اعتیاد (روانشناسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعتیاد، یکی از مباحث مطرح در
آسیبشناسی روانی در علم
روانشناسی بوده و عبارتست از وضعی که در اثر تکرار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنوعی ایجاد میشود که در این حال فرد،
وابستگی جسمی و
روانی به آن ماده پیدا میکند و پس از گذشت زمان، قطع این وابستگی دشوار میشود. در این مقاله بعد از بیان مفهم اعتیاد و تعریف آن به بررسی وابستگی جسمی و روانی در اعتیاد و انواع مواد پرداخته و بعد از آن به بررسی برخی مفاهیم مثل
الگوی شخصیت و روانشناختی، عوامل خانوادگی و خویشاوندی و ... میپردازیم.
بر اساس این مفهوم
وابستگی،
سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۶۴ میلادی واژه وابستگی به مواد (Drug Dependence) یا سوءمصرف دارویی (Drug abuse) را جانشین واژه اعتیاد کرد. تعدادی از افراد بشر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از موادی استفاده میکنند که چون جنبه تخدیر یا تحریک دارد، علیرغم مضرات این مواد به آسانی قادر به ترک آنها نیستند. سابقا واژه معتاد، معنی محدودی داشت و به کسانی گفته میشد که به الکل و
مواد مخدر وابستگی داشتند. این مطلبی شناختهشده بود که مصرف زیاد این مواد شیمایی تاثیرات روانگردان دارد، بدین معنی که آنها در
حالات عاطفی، شناختی و رفتاری انسان تغییرات عمده ایجاد میکنند. ولی امروزه میدانیم که مواد دیگری مانند
نیکوتین و
کافئین نیز تاثیرات مشابهی بر انسان دارد.
مهمترین و قابل تعریفترین مشخصه اعتیاد، وابستگی جسمی و روانی به عنصری طبیعی یا شیمیایی است که جدایی از آن پس از مدتی بسیار دشوار میشود.
وابستگی جسمی، وضعی است که در آن بدن فرد، خود را به آن ماده سازگار کرده و بخشی از وضع طبیعی عملکرد معمولی سلولهای بدن شده است. وابستگی جسمی دو مشخصه دارد:
که بدن به صورت افزایشی خود را در جذب آن ماده سازگار میبیند و باید به صورت تصاعدی از آن برای ارضای خاطر خود استفاده کند. در برخی از موارد این افزایش به مرحلهای میرسد که افزودن بیشتر مواد حاصلی ندارد و تسکینی برای معتاد ایجاد نمیکند.
زمانی که فرد معتاد از استفاده از موادی که به آنها وابستگی دارد، محروم شود، علایم جسمانی و روانی ناخوشایندی در او ایجاد میشود. بروز نوع علایم بستگی دارد به نوع مواد مصرفشده و شامل
اضطراب،
تحریکپذیری عصبی، میل بسیار شدید به مصرف،
توهم، تهوع، سردرد و لرزشهای عضلانی است. مواد مختلف، قدرتهای بالقوه متفاوتی در ایجاد وابستگی جسمی دارند.
عبارتست از حالتی که در آن فرد در استفاده از مواد به هدف لذت بردن احساس اجبار میکند، بدون اینکه الزاما، وابستگی جسمانی وجود داشته باشد. آنها ضمن داشتن وابستگی شدید به مواد، بسیاری از فعالیتهایشان بر محور به دست آوردن این مواد است.
شایعترین مواد مشکلساز آن دسته از داروهایی هستند که بر
عملکرد ذهنی تاثیر میگذارند و به
داروهای روانگردان معروف هستند. داروهای روانگردانی که با سوءمصرف و وابستگی ارتباط دارند عبارتند از: الکل، مواد مخدر مانند تریاک و مشتقات آن، که هروئین را شامل میشود، داروهای مسکن مانند باربیتوراتها، داروهای محرک مانند کوکائین و آمفتامینها،
داروهای ضداضطراب مانند بنزودیازپینها، مسکّنهایی مانند اوکسیتوسین، داروهای توهمزا مانندLSD.
سالها اعتقاد بر این بود که
شخصیت به اصطلاح "اعتیادآور" وجود دارد. تصور میشد که سوءمصرف کنندگان مواد، دارای ضعفهای شخصیتی هستند که آنها را نسبت به مصرف کردن داروها و معتاد شدن به آنها
آسیب
پذیر میسازند. اگرچه پژوهشها بهطور تجربی شخصیت اعتیادآور را نشان ندادهاند، اما به هرحال، همآیندی
اختلالهای روانپزشکی خاص با اختلالهای سوءمصرف مواد تایید شده است.
اختلال شخصیت ضداجتماعی در بین مردان مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد، شایعترین اختلال روانپزشکی همایند است. احتمال اینکه اختلال شخصیت ضداجتماعی برای پرورش الکلیسم و
اختلالهای اعتیادی دیگر، عامل خطر باشد وجود دارد. اینکه چرا چنین احتمالی وجود دارد مشخص نشده است. اما علت آن شاید این باشد که اینگونه افراد به احتمال بیشتری در معرض داروها قرار دارند، تعداد بیشتری از آن را تجربه میکنند و به پیامدهای ناگوار آن بیتوجهاند. دیدگاه روانپویشی نیز به شناخت علل
وابستگی دارویی کمک کرده است. در این دیدگاه عقیده بر آن است که مصرف دارو وسیلهای است برای جبران عملکرد معیوب خود.
