اسماعیلیان و مغول و خواجه نصیر الدین طوسی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی تالیف حسن امین و ترجمه مهدی زندیه به
زبان فارسی است.
حسن امین مورخ عرب در این کتاب با قرایتی نو از تاریخ عربی- اسلامی کوشیده است سه موضوع تاریخی بزرگ یعنی اسماعیلیان مغولها و خواجه نصیر الدین طوسی را بررسی و تبیین نماید. وی در این نوشتار نخست به شرح حال خواجه نصیر اشاره نموده اساتید و تالیفات او را معرفی میکند سپس از اقدامات خواجه برای حفظ اسلام و حمایت وی از کتابهای
بغداد سخن میگوید.در بخش دیگر کتاب که مغولها عنوان گرفته به حمله مغولها اشاره میشود و مطالبی درباره
چنگیز درج میگردد. در اخرین بخش کتاب که
اسماعیلیان عنوان دارد دو فرقه اسماعیلیه و تفاوتهای این دو فرقه معرفی میشود سپس با ذکر مطالبی در باب انشعاب و انحراف این فرق داستانهایی از فداییان نزاری و قلعه ظهای انان نقل میشود.
کتاب از یک سرآغاز، سخنی با خواننده، و سه فصل خواجه نصیرالدین طوسی، مغولها و اسماعیلیان و ضمیمه تشکیل یافته است. مولف سعی کرده که موارد مطرح شده در این کتاب را به صورتی تشریح کند که ابهامی در ارائه مطالب برای خواننده باقی نماند. وی بدون این که دچار توهم شود که تنها او راست میگوید و مینویسد، به نگارش آنچه به نظرش حقیقت است اقدام میکند. لذا در این کتاب عرصه برای نقد علمی بی طرفانه باز است. و این که تنها راه برای قرائت جدید از تاریخ عربی-
اسلامی و بازنویسی آن، همین روش نقد است در این کتاب کاملا قابل مشاهده است.
کتاب با مقدمهای از ناشر در معرفی شیوه تحقیق و بررسی نویسنده در حوادث تاریخی، و مقدمهای از خود نویسنده و مقالهای از جان م. صدقه در معرفی کتاب
الوطن الاسلامی بین السلاجقه و الصلیبیین ، اثر استاد امین آغاز میشود.
مؤلف در بخش آغازین کتاب، به معرفی ابتدایی
خواجه نصیرالدین طوسی ، تاریخ تولد و
وفات ، زادگاه، استادان و آثار او میپردازد.
سید حسن الامین در بخش بعدی، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعیلیان صحبت میکند. او در این بخش، بیان میکند که خواجه یکی از قربانیان یورش اول
مغولان در زمان چنگیز بود و مجبور شد که برای حفظ جان خود به همراه افراد بسیاری، قلاع اسماعیلیه را پناهگاه امن خود سازد.
او در این بخش توضیح میدهد که خواجه در دومین حمله مغولان به فرمان دهی
هلاکوخان و پس از شکست اسماعیلیان، به همراه دوتن دیگر، به سبب شهرتشان و نیاز خان مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم به در برد. طبق دیدگاه نویسنده، خواجه در این زمان دریافت که پیروزی نظامی بر مغولان امکان پذیر نیست. از این رو، به فعالیت فرهنگی گستردهای دست زد و برای آنکه مغولان در عرصه فکری نیز غلبه نیابند، کوشید در مقام یک منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب کند و در نتیجه، از کشته شدن مردم و به ویژه علما و از میان رفتن کتابها جلوگیری نماید. نویسنده سپس شایعه کتاب سوزی در بغداد را مطرح میکند و آن گاه به آثار مورخانی همچون
رشیدالدین فضل الله همدانی ، یونینی، ابوالفداء، ذهبی و ابن عماد حنبلی اشاره مینماید که هیچ ذکری از کتاب سوزی مغولان در بغداد در این آثار به چشم نمیخورد.
سیدحسن الامین با استنادات تاریخی، روشن میسازد که بسیاری از کتابهای موجود در بغداد به کتابخانه رصدخانه
مراغه انتقال یافتند و دست تعرض مغولها از بخشی از کتابهای بغداد، که جزو اوقاف بود، کوتاه ماند. باقی ماندن مدرسه «
مستنصریه » بر حال قبلی خود و سالم ماندن آن از گزند حمله مغولها، با اینکه مخزن کتابهای منحصر به فردی بود، نشان میدهد که کتابخانه این مدرسه نیز به همان صورت قبلی خود باقی مانده است.
