امیّة بن ابیصلت ثقفی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امیّة بن ابی صلت ثقفی،
شاعر معروف دوران جاهلی است.
نام پدر وی را به اختلاف ابوالصلت عبداللّه بن ربیعة بن عوف،
(عبد عوف) بن عقده،
ابوالصلت عبداللّه بن أبیربیعة بن عمرو،
ابوالصلت ربیعة بن عوف
و ابوالصلت بن وهب بن علاج
ضبط کردهاند. نسب وی به تیره بنی عُقدَة بن غِیَره از قبیله ثقیف میرسد.
از او با دو
کنیه ابوعثمان و ابوالحکم یاد شده است.
ثقیف به دو شاخه احلاف و بنو مالک تقسیم میشود که امیّه در زمره احلاف بود.
مادر امیّه، رقیه دختر عبد شمس بن عبدمناف (که بر این اساس، ابوسفیان پسر عمه اوست)،
و پسر خاله او عروة بن مسعود ثقفی (داعی ثقیف به
اسلام و نخستین
شهید آن قبیله) بود.
امیّه و پدرش از شاعران جاهلی
طائف بودند؛ امّا امیّه شهرتی بیش از دیگران داشت.
بنا به گفته صفدی همگان وی را «أشعر ثقیف» دانستهاند.
کُمیت وی را «أشعر الناس» معرفی کرده، میگوید: او چون ما میسراید و ما چون او نتوانیم سرودن.
وی از شعرای دینی در عصر جاهلی به شمار میرود،
زیرا در اشعار وی مضامینی از مفاهیم دینی مشابه آنچه در
قرآن ،
تورات و
انجیل است، مشاهده میشود.
امیّه را از زیرکترین شخصیتهای
عرب دانستهاند.
دلیل بر زیرکی امیّه، ادعای پیامبری اوست که برای دست یازیدن به آن، کتابهای آسمانی را میخواند و در پی علمآموزی همواره سفرها کرد و دانشمند بود و معروف بود که او شهرها را درنوردید و از آنها داستانها میگفت.
وی پیش از اسلام از بتپرستی روی برتافت
و به
آیین حنیف درآمد، با
احبار درآمیخت، خرقه پوشید و زهد پیشه کرد و در مضامین دینی شعر میسرود و به زیارت
کعبه میرفت.
بلاذری ، وی را
یهودی معرفی کرده است.
شاید بتوان، جایگاه وی را در میان ثقیف همچون موقعیت ابوسفیان در میان
قریش دانست، زیرا با یکدیگر کاروانهای تجاری به
شام ، بحرین و
یمن میبردند.
گفته شده که نخستین کسی که «بسمک اللهم» را در آغاز نوشتار خود میآورد همو بود.
گفته شده که امیّه خویش را در میان ثقیف همان پیامبر موعود معرفی میکرد و انتظار
بعثت رسمی خویش را میکشید؛ اما وقتی از بعثت پیامبری از قریش با خبر شد گفت: از زنان ثقیف شرم میکنم، زیرا به آنان گفته بودم: من آن پیامبر موعودم و اکنون باید مطیع جوانی از بنیعبدمناف باشم.
امیه که هنگام بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در بحرین بود پس از شنیدن خبر ظهور پیامبر (صلی الله علیه وآله) ۸ سال در آنجا ماند و پس از بازگشت به زادگاهش طائف، برای ملاقات با آن حضرت به
مکه رفت.
از این ملاقات هیچ گزارشی در دست نیست؛ همچنین گزارش شده است که وی در هنگام ظهور اسلام در طائف بود
و از سر حسادت از گرویدن به اسلام رو بر میتافت.
معلوم نیست آیا در سفر پیامبر به طائف با وی ملاقاتی داشته یا در طرد پیامبر از آن شهر چه نقشی داشته است. پس از
جنگ بدر ، در سفری که از شام به
حجاز داشت
در محل بدر ضمن نکوهش پیامبر (صلی الله علیه وآله)
در رثای کشتههای قریش شعری سرود
و پیامبر نقل و روایت آن را منع کرد.
