اوس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اوس از قبایل اصلی ساکن در
مدینه هم زمان با ظهور
اسلام بود. قبیله اوس از
نسل اوس
بن حارثة
بن ثعلبة
بن عمرو، از زیر مجموعههای قبیله یمنی ازد بود.
از پیشینه آنان در یمن تا شیوه انتقال و استقرارشان در یثرب جز گزارشهایی افسانه گونه در منابع
سده سوم ق. آگاهیهای درخور اعتماد در دست نیست که ابن هشام کاملترین آنها را آورده است.
مطالعات باستان شناسان و دیگر محققان معاصر نیز به دیدگاهی یکسان در این زمینه نینجامیده است.
مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جد دوم اوس، عمرو ملقب به مزیقیاء حاکم منطقه سبا و رئیس
قبیله ازد ، صورت گرفت.
در پی او پسرش ثعلبه ملقب به عنقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا شام ادامه یافت.
در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غسان شهره بودند، برگزیده شد.
وی در آغاز رویاروییهایی را در
شام بر ضد روم رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جفنه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آن جا، در حومه آن شهر اقامت کرد.
از هنگام دقیق مهاجرت اوس به یثرب آگاهی در دست نیست. شاید بتوان با بررسی
نسب انصاریان معاصر با
پیامبر که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت، به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، میتوان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از حدود ۳۳۰ تا ۵۰۰ سال دانست.
به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند.
از این زمان تا مدتی دور، از اوس و
خزرج که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر ارقم
بن عمرو
بن جفنه)،
مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.
در آستانه ظهور اسلام، اوس به یک قبیله بزرگ با زیر شاخههای گوناگون تبدیل شده بود. نسب شناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام بردهاند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آنها ریشه گرفتهاند. عوف یکی از آن پسران بود که از نسل او تیرههای گوناگون از
بنی عمرو بن عوف ،
بنی ضبیعة بن زید ،
بنی امیة بن زید ،
بنی عبید بن زید ،
بنی جحجبا
بن کلفه،
بنی سمیع (
بنی لوذان
بن عمرو
بن عوف) و
بنی معاویه پدید آمدند.
جز
بنی معاویه که به دلیل اختلاف درونی از آنها جدا شدند، دیگر طوایف منشعب از نخستین شاخه اوس یعنی «عوف» در یثرب بالا (عوالی) و به صورت مشخص در قبا ساکن بودند.
از شخصیتهای شناخته شده عوفی در روزگار
جاهلیت میتوان به احیحة
بن جلاح از طایفه
بنی جحجبا اشاره کرد که از معاصران جد دوم پیامبر، هاشم، شمرده میشد.
نفوذ و قدرت سیاسی احیحه در دوران خود بیش از دیگر سران اوس بود. وی در هماوردی با یکی از سران خزرج، خود را والاتر از همه خواند و بر سر همین ادعا با طایفه خزرجی
بنی سالم در همسایگی خویش وارد نبرد شد و به پیروزی رسید.
با کشته شدن یکی از خزرجیان طائفه
بنی نجار به دستور احیحه و خونخواهی آنان، بار دیگر نبرد میان دو گروه آغاز گشت. گرچه در این نبرد، احیحه ناکام شد،
آتش نبرد میان اوس و خزرج همچنان برافروخته ماند.
سوید بن صامت نیز از شخصیتهای برجسته این شاخه به شمار میرود. وی از اندک اشرافی بود که توانست لقب کامل را به سبب
حکمت در
شعر و شرافت در میان قومش دریافت کند.
مادر او لیلی دختر عمرو، خاله
عبدالمطلب جد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است و از بستگان مادری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به شمار میآید.
وی در سفر حجی که در کهنسالی به مکه داشت، از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به اسلام دعوت شد؛ اما پاسخی مشخص به ایشان نداد.
در پی بازگشت به
یثرب، در موقعیتی غافلگیر شد و به دست برخی خزرجیان به قتل رسید و از آن پس، نبرد بعاث آغاز گشت.
