باطن (دیدگاه شیعه امامیه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باطن، مقابل «
ظاهر» در
قرآن کریم «
الظاهر و الباطن» درباره
خداوند آمده است.
ولی اغلب اوقات «
ظاهر» یا «باطن» را درباره مفهوم «
علم » به کار میبرند.
در
احادیث منقول از امامان
شیعه علیهم السّلام، آشکارا گفته میشود که
قرآن و همه تعبیرات دینی علاوه بر معنای
ظاهری، معنای درونی (باطن) دارند و نیز هر چیز دارای وجههای باطنی است؛ و همچنین، در عالم، حقایقی وَرای محسوسات وجود دارد.
در چند
حدیث آمده است که
قرآن ظاهر و باطن دارد و باطن آن نیز باطن دارد تا هفت بطن.
در برخی از این احادیث
به جمله مشهور منقول از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم استناد شده و آن را اشاره به همین معانی باطنی دانستهاند.
در آن جمله ـ که به نظر برخی از علمای عامّه
متواتر است
ـ آمده است که
قرآن بر هفت حرف نازل شد (اِنّ
القْرْآنَ نَزَل عَلی ' سَبْعَةِ اَحْرُفٍ)؛ آنگاه در این احادیث بیان شده که مراد از هفت حرف، هفت معنا (بطن) ست. (درباره برخی مناقشات سندی این حدیث و نیز آرای مختلف در بیان مقصود از آن به
قرآن و این منابع رجوع کنید)
گذشته از آن در چند حدیث
به آیه ۸۹
سوره نحل که
قرآن را مبیّن همه چیز میشناساند (وَ نَزّلْنا علیکَ الکِتابَ تِبْی'اناً لِکُلّ شی ءٍ) استناد شده، با این توضیح که: آیه از احتوای
قرآن بر همه حقایق خبر میدهد و حال آنکه
ظاهر الفاظ
قرآن این شمول را افاده نمیکند (درباره تفسیرهای دیگر این آیه و مقصود از «کلّ شی ءٍ» رجوع کنید به تفاسیر، ذیل آیه، از جمله فخررازی، طبرسی، زمخشری، طباطبایی).
البتّه امامان شیعه، همواره بر این نکته نیز تأکید داشتهاند که بیان معانی باطنی و استخراج حقایق مراد از الفاظ
قرآن از علوم اختصاصی ایشان است
و مستقیماً در دسترس همه مردم نیست.
امامان نیز این علوم را نه از طریق تعلّم
ظاهری بلکه به صورت خدادادی یا به تعلیم پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلّم به دست آورده اند.
طبق همین احادیث، آیه ۷
سوره آل عمران نیز که آیات
قرآن را به دو عنوان «محکم» و «متشابه» تقسیم میکند و تأویل آیات متشابه را از دسترس عموم به دور میداند، به معنای باطنی اشاره دارد و مراد از تأویل آیات نیز همان معنای باطنی آنهاست.
آیه ۴۹
سوره عنکبوت نیز طبق همین احادیث اشاره به این مطلب دارد که علم حقایق
قرآنی در سینه صاحبان
علم (فی صدورِالّذَین اوُتُوا الْعِلْمَ) یعنی امامان قرار دارد.
ازینرو بنابر حدیثی
که از
امام باقر علیه السّلام روایت شده، آن حضرت به مردم میگفته است که مستند
قرآنی هر چه برای شما میگویم را از من بخواهید.
علاوه بر احادیث، عناوین برخی از آثار منسوب به اصحاب و تابعان ائمّه، در فاصله قرنهای دوم تا چهارم، که در کتابهای فهرست و رجال، از جمله رجال
نجاشی ، آمده نشان میدهد که نظریه معنای باطنی داشتن
قرآن در میان شیعیان رواج داشته و چندین کتاب در این باب نگاشته شده است. : ما نزل من
القرآن فی اهل البیت علیهم السّلام تألیف ابن جحام،
ما نزل من
القرآن فی امیرالمؤمنین علیه السّلام، تألیف ابن ابی ثلج،
تفسیرالباطن تألیف علیّ بن حسّان بن کَثیر هاشمی
و تفسیرالباطن تألیف محمّد بن اُورَمَه.
