بدر شروانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدرِ شِروانی،
شاعر قرن نهم و ملک الشعرای شروانشاهان (انقراض: ۹۴۵)بود.
در ۷۸۹ در
شهر شماخی از بخش شروان به
دنیا آمد
و در همانجا به تحصیل پرداخت. او از حدود ده سالگی به سرودن شعر پرداخت.
در کودکی مادرش را از دست داد و نامادری و پدرش، حاجی شمس الدّین با او رفتار خوبی نداشتند. با آنکه پدرش متمکّن بود، او در
فقر به سر میبرد و چون جز شاعری پیشهای نداشت، به مدّاحی رجال سیاسی وقت پرداخت، در برخی از اشعارش بصراحت عادیترین ضروریات زندگی را تقاضا کرده است.
دشواری زندگی، جنگهای محلی و افتادن زادگاهش به دست
قراقوینلوها، سبب آزردگی و
مهاجرت وی شد.
او به
قَبَلَه،
دربند،
باکو،
تبریز،
مازندران،
خراسان و جاهای دیگر روی آورد تا برای
حکّام این نواحی مدیحهسرایی کند، اما چون در این دوران بازار شعر و شاعری رونقی نداشت، ناگزیر به زادگاه خود بازگشت.
بدر، به گفته خودش، در خارج از شروان کسب شهرت کرده است.
در خصوص تخلّص او گفتنی است که در چند سروده خود را
بدر نامیده است.
او معاصر
فضل الله نعیمی و
سید یحیی شروانی (باکویی)، از رهبران جنبش حروفی بود ولی با ایشان همصدایی و همدردی نکرد. بنابر ماده تاریخهای وفات او که یک یا دو شاعر معاصرش سرودهاند، می توان گفت که در شوال ۸۵۴ درگذشته است.
اغلب تذکره نویسان، به نقل از دولتشاه سمرقندی،
بدر را مردی خوشگوی،
نادرهجوی و سرآمد شعرای شروان و مضافات آن دانسته و به مشاعره و معارضه او با مولانا محمد کاتبی، اشاره کردهاند.
و تقی الدّین کاشی، در خلاصة الاشعار زندگی و آثار او را با بدرچاچی درآمیخته است
در بین آثار
بدر، قصاید او مقام برجستهای دارد. وی خود را خاقانی شروان، خاقانی زمان و خاقانی ثانی نامیده و بعداز خاقانی و عنصری و انوری، استاد فن زمانه خوانده، و ضمن اظهار ارادت و اعتقاد به خاقانی، به اقتفای چند قصیده از اوپرداخته است.
در دیوان او تصویرهایی واقعی از زندگی شخصیش، و نیز طنزها و هجویاتی وجود دارد که در آنها به تخطئه حکام پست، رجال دینیِ کم سواد، کدخداها و شحنهها پرداخته است و از آنان با صفاتی چون بیهنر، نااهل، ناجنس،
بخیل،
حسود،
چاپلوس نام برده که پیوسته کوشیدهاند از مقام و حرمت شاعر بکاهند و او را در انظار خفیف و ناچیز جلوه دهند.
بدر در قصاید خود از ازرقی، عنصری، انوری، مجیربیلقانی، و نظامی نام برده و به سخن خود مفاخره کرده است.
او در دیوان خود از
آل نبی و
اهل بیت علیهمالسلام و چندین بار با اخلاص و ارادت از علی علیهالسلام و حسنین علیهماالسلام یاد کرده و به مدح چهارخلیفه پرداخته است.
در چند قطعه و رباعی نیز حافظ نامی را هجو کرده، اما جامع دیوان در مواردی، به سبب رکاکت لفظ، از ضبط آن خودداری کرده است.
زبان اشعار او ساده و روان است. به عقیده او شعر باید ساده، رنگارنگ و متنوّع باشد تا از یکنواختی بیرون آید.
وجود بعضی مصراعهای عربی در دیوان
بدر، حاکی از تسلط وی به این زبان است. همچنین در اشعار خود به غزلهای ترکیش اشاره کرده
اما در دیوان موجود او، تنها قطعهای به این زبان وجود دارد.
همچنین در دیوان او ملمّعی به فارسی و ترکی و یکی از گویشهای ناشناخته زبان فارسی ضبط شده که تنها با استناد به وجود کلماتی چون «لفظ گیلی» و «زبان روستایی» در آن، میتوان احتمال داد که زبان سوم، زبان روستاییانی بوده است که به گویشی ناشناخته از زبان گیلکی سخن میگفتهاند.
همچنین او اشعاری دارد به لهجهای از زبان فارسی که آن را زبان کنارِ آب (زبان حاشیه غربی ساحل دریای خزر) نامیده است.
.
دیوان بدرشروانی به اهتمام ابوالفضل هاشم اوغلی رحیموف، ایران شناس جمهوری آذربایجان، از روی یگانه نسخه خطی آن در کتابخانه مؤسسه خاورشناسی
ابوریحان بیرونی وابسته به فرهنگستان علوم
ازبکستان، در ۱۳۶۴ ش /۱۹۸۵ در مسکو چاپ و منتشر شده است
، این دیوان شامل ۸۲۴ قطعه شعر در قالبهای قصیده، غزل، مثنوی، قطعه، رباعی، مسمّط، ترجیع بند و موضوعاتی از قبیل مرثیه، هزل و مطایبه، مادّه تاریخ، معمّا، خبیثه گویی، هجو و طنز، مجموعاً ۴۷۳، ۱۲ بیت است. همچنین جُنگی حاوی حدود پانصد بیت از قصاید او، در کتابخانه شخصی مرحوم حاجی حسین آقاملک خراسانی موجود است.
(۱) دیوان
بدر شروانی، به اهتمام ابوالفضل هاشم اوغلی رحیموف، اداره انتشارات دانش، مسکو، ۱۹۸۵.
(۲) محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان، تهران ۱۳۱۴ ش، ص ۶۴.
(۳) دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، چاپ محمد رمضانی، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۴) شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶-۱۳۱۶/ ۱۸۸۹-۱۸۹۸، ذیل «
بدر شروانی».
(۵) Encyclopaedia Iranica , sv ûBadr ëirva ¦ n ¦ â ý, (by AH Rahimov).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدرِ شِروانی»، شماره۷۵۷.