امیّه پس از غزوه بدر همواره قریش را با اشعارش بر ضدّ پیامبر (صلی الله علیه وآله) تحریک میکرد.
در هنگام عزیمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای
حجة الوداع ، پیامبر پس از شنیدن اشعار امیّه، آن اشعار را به اسلام بسیار نزدیک دانست.
این گزارش چندان قابل اعتماد نیست، زیرا بر این اساس استوار است که انتساب آن اشعار را به امیه صحیح بدانیم.
معروف است که امیّه در سال نهم هجری در حال کفر در طائف از دنیا رفت.
گویا درگذشت او پیش از مسلمان شدن ثقیف
و نیز بعد از
غزوه حنین و هنگام محاصره طائف بوده است.
امیّه از شخصیتهای برجسته عصر خویش است که کافر از دنیا رفت؛ اما به سبب اشعار منسوب به وی مورد توجه قرار گرفت. غالب اطلاعات مربوط به او را باید در منابع ادبی و منابع متأخر شرح حالنگاری چون اغانی، وفیات الاعیان و تاریخ مدینة دمشق جویا شد.
اشعار وی در استدلالها و استشهادهای ادبی و تفسیری مورد توجه عالمان و بزرگان قرار میگرفت؛
زمخشری در باب حمد و ثناء
و در باب آسمان، ستارگان، عرش و کرسی،
جهنم و اهوال آن به بخشهایی از اشعار امیّه استشهاد کرده است.
بر اساس گزارش شوقی ضیف، شولتهس مجموعهای از ابیات وی را گرد آورده و با ترجمه آلمانی در ۱۹۱۱ میلادی منتشر ساخت. بشیریموت نیز در ۱۹۳۶ میلادی مجموعهای از اشعار وی را با عنوان «دیوان امیه» به چاپ رساند. اشعار منسوب بدو درباره موضوعاتی چون آفرینش آسمانها و زمین، ستارگان، عرش، پیدایش هستی، خدا، مرگ و فنا، رستاخیز، عذاب و ثواب و نیز قصص انبیا و پیامبرانی چون
آدم ،
نوح ،
ابراهیم ،
موسی و
عیسی (علیهم السلام) و نیز از
فرعون ،
مریم ،
بلقیس ،
ذوالقرنین ،
لوط ،
عاد و ... است.
داستانهای نقل شده از او کاملا مبالغهآمیز است، بهگونهای که نشان میدهد او در آشنایی با زبان حیوانات همسنگ
سلیمان نبی بوده است.
افسانههای اغراقآمیزی درباره او گفتهاند؛ مانند اینکه کبوترانی سینه او را شکافتند تا برای
نبوت پاک کنند؛ اما نبوت را از آن او ندانستند.
برخی هم بر این باور بودند که چنانچه پیامبر ظهور نمیکرد قبیله ثقیف مدعی نبوت امیّه میشد.
برخی از مستشرقان متقدم، قائل به تشابه مضامین اشعار امیّه و
قرآن و مدعی تأثیرپذیری پیامبر از امیّه شدهاند، چنانکه با ملاحظه اشعار امیّه پنداشتند که یکی از مآخذ و منابع
قرآن را یافتهاند
و برخی دیگر
قرآن و اشعار امیّه را برگرفته از تورات و انجیل دانستهاند.
در مقابل، مستشرقان دیگری، آن دسته از اشعار امیّه را که در آنها باورهای
قرآنی انعکاس یافته، متعلق به او ندانستهاند، چنانکه بروکلمن جز سروده امیّه برای کشتههای بدر را باور ندارد.
شوقی ضیف نیز مدعی است قصاصان و روات به امیه فراوان دروغ بستهاند و اساساً دیوان امیّه را برای شناخت
آیین عرب جاهلی فاقد اعتبار میداند،
افزون بر این چنانچه سخنان پیامبر با سخنان امیّه شباهت داشت، قریش در مبارزه با اسلام بدان اشاره میکردند یا حداقل خود امیّه بدان اعتراض میکرد. از طرف دیگر مضامین
قرآن با تورات و انجیل شباهت کمتری دارد،
بر این اساس قطعا اشعاری با ساختار و مفاهیم جدید
قرآنی به امیه نسبت داده شده است.