برخی قتل او را در بعاث و در حال مسلمانی دانستهاند.
شخصیت با نفوذ دیگر این شاخه،
عبد عمرو بن صیفی ، پدر
حنظله غسیل الملائکه ، نام داشت که به ابوعامر راهب مشهور بود. وی در روزگار جاهلیت بت پرستی را ترک کرد و به آیین
مسیحیت یا حنیفیت گروید.
او کنار دو رهبر دیگر اوس که از شاخههای دیگر بودند، نبرد بعاث را برنامه ریزی کرد.
سخن مقریزی که وی را «راس الاوس» دانسته،
بیانگر جایگاه وی نزد اوسیان است. ابوعفک، شاعر اوسی و یهودی طایفه
بنی عمرو
بن عوف که صد و اندی
سال زندگی کرد، در دوره اسلامی تاثیر گذار بود.
از دیگر شاعران آنان میتوان به عبید
بن ناقد از طایفه جحجبا که سرودههایی در نبرد سراره میان
بنی حارث از خزرج و
بنی عمرو
بن عوف و نیز
نبرد بقیع سرود
و همچنین درهم
بن زید که سرودههایی در نبرد سمیر سرود، اشاره کرد.
عصماء دختر مروان یهودی نیز از این تیره بود که در پی
هجرت ، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را هجو و از اسلام بدگویی میکرد و به قتل رسید.
مرة
بن مالک از دیگر فرزندان اوس است که طوایف
بنی وائل
بن زید،
بنی امیة بن زید و
بنی عطیة
بن زید از او پدید آمدند و به جعادره شهرت یافتند. اینان همچون شاخه عوف در یثرب بالا میزیستند. ابوقیس
بن اسلت وائلی از رهبران و شاعران این شاخه پیش از اسلام بود
که به سبب
ازدواج با یکی از زنان قریشی، با قریشیان ارتباط داشت.
وی در نبردهای اوس و خزرج از جمله درگیری با
بنی مازن بن نجار ،
نبرد بقیع
و نخستین نبرد فجار
فرماندهی اوسیان را بر عهده داشت. برخی وی را از
بنی خطمه، شاخه دیگر اوس، میدانند.
شاس
بن قیس نیز از اشراف و سران برجسته
بنی عطیة
بن زید بود که برجی در یثرب ساخته بود
که به نام خودش شناخته میشد.
جشم فرزند دیگر مالک بود که طایفه
بنی خطمه به او میرسد.
از
بنی خطمه در روزگار جاهلیت آگاهی چندان در دست نیست، جز آن که در نبرد سمیر کنار طایفه اوسی
بنی عمرو
بن عوف و رهبرش
احیحة بن جلاح قرار گرفت.
از امرؤ القیس
بن مالک، فرزند دیگر اوس، دو
طایفه بنی واقف و
بنی سلم منشعب شد. سکونتگاه این دو شاخه نیز کنار
مسجد فضیخ قرار داشت.
در پی درگیری این دو طایفه با یکدیگر،
بنی سلم به قبا مهاجرت کرد و به شاخه اوسی عوف پیوست.
درباره این دو طایفه آگاهیهای دیگر در دست نیست.
عمرو معروف به نبیت فرزند دیگر مالک است که طوایف سه گانه
بنی عبد الاشهل ،
بنی ظفر و
بنی حارثه به آن میرسند.
اینان در یثرب پایین زندگی میکردند. به دلیل اختلافهای درون شاخهای،
بنی حارثه زیر فشار
بنی عبدالاشهل ناچار به ترک منطقه شد و به
خیبر رفت؛ اما با وساطتهای پسین بازگشت و در مناطق شمالی تر اقامت کرد.
بنی ظفر در روزگار جاهلیت به دلیل ستیزهای خونین با طایفه خزرجی
بنی مالک
بن نجار، وارد نبرد شده بود.
بنی عبد الاشهل بزرگترین و مؤثرترین طایفه اوسی این شاخه است که در تحولات پیش از
اسلام حضور برجستهای داشته است. بر پایه سخن ابن اثیر، نخستین نبرد آنها با خزرج، نبردی است که بر سر خون یکی از هم پیمانانش با
بنی نجار خزرجی آغاز کرد.
