استبداد فرعون (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مصادیق
استبدادگران که در
آیات قرآن به آنان اشاره شده، «فرعون» هستند.
فرعون، حاكمى مستبدّ و خودكامه:
۱. «قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا ... • لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ • وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا ... • وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ؛
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتماً اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر و ديار به كار گرفتهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد؛ ... سوگند مىخورم كه دستهاو پاهاى شما را بطور مخالف يكى از راست و ديگرى از چپ قطع مىكنم؛ سپس همگى را به دار مىآويزم! انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش- هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. ... و اشراف قوم فرعون به او گفتند: آيا موسى وقومش را رها مىكنى كه در زمين
فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟! گفت: بزودى پسرانشان را مىكشيم، و زنانشان را براى خدمت كارى زنده نگه مىداريم؛ وما بر آنها كاملًا مسلّطيم.»
۲. «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى • قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى؛
به سوى فرعون برويد؛ كه او طغيان كرده است. موسى و هارون گفتند: پروردگارا! از اين مىترسيم كه به ما مهلت ندهد يا طغيان كند (و نپذيرد)!»
طغیان و نیز ذکر ترس موسی و
هارون علیهماالسلام از فرعون، نشان از خودکامگی فرعون دارد.
۳. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى • قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ...؛
فرعون گفت: پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! به طور مسلم او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است؛ به يقين
دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم؛ و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم؛ و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما شديدتر و پايدارتر است! گفتند: سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، ترجيح نخواهيم داد....»
۴. «قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ؛
فرعون خشمگين شد و گفت: اگر معبودى غير از من برگزينى، مسلماً تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»
۵. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛
فرعون گفت: آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! به يقين او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته (و اين يك توطئه است)؛ امّا بزودى خواهيد دانست!
دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر
دست راست با پاى چپ يا به عكس قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
۶. «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ ...؛
فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود؛ گروهى از آنها را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را براى كنيزى و خدمت زنده نگه مىداشت....»
۷. «وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ • فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ؛
فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟! آيا نمىبينيد؟! فرعون قوم خود را سبک شمرد (و فريب داد)، در نتيجه از او اطاعت كردند؛ به يقين آنان قومى فاسق بودند.»
۸. «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ • إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ • فَلَمَّا جَاءهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاء الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَاءهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ • وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ • وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ • وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ • يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ؛
ما موسى را با معجزات خود و دليل روشنى فرستاديم، به سوى فرعون و
هامان و
قارون؛ ولى آنها گفتند: او ساحرى بسيار دروغگو است. و هنگامى كه حق را از سوى ما براى آنها آورد، گفتند: پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند بكشيد و زنانشان را براى خدمت زنده بگذاريد. امّا نقشه كافران راه به جايى نمىبرد (و نقش بر آب مىشود). و فرعون گفت: بگذاريد موسى را بكُشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زيرا من مىترسم كه آيين شما را دگرگون سازد، و يا در اين سرزمين فساد برپا كند! موسى گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مىبرماز هر متكبّرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد. و مرد مؤمنى از فرعونيان كه ايمان خود را پنهان مىداشت گفت: آيا مىخواهيد مردى را به قتل برسانيد بخاطر اينكه مىگويد: پروردگار من خداوند يگانه است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت؛ و اگر راستگو باشد، لااقل بعضى از عذابهايى را كه وعده مىدهد به شما خواهد رسيد؛ خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمىكند. اى قوم من! امروز حكومت از آن شماست و در اين سرزمين پيروزيد؛ اگر عذاب خدا به سراغ ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد كرد؟! فرعون گفت: من جز آنچه را مصلحت مىبينيم به شما ارائه نمىدهم، و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم. (دستور، همان قتل موسى است.)»
۹. «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى • فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى؛
به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است. و گفت: من پروردگار برتر شما هستم.» طغیان و ادعای ربوبیت در سرزمین مصر، از استبداد رای فرعون حکایت میکند.
آثار استبداد فرعون عبارتند از:
استبداد فرعون، عامل سلب
آزادی مردم در انتخاب
دین:
۱. «قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ • لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتماً اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر و ديار به كار گرفتهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد؛ ولى بزودى نتيجه كار خود را خواهيد دانست! سوگند مىخورم كه دستهاو پاهاى شما را بطور مخالف يكى از راست و ديگرى از چپ قطع مىكنم؛ سپس همگى را به دار مىآويزم!»
۲. «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ ...؛
در آغاز، هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ آن هم با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند؛ زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت....»
