برتراند آرتور ویلیام راسل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برتراند راسل (Bertrand Arthur William Russell) (۱۸۷۲-۱۹۷۰)،
فیلسوف، ریاضیدان، منطقدان،
ادیب و فعال اجتماعی بریتانیایی بود.
برتراند آرثر ویلیام راسل در ۱۸ می۱۸۷۲ در ولز
بریتانیا زاده شد، در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر بزرگ خود پرورش یافت، از سن هفت سالگی به شکلی گسترده به مطالعه
تاریخ و
ادبیات پرداخت و در سن یازده سالگی با
هندسه اقلیدسی آشنا شد.
ریاضیات و
علوم انسانی مبنای گسترش بعدی اندیشه او را پدید آورد. وی در زندگی طولانی خود در حوزههای مختلف
فلسفه (
منطق فلسفی،
متافیزیک،
شناخت شناسی،
اخلاق و
فلسفه دین) فعالیت کرد و دستاوردهای بسیاری از خود به جای گذاشت.
راسل به همراه جیای مور بنیانگذار
فلسفه تحلیلی در
انگلستان است. روش تحلیلی راسل مراحل گوناگونی را در زندگی
فلسفی او رقم زد به گونهای که
بوخنسکی معتقد است راسل هرگز نتوانست نظامی
فلسفی برپا کند و مواضع فکری او پیوسته در حال تحول بود و براود نیز راسل را متهم کرده است که هر چند سال یک نظام
فلسفی تازه علم کرده است. با وجود این
کاپلستون بر این باور است که
فلسفه کلی راسل ارائهدهنده سیر استکمالی تجربهگرایی بریتانیایی است.
راسل از معدود
فلاسفهای است که آثارش به شکل وسیع توسط عموم مردم مطالعه میشود.
در
منطق و ریاضیات راسل را میتوان در کنار فرگه (G. Frege) از بنیانگزاران
مکتب منطق ریاضی و منطقگرایی به شمار آورد. در جهت تثبیت برنامه منطقگرایی، در اصول ریاضیات،
راسل به همراه وایتهد (A. N. Whitehead)، با دنبال کردن اندیشه فرگه تلاش کرد نشان دهد ریاضیات شاخهای از منطق است و میتوان نظریه اعداد (حساب) را به گزارههایی که تنها از مفاهیم منطقی (مانند متغییرها، حملها و سورها، و مهمتر از همه ردهها) تشکیل شدهاند، فروکاست.
به این ترتیب عدد دو با همهی ردههای دوتایی معادل قرار داده میشد و گزاره "دو کتاب وجود دارند" به گزاره ذیل تحویل میشد: "کتاب x وجود دارد و کتاب y وجود دارد و x با y برابر نیست. "
راسل و وایتهد امیدوار بودند با دنبالکردن این برنامه، اثباتهای ریاضی را به اثباتهای منطقی تقلیل داده و نشان دهند منشا صدق گزارههای ریاضی چیزی جز مفاهیم پیشینیِ زبانی نیست. بخش دیگری از تلاش بنیانگذاران منطقگرایی صرف این شد که نشان دهند میتوان با قراردادن مفاهیم در قالب گزارههای منطق ریاضیاتی، از بسیاری از پرسشهای
فلسفی که بر اثر استفاده از زبان طبیعی پدید میآیند اجتناب کرد.
یکی دیگر از دستاوردهای مهم راسل در منطق و
فلسفه ریاضیات کشف پارادوکسی است که به نام او نامگذاری شده است. پارادوکس راسل نشان میدهد که مفهوم مجموعه همه مجموعههایی که عضو خود نیستند پارادوکسیکال است، به این شکل که اگر این مجموعه وجود داشته باشد، تنها در صورتی عضو خود خواهد بود که عضو خود نباشد.
راسل در مقام حل این پارادوکس نظریهی انواع (theory of types) را ابداع کرد و آن را در اصول ریاضیات (۱۹۱۰-۱۹۱۳) ارائه کرد.
راسل در زندگی طولانی و پرتلاش خود مکاتب
فلسفی بسیاری را تجربه کرد، از ایدهآلیسم هگلی گرفته تا تجربهگرایی منطقی و واقعگرایی ساختاری. توضیح گرایشها و دستاوردهای
فلسفی او در این مختصر نمیگنجد و تنها به مهمترین بخشهای فعالیت
فلسفی او اشاره میشود.
