• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اَشْتَر (مفردات‌نهج‌البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: مالک اشتر.


اَشْتَر (به فتح الف) یکی از مفردات نهج البلاغه لقب مالک بن حارث، از سرداران نامی امام علی(علیه‌السّلام) است. ایشان یکی از مردان کامل، شجاع، بی‌نظیر و شیعه خالص امام علی (علیه‌السلام) است.
حضرت در هنگام معرفی مالک اشتر و آن‌گاه که مالک را حاکم مصر قرار داد و ... از این واژه استفاده کرده است.



اَشْتَر (به فتح الف) لقب مالک بن حارث یکی از سرداران نامی امام (علیه‌السّلام) و یکی از مردان کامل و شجاع و بی‌نظیر و شیعه خالص آن حضرت است.


برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل می‌باشد:

۲.۱ - الأَشتَرَ - نامه ۱۳ (تأیید مالک اشتر)

امام (صلوات‌الله‌علیه) در خصوص تأیید مالک اشتر به دو نفر از فرماندهان خویش که آنها را تحت امر اشتر قرار داده بود می‌نویسد:
«وَ قَد أَمّرتُ عَلَیکُمَا وَ عَلَی مَن فِی حَیّزِکُمَا مَالِکَ بنَ الحَارِثِ الأَشتَرَ فَاسمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجعَلَاهُ دِرعاً وَ مِجَنّاً فَإِنّهُ مِمَّنْ لاَ یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لاَ سَقْطَتُهُ»؛
«یعنی برای شما و آنان‌که تحت امر شما هستند مالک بن حارث اشتر را امیر کردم، به فرمان او گوش و اطاعت نمایید، او را برای خود زره و سپر قرار دهید، او کسی است که از سستی و انحرافش ترسی نیست و منحرف نمی‌شود».

۲.۲ - الاَْشْتَرِ - نامه ۳۴ (خطاب به محمد بن ابی‌بکر)

آن حضرت مالک اشتر را به جای محمد بن ابی‌بکر به حکومت مصر فرستاد ولی او در سال سی و نه هجری در راه مصر به دست ماموران معاویه مسموم و شهید گردید امام (صلوات‌اللّه‌علیه) به محمد بن ابی‌بکر نوشت:
«وَ قَدْ بَلَغَنِی مَوْجِدَتُکَ مِنْ تَسْرِیحِ الاَْشْتَرِ اِلَی عَمَلِکَ، وَ إِنِّی لَمْ أَفْعَلْ ذَلِکَ اسْتِبْطَاءً لَکَ فِی الْجَهْدَ ... وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ أَوْلاَهُ اللَّهُ رِضْوَانهُ»؛
امّا بعد! به من خبر رسيده كه از فرستادن «اشتر» به سوى فرمانداريت ناراحت شده‌اى، من این کار را به علت کم‌تلاش بودن تو و یا برای وا‌داشتن تو به تلاش بیشتر، نکرده‌ام ... ما از او راضی هستیم، خدا او را به رضوانش برساند».

۲.۳ - الْأَشْتَرَ - نامه ۵۳ (عهدنامه مالک)

امام علی (علیه‌السلام) در اوّل عهدنامه مالک اشتر چنین نوشته است: «ذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلاَّهُ مِصْرَ جِبَایَهَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَهَ بِلاَدِهَا»؛
«این دستوری است که بنده خدا علی امیرمؤمنان‌ به‌ مالک بن حارث اشتر در فرمانی که برای او صادر کرده بیان نموده، در آن هنگام که زمام‌داری مصر را به او سپرد تا حقوق بیت‌المال در آن سرزمین را جمع‌آوری کند و با دشمنان آنجا پیکار نماید، به اصلاح اهل آن همت گمارد و به عمران و آبادی شهرها و روستاهای آن بپردازد».

۲.۴ - الاْشتر - حکمت ۴۳۳ (خبر شهادت مالک)

آن‌گاه که خبر شهادت مالک به آن حضرت رسید فرمود: «و قد جاءه نعي الاْشتر (رحمه‌الله): مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ! وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلاً لَکَانَ فِنْداً وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً لاَ یَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ وَ لاَ یُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ»؛
هنگامى كه خبر شهادت «مالك اشتر» (رحمةاللّه‌عليه) به امام (عليه‌السلام) رسيد، فرمود: مالک و چیست مالک، قسم به خدا اگر او را در عظمت کوه بدانی کوهی بس بلند است و اگر سنگ حساب کنی سنگی بسیار سخت است، هیچ ناخن‌داری‌ به قله او بالا نرود و هیچ پرنده‌ای به بلندی او نرسد».(اشاره به عظمت و بزرگ‌مردی اوست.)