البته از همان روزگار همه بزرگان شیعه نسبت به قبول و ردّ این گونه کتابها و روایات اتفاق نظر نداشته و برخی از آنها تصریح کردهاند که ساختههای فرقهای خصوصاً گرایشهای غلوّآمیز، به این روایات و کتابها راه یافته است و در نتیجه پذیرش همه آنها ممکن نیست.
مثلاً نجاشی در معرفی دو کتاب اخیر
اظهار میکند که مطالب آنها آمیختهای از درست و نادرست است (تخلیطٌ کُلُّهُ، انّه مُخَلّطٌ).
بیشتر محدّثان بزرگ شیعه نیز این نکته را در تدوین جوامع حدیثی خود در نظر داشتهاند و ازاینرو همه این روایات به متون معتبر حدیثی راه نیافته اند.
حتّی مجلسی که بنا به دلایلی سعی در گردآوری همه احادیث منابع اولیه شیعه در
بحارالانوار داشته، نسبت به این گونه احادیث با احتیاط عمل میکرده و در موارد چندی به غلوّآمیز یا احتمال ساختگی بودن آنها توجّه میداده است.
از جمله درباره مشارق انوارالیقین واَلْفَیْن تألیف حافظ بُرسی به وجود روایاتی از این قبیل در آنها اشاره کرده (لاِشْتمالِ کتابَیْه عَلی م'ایُوهمُ الخَبْطَ و الخلطَ و الارتفاعَ) و مینویسد که به همین جهت فقط روایات سازگار با «اصول معتبر» را از آن دو کتاب میآورد.
شبیه این تعبیرات درباره مصباح الشریعه
و درباره آثار حسین بن حَمْدان خَصیبی
نیز دیده میشود.
با اینهمه، تبیین جامع و مانعی از تعبیر «باطن
قرآن» در احادیث وجود ندارد.
مثلاً در برخی احادیث، منظور از
ظاهر قرآن کسانی هستند که
قرآن در میان ایشان نازل شده است و مقصود از باطن آن، کسانیاند که به روش آن عمل میکنند.
این معنا در حقیقت باطن را همان مصادیق آیات معرفی میکند، همچنانکه بسیاری از بیانهای باطنی موجود در احادیث نیز از این قبیلاند.
در شماری دیگر از احادیث آمده است که مراد از معانی باطنی
قرآن تمام آن چیزهایی است که از
ظاهر لفظ برنمی آید، مانند حقایق آسمانها و زمین، رویدادهای آینده، جزئیات دقیق
بهشت و
دوزخ و برخی
احکام .
گاهی معنای مطرح شده به هیچ روی با سیاق عبارت سازگار نیست، گاهی مخالف با معنای اصلی واژه است و گاهی معنایی استعاری یا مجازی را برای لفظ یا عبارتِ آیه افاده میکند.
از این شمار است حدیثی که در بیان معنای باطنی «و'الِدَین» ذیل آیات ۱۴ و ۱۵
لقمان روایت شده و حال آنکه این تفسیر باطنی، چنانچه
مجلسی نیز یادآوری کرده، با قسمتهای دیگر
آیه سازگار نیست.
در شماری از آثار تفسیری، (از جمله رجوع کنید به برهان، نورالثقلین، صافی و المیزان)، بسیاری از این احادیث، ذیل آیاتِ مناسب نقل شده و خصوصاً طباطبایی در
المیزان گاهی نسبت به سند و مضمون آنها مناقشاتی کرده است.
برخی مفسّران معاصر
نیز به استناد همین احادیث، لزوم هماهنگی برداشتهای باطنی را با
ظاهر آیات
قرآنی نفی کردهاند.
از تعبیر
صدرالدین شیرازی نیز برمی آید که شرط قبول معنای باطنی آیه فقط سازگاری آن با
قرآن و سنّت است، نه هماهنگی با
ظاهر لفظ آیه.
