اصل عدم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصل عدم یا همان
استصحاب عدم
حکم به بقاى عدم پیشین است.
اصل عدم یا اصالة العدم از اصطلاحات اصولى است و کاربرد آن جایى است که وجود چیزى یا اتصاف آن به صفتى، مشکوک باشد که با
اصل عدم وجود یا اصل عدم اتصاف آن چیز بدان
صفت،
حکم به بقاى عدم پیشین مىشود، مگر آن که وجود آن چیز یا اتصاف آن به آن صفت، به دلیل معتبر ثابت شود. از این
اصل در
اصول فقه، مباحث الفاظ و نیز مبحث
حجّت سخن رفته است.
اصل عدم داراى انواعى است که بعض آنها از اصول عملى (
اصل عملی) و بعض دیگر، از اصول لفظى (
اصل لفظی) به شمار مىروند.
مصادیق و موارد اصل عدم عملى عبارت است از:
۱. اصل عدم ازلى: از آن جا که هر پدیدهاى مسبوق به عدم است، چنانچه در وجود چیزى یا اتصاف آن به صفتى
شک کنیم، اصل عدم ازلى آن را
استصحاب مىکنیم براى مثال، اگر در قریشى بودن زنى
شک کنیم، به استناد اصل عدم ازلى، قریشى بودن وى منتفى مىشود و در نتیجه، آغاز زمان
یائسگی این زن، سنّ پنجاه سالگى خواهد بود، نه شصت سالگى که ویژه زن قریشى است.
۲. اصل عدم تذکیه: در صورت شک در
تذکیه حیوانى به لحاظ
شک در اصل قابلیت آن براى
تذکیه یا شک در تحقّق تذکیه پس از احراز قابلیّت براى تذکیه،
اصل، عدم تذکیه آن است، لیکن در این که در این صورت،
حیوان،
مردار است تا
احکام مردار مانند
نجاست بر آن مترتّب گردد یا نه، اختلاف است.
۳. اصل عدم تقدّم: اگر در تقدّم چیزى بر دیگرى شک کنیم، اصل، عدم تقدّم است (
اصل تأخر حادث).
۴. اصل عدم
حاجب و عدم حاجبیّت موجود ( اصل عدم مانع و عدم مانعیّت مانع): چنانچه در وجود مانعى از رسیدن
آب به پوست در
اعضاى وضو یا
غسل و یا در مانع بودن چیز موجود در پوست مانند رنگ
حنا شک کنیم،
اصل، عدم وجود مانع در اول و مانع نبودن چیز موجود در دوم است.
۵. اصل عدم نسخ: اگر در
نسخ حکم شرعی شک کنیم،
اصل عدم نسخ آن است.
اصل عدم لفظی عبارت است از
اصل عدم تقیید،
اصل عدم تخصیص،
اصل عدم نقل،
اصل عدم قرینه و مانند آنها. (
اصل لفظی) (
اصل)
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،، ج۱،ص۵۵۳