹ ه ش، چاپ اول.
۷. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۸، ص۱۳۰_ ۱۳۱.
۸. شرح الاشارات و التنبیهات للمحقق الطوسی مع المحاکمات، طوسی، خواجة نصیر الدین، ج۲، ص۵۹ ۶۰، قم، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ ه ش، چاپ اول.    
۹. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدر المتالهین، ج۲، ص۱۵۷، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، چاپ سوم.    
۱۰. شرح منظومه، محقق سبزواری، ج۲، ص۴۵۵.
۱۱. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدر المتالهین، ج۲، ص۱۶۶.    
۱۲. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدر المتالهین، ج۲، ص۱۶۶.    
۱۳. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدر المتالهین، ج۲، ص۱۶۶.    
۱۴. رحیق مختوم، جوادی آملی، ج۸، ص۱۲۰_ ۱۲۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برهان ترتب».    




جعبه ابزار