۳. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى؛
فرعون گفت: پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! به طور مسلم او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است؛ به يقين
دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم؛ و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم؛ و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما شديدتر و پايدارتر است!»
۴. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛
فرعون گفت: آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! به يقين او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته (و اين يك توطئه است)؛ امّا بزودى خواهيد دانست!
دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر
دست راست با پاى چپ يا به عكس قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
استبداد فرعون، عامل
شکنجه و
قتل و
تهدید ديگران:
۱. ««قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا ... • لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ • وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ ...؛
فرعون گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتماً اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر و ديار به كار گرفتهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد؛ ... سوگند مىخورم كه دستهاو پاهاى شما را بطور مخالف يكى از راست و ديگرى از چپ قطع مىكنم؛ سپس همگى را به دار مىآويزم! و اشراف قوم فرعون به او گفتند: آيا موسى وقومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟! گفت: بزودى پسرانشان را مىكشيم، و زنانشان را براى خدمت كارى زنده نگه مىداريم....»
۲. «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ ...؛
در آغاز، هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ آن هم با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند؛ زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت....»
۳. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ... فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى؛
فرعون گفت: پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! ... به يقين
دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم؛ و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم؛ و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما شديدتر و پايدارتر است!»
۴. «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ... لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛
فرعون گفت: آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! ... امّا بزودى خواهيد دانست!
دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر
دست راست با پاى چپ يا به عكس قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
۵. «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ؛
فرعون در زمين برترى جويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود؛ گروهى از آنها را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را براى كنيزى و خدمت زنده نگه مىداشت؛ او به يقين از تبهكاران بود.»
خودكامگى و سلطهگرى فرعون، عامل خفقان در سرزمين
مصر:
«فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ؛
در آغاز، هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ آن هم با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند؛ زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت؛ و از
اسرافکاران بود.»
استبداد فرعون، مانع
ایمان فراگير مردم به
موسی علیهالسلام:
«فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ ...؛
در آغاز، هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ آن هم با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند....»
برخورد مستبدّانه فرعون و هوادارانش با موسى علیهالسلام:
«إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ • وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ • يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ؛
به سوى فرعون و هامان و قارون؛ ولى آنها گفتند: او ساحرى بسيار دروغگو است. و فرعون گفت: بگذاريد موسى را بكُشم، و او پروردگارش را بخواند تا نجاتش دهد)! زيرا من مىترسم كه آيين شما را دگرگون سازد، و يا در اين سرزمين فساد برپا كند! اى قوم من! امروز حكومت از آن شماست و در اين سرزمين پيروزيد؛ اگر
عذاب خدا به سراغ ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد كرد؟! فرعون گفت: من جز آنچه را مصلحت مىبينيم به شما ارائه نمىدهم، و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم. دستور، همان قتل موسى است.)»
از این که فرعون، فرمان قتل موسی علیهالسّلام و هوادارانش را میدهد و اعلام میکند که نظر من درباره آنان صائب و مقدم بر نظر آنان است، استفاده میشود که وی، شخصی خودکامه بوده است.
بهانهجويىها و رفتار تحقيرآميز و مستبدّانه فرعون، در برابر دعوت موسى عبپلیهالسلام:
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ • وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ ... • أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ • فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ • فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ؛
ما موسى را با آيات خود به سوى فرعون و اشراف او فرستاديم؛ موسى به آنها گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم. فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟! آيا نمىبينيد؟! مگر نه اين است كه من از اين كسى كه از طبقه پايين است و نمىتواند واضح سخن بگويد بهترم؟! (اگر راست مىگويد) چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده، يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامدهاند (تا گفتارش را تأييد كنند)؟! فرعون قوم خود را سبک شمرد (و فريب داد)، در نتيجه از او اطاعت كردند؛ به يقين آنان قومى فاسق بودند.»
انداختن موسى علیهالسلام به
دریا از سوى مادرش بر اثر
ترس از
استبداد فرعون:
«وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛
ما به
مادر موسی الهام كرديم كه: او را شير ده؛ و هنگامى كه بر جان او ترسيدى، وى را در دريا ى نيل بيفكن؛ و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مىگردانيم، و او را از پيامبران قرار مىدهيم.»
جمله «و اذا خفت علیه...» با توجه به فضای حاکم در آن زمان ـ که پسران
بنیاسرائیل را میکشتند ـ میتواند گویای نکته یاد شده باشد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۰۳، برگرفته از مقاله «مصادیق استبدادگران (فرعون)».