از شخصیتهای شناخته شده این شاخه، میتوان از حضیر
بن سماک اشهلی یاد کرد که در نبردهای سراره، حاطب بقیع و بعاث، اوس را بر ضد خزرج رهبری کرد. برنامه ریزی نبرد بعاث، بزرگترین نبرد اوس و خزرج که با مشارکت و حضور قبایل و هم پیمانان خارجی دو طرف رخ داد، با همت و تلاش وی صورت گرفت و چون در صحنه نبرد اوسیان پا به فرار گذاشتند، او با
نیزه خود را مجروح ساخت. این کار وی باعث شد تا اوسیان که پیش از آن شکست خورده بودند، به حمایت از او به میدان بازگردند و نبرد به سود آنان و با کشتن رئیس خزرجیان،
عمرو بن نعمان ، و آتش زدن خانه و
نخلستان هایشان به پایان رسید.
او در پی همین جراحت دوام نیاورد و درگذشت.
معاذ
بن نعمان اشهلی نیز از رهبران و اشراف این شاخه بود که در نبرد فارع میان بنو نجار و
بنی عبد الاشهل، طایفه خود را به نبرد با طایفه خزرجی
بنی مالک
بن نجار برد.
سعد
بن معاذ اشهلی از رهبران اوس در دوران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرزند او است.
از بزرگان
بنی حارثه نیز میتوان از اوس
بن قیظی و مجدعة
بن حارثه نام برد
که در گزارشهای پیش از اسلام، کمتر از آنان یاد شده است. قیس
بن خطیم از
بنی ظفر، از شاعران برجسته این شاخه است که در برابر شاعران خزرج به هماوردی میپرداخت. پیش از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم همسر وی به پیامبر
ایمان آورده بود. در سفری که به
مکه آمد، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به وی درباره همسرش سفارش کرد. وی پیش از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به دست برخی خزرجیان به قتل رسید.
در منابع تاریخی، نبردهای گوناگون را به اوس و خزرج نسبت دادهاند.
از میان ۱۳ درگیری که ابن اثیر گزارش کرده، هفت درگیری میان شاخهای از اوس با شاخهای از خزرج روی داده است. از شش نبرد دیگر، جز بعاث که به نظر همه تاریخ نگاران میان تمام شاخههای اوس و خزرج روی داده، یعنی درگیریهای سمیر، ربیع، بقیع، فجار اول و فجار دوم آگاهیهای تفصیلی از جمله حضور شاخهها و زیرشاخههای اوس یا خزرج در دست نیست و فقط گفتهاند که این نبرد میان اوس و خزرج روی داده است.
منابع از رواج آیین
یهود در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشه یابی روابط آنها با یهود، نشانههایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده میشود.
نخستین و جامعترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامهای است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در آغاز ورود خود به مدینه میان تیرههای گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.
میتوان معاشرت طولانی اوسیان با یهودیان را عمدهترین عامل گرایش آنان به این آیین دانست. مفسران مسلمان در این زمینه به عللی همچون استفاده اوسیان از دایههای یهودی برای نوزادان و کودکانشان اشاره کردهاند.
نزدیکی سکونتگاههای اوس و یهود یثرب را میتوان از دیگر عوامل گرایش به یهودی گری دانست.
این مجاورت زمینه ارتباط بیشتر و نزدیک تر آنها را فراهم آورد تا جایی که به برقراری پیمانهای سیاسی میان آنان و یهود
بنی نضیر و
بنی قریظه انجامید.
این ارتباط بیش از پیمان خزرج با
بنی قینقاع موثر بود؛ زیرا
بنی نضیر و
بنی قریظه خود را از آن رو که
نسب به هارون میرساندند، کاهن مینامیدند و اعتبار مذهبی ویژه برای خود باور داشتند؛ اما
بنی قینقاع چنین ادعایی نداشت.
