ارتباط در آیات قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علم مناسبات در پی بیان پیوستگی و ارتباط دو
آیه یا عبارت هایی از یک آیه است؛ ارتباط و پیوندی که در نگاه نخست، مخفی و دیریاب می نماید.
گونه های ارتباط، میان آیات می تواند از سنخِ سبب و تعلیل، تأکید، اعتراض و بدل، بیان نمونه و مصداق، تفسیر و بسط آیه پیشین، تخصیصِ عام و تقییدِ مطلق باشد؛ نیز ممکن است اصولا از این سنخ نبوده، در ظاهر، ناپیوسته به نظر آید. در این صورت، باید جنبه های دیگر پیوستگی، مانند عطف، تمثیل، تنظیر و تضاد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب را بررسی کنیم.
سیوطی تناسب و پیوند میان بخش های آیات را به دو شاخه، ارتباط آشکار و غیر آشکار قسمت می کند.
ارتباط آشکار بدین معناست که بخشی از کلام به گونه ای به بخش دیگر متعلق باشد که پیش از انضمام بخش دوم، سخن ناتمام باشد. در چنین فرضی پیوند اجزای سخن آشکار است؛ مانند ارتباط میان مُسْنَد و مسندٌالیه. در مواردی که جمله دوم علت و سبب، تأکید، تفسیر یا بدلِ جمله پیشین است و نیز آنجا که جمله دوم معترضه است، پیوند میان اجزای سخن آشکار و زودیاب بوده، مفسر با داشتنِ شروطِ لازمِ
تفسیر ، به سهولت پیوند و ارتباط را درمی یابد.
این نوع ارتباط و تناسب از موضوع بحث
علم تناسب میان آیات خارج است.
این پیوند در جایی است که جملهها در کنار یکدیگر قرار گرفته و در ظاهر مستقل و گسسته از یکدیگر می نمایند و پی بردن به ارتباط میانِ آنها نیازمندِ دقت و ژرفنگری است. این نوع ارتباط، گاه با حرف عطف و زمانی بدون آن برقرار می شود.
در مورد نخست لازم است وجه جامعی همچون تضاد، میان دو جمله معطوف و معطوفٌ علیه باشد؛ مانند «واللّهُ یَقبِضُ ویَبصُطُ واِلَیهِ تُرجَعون».
جهت جامع در این دو جمله تضاد است.
تضاد در دو صنعت «طباق» و «مقابله» تحقق می یابد.
تضاد یا از نوع طباق است؛ یعنی دو عنصر متضاد در کنار یکدیگر قرار می گیرند
؛ مانند اول و آخر و ظاهر و باطن در آیه «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّهِرُ والباطِنُ وهُوَ بِکُلِّ شَیء عَلیم»
و «قَلیلا»و«کَثیراً»در آیه ۸۲ توبه
:«فَلیَضحَکوا قَلیلاً ولیَبکوا کَثیرًا جَزاءً بِما کانوا یَکسِبون».در آیات ۱۵ -۱۶
یس نیز طباق معنوی به کار رفته است:«قالوا ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا وما اَنزَلَ الرَّحمنُ مِن شَیء اِن اَنتُم اِلاّ تَکذِبون • قالوا رَبُّنا یَعلَمُ اِنّا اِلَیکُم لَمُرسَلون».معنای آیه دوم این است:«ربنا یعلم إنا لصادقون».
یا از نوع مقابله است. در مقابله کلام از دو بخش تشکیل می شود و در هر بخش چند واژه متناسب به کار رفته اند و هریک از این دو بخش در تقابل با دیگری است
، چنان که در آیات ۳۱ -۳۲
قیامت :«فَلا صَدَّقَ ولا صَلّی • ولکِن کَذَّبَ وتَوَلّی»میان «صَدَّقَ»و «صَلّی»تناسب وجود دارد و این دو در تقابل با بخش دوم آیه یعنی «کَذَّبَ» و «تَوَلّی»قرار گرفته اند.
نمونه دیگر از این نوع در آیات ۵ -۱۰
لیل دیده می شود.