امّا آنچه در احادیث منقول از امامان، و بالتَّبَعْ در شیوه محدّثان و عالمان شیعه امامیّه، همواره در مدّنظر بوده، مخالفت با هر نوع برداشت باطنی
دین به قصد رها کردن معنای
ظاهری و قابل فهم عموم بوده است.
یاین امر خصوصاً با پیدایش گرایشهای غلوّآمیز و باطن گرا در میان غلاة عصر ائمّه حایز اهمیت است.
فرقههای خطّابیّه، حَربیّه، منصوریه و... از مبلّغان و مدافعان این گرایشها بودند و حتّی برای برخی از اصحاب امامان نیز سؤالات و شبهههایی پیش آمده بود.
مثلاً مفضّل بن عمر به نوشته کتب رجال
به خطّابیه گرایش داشت و چه بسا به آنان پیوسته بود؛ ازینرو
امام صادق علیه السّلام او را سرزنش کرد.
محمّد بن حسن صفار قمی (متوّفی ۲۹۰) که خود احادیث زیادی را در بیان معانی باطنی آیات
قرآن روایت کرده، چند حدیث
نیز در انتقاد از آرای خطّابیّه آورده است.
کشّی نیز شماری از این احادیث را نقل کرده است.
در این احادیث، امام صادق علیه السّلام خطاب به ابوالخطّاب، مؤسّس خطّابیّه، و دیگران تصریح کرده است که عمل به دستورهای دینی و اجتناب از محرّمات جزو مهمترین ارکان دین است و نمیتوان تعبیراتی چون
نماز ،
روزه ،
حج ،
جهاد ، خَمر، مَیْسِر (قمار)، اَنصْاب و اَزْلام را کنایه از نام افرادی خوب یا بد دانست و بدین بهانه از انجام دادن وظایف دینی تن زد.
نوشته طولانی امام صادق علیه السّلام در پاسخ پرسشهای مفضّل بن عمر نیز نشانه رواج همین باطن گرایی درمیان شیعیان و برخورد جدّی امام با آن است.
مفضّل در نامه خود به دیدگاهها و روشهای خطّابیّه اشاره کرده و از امام راهنمایی خواسته است.
به گفته او این قوم پایه دین را اعتقاد قلبی به اولیای دین (رجالٌ) می دانند و معتقدند که هرکس به این باور برسد میتواند نسبت به
احکام دینی بی بندوبار باشد (یَتَهاوَن)، عبادات را به جا نیاورد و مرتکب
زشتیها شود.
امام در پاسخ او بیان کرده است که هر چند شناخت و اعتقاد به اولیای دین اساس دینداری است، عمل به طاعات و اجتناب از محرّمات از نتایج و لوازم جدایی ناپذیر آن است؛ به تعبیر دیگر به کار بستن دستورهای دینی بدون اعتقاد به پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلّم و اولیای دین را نمیتوان دینداری خواند، امّا اعتقاد بدون عمل نیز به هیچ روی معنا ندارد.
در احادیث گذشته از آنچه درباره معانی باطنی
قرآن و تعبیرات دینی آمده، به وجهه باطنی داشتن همه اشیا نیز اشاره شده است؛ همچنانکه از وجود حقایقی ورای حس
ظاهری خبر داده اند.
(۱) علاوه بر
قرآن.
(۲) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش.
(۳) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
(۴) عبداللّه جوادی آملی، «در مکتب استاد جوادی آملی: بحث و تحقیقی درباره تأویل و تفسیر»، کیهان اندیشه، ش ۳۹ (آذر و دی ۱۳۷۰).
(۵) محمّد بن ابراهیم صدرالدّین شیرازی، تفسیرالقرآن الکریم، چاپ محمّد خواجوی، ج ۲، قم ۱۳۶۴ ش.
(۶) محمّد بن حسن صفّار قمی، بصائرالدّرجات فی فضائل آل محمّد (ص)، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴.
(۷) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصّافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۹۹).
(۸) محمد بن عمر کشّی، اختیارمعرفة الرّجال کشّی، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش.
(۹) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۱۰) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۱) محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم
القرآن، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۲.
(۱۲) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة، المشتهربرجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۱۳) ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۹۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باطن»، شماره۲۳۹.