همچنین برخی اوسیان برای حل و فصل دعاوی خود به کاهنان یهودی مراجعه میکردند
و زمانی که زنی از آنها نگران
مرگ نوزاد یا کودک خود میشد، نذر میکرد در صورت بهبود، فرزند خود را یهودی کند.
این گزارشها به خوبی از اعتبار آیین یهودی در میان جمعی از اوسیان حکایت دارد. آنان زیر تاثیر یهودیان، به محدودیتهایی در روابط جنسی خود با همسرانشان پایبند بودند. آیه ۲۲۳
بقره در این زمینه نازل شد و چنین محدودیتهایی را بی اساس دانست:
{نساؤکم حرث لکم فاتوا حرثکم... }
.
درباره رواج دین مسیحیت در یثرب، آگاهیهای تاریخی محدود، از جمله گزارشهایی از تاثیر بازرگانان مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آنها به مسیحیت در منابع اسلامی دیده میشود.
ابوعامر از بزرگان اوس در دوران
مهاجرت پیامبر به مدینه، زیر تاثیر مسیحیت قرار گرفته بود.
اوس همچون دیگر شاخههای ازدی ساکن در یمن الهههای گوناگون داشت.
آنان
بت منات را که در ساحل
دریای سرخ در منطقه مشلل و در جایی به نام قدید، میان مکه و مدینه
معبدی داشت، میپرستیدند.
بسیاری از بتهای یثرب از چوب بودند.
در منابع به بتهای فراوان میان تیرههای اوسی چون
بنی عبد الاشهل،
بنی واقف ،
بنی حارثه،
بنی بیاضه
و
بنی خطمه
اشاره شده است. با ورود پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به مدینه، برخی تیرههای اوسی
مسلمان شدند. شماری همچون
بنی واقف،
بنی خطمه،
بنی وائل و
بنی امیه که به آنها اوس منات گفته میشد،
تا سال پنجم ق. به بت پرستی ادامه دادند و در پی اسلام آوردن به «اوس الله» شهرت یافتند.
انجام دادن
مناسک حج میتواند نشانه اثرپذیری ایشان از
آیین ابراهیمی پیش از هجرت باشد. آنها در ماه ذی حجه
احرام بسته، به مکه میرفتند و در پی طواف و وقوف در
عرفات و
منا ، مکه را به قصد معبد منات در منطقه مشلل ترک میکردند و پس از ذکر تلبیه منات،
طواف و قربانی مینمودند و سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون میآمدند.
آنها برای منات چنین
تلبیه میگفتند: «لبیک، اللهم لبیک، لولا ان بکرا دونک یبرک الناس و یهجرونک. ما زال حج عثج یاتونک، انا علی عدوائهم من دونک».
اوسیان به بتهایی که بر
صفا و مروه نصب شده بود، اعتقاد نداشتند. از این رو، سعی میان این دو کوه را تعظیم آن بتها شمرده، آن را انجام نمیدادند و به همین رو در پی اسلام نیز سعی میان صفا و مروه را از مصداقهای
شرک میدانستند و از آن پرهیز میکردند. بدین دلیل، آیه ۱۵۸ بقره نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست:
{ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما و من تطوع خیرا فان الله شاکر علیم}.
همچنین گزارش شده که آنها هر گاه به قصد
حج یا عمره احرام میبستند، تا پایان مناسک، زیر سقف نمیرفتند. از این رو، هنگام ورود به منازل، برای آن که از زیر سر در خانه عبور نکنند، از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه میشدند.
برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت میدهند.
این سنت از سوی بعضی از
انصار در پی اسلام نیز تکرار شد که آیه ۱۸۹ بقره آنان را از این کار بازداشت و آن را امری ناپسند دانست:
{... و لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها و لـکن البر من اتقی واتوا البیوت من ابوابها واتقوا الله لعلکم تفلحون}.