اما آنجا که ارتباطِ میانِ دو جمله، غیر ظاهر و دیریاب باشد، قراین معنوی همچون تنظیر، تضادّ، استطراد، حسن تخلص، انتقال، اقتضاب و حسن مطلب
موجبِ پیوند و ارتباط خواهند شد. برخی قراین معنوی ارتباط عبارت اند از:
مانند آیات آغازین
سوره انفال که ابتدا سخن از تقسیم
غنایم و واگذاری آن به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است:«یَسَلونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلّهِ والرَّسولِ...»
که موجبِ
ناخشنودی عده ای از اصحاب می شود. این
ناخشنودی اصحاب در آیه ۵ به
ناخشنودی آنان جهت خروج از
مدینه برای
جنگ با
مشرکان مکه تنظیر شده است:«کَما اَخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقِّ واِنَّ فَریقًا مِنَ المُؤمِنینَ لَکرِهون»
؛ یعنی همان گونه که
ناخشنودی مسلمانان در خروج از مدینه با فرجامی نیکو یعنی نصرت، غنیمت و عزت مسلمانان همراه بود، در تقسیم غنایم نیز چنین پایانی را باید انتظار داشت.
در
قرآن تمثیل های فراوانی مشاهده می شوند. در آیات ۸ -۱۶
بقره :برخی از ویژگی منافقان بیان شده است«ومِنَ النّاسِ مَن یَقولُ ءامَنّا بِاللّهِ وبِالیَومِ الأخِرِ وما هُم بِمُؤمِنین • یُخدِعونَ اللّهَ والَّذینَ ءامَنوا وما یَخدَعونَ اِلاّ اَنفُسَهُم وما یَشعُرون • فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا ولَهُم عَذابٌ اَلیمٌ بِما کانوا یَکذِبون...».سپس در آیات ۱۷ -۲۰
ویژگیها در قالب مثال های محسوسی تکرار می شوند:«مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم وتَرَکَهُم فی ظُلُمت لایُبصِرون...».
نمونه های فراوانی از صنعت تضادّ در قرآن آمده است، چنان که در آیات آغازین سوره بقره سخن از هدایت
تقواپیشگان و اوصاف آن هاست:«ذلِکَ الکِتبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین».
سپس سخن از
کافران و اوصاف آنها به میان می آید:«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون...»
و در ادامه به ذکر اوصاف
منافقان می پردازد
که عامل پیوند میان این سه بخش از آیات، تضاد است.
استطراد آن است که گوینده یا نویسنده، مطلبی را که درباره آن سخن می گفت به یکباره رها کرده، به بیان مطلبی دیگر بپردازد. سپس دوباره به موضوع اصلیِ سخن، باز گردد.
برخی، رفع ملال و خستگی مخاطب را، از فوایدِ به کارگیری این صنعت دانسته اند. حسن خروج از کلام و تأکید سخن اصلی را از دیگر فوایدِ به کارگیری این اسلوب شمرده اند؛ برای نمونه وقتی گوینده از مفاخر قوم خویش سخن می گوید،
هجو و
بدگویی از دشمن به مثابه تأکیدی بر مفاخرِ بازگو شده است. گاهی نیز سخن استطرادی مقصود اصلی گوینده است و آنچه پیش تر بیان شده به مثابه بهانه و زمینه برای سخن استطرادی است.
زمخشری آیه ۲۶
اعراف را نمونه ای از صنعتِ استطراد دانسته است
:«یبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسًا یُوری سَوءتِکُم وریشًا ولِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون». در این آیه،
تقوا ، لباس معنوی و به مناسبت ذکر لباس ظاهری معرفی شده است. در این بخش از آیات، ابتدا به لباس ظاهری اشاره شده است که از نعمت های الهی است و سبب پوشیدگی و زیبایی انسان می شود؛ گویی فرصتی فراهم آمده تا از تقوا که به مثابهِ لباس و زینت بخش روحِ
انسان است، سخن به میان آورد. پس از بیان استطرادی این نکته، به ادامه موضوع پیشین باز می گردد.
حسن تخلّص آن است که گوینده از موضوع کلام خود به مناسبتی به مطلب دیگری منتقل شود و موضوع جدید را دنبال کند، بی آنکه به موضوع نخست بازگردد.
در این صنعت، تناسب و پیوندهای فراوانی میان سخن نخست و سخنی که به آن تخلص شده وجود دارد و انتقال چنان به سهولت انجام می گیرد که شنونده هنگامی از این انتقال باخبر می شود که سخن دوم پایان یافته است.
