اسحاق بن ابراهیم مروزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن
راهویه، «ابویعقوب
اسحاق بن ابراهیم بن مَخَلّد
بن ابراهیم تمیمی حنظلی» (ح ۱۶۱- ۲۳۸ق /۷۷۸-۸۵۲م)،
فقیه ، محدّث و مفسر مروزی خراسانی می باشد.
راهْوَیْه یا
راهوِیه مرکب از دو کلمه
راه (همان راه فارسی) و اویه (پسوند فارسی، برای
تصغیر و
تحبیب ) لقبی است که مروزی ها به مناسبت تولد «
ابراهیم» پدر
اسحاق در راه
مکه به او دادند. از این رو فرزندش «
اسحاق» را، به تصریح خود او «ابن
راهویه» نامیدند
و چون نسبت او به «حنظلة
بن مالک
بن زید مناة
بن تمیم» میرسد، او را «تمیمی حنظلی» گفته اند.
تولد وی را به اختلاف ۱۶۱ یا ۱۶۶ق
و به روایتی ۱۶۳ق
و یا ۱۷۳ق
نوشتهاند و درگذشت او را نیز به اختلاف، ۲۳۸ق
و در روایتی از ابوداوود، ۲۳۷ق
و یا ۲۴۳ق
ضبط کرده اند.
بخاری نوشته است که وی هنگام مرگ ۷۵ ساله بوده است، در حالی که به تصریح همو در
التاریخ الکبیر ۷۷ سال داشته است.
ابن
راهویه در نوجوانی، در حدود ۱۷۰ق /۷۸۶م
در
خراسان نزد «عبدالله
بن مبارک» و جمعی دیگر از عالمان آن دیار
استماع حدیث کرد.
اما
خطیب روایاتی را که وی در این دوره از ابن مبارک شنیده است، به علت حداثت سن او متروک دانسته و اضافه کرده است که وی در ۱۸۴ق /۸۰۰م در ۲۳ سالگی برای کسب دانش و استماع حدیث خراسان را ترک گفت و به
عراق و
حجاز و
شام و
یمن سفر کرد و بارها به بغداد رفت و بر اساس
روایت محمد
بن یحیی ذهلی در ۱۹۹ق /۸۱۴م در
بغداد در اجتماع محدثان نامداری مانند
احمد بن حنبل و
یحیی بن معین و جمعی دیگر در الرصّافه شرکت میکرد و حتی به عنوان
خطیب در صدر مجلس قرار میگرفت.
در
دمشق و شام نیز از «بقیة
بن ولید»، در
کوفه از «یحیی
بن آدم»، در
بصره از «معتمر
بن سلیمان»، در
مکه از «سفیان
بن عُیَیْنه» و در
یمن از «اباقرّة موسی
بن طارق» و جماعتی دیگر از محدثان و علماء
حدیث شنید.
به
مصر نیز سفر کرد و در آنجا از
محمد بن ادریس شافعی ، امام
شافعیه ، حدیث شنید و
فقه آموخت.
خطیب او را از اقران احمد
بن حنبل دانسته
و از قول وی نوشته است که ابن
راهویه در مکه با شافعی
مناظرههایی داشته و در مناظره ای در مورد خانه های مکه و فروش آنها بر شافعی پیروز شده است.
در صورتی که چنین مناظره ای میان آن دو روی داده باشد، بعید به نظر میآید که وی از شافعی فقه آموخته و حدیث شنیده باشد.
در تأیید این نظر میتوان به سبکی
استشهاد کرد. وی از قول ابن
راهویه چنین آورده است:
هنگامی که در مکه بودیم احمد بن حنبل نیز آنجا بود، روزی از من خواست که در مجلس شافعی حاضر شوم، ولی من در جواب گفتم با او چه کنم، در حالی که سن او به سن من نزدیک است.از این سخن معلوم میشود که ابن
راهویه خود را همطراز
شافعی میدانسته است.
بیهقی وی را از اصحاب شافعی
و به تعبیر ابونعیم
یار و مصاحب و دوست شافعی شمرده است.
شیخ طوسی او را از اصحاب
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) دانسته است.
ابن بابویه نوشته است که هنگام عبور امام (علیهالسلام) از
نیشابور جمعی از دانشمندان و محدثان نیشابور به نزد امام آمدند و از او خواستند که از احادیثی که از پدر خود شنیده است برای آنها نقل کند و امام
حدیث مشهور سلسلة الذهب را برای آنها نقل کرد که
اسحاق بن راهویه نیز یکی از آن محدثان بود.
خطیب
و
مزی اسامی شیوخ و کسانی را که ابن
راهویه از آنها حدیث شنیده و روایت کرده است مشروحاً آورده اند.