دیدگاههای اولیه به تمرکز بر "
وابستگی دهانی" و
سایقهای لیبیدویی گرایش داشتند. اما دیدگاههای جدیدتر اعتیادها را بیانگر کمبودهای اساسی در رشد و
عاطفه خود میدانند. داروها برای کاستن از حالتهای هیجانی آزارنده یا به عنوان یک
مکانیزم دفاعی در ارتباط با تعارض درونی مصرف میشوند. اختلال در رشد اولیه، بهویژه در خصوص روابط با دیگران میتواند
آسیب
پذیری را افزایش دهد. اگر در مدت سالهای رشد، در برقراری روابط مثبت تجربه کمی وجود داشته باشد، برقرار کردن روابط با دیگران میتواند استرسزا باشد. مصرف داروها برای کنار آمدن با اضطراب مربوط به صمیمیت، بهخصوص در
نوجوانی، توسط چندین نظریهپرداز مورد توجه قرار گرفته است.
بررسیها نشان داده که وقتی در خانوادهای یک بیمار معتاد وجود داشته باشد، به علت تماس نزدیک و از بین رفتن ترس و زشتی کاربرد مواد مخدر و همچنین الگوگیری و آشنایی با چگونگی کاربرد آن، افراد آن خانواده بهویژه کودکان و نوجوانان به مراتب بیشتر از سایرین در راستای خطر آلوده شدن به مواد مخدر و اعتیاد قرار دارند.
بهعلاوه خانوادههایی که در اثر
اختلافات زناشویی،
طلاق، مرگومیر و یا غیبتهای طولانی پدر به علل شغلی،
روابط خانوادگی در بین آنها پر تنش شده، کودکان آنها پیوسته در زیر فشار استرس بوده و ممکن است به منظور فرونشاندن ناراحتیها و نگرانیهای خود، توسط دوستان معتاد و ناباب به سوی مواد مخدر کشانده شوند.
افراد ممکن است به خاطر عوامل زیستی که میتواند ارثی باشد، در خطر ایجاد وابستگی به مواد قرار داشته باشند. اغلب شواهد این دیدگاه از پژوهش درباره الکلیسم به دست آمدهاند. فرزندان والدین الکلی احتمالا چهار برابر بیشتر از افراد کل جمعیت به الکل وابسته میشوند. از آنجایی که این احتمال حتی در مورد کودکانی صدق میکند که جدا از والدین الکلی در خانوادههای ناوابسته به الکل به فرزندی پذیرفته شدهاند، پس آمادگیهای ژنتیکی میتوانند در این امر دخالت داشته باشند.
البته، این یافتهها به این معنا نیستند که "ژنهای الکلی" وجود دارند، بلکه منظور این است که شاید عوامل ژنتیکی پیچیدهای پاسخ ژنتیکی فرد به الکل را تعیین میکنند. هنوز مشخص نشده که این عوامل چه چیزهایی هستند، ولی ممکن است آنها کاستیها یا کژکاریهایی را در برخی از
دستگاههای عصب شیمیایی شامل شوند. در واقع، یک دیدگاه درباره سوءمصرف مواد این است که این اقدام نوعی "
خوددرمانی" است، افراد برای اصلاح کردن (ناآگاهانه) عدم توازن زیست شیمیایی در
مغز که آمادگی آن را به ارث بردهاند، داروها را مصرف میکنند.
عوامل یاد شده ممکن است در شروع مصرف داروها مؤثر باشند، اما وقتی شخص وابستگی جسمانی به دارو پیدا کرد، وضع انگیزشی او به صورت بارزی تغییر میکند. شخص نیاز جدیدی پیدا کرده که ممکن است چنان شدید باشد که وی سایر علائق خود را بهکلی فراموش کند و فقط به خاطر "نشئه" بعدی زندگی کند. وابستگی به مواد افیونی خیلی سریع به وجود میآید.
برای مثال، کسی که هروئین "دود میکند" یا از راه بینی آن را استنشاق میکند، پس از مدتی سطح تحملش نسبت به آن بالا میرود و شیوه مصرف قبلی دیگر آن احساس مورد انتظار را ایجاد نمیکند. در این مرحله، شخص ممکن است نخست به مرحله تزریق زیرجلدی گام بگذارد و بعد از طریق تزریق وریدی دارو را به بدن خود وارد کند. در مرحلهای که تزریق وریدی شروع میشود، مقادیر بیشتر و بیشتری از هروئین لازم است تا به "اوج" دست یابد. علاوه بر این، ناراحتیهای جسمانی ناشی از کنارهگیری نیز شکل وخیمتری پیدا میکند. شخص برای رهایی از این وضع ممکن است در مصرف هروئین افراط کند و بمیرد.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعتیاد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۱۰.