بدعتهای اهل کتاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یهود و
نصارا بدعتهای اعتقادی و عملی متعددی در
شریعت خود پدید آوردند که
قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است.
از بدعتهای
یهود آن بود که
عُزَیْر را فرزند خدا شمردند:«وقالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُاللّهِ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم».
به نظر بسیاری از مفسران، این
بدعت زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت
تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد.
مردم این کار را امری خارقالعاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاینرو او را فرزند
خدا دانستند.
نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت
عیسی (علیهالسلام) از
توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند:«ولا تَقولوا ثَلثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ».
مراد از «ثلاثه» عبارت است از خدای پدر، خدای پسر (
عیسی) و
روح القدس همچنین آنان
عیسی را فرزند خداوند خواندند:«وقالَتِ النَّصرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم یُضهِونَ قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن قَبلُ».
برخی برآناند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن
عیسی و نیز تثلیث را از بتپرستان پیش از خود گرفته، آنها را وارد
شریعت عیسی کردند.
به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد «پولس» بود که پس از مطرحکردن این عقاید باطل، به ترویج آن درمیان مسیحیان پرداخت.
از عقاید بدعتآمیز یهود
آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش
دوزخ کیفر نخواهد داد. قرآن این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است:«و قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامًا مَعدودَةً قُل اَتَّخَذتُم عِندَ اللّهِ عَهدًا فَلَن یُخلِفَ اللّهُ عَهدَهُ اَم تَقولونَ عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون».
یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و
تحریف تورات است.
آنان گاهی مطالبی را از جانب خود مینوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج میکردند:«فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً».
برخی گفتهاند که آنان
حلال خدا را
حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و
دستور الهی برای مردم قلمداد میکردند.
به نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار نبوت پیامبر اسلام بوده است.
یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی میشمردند
:«و مِن اَهلِ الکِتبِ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَعَلَیهِ قائمًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فیالاُمِّیِّینَ سَبیلٌویَقولونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ و هُم یَعلَمون».
برخی گفتهاند:مراد آیه شریفه، فَنْحاصبن عازوراء از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد
امانت مردی از
قریش را
غصب کرد
اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیاناند.
قرآن از حرام شمردن برخی از خوراکیها از سوی یهود یاد کرده و آن را
افترا بر خداوند دانسته است:«کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ... قُل فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صدِقین _ فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکَذِبَ... فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون».
طبق برخی
روایات ،
یعقوب (علیهالسلام) خوردن گوشت
شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد
؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند.
قرآن در آیه ۲۷
حدید به ابداع روش
رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است:«ورَهبانیَّةً اِبتَدَعوها ما کَتَبنها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضونِاللّهِ». در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط
مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسهها یا کوهها و بیابانها پناه بردند.
بنابر نقلی دیگر پس از آنکه حاکمان قوانین تورات و
انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند.
نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا
امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمیدیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند.
در ادامه
آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند:«فَما رَعَوها حَقَّ رِعایَتِها»؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با
شرک و آموزههای غیر الهی درهم آمیختند.
به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، ایمان نیاوردن بیشتر آنان به پیامبر اسلام بود، چنانکه ادامه آیه که به ایمان آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است
:«فَاتَینَا الَّذینَ ءامَنوا مِنهُم اَجرَهُم وکَثیرٌ مِنهُم فسِقون».
برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز
شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانستهاند
ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیدهای شمردهاند که در ابتدا مورد
رضایت الهی بود
، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بدعت».