برخی تقرب به
حجاج ثقفی را انگیزه جعل دانستهاند تا از این طریق نزد امیر کوفه منزلت یابند.
محققان دیگر معتقدند وارد شدن آن مفاهیم، مقولهها و باورها در شعر امیه باید کار کسانی باشد که در دوره اسلامی میزیستهاند و این مفاهیم و باورها را در ذهن خود داشتهاند و به قصد خدمت به اسلام، آنها را از زبان امیه نقل کردهاند تا با اتکا به آگاهیهای غیبی، از نزدیکی ظهور حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) سخن گفته و ظهورش را بشارت دهند.
در هر صورت ما افراط دروغپردازان و تفریط بروکلمن را نمیپذیریم و اذعان داریم که وی اشعاری در موضوع زهد
و احیاناً نظایر آن سروده است و در صورتی که گزارش مربوط به گفتگوی پیامبر با خواهر امیّه، (فارعَه) را بپذیریم (در ادامه میآید) در او نشانههایی از هدایت دیده میشد؛ اما حسادت و عصبیت، وی را در کفر نگه داشت.
ابناثیر در ضمن شرح حال فارعَه خواهر امیّه، سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره امیّه را یادآور شده است: «کان مَثَل أخیک کمثل الذی آتاه اللّه آیاته فانسلخ منها ...»، بر این اساس پیامبر امیّه را همچون
بلعم باعورا دانسته که خداوند آیاتی به وی نشان داد؛ امّا او از آن بهره نبرد و با اینکه بنا بر روایت مشهور آیه درباره بلعم نازل شده؛ امّا برخی مفسران با ذکر روایاتی خواستهاند آیه را در شأن امیّه بدانند:
«واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینهُ ءایتِنا فَانسَلَخَ مِنها ... و خبر آنکس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت».
بخشی از راویان، شاعران مشرکی را که با سرودن اشعار و حکایت و قصص به رویارویی پیامبر میرفتند یا با شعر خود پیامبر و اصحابش را هجو میکردند مصداق آیه ۲۲۴ و ۲۲۵ سوره
شعراء دانسته و در این زمینه از شعرای متعددی چون امیّه نام بردهاند:
«و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ واد یَهیمون ... و شاعران را گمراهان پیروی میکنند؛ آیا ندیدهای که آنان در هر وادیی سرگرداناند».
امام سجاد (علیه السلام) یکی از مصادیق آیه ۳۱
زخرف را امیّه دانسته و ذیل آیه بعدی فرمودند: اگر اختیار به قریش واگذار شده بود هر
آینه امیّه یا عروة بن مسعود را برای پیامبری برمیگزیدند:
«و قالوا لَولا نُزِّلَ هذا القُرءانُ عَلی رَجُل مِنَ القَریَتَینِ عَظیم اَهُم یَقسِمونَ ... و گفتند: چرا
قرآن بر یکی از بزرگان دو شهر ( مکه و طائف) نازل نشده است».
در ذیل آیات ۱۴
نمل و ۸۹
بقره که از انکار و جحد کافران سخن به میان آمده است تنها ابوحیان به داستان امیّه و احبار یهود اشاره میکند.
اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ انساب الاشراف؛ بحرالعلوم، سمرقندی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال
العرب؛ تاریخ الادب
العربی (ادب صدر اسلام)؛ تاریخ الادب
العربی (العصر الجاهلی)؛ تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویّه؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ یحیی بن معین؛ تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)؛ جامع البیان عن تأویل آی
القرآن؛ جمهرة انساب
العرب؛ دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ ربیع الابرار و نصوص الاخبار؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سمط اللآلی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الشعر و الشعراء؛ طبقات الشعراء؛ کتاب الحیوان؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ المعارف؛ المفصل فی تاریخ
العرب قبل الاسلام؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ الوافی بالوفیات.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «امیه بن ابیصلت ثقفی».