در این که نخستین مسلمانان
یثرب از کدام طوایف بودند، گزارشهای گوناگون در دست است. اوسیان معتقدند که
ایاس بن معاذ اشهلی در یثرب پایین، نخستین یثربی است که دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را پذیرفت. به گفته منابع، گروهی از اوسیان در تدارک نبرد بعاث به مکه آمدند تا از آنان هم پیمانی بگیرند. هیات اوسی متشکل از ۱۵ تن از طایفه
بنی عبد الاشهل در مکه با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دیدار کرد و با دعوت او آشنا شد. در این گزارش، تنها به نام ایاس
بن معاذ برادر
سعد بن معاذ و انس
بن رافع معروف به ابوحیسر تصریح شده است. ایاس پس از بازگشتن درگذشت و از آن جا که بستگانش تهلیل و تکبیر و تسبیح وی را بارها شنیده بودند، او را مسلمان میدانستند.
بر پایه این گزارش، میتوان او را نخستین مسلمان یثربی دانست. برخی گزارشها از اسلام زنی اشهلی به نام حواء بنت یزید پیش از این دیدار یاد کردهاند که
اسلام خود را از دیگران پنهان میکرد. از این رو، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در دیدار هیات
بنی عبد الاشهل، درباره او به همسرش قیس
بن خطیم سفارش کرد.
سپس به سال ۱۱
بعثت، در دیدار یثربیان با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به روایت عروة
بن زبیر، دو تن از اوسیان در این دیدار شرکت کردند.
اما ابن اسحق تنها به حضور شش خزرجی اشاره نموده و از هیچ اوسی یاد نکرده است.
در
بیعت عقبه اول (۱۲ بعثت) از حضور دو تن از اوسیان یاد شده است.
در پی این پیمان، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای دعوت یثربیان به اسلام،
مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد که با تبلیغات او همه افراد طایفه اوسی عبد الاشهل به رهبری سعد
بن معاذ مسلمان شدند. اما این رخداد برای دیگر طوایف یثرب روی نداد.
اوسیان در
بیعت عقبه دوم (۱۳ بعثت) با یازده تن حضورداشتند. این پیمان با حضور حدود ۷۲ یثربی بسته شد و زمینه ساز هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به مدینه گشت. در این پیمان، دوازده تن از یثربیان از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به عنوان نقیب تعیین شدند.
در ماجرای این بیعت و گفت وگو میان پیامبر و مسلمانان یثرب، ابوالهیثم اشهلی اوسی به نمایندگی از اوسیان بر حمایت قطعی خود از پیامبر تاکید کرد.
طی سه ماه در پی این
پیمان، مسلمانان مکه که کمتر از صد تن بودند، به یثرب مهاجرت کردند.
بسیاری از آنان در قبا که موطن تیره اوسی عمرو
بن عوف بود، مستقر شدند. منابع تاریخی از خانه سعد
بن خیثمه به نام «بیت العزاب»
(خانه مجردها) یا عصبه
یاد میکنند که مهاجران در آن جا گرد آمده بودند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در پی مهاجرت به یثرب با اقامت چهار روزه در قبا، مسجدی را در آن جا بنا نهاد که به
مسجد قبا شهرت یافت.
امروز این مسجد از مهمترین یادمانهایی است که به اوسیان تعلق یافته و همچنان پا برجا است. با رسیدن
علی بن ابی طالب علیهالسّلام از مکه، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبا را به سوی سکونتگاههای خزرجی ترک کرد.
پس از جای گرفتن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در یثرب و گسترش اسلام در میان ساکنان شهر، بسیاری از تیرههای اوسی که افزون بر هم پیمانی با یهودیان
بنی نضیر و
بنی قریظه
زیر تاثیر بزرگان خود از ابن اسلت بودند، اسلام نیاوردند.
پنج سال بعد، با
تبعید یهودیان
بنی نضیر وشکست
بنی قریظه، دیگر اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نام اوس منات را به «اوس الله» تغییر داد.