نویسنده در پایان این بخش، گفتار صاحب نظران در باره خواجه و جریان تاسیس «رصدخانه مراغه» و تشکیل انجمن علمی تحقیقات ریاضی و دعوت دانشمندان از سراسر دنیا و استقبال آنان از این دعوت را نقل میکند.
دکتر سیدحسن الامین در بخش بعدی، تحت عنوان «مغولها»، از اولین حمله مغولها به
ایران ،
خوارزم و حدود آن، علاءالدین محمد خوارزمشاه و بلندپروازیهای او و اینکه چگونه او با جنایتی که انجام داد زمینه را برای حمله مغولها آماده کرد و همچنین از تلاش خوارزمشاه برای حمله به بغداد و ناکامی او سخن میگوید. وی به مناسبت همزمانی حمله مغولها به سرزمینهای شرق اسلامی، با حمله پنجم صلیبیها به سرزمینهای غرب اسلامی، گریزی به جنگهای صلیبی میزند و نشان میدهد که چگونه سلاطین سه گانه ایوبی طی سالهای ۱۲۴۳-۱۲۴۴ میلادی استیلای صلیبیها بر حرم شریف را تثبیت میکردند.
ارتباط خواجه نصیرالدین طوسی از یک سو، با اسماعیلیه در اثر پناهنده شدن وی به قلاع آنها، و از سوی دیگر، با مغولها در اثر راه یافتن او به دربار هلاکوخان و به دنبال شکست اسماعیلیان، موجب شده است تا استاد امین بخش دیگری از کتابش را به عنوان «اسماعیلیان» اختصاص دهد و در آن، به کیفیت شکل گیری فرقه «اسماعیلیه»، «
فاطمیان » و انشعابات درونی آنها بپردازد.
وی در این فصل، توضیح میدهد که «اسماعیلیان فرقهای از
شیعیان هستند که پس از
امام جعفر صادق علیهالسّلام به
امامت اسماعیل اعتقاد دارند و
فاطمیان، که مدتها در مصر حکومت میکردند، از چنین مذهبی برخوردار بودند. اما پس از مرگ
خلیفه فاطمی (
مستنصر) شکاف بزرگی میان صنوف اسماعیلیان
فاطمی روی داد؛ زیرا پس از
مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد)
خلافت را به دست گرفت. اما اشکال کار این بود که این فرد نه فرزند بزرگ
مستنصر بود و نه از نظر برخی از اسماعیلیان شایستگی ولیعهدی داشت، بلکه از نظر این دسته، برادر دیگر وی، یعنی نزار، شایسته
خلافت بود. همین امر موجب شد تا در سال ۶۸۷ ه، اسماعیلیان به دو فرقه منشعب شوند: یک فرقه قایل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلی بالله و در نتیجه، موسوم به «
مستعلیه » گردید و فرقه دیگر قایل به امامت نزار و در نتیجه، موسوم به «
نزاریه ». نویسنده سپس به روند تکوین و رشد فرقه «نزاریه» میپردازد و فهرست امامان آنها را بیان میکند. آن گاه فرقه «اسماعیلیه» را معرفی کرده است.
استاد امین در ادامه این بحث، به یکی از دو مبحثی که انگیزه اصلی تالیف این کتاب بودهاند، میپردازد و آن خلطی است که توسط محققان، بین اسماعیلیان نزاریه باطنیه (آقاخانیه) با
فاطمیان واقع شده است. وی توضیح میظدهد که «آقاخانیه» ادامه «نزاریه» اند که با
فاطمیان دشمن بودند و «بهره ظها» در
هند استمرار
فاطمیان مصر محسوب میظشوند.
یکی از مباحثی که استاد امین استطرادا در این بخش آورده، نقد سخن
ابن تیمیه در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعیلیه است. دکتر سیدالامین با استناد به منابع اصلی تاریخی، نشان میدهد که اولا، خواجه نصیرالدین طوسی نه تنها آن چنان که ابن تیمیه ادعا کرده، وزیر و مشاور اسماعیلیان نبوده، بلکه اساسا اسماعیلی نبوده است؛ و ثانیا، اسماعیلیان خود یکی از اهداف مغولها و از نخستین قربانیان آنها بودهاند، نه هادی آنها به قتل
خلیفه عباسی و براندازی عباسیان.
نویسنده در ادامه، مجددا و با تفصیل بیشتری از پیدایش دو فرقه «مستعلیه» و «نزاریه» سخن میگوید، استاد امین تهمت «حشاشین» به معنای مصرف کننده
حشیش را درباره نزاریان مورد بحث و بررسی قرار میدهد و اظهار میدارد که این تهمت از ناحیه مارکوپولو میباشد و اسناد تاریخی و منابع موثق تاریخی نشان میدهند که آنها «حشاش» به معنای معتاد به ماده مخدر معروف نبودهاند، بلکه یا به معنای فروشنده گیاه دارویی بودهاند و یا به معنای کسانی که در عقیده به امامت نزار چونان کسانی هستند که از شدت استعمال حشیش منگ و خرف شدهاند.