۲.۵ - الاشتر - نامه ۳۸ (خطاب به اهل مصر)

و آن‌گاه که حضرت مالک را حکومت مصر داد، او را به اهل مصر چنین تعریف کرد:
«إلى أهل مصر، لما ولّى عليهم الاشتر ... أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لاَ یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لاَ یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ لاَ کَلِیلُ الظُّبَهِ وَ لاَ نَابِی الضَّرِیبَهِ.»
«امّا بعد بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ساعات خوف نمی‌خوابد، در اوقات وحشت از دشمنان عقب نشینی نمی‌کند، بر فاجران از آتش سوزان سوزان‌تر است، او مالک بن حارث از قبیله مذحج می‌باشد حرف او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید، در آن‌چه مطابق حق باشد، او شمشیری از شمشیرهای خداست، نه نابرنده است و نه ضربتش بی اثر می‌شود».
کسی که این‌گونه مورد تایید حضرت ولی ذو‌الجلال باشد، معلوم است که دارای چه عظمتی بوده است، عهد و وصیت آن حضرت نسبت به او، حاکی از لیاقت و کاردانی عجیب او و مورد اعتماد آن حضرت بودنش می‌باشد.
مالک پیوسته از اصحاب خاص آن حضرت بود و دائماً در رکاب وی شمشیر می‌زد و از بزرگان و اکابر شیعه بود و شجاعتش زبان‌زد خاص و عام است، نقل است که روز جمل مالک با عبدالله بن زبیر روبرو شدند، هر دو که سوار اسب بودند دست در گردن یکدیگر‌ انداخته و گلاویز گشتند، و هر دو از اسب به زمین افتادند، مالک عبدالله را زیر خود گرفته و مانند فیل نر او را می‌کوبید. عبدالله که زیر مالک مانده بود فریاد می‌کشید: «اُقتُلونی و مالکا اُقتُلونی و مالکا» مرا و مالک را بکشید، هیچ کس متوجه نشد که عبدالله چه می‌گوید.
به عایشه خبر رسید که عبدالله با مالک گلاویز شده‌اند، عائشه ناله و فریاد کشید که «وا ثَکَلَ اَسماء» و‌ای خواهرم اسماء بی‌پسر شد، زیرا عبدالله مادرش اسماء دختر ابو‌بکر بود.
و چون مالک سه روز بود که روزه و شکمش خالی بود و از طرف دیگر پیر‌مرد بود، عبدالله از چنگ وی خارج شده و فرار کرد، مالک خطاب به عائشه چنین‌ گفت.
أ عائش لو لا اننّی کنت طاویا ••• ثلاثا لالفیت ابن اختک‌هالکا
غداة ینادی و الرماح تنوشه‌ ••• کوقع الصیاصی: اقتلونی و مالکا
فنجّاه عنّی شبعه و شبابه •••• و انّی شیخ لم اکن متماسکا
یعنی‌ ای عائشه اگر من سه روز پشت سر هم روزه و شکم خالی نبودم، پسر خواهرت را کشته می‌دیدی، آن‌گاه که نیزه‌ها مانند خارها بر او می‌باریدند و فریاد می‌کشید «اقتلونی و مالکا» عاقبت، سیر بودن و جوان بودنش او را از دست من نجات داد و من پیر مرد و از گرسنگی کم تاب گشته بودم.
و چنانکه گفته شد: مالک در سال ۳۹ هجری رهسپار مصر بود که در راه مصر بعضی از جاسوسان معاویه او را مسموم کرد و شهید شد، رحمت و رضوان خدا بر او باد.


این لفظ سه بار در «نهج البلاغه» آمده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، ج۲، ص۵۷۶.    
۲. طریحی، فخر‌الدین، مجمع البحرین ت-الحسینی، ج۳، ص۳۴۱.    
۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه ت الحسون، ص۵۹۸، نامه ۱۳.    
۴. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۱۵، نامه ۱۳.    
۵. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۳۷۲، نامه ۱۳.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۵۸۱.    
۷. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۵۲.    
۸. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۵۲.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۹، ص۱۷۳.    
۱۰. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۱۱۹.    
۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۹۸.    
۱۲. سید رضی، محمد، نهج البلاغه ت الحسون، ص۶۵۸، نامه ۳۴.    
۱۳. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۶۶، نامه ۳۴.    
۱۴. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۴۰۷، خطبه۳۴.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۶۳۵.    
۱۶. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۱۷.    
۱۷. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۹. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۵۲.    
۲۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۴۳.    
۲۱. سید رضی، محمد، نهج البلاغه ت الحسون، ص۶۹۵، نامه ۵۳.    
۲۲. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۹۲، نامه ۵۳.    
۲۳. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۴۲۶، نامه ۵۳.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۶۶۷.    
۲۵. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۲۲۸.    
۲۶. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۲۲۸.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱۰، ص۳۶۴.    
۲۸. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۱۶۸.    
۲۹. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۳۰.    
۳۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه ت الحسون، ص۸۸۶، حکمت ۴۳۳.    
۳۱. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۲۵۸، حکمت ۴۴۳.    
۳۲. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۵۵۴، حکمت۴۴۳.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۸۴۷.    
۳۴. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۷۶۹.    
۳۵. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۷۶۹.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱۵، ص۵۱۵.    
۳۷. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۱، ص۵۱۶.    
۳۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۹۳.    
۳۹. سید رضی، محمد، نهج البلاغه ت الحسون، ص۶۶۵، نامه ۳۸.    
۴۰. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۷۰، نامه ۳۸.    
۴۱. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۴۱۱، نامه۳۸.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۶۴۱.    
۴۳. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۴.    
۴۴. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۸.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱۰، ص۹۲.    
۴۶. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۶۷.    
۴۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵۶.    
۴۸. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ج۱، ص۷۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «اشتر»، ج۲، ص۵۷۶.    






جعبه ابزار