وی پس از مسافرت های خود به شهرهای مهم علمی اسلامی آن روزگار سرانجام به
خراسان بازگشت و در نیشابور ساکن شد. در همین دوره بود که صیت علم و دانش وی نزد خراسانیان منتشر شد.
نسائی او را ثقه و امین دانسته است. ابن
راهویه از حافظه ای قوی برخوردار بوده و از قول خود وی آوردهاند که ۷۰ هزار
حدیث حفظ داشته است.
وی همچون
احمد بن حنبل متمایل به معانی حدیث و پیرو
سلف بود
و طبعاً با
اصحاب رأی مخالف بود.
ابن قتیبه برخی از سخنان او را در این باره نقل کرده است. از جمله
آراء او که مخالف دیگر
مذاهب فقهی است، این است که اگر
کافری را که هنوز به
اسلام اقرار نکرده است، در حال خواندن
نماز ببینند حکم به
ایمان او میشود.
ابونعیم اصفهانی چند حدیث از احادیث غریب او را نقل کرده و بلقینی
نوشته است که گروهی از پیروان او را
اسحاقیه مینامیدند.
ابن خلکان می گوید که چون آوازه شهرت وی در مصر بلند شد، کتب او را
منسوخ دانسته، جمع آوری کردند.
ابن
راهویه شاگردان بسیاری تربیت کرد و عدّه زیادی از وی حدیث شنیده و روایت کردهاند که اسامی آنان را
ابن عساکر و مزی
مشروحاً آورده اند، اما مشاهیر و کسانی که از وی حدیث شنیده و در کتب خود نقل کرده اند، عبارتند از:
احمد بن حنبل در
مسند ،
بخاری در
صحیح ،
مسلم بن حجاج قشیری در
صحیح و
نسائی در
سنن .
خطیب
نقل کرده است که ابوداوود (خفاف) گوید:
ابن راهویه پنج ماه پیش از مرگ تغییر حال داد (گویا مقصود اختلال دماغ باشد)، در این ایام از او روایاتی شنیدم که آنها را ترک کردم.ابن قیسرانی نوشته است که وی در نیشابور درگذشت و
گور وی در آنجا مشهور و
زیارتگاه شد.
ابن ندیم کتاب های «السنن فی الفقه و مسند و تفسیر» را به وی نسبت داده است.
کتاب مسند وی ۶ جلد بوده است،
اما تنها اثری که اکنون از او موجود است، جلد چهارم کتاب مسند اوست که آغاز آن «مایروی عن ابی قلابة و زرارة» و پایان آن «مایروی عن عکرمة عن ابن عباس عن النبی (صلی الله علیه وآله)» است.
نسخه های خطی آن در خدیویه
و
دارالکتب قاهره ، و ظاهریه دمشق موجود است.
(۱) ابن ابی یعلی محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۱ق /۱۹۵۱م.
(۲) ابن بابویه محمد، عیون اخبار الرضا، به کوشش مهدی حسینی لاجوردی، قم، ۱۳۷۹ق.
(۳) ابن حنبل احمد، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق /۱۸۹۵م.
(۴) ابن خلکان، وفیات.
(۵) ابن عبدالبر یوسف، الانتقاء، بیروت، دارالکتب العلمیة.
(۶) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، نسخة عکسی احمد ثالث، شم ۲۸۸۷.
(۷) ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش اسماعیل الخطیب السلفی، قاهره، ۱۳۲۶ق /۱۹۰۸م.
(۸) ابن قیسرانی محمد، الجمع بین رجال الصحیحین، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
(۹) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۰) ابو نعیم اصفهانی احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۹۳۲- ۱۹۳۸م.
(۱۱) بخاری محمد، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود
ابراهیم زاید و یوسف مرعشلی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
(۱۲) بخاری محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۲ق /۱۹۴۳م.
(۱۳) بخاری محمد، صحیح، استانبول، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
(۱۴) بلقینی عمر، محاسن الاصطلاح، مقدمة ابن الصّلاح ومحاسن الاصطلاح، بکوشش عائشه عبدالرحمان بنت الشاطی، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۱۵) تذکرة النوادر، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق /۱۹۳۱م.
(۱۶) خدیویه، فهرست.
(۱۷) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق /۱۹۳۱م.
(۱۸) سبکی عبدالوهاب، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالفتاح محمد الحلو و محمود محمد الطناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳م.
(۱۹) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م.
(۲۰) طوسی محمد، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
(۲۱) کتانی محمد، الرسالة المستطرفة، بیروت، ۱۳۳۲ق /۱۹۱۴م.
(۲۲) مزی یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشّار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م.
(۲۳) مسلم
بن الحجاج، صحیح، استانبول، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
(۲۴) نسائی احمد، سنن، به شرح جلال الدین سیوطی و حاشیة الامام السندی، بیروت، دارالکتب العلمیة.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنراهویه»، ج۳، ص۱۲۲۳.