دکتر سیدحسن الامین سپس به مناسبت، داستانهایی از فداییان نزاری و عملیات ترور را، که آنها هدایت کردند، ذکر میکند و به دلیل ارتباط این عملیات با قلعههای تسخیرناپذیری که آنها داشتند، از مهمترین قلعه ظی آنان یاد کرده، ویژگیهای آنها را بیان میکند. آن ظ گاه تحت عنوان «چه کسی مغولها را تحریک کرد»، یادآور این حقیقت ظ شود که در میان
مسلمانان ، عدهای بودند که سرکوب نزاریان را از سرکوب مغولان ملحد لازم تر میدانستند و از این رو، به جای مجهز شدن در مقابل مغولان، به سرکوب نزاریان پرداختند. سرانجام کار نزاریان و قلاع ایشان و بخشی از گزارش سفرش به
قزوین و
الموت میباشد؛ سرزمینهایی که مغولها برای غلبه بر نزاریان از آنها گذشتند.
استاد امین پس از این مطلب، برای تکمیل بحث، از وقایعی که در زمان مغولها روی دادهاند، نظر یک نویسنده مبنی بر هم پیمانی و اتحاد مغولها با صلیبیان در حمله به جهان
اسلام را مورد بررسی قرار میدهد و میگوید: رغبت و اشتیاق صلیبیان در هم پیمانی با مغولهای بت پرست امری مسلم است. اما سؤالی که مطرح میباشد این است که دلیل رغبت و اشتیاق مغولها به این موضوع و انگیزه آنان چه بوده است؟
استاد در پاسخ به این سؤال میگوید: منگوقاآن (رهبر مغلولها در آن زمان) تصمیم قطعی داشت که راه چنگیز را در سیطره بر
جهان از سرگیرد و کشورهای اسلامی تنها بخشی از کشورهایی بودند که وی تصمیم داشت آنها را فتح کند، نه همه آنها.
وی سپس شواهدی بر این مطلب میآورد و ثابت میکند که نیت منگوقاآن با صلیبیان خالص نبوده آن چنان که نویسنده مزبور پنداشته است، بلکه نیت اصلی مغولان غلبه بر مسلمانان و مسیحیان بوده است.
مؤلف سپس مطالبی درباره وضعیت نزاریان پس از پایان دوره الموت و انشعاباتی که در این فرقه رخ دادند و نیز آثاری که از امامان این فرقه بر جای ماندهاند و مطالبی در باب دعوت «طیبیه» و فرقه «
خوجه » و فرقه «
بهره » در هند و تحولاتی که در این فرقهها روی دادند و همچنین مراسم و آداب آنها صحبت میکند.
ایشان سپس گزارشی مفصل و دقیق از سفر خود به «الموت» را میآورد که اگرچه جالب و خواندنی به نظر میرسد، ولی با معیارهای یک کتاب تحقیقی ناسازگار است.
نویسنده سپس به چگونگی فعالیت اسماعیلیان ایرانی در دوره قاجاریه میپردازد و توضیح میدهد که پس از انقراض حکومت اسماعیلیان نزاری به دست هلاکو در سال ۶۵۴ ه، پیروان مذهب اسماعیلیه در ایران فعالیت خود را به صورت پراکنده و پنهانی آغاز کردند. آن گاه در باب استتار امامان اسماعیلی و شهر «سلمیه» و ارتباط آن با اسماعیلیه و همچنین
اسماعیلیان یمن و در نهایت، ظهور امامان اسماعیلی توضیحاتی میدهد و در پایان این بخش، با استفاده از تحقیقاتی که اخیرا درباره
فاطمیان انجام گرفته، تصویری از حکومت
فاطمیان ارائه میدهد و سخن را با گزیدهای از ادبیات
فاطمیان پایان میدهد.
استاد امین در آخرین بخش از این کتاب، به ارتباط خواجه نصیرالدین طوسی و
ابن علقمی در سقوط بغداد میپردازد و گفتار نویسندهای را که با استناد به عبارات حبیب السیر و رشیدالدین فضل الله همدانی گفته است: حادثه بغداد بنابر مشاوره خواجه نصیرالدین طوسی از یک سو، و وزیر مکار (ابن علقمی)، که راه را برای حمله مغولها هموار ساخت از سوی دیگر، اتفاق افتاد، به نقد میکشد و با استفاده از کتاب الحوادث الجامعه، که نویسنده اش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت میکند زمام امر سپاه
خلیفه اساسا در دست ابن علقمی نبوده، بلکه مسئول سپاه
خلیفه ابتدا شرابی و پس از او، ایبک دواتدار صغیر، دشمن ابن علقمی، بوده است و ابن علقمی کسی بوده که توطئه دواتدار را به اطلاع
خلیفه رساند. از نظر استاد امین، همدستی ابن علقمی با هلاکوخان شایعهای بود که اراذل و اوباش شهر به تبعیت از دواتدار منتشر کردند.
