الهیات رهاییبخش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
الهیات رهاییبخش یا آزادیبخش از جدیدترین نظریات الهیاتی
مسیحیت است که خاستگاه اولیهٔ آن بنا به شرایط اجتماعی-سیاسی خاص،
آمریکای لاتین بودهاست. که محورهای اساسی آن بهطور خلاصه عبارتند از: ۱: الهیات رهاییبخش به افراد تهیدست و ستمدیده توجه دارد. ۲: الهیات رهاییبخش تاملاتی انتقادی در مسائل عملی دارد.
الهیات رهاییبخش یا آزادیبخش به عنوان یک بحث جدید در حوزه
الهیات بر این اساس استوار است که
خداوند میخواهد تمام ابعاد
انسان نجات یابد، نه فقط بعد روحی او.
در واقع این اصطلاح به لحاظ نظری به هر الهیاتی اطلاق میشود که شرایط ظالمانه را مورد خطاب قرار داده یا با آن در افتد. اما در عمل این اصطلاح برای اشاره به شکل کاملا متفاوتی از الهیات به کار میرود که ریشه در اوضاع و احوال
آمریکای لاتین در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارد.
در سال ۱۹۶۸ اسقفهای کلیسای کاتولیک در آمریکای لاتین در همایشی که با علامت اختصاری CELAM II شناخته میشود ضمن اعتراف به تاکنون
کلیسا در این منطقه معمولا جانب دولتهای ظالم را گرفته است، اعلام کردند که از این به بعد کلیسا جانب تهیدستان را خواهد گرفت.
این موضع سیاسی و اجتماعی با مبانی الهیاتی تکمیل شد و الهیدانانی مانند
گوستاف گوتیرز،
ژان سوبرینو و
لئوناردوبوف از آمریکای لاتین با استفاده از تجربههای خویش درمبارزه برای مستمندان، کتابهایی نوشتند و با این کار خود الهیات آزادی بخش را وارد کلیسا کردند.
محورهای اساسی الهیات رهاییبخش در آمریکای لاتین به طور خلاصه عبارتند از:
۱: الهیات رهاییبخش به افراد تهیدست و ستمدیده توجه دارد. در اوضاع و احوال آمریکای لاتین، کلیسا
هوادار تهیدستان است و همه الهیات و رسالت مسیحی باید با نگاه از پایین و نوجه به آلام و دردهای تهیدستان آغاز شود، به دلیل اینکه خداوند به روشنی و بیهیچ تردیدی جانب تهیدستان را گرفته است.
در واقع وظیفه الهیات رهاییبخش ایجاد دگرگونی است، چرا که برنامه الهی برای انسان چنین وضعیتی را نخواسته است، بلکه بسیاری از برنامههای اقتصادی، اجتماعی وسیاسی این محبوبین خدا را این چنین منزوی کرده است. هدف الهیات رهاییبخش تغییر دادن ایدئولوژیهای خودکامه است که برخی اوقات
سلطه و
استثمار را به نام خدا توجیه میکنند.
۲: الهیات رهاییبخش تاملاتی انتقادی در مسائل عملی دارد. در این تفکر، الهیات جدای از استلزامات اجتماعی یا کنش سیاسی نیست و نباید هم چنین باشد. الهیات باید از تبیین کردن جهان باز ایستد و دگرگون کردن آن را آغاز کند. شناخت خدا هرگز بیطرفانه نیست بلکه در تعهد به آرمان تهیدستان و از طریق آن حاصل میشود. در واقع این دیدگاه جنبش روشنگری که تعهد، مانعی برسر راه شناخت است، درالهیات رهاییبخش از اساس مردود است.
به بیان دیگر روششناسی این الهیات این است که به پیروی از راهنمائی خداوند دنبال پیاده کردن یک طرح تاریخی متعالی است که مطابق با
کتاب مقدس نیز است و آن طرح عبارت است از «مبارزه برای
ایمان و
عدالت، زیرا اعتلای عدالت شرط اساسی ایمان است.» این طرح طرحی برای رهایی از بند بردگی،
استضعاف و استثمار است که اکثریت مردم آمریکای لاتین وبه طور کلی اکثریت مردان وزنان وکودکان جهان سوم به آن دچار هستند.
از آنجا که شیوههای الهیات آزادیبخش، از جهات متعددی با تحلیلهای مارکسیستی در مورد نظامهای اقتصادی شباهت دارد، به همین دلیل بسیاری از مسئولان مسیحی، با نهضتها و فعالیتهای الهام گرفته از الهیات آزادیبخش مخالفت کردند، و همچنین بسیاری از ناظران غربی این جنبش را مورد نقد قرار دادند و آن را اتحادی نامقدس میان
مسیحیت و
مارکسیسم دانستهاند.
الهیدانان رهاییبخش دربهرهمندی خود از دیدگاه مارکسیسم در دو مورد اساسی تاکید داشتند؛ نخست این که مارکسیسم ابزاری برای تحلیل اجتماعی است و کسب بینشهایی در مورد ماهیت کنونی جامعه آمریکای لاتین و همچنین راههایی برای اصلاح اوضاع اسف بار تهیدستان را ممکن میسازد. دوم اینکه مارکسیسم برنامهای سیاسی ارائه میدهد که به واسطه آن نظام اجتماعی ناعادلانه موجود را میتوان برچید و جامعهای عادلانه پدید آورد. از این نظر الهیات رهاییبخش عملا منتقد سرسخت سرمایهداری و
هوادار سوسیالیسم است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «الهیات رهایی بخش»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۷/۱۵.