هدف از به کارگیری این صنعت، کمک به شنونده در استماع و نشاط اوست.
نمونه هایی فراوان از این صنعت در قرآن به کار رفته اند
که برای نمونه در آیه ۱۵۷ اعراف
که آیات پیشین آن حکایت
موسی و قومش بودند این موضوع را رها کرده و به ذکر اوصاف پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنان تخلص می جوید:«اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ...».
انتقال از موضوعی به موضوعی دیگر، با قصد ایجاد نشاط در مخاطب
، از صنایع ادبی در
علم بدیع است. برخی انتقال را از وجیه ترین نمونه های تناسب و ربط دانسته اند.
در این صنعت، هیچ گونه پیوندی میانِ سخن پیشین و سخنی که به آن انتقال یافته وجود ندارد و جمله پسین با کلمه «هذا» از جمله پیشین، جدا می شود؛ مانند آیه ۵۵
سوره ص :«هذا واِنَّ لِلطّغینَ لَشَرَّ مَاب»که با کلمه «هذا» از ذکر جایگاه
متقیان به ذکر اوصاف
طاغیان در
جهنم منتقل می شود.
اقتضاب در لغت به معنای ارتجال است؛ یعنی سخن گفتن زیاد، بی آنکه مقدمات و زمینه های لازم آن فراهم آید.
اقتضاب از صنایع نزدیک به حسن تخلص
و از آرایه های ادبی رایج در عصر نزول است که بیش از آرایه های دیگر مورد توجه اعراب جاهلی بوده است. اقتضاب در اصطلاح، ایجاد فصل میان دو بخش از سخن (با اسم اشاره) است، در حالی که هیچ پیوندی میان سخنِ پیش از اسم اشاره و پس از آن نیست.
برخی در به کارگیری این صنعت در قرآن تردید داشته، آن را مغایر با
بلاغت می دانند.
ابوالعلا محمد بن غانم ، بر به کارگیری «اقتضاب» در قرآن تأکید دارد و حسن تخلص را تکلف آمیز دانسته، آن را در قرآن جاری نمی داند.
خطیب قزوینی در الایضاح فی علوم البلاغه
،
سعدالدین تفتازانی در مختصرالمعانی
،
ابن عاشور در التحریر والتنویر
،
ابومحمد عبدالحق در المحرر الوجیز
و
آلوسی در روح المعانی
ضمن اذعان به وجود صنعت اقتضاب در قرآن، شواهدی از آیات ارائه می کنند. آیات ۴۹ ص
:«هذا ذِکرٌ واِنَّ لِلمُتَّقینَ لَحُسنَ مَاب»، آیه ۵۵ ص
:«هذا واِنَّ لِلطّغینَ لَشَرَّ مَاب»، آیه ۳۰
حجّ :«ذلِکَ ومَن یُعَظِّم حُرُمتِ اللّهِ...» و آیه ۸۴
واقعه :«واَنتُم حینَئِذ تَنظُرون»از آیاتی اند که، صنعت اقتضاب در آنها به کار رفته است. گوینده ای که پس از
حمد و
سپاس الهی، با کلمه «امّا بعد» سخن خود را ادامه می دهد، صنعت اقتضاب را به کار گرفته است.
حسن مطلب، آرایه ای است نزدیک به حسن تخلص. در این صنعت، گوینده مطلب پیشین را رها می کند و از موضوعی سخن می گوید که در اثنای سخن، زمینه و مقدمات آن را فراهم آورده است؛ گویی سخن پیشین هدف اصلی گوینده نبوده و تنها با انگیزه آماده شدن زمینه برای سخن بعدی بازگو شده است. جمله«اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین»
در
سوره حمد ، نسبت به «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»
از حسن مطلب برخوردار است.
آیات ۶۳ -۶۸
شعراء دو آرایه حسن تخلص و حسن مطلب را، در کنار یکدیگر جمع کرده اند.
(۱) الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش سعید المندوب، لبنان، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
(۲) الاساس فی التفسیر، سعید الحوّی، دارالسلام، ۱۴۰۹ ق.
(۳) اسالیب البدیع، سید جعفر الحسینی، قم، بوستان کتاب، ۱۴۲۹ ق.