با
هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به رغم اختلافهای پیشین اوس و خزرج که حتی در دوران سکونت نخستین پیامبر در قبا نیز خود را نشان داد و بسیاری از خزرجیان به سبب درگیریهای گذشته نمیتوانستند به دیدار پیامبر بیایند،
روابط این دو
قبیله چنان با شتاب تغییر کرد که برخی یهودیان از همنشینیهای اوسیان با خزرجیان شگفت زده شدند و برای آسیب رساندن به پیامبر، تلاش کردند اختلافهای آنها را احیا کنند. یک بار نقشه آنها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات نبرد بعاث، به یادآوری کینههای پیشین انجامید. سپس شماری از هر دو گروه با هم وعده کردند در یکی از حرههای یثرب با هم مبارزه نمایند. اما در پی حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان ایشان، گریه کنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. آیات ۱۰۰-۱۰۵
آل عمران به این اختلافها اشاره دارند.
خداوند در این آیات، اطاعت از یهودیان را بازگشت به
کفر دانسته، از مؤمنان میخواهد بر اسلام خود استوار باشند و اوسیان و خزرجیان را سرزنش میکند که چگونه با آن که به پیامبر خدا و
آیات الهی دسترسی دارند، به کفر بازمی گردند. در ادامه، خداوند آنان را از تفرقه برحذر داشته، اخوت و الفت آنان را نعمتی الهی و موجب رهایی از
آتش میداند و از آنان میخواهد همچون دیگر اقوام گرفتار در عذاب، در پی دلیلهای روشنی که دریافت کردهاند، دچار تفرقه و اختلاف نشوند.
یکی از مهمترین مشاجرههای اوس و خزرج مربوط به رویداد افک است؛ هنگامی که
عبدالله بن ابی خزرجی با دامن زدن به این
شایعه ، در صدد فشار بر پیامبر بود. ناراحتی ایشان از عبدالله، واکنش اوسیان را در پی داشت. آنان برای کشتن عبدالله اعلام آمادگی کردند. این خبر، واکنش
سعد بن عباده ، بزرگ خزرجیان، و مشاجره دو تیره را در پی داشت.
این اختلاف گاه به افتخارورزی آنان در خدمت به اسلام و شخصیتهای مؤمن آنها نیز کشیده میشد. اوسیان در افتخارات خود به شهیدان برجستهای چون سعد
بن معاذ، حنظله غسیل الملائکه، خزیمة
بن ثابت و عاصم
بن ثابت تاکید میکردند و خزرجیان چهار تن از قاریان خزرجی و برجسته قرآن چون
ابی بن کعب ، معاذ
بن جبل،
زید بن ثابت و ابوزید را از خود میدانستند.
پدیده
نفاق در سالهای نخست حکومت نبوی، میان خزرجیان نمود بیشتر داشت. اما به تدریج، به ویژه در پی تحکیم دولت رسول خدا به
سال پنجم ق. و اسلام آوردن کافران اوسی، منافقان این قبیله تلاشی بیشتر نشان دادند که اوج آن را میتوان در رویدادهای سال نهم ق. از جمله
غزوه تبوک مشاهده کرد.
نخستین منافقان اوسی از طایفه
بنی حارثه بودند. اینان که در یثرب پایین زندگی میکردند، به بهانههای واهی صحنه نبرد را در
غزوه خندق ترک نمودند و از این رو، به نفاق متهم شدند. آیه ۱۲-۱۳ احزاب
به اینان اشاره دارد: {... ویستـاذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عورة وما هی بعورة ان یریدون الا فرارا}.
منافقان اوسی در غزوه تبوک، به رغم دارایی و توانایی، از درخواست پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای شرکت در نبرد سر باز زدند. برخی اوسیان در محله
بنی عبد الاشهل، راتج، در خانهای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز داشتند. به فرمان
پیامبر، این خانه سوزانده شد.
شماری دیگر از اوسیان نیز در محله
بنی عمرو
بن عوف به چنین کاری دست زدند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در این نبرد از مردم کمک مالی خواست. تنی چند از اوسیان مخالف با این امر به کسانی که کمک فراوانی میکردند تهمت
ریا میزدند و کسانی را که کمک هایشان ناچیز بود تحقیر میکردند
که
آیه {الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الا جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم ولهم عذاب الیم} توبه، ۷۹ بدان اشاره دارد. آیه ۳۸ سوره توبه بیانگر عتاب الهی به منافقان و رسوا کننده نیت پنهان منافقان است و آنان را به عذابی دردناک وعده میدهد.