استاد سپس نمونههایی را که این شایعه در آثار آنها راه یافت، ذکر میکند و فرازهایی از عبارات ابو شامه (م ۶۶۵ ه)، قطب الدین یونینی (م ۷۲۶ ه)، ذهبی (م ۷۴۸ ه)، عبدالله بن فضل الله شیرازی (م ۷۲۹ ه) و ابن شاکر کتبی (م ۷۶۴ ه) را نقل و نقد میکند و نشان میدهد که اولا، هیچ یک از مورخان شریف و وارسته این
تهمت را بازگو نکردهاند، بلکه نقل آن منحصر در مورخان متعصبی است که در راه هوا و هوس حرفهای خود، از گفتن چیزی واهمه ندارند. نویسنده سپس به ذکر نام این مورخان وارسته میپردازد؛ افرادی همچون
عطاءالملک جوینی ؛ عبدالرحمن سنبط بن قنینو، صاحب کتاب
العسجد المسبوک ؛
ابوالفرج بن العبری ، صاحب کتاب تاریخ مختصر الدول؛ و ابن الفوطی، صاحب کتاب
الحوادث الجامعه ، که همگی معاصر آن حوادث بودند.
ثانیا، اگر عراق در نتیجه خیانت ابن علقمی به دست مغولها سقوط کرد، سقوط سرزمینهای پهناور از
اقیانوس هند گرفته تا اواسط
اروپا به دست مغولان چگونه تفسیر میشود و چه کسانی خیانت کردند و این بلاد را تسلیم دشمنان ساختند؟
ثالثا، زنده ماندن ابن علقمی و شرکت او در هیاتی که برای اداره امور عراق پس از اشغال تشکیل شد، مشکوک و مردود است؛ زیرا کسانی از ارکان دولت قبل از اشغال
عراق بودند، زنده ماندند و در دوره حکومت مغولان هم در اداره امور شرکت جستند؛ مانند صاحب
دیوان خلیفه ، یعنی وزیر مالیه او؛ و دروازه دار زمان وی، یعنی رئیس پلیس پایتخت؛ و نیز نزدیکترین مشاور
خلیفه و دوستش عبدالغنی درنوس. مغولها ناگزیر بودند که اداره امور را به دست کسانی بسپارند که بر امور تسلط دارند و این دلیل نمیشود بر اینکه آنها در سقوط بغداد شرکت داشتهاند.
استاد امین در ادامه این بخش، تحت عنوان «مقایسه بین دو ستمگر»، بین
هلاکو و چنگیز مقایسه میکند و به این پرسش پاسخ میدهد که چرا چنگیز جز خون ریزی و غارت و ویرانی چیزی برای سرزمینهای به تصرف در آمده به ارمغان نیاورد، اما در زمان هلاکو هیچ یک از شهرهای اسلامی در معرض سوختن و ویرانگری و هتاکی قرار نگرفت؟ وی عامل این تغییر رویه را خواجه نصیرالدین طوسی میداند که از سر ناچاری با هلاکو همنشین شد و به تدریج، طبع وحشی او را عوض کرد.
کتاب استاد امین با مقالهای از احمد فؤاد پاشا، استاد فیزیک دانشکده علوم دانشگاه
قاهره ، تحت عنوان «سهم ابن هیثم،
خیام و
طوسی در پیشرفت استدلالهای ریاضی» پایان مییابد.
کتاب حاضر دارای پانوشتهایی از مترجم میباشد که نسبتا نیز مفصل میباشد و به شرح مطالب و لغات تاریخی و جغرافیایی کتاب اشاره دارد که در بعضی از موارد مفصل نیز میباشتند. در پایان کتاب نیز ضمیمه و فهرست مطالب کتاب قرار گرفته است.
کتاب الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین یکی از دهها اثر با ارزش علامه فقید، دکتر سید حسن الامین است که برای اولین بار، در سال ۱۹۹۷ م در
بیروت به چاپ رسید و با سفارش مؤسسه «الغدیر» وابسته به مؤسسه «دائره المعارف
فقه اهل بیت » توسط نگارنده ترجمه و به زیور طبع آراسته شد.
نرم افزار خواجه نصیرالدین طوسی،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.