(۴) اهداف کل سورة و مقاصدها فی القرآن، عبدالله شحاته، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۸ م.
(۵) اهداف و مقاصد سوره های قرآن، عبدالله شحاته، ترجمه حجّتی، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹ ش.
(۶) البرهان فی علوم القرآن، الزرکشی (م. ۷۹۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ ق.
(۷) البلیغ، احمد امین الشیرازی، فروغ قرآن، ۱۴۲۲ ق.
(۸) البیان فی تفسیر القرآن، الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)، انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق.
(۹) پژوهشهای فلسفی کلامی (فصلنامه)، دانشگاه قم.
(۱۰) پژوهشی در نظم قرآن، عبدالهادی فقهی زاده، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴ ش.
(۱۱) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، مؤسسة التاریخ.
(۱۲) تفسیر غریب القرآن، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۳۹۸ ق.
(۱۳) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
(۱۴) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۱۵) تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ترجمه:فخر داعی، اعلمی، ۱۳۳۴ ق.
(۱۶) تناسق الدرر فی تناسب السور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش درویش، دمشق، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۴ ق.
(۱۷) چهره پیوسته قرآن، محمد علی ایازی، تهران، هستی نما، ۱۳۸۰ ش.
(۱۸) چهره زیبای قرآن، عباس همامی، اصفهان، بصائر، ۱۳۷۵ ش.
(۱۹) خدا و انسان در قرآن، توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه:آرام، تهران، سهامی، ۱۳۶۱ ش.
(۲۰) در آستانه قرآن، رژی بلاشر، ترجمه:رامیار، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ ش.
(۲۱) درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، جعفر نکونام، تهران، هستی نما، ۱۳۸۰ ش.
(۲۲) رحمة من الرحمن، محی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، به کوشش محمود الغراب، دمشق، مطبعة نضر، ۱۴۱۰ ق.
(۲۳) روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۴) روش برداشت از قرآن، سید محمد بهشتی، سید جمال.
(۲۵) ساختار هندسی سوره های قرآن، محمد خامه گر، نشر بین الملل، ۱۳۸۲ ش.
(۲۶) سیستم آیات الهی، عباس اعراب هاشمی، اصفهان، اشاعه فرهنگ قرآن، ۱۳۶۸ ش.
(۲۷) الصناعتین، حسن بن عبدالله سهل العسکری (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش البجاوی و محمد ابوالفضل، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۰۶ ق.
(۲۸) قرآن ناطق، عبدالکریم بی آزار شیرازی، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ ش.
(۲۹) قرآن و آخرین پیامبر، مکارم شیرازی، دارالکتب اسلامیة، ۱۳۹۰ ق.
(۳۰) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۳۱) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
(۳۲) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ق.
(۳۳) مباحث فی التفسیر الموضوعی، مصطفی مسلم، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۰ ق.
(۳۴) مباحث فی علوم القرآن، صبحی الصالح، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۶۸ ق.
(۳۵) مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، بیروت، الرسالة، ۱۴۰۱ ق.
(۳۶) المحرر الوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق.
(۳۷) مختصر المعانی، التفتازانی (م. ۷۹۲ ق.)، قم، دارالفکر، ۱۴۱۱ ق.
(۳۸) مدخل الی القرآن الکریم، محمد عبدالله دراز، دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱ ق.
(۳۹) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۴۰) المناسبات بین الآیات والسور، سامی عطا حسن، جامعة آل البیت(علیهم السلام).
(۴۱) النبأ العظیم، محمد عبدالله درّاز (م. ۱۳۷۹ ق.)، دارالقلم، ۱۳۹۰ ق.
(۴۲) نظم الدرر، البقاعی (م. ۸۸۵ ق.)، به کوشش غالب المهدی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۴۳) نظم قرآن، عبدالعلی بازرگان، تهران، قلم، ۱۳۷۵ ش.
(۴۴) الوحدة الموضوعیة فی القرآن، محمد محمود حجازی، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۰ ق.
(۴۵) الایضاح فی علوم البلاغه، الخطیب القزوینی (م. ۷۳۹ ق.)، به کوشش غزاوی، بیروت، دار احیاء العلوم، ۱۴۱۹ ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تناسب آیات و سور.