البته در منابع تاریخی دیگر و نیز خود وی در جای دیگر این شعر را به یزید نسبت دادهاند. برخی مورخان و مقتلنویسان، در گزارش این حادثه، پس از نقل اهانت ابن زیاد به زید بن ارقم، افزودهاند که زید بن ارقم به ابن زیاد گفت: «بگذار حدیثی بگویم که برایت سختتر از این است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دیدم که حسن (علیهالسلام) را روی ران راست خود نشانده و دست راستش را روی سرش نهاده بود و حسین (علیهالسلام) را روی ران چپ خود نشانده و دست چپش را روی سر وی گذاشته بود و میگفت: «خدایا این دو نفر و مؤمنان شایسته را به تو میسپارم». ای ابن زیاد، اگر تو مؤمن هستی، چرا امانت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را اینگونه حفظ کردی؟ ۱.۲ - گزارش ابن عساکرابن عساکر با سند خویش از زید بن ارقم نقل میکند:نزد ابن زیاد ملعون بودم که سر حسین بن علی را آوردند و در تشتی مقابل او نهادند. او چوبی برداشت و بر لب و دندان حسین زد، ... بیاختیار صدایم به گریه بلند شد. گفت: ای پیرمرد برای چه گریه میکنی؟ گفتم: آنچه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیدم، مرا به گریه انداخت؛ دیدم پیامبر جای این چوب را میمکید و میبوسید و میفرمود: خدایا دوستش دارم (دوستش بدار). ۱.۳ - گزارش شیخ صدوق و نیشابوریشیخ صدوق و محمد بن فَتّال نیشابوری از دربان ابن زیاد چنین نقل میکنند:چون سر حسین بن علی را آوردند، ابن زیاد دستور داد آنرا در تشتی طلایی برابرش بگذارند. آنگاه با چوبی که در دستش بود، بر دندانهای او میزد و میگفت: ای اباعبدالله، زود پیر شدی! مردی از حاضران گفت: نزن، دیدم همان جایی را که تو با چوب میزنی، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میبوسید. ابن زیاد گفت: «امروز به تلافی روز بدر!». (پس از ماجرای ننگین الحاق زیاد بن ابیه (پدر عبیدالله) به خاندان ابوسفیان و اعلام برادری او با معاویه، ابن زیاد به صورت رسمی و سیاسی، پسر عموی یزید به حساب میآمد! گویا او به این مناسبت، در اینجا خود را از بنی امیه شمرده و انتقام کشته شدگان بدر را مطرح کرده است.) ابوحمزه اَنَس بن مالک خزرجی انصاری، از اصحاب و خادمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. او نیز یکی از کسانی بود که وقتی امیرالمؤمنین از او خواست که به عنوان یکی از شاهدان عینی در روز غدیر، به وصایت و ولایت آن حضرت شهادت دهد، حاضر نشد و پیری و فراموشی را بهانه کرد. امیرالمؤمنین او را نفرین کرد و از خدا خواست که اگر او دروغ میگوید، او را نابینا کند و او نابینا شد. اما بنا بر گزارش کشی، او به بیماری پیسی مبتلا شد و از آن پس، سوگند خورد که هیچیک از فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را کتمان نکند. بنا بر گزارشی دیگر، وقتی ابن زیاد در حضور انس بن مالک نیز با چوب زدن به دندانهای امام حسین (علیهالسلام) میگفت: «دندانهای زیبایی است!»، انس با لحن اعتراضآمیزی گفت: «به خدا سوگند من کار تو را ناخوش دارم. من دیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر جایی که تو چوب میزنی، بوسه میزد». ابن سعد، قَیس بن عُبّاد قیسی ضبعی را از نخستین طبقه تابعان بصره شمرده و افزوده است که وی مورد اعتماد و کم حدیث بوده است. در آن مجلس قیس بن عباد نیز نزد ابن زیاد بود. ابن زیاد به او گفت: درباره من و حسین چه میگویی؟ گفت: مرا معاف بدار. ابن زیاد گفت: باید بگویی. قیس گفت: روز قیامت که فرا رسد، شفیعان او، جد، پدر و مادرش هستند؛ در حالیکه شفیعان تو، جد، پدر و مادرت هستند. ابن زیاد بر آشفت و او را از مجلس بیرون کرد.؟ ابن خلکان مشابه چنین پاسخی به ابن زیاد را به شخصی به نام حارثة بن بدر نسبت داده است. اعتراض جابر از قبیله بَکر بن وائِل: سبط ابن جوزی از قول مدائنی مینویسد: «یکی از کسانی که آن روز در مجلس ابن زیاد حضور داشت، مردی از قبیله بکر بن وائل به نام جابر (یا جبیر) بود. او چون رفتار ابن زیاد را با سر مقدس امام دید، با خود عهد کرد که اگر ده نفر بر ابن زیاد بشورند، او نیز با آنها همراه شود. چون مختار قیام کرد، جابر نیز از یاران وی بود». • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۵۲-۵۷. ردههای این صفحه : رویدادهای تاریخ اسلام سال 61 (قمری) | رویدادهای ماه محرم | سر امام حسین | مقتل جامع سیدالشهداء | وقایع بعد از عاشورا |