بخش مهمی از
فلسفه راسل در اندیشههای منطقی او مندرج است. برای مثال بخشهایی از
فلسفه او در مورد
دلالت (denotation) را میتوان در اصول ریاضیات بازیافت، در آن اثر راسل عقیده دارد هر عبارت دلالت گر (سراینده شاهنامه، آبی، عدد دو) به یک " هویت موجود" دلالت میکند. اما در مقاله مشهور در باب دلالت (On Denoting (۱۹۰۵))، به این نتیجه میرسد که هر چند نامهای خاص منطقی (مانند این رایانه یا آن کتاب که میتوان بیواسطه از وجود آنها آگاه شد) مدلولهای موجود در جهان دارند، عبارات توصیفی (مانند شاعر حماسهسرای ایرانی) را باید به عنوان مجموعهای از سورها (مانند "هر"، "برخی") و توابع گزارهای (مانند "x شاعر است") دید.
برخورد راسل با مساله دلالت را میتوان نمونه اعمال روش تحلیلی درخشان او دانست، روشی که راه حل مسائل
فلسفی را در تحلیل زبانی منطقی آنها میدانست. با توسل به این روش، راسل موفق شد توضیح دهد چگونه میتوانیم عباراتی را که در جهان خارج مدلولی ندارند بفهمیم، عبارتی مانند "پادشاه فعلی فرانسه طاس است". تا پیش از راسل، بر اساس قانون دفع شق ثالث، در مورد این عبارت حکم میشد که یا "پادشاه فعلی فرانسه طاس است" صادق است یا "پادشاه فعلی فرانسه طاس نیست" صادق است. در هر دو صورت، این نتیجهی نادرست تائید میشد که پادشاه فعلی فرانسه وجود دارد. مطابق نظریه راسل درباره عبارات توصیفی "پادشاه فعلی فرانسه طاس است" را باید به این شکل صورت بندی کرد "x پادشاه فعلی فرانسه است و x طاس است" و از آنجا که xی وجود ندارد که پادشاه کنونی
فرانسه باشد این گزاره نادرست است.
چند سال بعد، راسل در مقاله کوتاهی با عنوان منطق چیست؟ پس از آزمودن شیوههای مختلف برخورد با جملههای توصیفی مرکب که موضوع آنها ناموجود است (مانند "پادشاه فعلی فرانسه طاس است".) نارضایتی خود را از راه حل پیشین ابراز کرد و به ناتوانی منطق در روشن کردن تکلیف این جملهها اعتراف کرد.
راسل در مسائل
فلسفه (۱۹۱۲)، به این مساله شناختشناسانه پرداخت که آیا میتوان چیزی را به شکل یقینی دانست؟ راسل با تائید این مساله که ویژگیهای بصری مانند رنگ، نزد افراد متفاوت، و در تجربههای متفاوت یک فرد، به شکلهای مختلف بروز مییابند، به این نتیجه رسید که ما اشیاء را به شکل مستقیم
تجربه نمیکنیم، بلکه وجود آنها را از "دادههای حسی" خود، یعنی اموری که به شکل بیواسطه ادراک میشوند استنتاج میکنیم. مثلا در بوییدن و دیدن یک گُل، ما مستقیما با گل ارتباط نمییابیم، بلکه با دادههای حسی از قبیل رنگ، بو و... به شکل مستقیم آشنا میشویم. در این زمینه، نظریه شناختشناسانه راسل نتایجی هستیشناختی و متافیزیکی به بار میآورد: از آنجا که ما اشیاء فیزیکی را به شکل مستقیم درک نمیکنیم، نمیتوانیم از وجود آنها مطمئن باشیم. اما از آنجا که راسل تمایل نداشت به ایدهآلیسم بارکلی نزدیک شود، دادههای حسی را به شکلی جزو هویات
جهان مادی، و در واقع هویات غائی مقوم جهان مادی به حساب آورد.