بانیان
مسجد ضرار نیز اوسی بودند.
آنها میخواستند این مسجد را پایگاهی برای کارهای دشمنانه خود قرار دهند
که در پی بازگشت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از غزوه تبوک به سال نهم ق. و به فرمان ایشان سوزانده شد.
آیه ۱۰۷
توبه به همین رویداد اشاره دارد: {والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا و تفریقـا بین المؤمنین وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل... }.
هر طایفه اوسی مسجدی ویژه خود داشت. مسجد
بنی ظفر،
بنی عبد الاشهل،
بنی انیف،
بنی خطمه،
بنی وائل و
بنی امیة بن زید از این
مساجد بودند. برخی مساجد چون مسجد فضیخ یا مسجد
بنی قریظه در همان سرزمینهای اوس ساخته شدند. از میان این مساجد، برخی به دلیل نماز گزاردن پیامبر در آنها از اهمیتی بیشتر برخوردار بودند.
به تدریج و در پی مهاجرت طوایف مدینه، بسیاری از این مساجد به ساختمانهای متروک تبدیل شدند و رو به ویرانی نهادند. امروزه جز مسجد قبا نمیتوان همان نامها را بر برخی ساختمانها و مساجد کنونی تطبیق کرد.
با این حال، مساجد کنونی ذیل را میتوان از مساجد سرزمینهای اوسی برشمرد: مسجدی که در منطقه
بنی ظفر وجود دارد که به نام
بنی ظفر، بغله و مائده خوانده میشود. در منطقه
بنی حارثه مسجدی هست که بدان
مسجد مستراح (استراحتگاه پیامبر در پی نبرد احد) نیز گفته میشود. مسجد فضیخ و مسجد شمس نیز در سرزمینهای اوسی ساخته شدند که هنگام محاصره
بنی نضیر و
بنی قریظه تعیین گشتند.
از چهرههای شاخص اوسی میتوان به
عثمان بن حنیف و
سهل بن حنیف اشاره کرد که به ترتیب والی
بصره و مدینه از سوی امام علی علیهالسّلام بودند. عبدالله
بن حنظله غسیل الملائکه نیز به سال ۶۳ق. در رخداد
حره ، رهبری مردم مدینه را بر عهده داشت و به دست سپاه یزید به قتل رسید.
الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.) ، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ اخبار مکه: الازرقی (م. ۲۴۸ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م. ۴۶۸ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام
بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش؛ الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.) ، به کوشش علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة
بن خیاط (م. ۲۴۰ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ عرب قبل از اسلام: عبدالعزیز سالم، ترجمه: صدری نیا، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد
بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م. ۷۴۱ق.) ، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق؛ تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ق.) ، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق؛ التیجان فی ملوک حمیر: وهبة
بن منبه، صنعاء، مرکز الدراسات الیمنیه؛ جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛ جمهرة النسب: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش محمود فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ دراسات تاریخیه: محمد بیومی مهران، بیروت، دار النهضة العربیه، ۱۴۰۸ق؛ الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق؛ صحیح مسلم: مسلم (م. ۲۶۱ق.) ، بیروت، دار الفکر؛ طبقات الشعراء: محمد
بن سلام الجمحی (م. ۲۳۱ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ فتوح البلدان: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛ الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق؛ لباب النقول: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار احیاء العلوم؛ مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ المساجد الاثریة فی المدینة المنوره: محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مطابع الرشید، ۱۴۲۱ق؛ المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ المقتضب: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، دار العربیه، ۱۹۸۷م؛ نسب معد و الیمن الکبیر: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش محمد فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛ النهایه: مبارک ابن اثیر (م. ۶۰۶ق.) ، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م. ۹۱۱ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«اوس».