اکراه در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِکراه، وادار کردن دیگری بر انجام دادن کاری بدون رضایت و رغبت و یکی از عناوین ثانوی
فقه است.
اکراه از
ریشه «ک ر ه» و این ماده در
لغت به معانی گوناگونی آمده است؛ از جمله: ۱. ناپسند داشتن
، بر این اساس به آنچه ناپسند است
مکروه و پسندیده را محبوب مینامند. ۲.
زشت بودن،
بر این پایه به آنچه زشت است
کریه (
قبیح ) میگویند. ۳.
مشقت داشتن.
۴. اِبا و خودداری کردن.
اکراه در
اصطلاح ، عبارت است از وادار کردن
انسان با
تهدید به انجام دادن یا ترک کاری که از آن ناخرسند است.
برخی در تکمیل معنای آن نکتهای را افزوده و آن را به وادار کردن انسان بر آنچه طبعاً یا شرعاً از آن ناخرسند است تعریف کردهاند.
این عمل گاهی به حق انجام میگیرد؛ مانند وادار کردن
محتکر به فروش کالای
احتکار شده یا الزام معسر به فروش ملک خود برای ادای حقوق بدهکاران از سوی
حاکم شرع و گاهی به ناحق صورت میگیرد؛ مانند
اکراه شخص بر انجام فعلی حرام یا ترک فعلی واجب یا ایجاد
عقد یا ایقاعی خاص از سوی شخص ظالم.
اکراه دارای سه
رکن است: ۱.
مُکْرِه (وادار کننده). ۲.
مُکْرَه (وادار شده). ۳.
مُکْرَهٌ علیه (کاری که به آن وادار میشوند).
اکراه با مفاهیمی دیگر همچون
اضطرار و
اجبار از آن جهت که در هرسه، انسان وادار به انجام یا ترک کاری میشود مشترک است؛ اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند؛ تفاوت
اکراه با اضطرار آن است که در
اکراه رضایت باطنی وجود ندارد، بلکه عمل با تهدید و
ارعاب انجام میگیرد؛ ولی در اضطرار، اوضاع ویژه اجتماعی، اقتصادی یا حوادث طبیعی فرد را ناگزیر به انجام دادن کاری میکند که در باطن از آن راضی است، ازاینرو
معامله مُکْرَه باطل و معامله مضطر صحیح است،
زیرا معیار
صحت معامله تراضی طرفین است: «اِلاّ اَن تَکونَ تِجرَةً عَن تَراض»
و این معیار در مضطر وجود دارد.
تفاوت این دو با اجبار آن است که در
اکراه و اضطرار برخلاف اجبار،
اراده و اختیار از انسان سلب نمیشود؛ مثلا اگر با غلبه و جبر سر روزهدار را در
آب فرو برند که به کلی از او
سلب اختیار شود روزهاش باطل نمیگردد،
چون تحقق مفطر به اراده او نبوده است؛ ولی اگر با
اکراه یا اضطرار مرتکب چنین مفطری شود، چون اراده از وی
سلب نشده روزهاش
باطل است.
قرآن از
اکراه با واژهها و تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است؛ از جمله
واژه «
کره» و مشتقات آنکه بیش از ۴۰ بار در
قرآن بهکار رفته و در بیشتر موارد معنای لغوی آن قصد شده است؛ مانند: «عَسی اَن تَکرَهُوا شَیًا و هُوَ خَیرٌ لَکُم»
و در برخی آیات به معنای اصطلاحی آن آمده است؛ مانند: «اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالایمن»
و نیز تعبیراتی مانند: «لا تَعضُلوهُنَّ»
که به نوعی، به
اکراه اشاره دارد. در این
آیات ضمن بیان برخی
احکام فقهی اکراه ، از
آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آمده، چنانکه برخی
مصادیق اکراه در امتهای گذشته و
اسلام نیز یادآوری شده است.
اسباب النزول، واحدی؛ اصول الفقه؛ اعانة الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین؛ اعراب القرآن الکریم و بیانه؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ تحریرالوسیله؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التعریفات؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة محی الدین شیخ زاده علی تفسیر البیضاوی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ العروة الوثقی؛ القاموس المحیط؛ کنزالعرفان فی فقهالقرآن؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الافهام الی الآیات الاحکام؛ مستمسک العروة الوثقی؛ مستند العروة الوثقی؛ مصباح الاصول؛ مصباحالفقاهه؛ المصباح المنیر؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ معجم مقاییس اللغه؛ المعجم الوسیط؛ مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم؛ المیزان فی تفسیر القرآن.
دائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله اکراه.