امتحان سلیمان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند سلیمان علیهالسّلام را بواسطه حاضر شدن
تخت بلقیس، به طور
خارق العاده و افکنده شدن جسدی بر تخت او
آزمایش نمود.
امتحان سلیمان علیهالسّلام با حاضر شدن تخت
بلقیس، به طور
خارق العاده نزد او:
«قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یر تد الیک طر فک فلما ر آه مستقر ا عنده قال هـذا من فضل ر بی لیبلونی ااشکر ام اکفر ومن شکر فانما یشکر لنفسه ومن کفر فان ر بی غنی کر یم: (اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد! » و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از
فضل پروردگار من است، تا مرا
آزمایش کند که آیا
شکر او را بجا میآورم یا
کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من،
غنی و
کریم است! » »
آصف بن برخیا وصی سلیمان و
حجت پس از او بوده است . در
احادیث متعددى که در کتب
اهل سنت و
شیعه نقل شده چنین مى خوانیم که ابو سعید خدرى مى گوید از
رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) معنى ((الذى عنده علم من الکتاب )) را سؤ ال کردم ، فرمود: او وصى برادرم
سلیمان بن
داود بود، گفتم : ((و من عنده علم الکتاب )) کیست ؟ فرمود: ذاک اخى على بن ابیطالب ! ((او برادرم
علی بن ابی طالب است )).
یکی از وجوه کفر، کفران نعمت است ، که خداى سبحان درباره اش از سلیمان حکایت کرده که گفت : ((هذا من فضل ربى ، لیبلونى ، اشکر؟ ام اکفر؟ و من شکر، فانما یشکر لنفسه ، و من کفر فان ربى غنى کریم ))، (این از فضل پروردگارم است ، تا مرا بیازماید، آیا شکر مى گزارم ؟ یا کفران مى کنم ؟ و
کسیکه شکر گزارد، بنفع خود شکر کرده و
کسیکه کفران کند خدا بى نیاز و کریم است )، و نیز فرموده : ((لئن شکرتم لازیدنکم ، و لئن کفرتم ان عذابى لشدید))، (اگر شکر بگذارید نعمت را برایتان زیاده کنم ، و اگر کفر بورزید، بدرستى عذابم شدید است )، و نیز فرموده : ((فاذکرونى اذکرکم ، و اشکروا لى ، و لا تکفرون ))، (بیاد من افتید تا بیادتان بیفتم و شکرم بگذارید، و کفرانم مکنید)، در این چند آیه کلمه کفر بمعناى کفران نعمت است .
سخن کوتاه اینکه وقتى خداى عزوجل نعمتى را بر امتى یا فردى افاضه فرمود، اگر آن امت و یا آن فرد صالح باشد، آن نعمت در واقع هم نعمتى بوده که خدا بر او انعام فرموده ، و یا امتحانى بوده که خواسته او را به این وسیله بیازماید، همچنانکه از
سلیمان حکایت کرده است که گفت : ((هذا من فضل ربى ، لیبلونى ء اشکر ام اکفر و من شکر فانما یشکر لنفسه ، و من کفر فان ربى غنى کریم )).
امتحان سلیمان علیهالسّلام با افکنده شدن جسدی بر
تخت او:
«ولقد فتنا سلیمان والقینا علی کر سیه جسدا ثم اناب : ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند
توبه کرد.»
کرسی به معنى ((تخت پایه کوتاه )) است ، و چنین به نظر مى رسد که سلاطین داراى دو نوع
تخت بوده اند، تختى براى مواقع عادى بود که پایه هاى کوتاهى داشت ، و تختى براى جلسات رسمى و تشریفاتى که پایه هاى بلند داشت ، اولى را کرسى و دومى را
عرش مى نامیدند. جسد به معنى جسم بى
روح است ، و به گفته
راغب در کتاب
مفردات مفهومى محدودتر از مفهوم جسم دارد، زیرا جسد بر غیر انسان اطلاق نمى شود (مگر به طور نادر) ولى جسم اعم است . از این آیه اجمالا استفاده مى شود که موضوع آزمایش سلیمان به وسیله جسد بى روحى بوده است که بر تخت او در برابر چشمانش قرار گرفت ، چیزى که انتظار آنرا نداشت ، و امید به غیر آن بسته بود، ولى قرآن شرح بیشترى در این زمینه نداده است . مفسران و محدثان در این زمینه اخبار و تفسیرهائى نقل کرده اند که از همه موجه تر و روشنتر این است که : سلیمان
آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصیبش شود که در اداره کشور و مخصوصا
جهاد با دشمن به او کمک کنند، او داراى
همسران متعدد بود با خود گفت : من با آنها
همبستر مى شوم - تا فرزندان متعددى نصیبم گردد، و به هدفهاى من کمک کنند ولى چون در اینجا
غفلت کرد و انشاء الله ، همان جمله اى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همه حال است ، نگفت در آن زمان هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت ، جز فرزندى ناقص الخلقه ، همچون جسدى بى روح که آنرا آوردند و بر کرسى او افکندند!سلیمان سخت در فکر فرو رفت ، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا
غفلت کرده ، و بر نیروى خودش تکیه کرده است ،
توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت . تفسیر دیگرى که بعد از این تفسیر قابل توجه به نظر مى رسد این است که : خداوند سلیمان را با
بیماری شدیدى مورد آزمایش قرار داد، آنچنان که همچون جسدى بى روح بر تختش افتاد، و در زبان عرب معمول است که به
انسان ضعیف و بسیار
بیمار گاهى ((جسد بلا روح )) گفته مى شود. سرانجام او توبه کرد و خداوند او را به حال اول بازگرداند (منظور از ((اناب )) بازگشت به
سلامت است ).
طلب
آمرزش سلیمان علیهالسّلام از پروردگار، در پی آزمایش الهی:
«قال ر ب اغفر لی وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی انک انت الوهاب: گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشندهای!»
از ظاهر سیاق برمى آید که این
استغفار مربوط به آیه قبلى و داستان انداختن جسد بر کرسى سلیمان (علیه السلام ) است ، و اگر واو عاطفه نیاورده ، براى این است که کلام به منزله جواب از سؤ الى است که ممکن است بشود، گویا بعد از آنکه فرموده : م اناب کسى پرسیده : در انابه اش چه گفت ؟ فرموده : گفت پروردگارا مرا بیامرز..
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۲۸۴، برگرفته از مقاله «امتحان سلیمان».