به علاوه راسل روابط را نیز در زمره این هویات مقوم قرار داد و معتقد بود که نمیتوان آنها را از دادههای حسی استنتاج کرد. مثلا در جمله "قند در قندان است"، "در" حرفی ربطی است که برخلاف قند و قندان قابل فروکاست به تجربه حسی نیست. در مقاله نسبت دادههای حسی به فیزیک (in On the Relation of Sense Data to Physics) (۱۹۱۴)، راسل نشان داد برای این که دادههای حسی شخصی بتوانند جهان فیزیکیِ عمومی را پدید آورند، باید در "ساختهای منطقی قرار گیرند". راسل این ساختها را نیز ابژکتیو (عینی، آفاقی) به حساب آورد. ویژگی اندیشه راسل در این زمینه، پایبندی او به
تجربهگرایی و
واقعگرایی است. از دید راسل، برخلاف ویتگنشتاین و کارنپ،
صدق، ویژگی صرفا منطقی زبان نیست، بلکه ویژگیای است که از امور واقعی و در ارتباط با جهان تجربی پدید میآید. از دیگر دستاوردهای
فلسفی او در همین زمینه میتوان به اشاعه اتمیسم منطقی اشاره کرد، که ساختار زبان را به جملههای ساده بنیادین منطقی منطبق با واقعیتهای اتمی و امور جزئی خاص منطبق میکرد و سپس ارزش صدق جملههای پیچیدهتر را با ترکیب ارزش صدق جملههای ساده تعین میکرد.
در موضوع کلیات راسل در ابتدا (مسائل
فلسفه) یک افلاطونی است که انتقادات تندی به نومینالیستها دارد و برای کلیات وجودی ویژه خود و مستقل از اشیاء و افکار ما قائل است. در مرحله بعد دیدگاه راسل به دیدگاه پوزیتیویستی
هیوم نزدیک میشود و مسئله کلیات را بیمعنا میداند. در مرحله سوم (
تاریخ فلسفه غرب) به دیدگاه نخست خود نزدیک میشود، تجربهگرایی محض را قابل اتکا نمیداند و از نظریه کلیات دفاع میکند.
فلسفه ذهن راسل در ۱۹۱۹ در اثر آراء ویتگنشتاین دستخوش تغییرات اساسی قرار گرفت. این تغییرات در مقاله درباره گزارهها: اینکه چه هستند و چگونه معنی میدهند (۱۹۱۹) و کتاب تحلیل
ذهن (۱۹۱۲) ظاهر شدند.
راسل نوعی وحدتگرایی را گسترش داد که بر اساس آن آنچه "امر
ذهنی" نامیده میشود و آنچه "امر مادی" نامیده میشود، اساسا یک جوهرند که نه مادی است و نه
ذهنی، بلکه خنثی است، اما در زبان طبیعی به اشتباه در مقولات
ذهنی و مادی بیان میشود.
راسل به شکلی گسترده در زمینه اخلاق کاربردی و مسایل اجتماعی نیز قلم فرسایی کرده است، از حقوق زنان و ازدواج گرفته تا
سوسیالیسم، جنگ و خلع سلاح جهانی. در فرااخلاق، راسل به پیروی از دیوید هیوم به نوعی عاطفهگرایی تمایل داشت که منشاء اعمال اخلاقی را نه در قوای شناختی که در عواطف و هم احساسی جستجو میکرد. با این حال راسل به طور کلی تبیینهای
فلسفی از اخلاق را رضایتبخش به شمار نمیآورد.
در مسایل اجتماعی، راسل تلاش میکرد دوری از خرافهپرستی و صلحطلبی را اشاعه دهد. اعتراض او به دخالت بریتانیا در
جنگ جهانی اول، اعتراض راسل به جنگ ویتنام و و استفاده از سلاحهای هستهای، عقاید او در مورد
ازدواج و حقوق زنان و... باعث شد که راسل
شغل دانشگاهی خود را از دست بدهد و از دانشگاه کمبریج اخراج شود. راسل همچنین به خاطر عقاید اجتماعیاش دوبار در دادگاه محکوم شد و مدتی را هم در زندان سپری کرد.
جهت آشنایی بیشتر به زندگی راسل به:
۱. زندگی نامه برتراند راسل به قلم خودش، ترجمه احمد بیرشک، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۷.
۲. سینزیزی، راسل، ترجمه نفیسه کسروی، تهران، شهر کتاب و هرمس، ۱۳۸۱.
۳. استراترن، آشنایی با برتراند راسل، ترجمه کاظم فیروزمن، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۸.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برتراند راسل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۵/۱۵.